انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شکستِ پیروزمندانه و سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه: دستیابی به پیروزی از طریق شکست (۴)

سوریه

پس از سرنگونی سلسله اسد در سوریه، یک دولت اسلامی با برخی مخالفت‌ها، دستگاه دولتی را به دست گرفت و خود را دولت موقت سوریه می‌نامد. رهبری این دولت را احمد الشرع یا بهتر است بگوییم ابومحمد الجولانی بر عهده دارد. او قبلا توسط دولت ایالات متحده به عنوان یک تروریست شناخته شده و سال‌ها عضو شناخته شده القاعده بود که نیروهای آمریکایی به دنبال دستگیری و اخراج او بودند. با این حال، دولت ایالات متحده با چشم‌پوشی از عصای جادویی[۱]، او را به عنوان رئیس جمهور موقت مشروع کشور به رسمیت شناخت. این به طرز طعنه‌آمیزی (که به طور مداوم شکست را نه تنها یک گزینه، بلکه تنها گزینه می‌داند) رویکرد دیگری است که ایالات متحده از طریق آن سیاست خود را در خاورمیانه تدوین می‌کند که در تضاد با شعار قدیمی آمریکا است: «ما [آمریکا] هرگز با تروریست‌ها مذاکره نمی‌کنیم.»[۲]

 

افغانستان

اوت ۲۰۲۱، زمانی که ارتش آمریکا رسما افغانستان را ترک کرد، شکست ۲۰ ساله در آوردن هرگونه امیدی برای دموکراسی[۳] به افغانستان به هوا رفت.[۴] از همان آغاز، انتظار نمی‌رفت که جنگ افغانستان هیچ نوع دموکراسی یا اثری از برابری یا آزادی برای زنان در افغانستان به ارمغان بیاورد، اما امید به چنین چیزی سرگرم‌کننده بود. چیزی که به طور عمومی پخش نشد و واقعاً گزارش نشده، این واقعیت بود که ایالات متحده مذاکرات با طالبان را از سال ۲۰۱۳ در قطر، زمان ریاست جمهوری باراک اوباما آغاز کرده بود. این بدان معناست که این شکست در واقع برای نه سال برنامه‌ریزی شده بود. بیایید مخفیانه با تروریست‌ها مذاکره کنیم، در حالی که بارها و بارها و بارها به جهان می‌گوییم: “آمریکا با تروریست‌ها مذاکره نمی‌کند”…

وقتی جورج دبلیو بوش،  اکتبر ۲۰۰۱، چند هفته پس از ۱۱ سپتامبر، تصمیم به حمله به افغانستان گرفت، طالبان، القاعده و بسیاری از سازمان‌های تروریستی دیگر اهداف اصلی نظامی ارتش ایالات متحده بودند و مطمئنا به عنوان سازمان‌های تروریستی اصلی در افغانستان شناخته می‌شدند. اما چند سال بعد ناگهان آنها دیگر تروریست نیستند و به طرز ناگهانی ایالات متحده می‌تواند با آنها مذاکره کند تا نه تنها به نیروهای آمریکایی اجازه دهد افغانستان را ترک کنند، بلکه دولت آنجا را نیز اداره کنند.

 

اسرائیل/فلسطین

اگر چیزی نمونه بارز شکست آمریکا در سیاست خارجی‌اش در خاورمیانه باشد، درگیری بین فلسطین و اسرائیل است. ایالات متحده که همواره شرق‌شناس[۵] بوده، چند دهه پیش تصمیم گرفت به این درگیری در خاورمیانه رسیدگی کند. به طور خاص، پس از جنگ ۶ روزه سال ۱۹۶۷، زمانی که ایالات متحده تصمیم گرفت کمک‌های نظامی خود را به اسرائیل به طور قابل توجهی افزایش دهد، بحث حل مشکل بین دو ملت آغاز شد.

نسل‌کشی مداوم فلسطینی‌ها در غزه چیزی جز تایید ایالات متحده با کمک‌های مالی و نظامی بی‌وقفه ندیده است. علیرغم برنامه ائتلاف راست‌گرای فعلی اسرائیل برای بقا، سیاست خارجی ایالات متحده بر نابودی فلسطین و فلسطینی‌ها در غزه و کرانه باختری متمرکز شده است. بدون تایید آشکار یا پنهان آمریکا، این شکست در ایجادِ حداقل یک راه حل دو دولتی (دولت فلسطین، دولت اسرائیل)  بسیار محتمل می‌شد.

نسل‌کشی فعلی در غزه اگر مورد تایید آمریکا نبود، باید مدت‌ها پیش متوقف می‌شد. به گفته رویترز «علیرغم این جنایات جمعی مداوم، که قابل مقایسه با تمام نسل‌کشی‌های جمعی قبلی در تاریخ است، به اصطلاح دموکراسی‌های غربی، یعنی ایالات متحده، نه تنها به ارائه حمایت مستقیم اقتصادی و سیاسی به اسرائیل در سیاست نابودی‌اش ادامه می‌دهند، بلکه محموله‌های تسلیحاتی سریع، از جمله برخی از کشنده‌ترین سلاح‌های موجود، مانند هزاران بمب دو هزار پوندی MK-B4 را نیز در اختیار اسرائیل قرار می‌دهند. علاوه بر این، آنها تنها حمایت خود را افزایش داده‌اند، زیرا اسرائیل بار دیگر به لبنان حمله کرده است. («اختصاصی: ایالات متحده از ۷ اکتبر هزاران بمب دو هزار پوندی به اسرائیل فرستاده است.» رویترز، ۲۹ ژوئن ۲۰۲۴)

بر اساس گزارش سازمان ملل، سیاست‌ها و رویه‌های اسرائیل در طول دوره گزارش‌دهی با ویژگی‌های نسل‌کشی مطابقت دارد. هدف قرار دادن فلسطینی‌ها به عنوان یک گروه؛ شرایط تهدیدکننده زندگی که از طریق جنگ و محدودیت در کمک‌های بشردوستانه بر فلسطینی‌ها در غزه تحمیل شده ‑ که منجر به نابودی فیزیکی، افزایش سقط جنین و مرده‌زایی ‑ و کشتار و آسیب‌های جدی جسمی یا روحی که به فلسطینی‌ها در غزه و کرانه باختری اشغالی، از جمله اورشلیم شرقی وارد شده، نقض قوانین بین‌المللی است. غیرنظامیان دسته‌جمعی و بدون تبعیض و تناسب در غزه کشته شده‌اند، در حالی که در کرانه باختری اشغالی، از جمله اورشلیم شرقی، شهرک‌نشینان استعماری اسرائیلی، پرسنل نظامی و امنیتی به نقض حقوق بشر و قوانین بشردوستانه با مصونیت از مجازات ادامه داده‌اند.[۶]

علاوه بر این، جنبه اقتصادی پرسود این نسل‌کشی نیز وجود دارد. پیمانکاران دفاعی در سراسر جهان از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون از کشتار غیرنظامیان سودهای هنگفتی به جیب زده‌اند. فهرست شرکت‌هایی که از درگیری اسرائیل و فلسطین سود می‌برند، طولانی است. با این حال، در اینجا به چند مورد از شرکت‌هایی که مستقیما در این ماجرا دخیل هستند، اشاره می‌کنیم:

Amazon (ایالات متحده)

AM General (ایالات متحده)

BAE Systems (بریتانیا)

Boeing (ایالات متحده)

Caterpillar (ایالات متحده)

Cisco (ایالات متحده)

Colts Manufacturing Company (ایالات متحده)

DJI (چین)

Elbit (اسرائیل)

Ford Motor Company (ایالات متحده)

General Dynamics (ایالات متحده)

General Motors (ایالات متحده)

Google/Alphabet

Honeywell (ایالات متحده)

Hive Industries (کره جنوبی)

Lockheed Martin (ایالات متحده)

Mercedes Benz (آلمان)

Microsoft (ایالات متحده)

Northrop Grumman (ایالات متحده)

Rolls Royce Holding plc (آلمان)

RTX (ایالات متحده)

Thyssen Krupp (آلمان)

Toyota (ژاپن)

Valero (ایالات متحده)

Woodward (ایالات متحده)

 

نتیجه‌گیری

در ایالات متحده، نهادینه شدن سودجویی از دخالت و تولید نظامی به اواخر دهه ۱۹۴۰، پس از جنگ جهانی دوم، برمی‌گردد. تنها در شش سال، تحت تاثیر جنگ، اقتصاد ایالات متحده ۷۰ درصد رشد کرد (فاستر و همکاران، ۲۰۰۸). از اوایل دوران جنگ سرد، شاهد یک «کینزگرایی نظامی» بوده‌ایم: این دیدگاه  با ترویج تقاضای موثر و حمایت از سودهای انحصاری و هزینه‌های نظامی، می‌تواند به ایجاد یک کف برای سرمایه‌داری ایالات متحده کمک کند (فاستر و همکاران، ۲۰۰۸:۳). در اصل، دولت ایالات متحده فقط برای ارتش هزینه نکرده و سلاح‌های مخرب تولید نمی‌کند، یا درگیر جنگ‌ها و مداخلاتی نیست که گاهی اوقات بیش از حد جنگ‌طلبانه و بیش از حد جاه‌طلبانه به نظر می‌رسند؛ بلکه همچنین در حال ایجاد یک حضور فیزیکی پایدار در سراسر جهان است که مشتاق درگیری، کنترل، براندازی و استقرار سریع است (جانسون، ۲۰۰۶). حضور فیزیکی آمریکا در خاورمیانه (به طور خاص) حول یک شکست کلی می‌چرخد؛ شکست در ایجاد ثبات، صلح و دموکراسی در منطقه. هر چه بیشتر شکست بخوریم، دخالت ما بیشتر توجیه می‌شود.

زمانی که جورج دبلیو بوش از قدرت کنار رفت، تریلیون‌ها دلار برای چیزی که او و دولتش جنگ جهانی علیه تروریسم می‌نامیدند، هزینه کرده بود. به گفته رابرت شی‌یر، ایالات متحده نه علیه دشمن موجود، بلکه علیه دشمنی که مجتمع نظامی‑ صنعتی خواهان آن بود، وارد جنگ شد. (شی‌یر، ص. ۱۳) این بخش قدرتمندی است که هزینه‌های دولتی بیشتری را نسبت به سایر بخش‌ها به خود اختصاص می‌دهد. برای توجیه هزینه‌ها، یک دکترین رسمی جدید از جنگ پیشگیرانه اتخاذ شده است. این دکترین به مفهوم «جنگ علیه تروریسم»، جنگی بی‌پایان علیه یک مفهوم انتزاعی، تجسم یافته است.

از سال ۱۹۴۷، زمانی که ایالات متحده شروع به استفاده از قدرت نظامی و سیاسی خود کرد، در هیچ موردی دولت‌های دموکراتیک در نتیجه این دخالت‌ها به وجود نیامده‌اند. در بسیاری از موارد، دموکراسی در مخالفت با دخالت آمریکا توسعه یافته است. در اینجا چند نمونه، همانطور که چالمر جانسون[۷] ذکر کرده، یادآوری می‌شود: پس از فروپاشی رژیم سرهنگ‌های یونانی منصوب به سیا در سال ۱۹۷۴؛ پس از فروپاشی دیکتاتوری فاشیستی مورد حمایت ایالات متحده در پرتغال در سال ۱۹۷۴ و اسپانیا در سال ۱۹۷۵؛ پس از سرنگونی مارکوس در فیلیپین در سال ۱۹۸۶؛ پس از برکناری ژنرال چون دو‑هوان در کره جنوبی در سال ۱۹۸۷؛ و پس از پایان سی و هشت سال حکومت نظامی در جزیره تایوان در همان سال. علاوه بر این، ایالات متحده به نصب و حمایت از دیکتاتورهایی مانند شاه ایران، ژنرال سوهارتو در اندونزی، باتیستا در کوبا، سوموزا در نیکاراگوئه، پینوشه در شیلی و سسه‌سکو موبوتو در کنگو کمک کرد (جانسون، ۲۰۰۶:۱۹)

بسیاری از بخش‌های اقتصاد، هزینه‌های دولتی را تشویق نمی‌کنند: منافع املاک و مستغلات با مسکن عمومی مخالف است؛ منافع مراقبت‌های بهداشتی خصوصی با مراقبت‌های بهداشتی عمومی مخالف است؛ شرکت‌های بیمه با برنامه‌های بیمه عمومی مخالف هستند؛ منافع آموزش خصوصی با آموزش عمومی مخالف است. استثنائات بزرگ در این مورد، بزرگراه‌ها و زندان‌ها در هزینه‌های غیرنظامی دولت، همراه با هزینه‌های نظامی است (فاستر و همکاران، ۲۰۰۸:۵). یکی از دلایل هزینه‌های نظامی ایالات متحده و جهان، تقویت ساختارهای ناپایدار و لرزان سرمایه‌داری است. دلایل موجود ارائه شده ‑ نیاز به مهار کشورهای یاغی، شکست تروریست‌ها یا پیروزی در «جنگ علیه تروریسم» ‑ دلایل اصلی چنین هزینه‌های هنگفتی نیستند.

تنها چیزی که جانسون و تحلیلگرانی مانند او از آن غافلند این است که چرا با وجود آگاهی آمریکا از علل هرج و مرج و درگیری در خاورمیانه، سیاست‌های شکست‌خورده‌اش همچنان ادامه دارد؟ برای یک ناظر بی‌طرف، واقعاً معماگونه به نظر می‌رسد وقتی یک ابرقدرت نظامی و اقتصادی، علیرغم اهداف صلح‌آمیزش، منطقه‌ای را تا این حد نظامی و مسلح می‌کند.

ادامه این سیاست منطقی نیست. با این حال، آنچه منطقی است این است که ایالات متحده با ادامه سیاست‌های نظامی‌گری و جنگ خود، از توجه به علل درگیری در خاورمیانه غافل می‌شود. اگر قرار باشد کسی سیاست خارجی‌ای را طراحی کند که شکست را تضمین کند، باید سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را بدون هیچ تغییر عمده‌ای طراحی کند. این تنها سیاستی است که وضع موجود را حفظ می‌کند، منطقه‌ای بی‌ثبات که به نظر می‌رسد در آستانه انفجار است. هرچه درگیری بیشتر باشد، دلیل بیشتری برای مداخله، حمله، اشغال، تغییر رژیم‌ها، ساخت پایگاه، صدور کارشناس، مسلح کردن «خیر» در مقابل «شر» و حمایت از مستبدان برای ایالات متحده وجود خواهد داشت. ثبات و دموکراسی در خاورمیانه، دخالت ایالات متحده را بی‌معنا خواهد کرد.

مداخله ایالات متحده به یک سیاست خارجی تبدیل شده که با خواسته‌های هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه سازگار است. علیرغم لفاظی‌های اخیر حزب دموکرات، این سیاست برای هر دو حزب شکست‌ناپذیر است. هر دو حزب همچنان به تامین مالی جنگ‌ها در عراق، افغانستان و همچنین وزارت دفاع ادامه می‌دهند. جنگ‌طلبی با منافع هر دو حزب همخوانی دارد.

در واقع، در فرآیند متقاعد کردن آمریکایی‌ها و جهان در مورد حمله ایالات متحده به عراق، هیچ متخصص سیاست دموکراتی به اندازه کنت پولاک،[۸] پاییز ۲۰۰۲، در کتابش با عنوان «طوفان تهدیدآمیز: دلیلی برای حمله به عراق[۹]» در تقویت جنگ موثر نبود. این کتاب، همانطور که رابرت شی‌یر ​​می‌گوید، به «راهنمای دموکرات‌هایی تبدیل شد که مشتاق جنگ بودند.» پولاک و مارتین ایندیک در مقاله‌ای در لس‌آنجلس تایمز، ۱۹ دسامبر ۲۰۰۲، مشترکا نوشتند:

به عنوان مقامات سابق دولت ایالات متحده که به حساس‌ترین اطلاعات ایالات متحده در مورد عراق دسترسی داشتیم، ما به خوبی از تلاش‌های مداوم عراق برای حفظ و افزایش قابلیت‌های تسلیحاتی خود آگاه هستیم… هزاران تن مواد شیمیایی پیش‌ساز برای عوامل جنگ شیمیایی، هزاران لیتر مواد جنگ بیولوژیکی… [۱۰]

همانطور که شی‌یر به درستی بیان می‌کند “شتاب به سوی جنگ با عراق” یک امر دو حزبی بود، و همانطور که بارها در دوره پس از جنگ شاهد بوده‌ایم، فریبکاری در پیگیری نظامی‌گری، موضعی است که به راحتی پاداش می‌گیرد (شیر، ۲۰۰۸:۱۳۶).

 

[۱] The magic wand عصایی که در اجرای طلسم‌های جادویی استفاده می‌شود. اشاره به یافتن یک راه حل ساده برای یک مشکل دشوار است.

[۲]  از زمان ریچارد نیکسون، این شعار بسیاری از دولت‌ها بوده. با این حال، مذاکرات فراوانی با تروریست‌ها توسط بسیاری از دولت‌ها صورت گرفته.

[۳] دلیل اصلی حمله آمریکا به افغانستان که به جنگی فرسایشی تبدیل شد، امتناع طالبان از تحویل دادن اسامه بن لادن بود. پس از کشتن اسامه در محل اقامتش در پاکستان در سال ۲۰۱۱، نیروهای آمریکایی ۱۰ سال دیگر در افغانستان باقی ماندند.

[۴] طبق گزارش مجله فوربس، در طول ۲۰ سال پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده بیش از ۲ تریلیون دلار، به طور دقیق ۲/۲ تریلیون دلار، در جنگ افغانستان هزینه کرده. این یعنی ۳۰۰ میلیون دلار در روز، هر روز، به مدت دو دهه (۷ اکتبر ۲۰۰۱ تا ۳۰ اوت ۲۰۲۱ – دقیقا ۷۲۶۳ روز)

[۵]نگاه کنید به کتاب شرق شناسی ادوارد سعید؛ توضیح مترجم: ایده ادوارد سعید در این کتاب در حوزه موضوعی علوم اجتماعی است. «شرق‌شناسی» به مطالعه چگونگی نگاه، کلیشه‌سازی و تسلط غرب بر شرق،همانطور که ادوارد سعید بر آن تأکید کرده، پرداخته است. این رشته بر ساخت شرق توسط غرب تمرکز دارد و دیدگاه‌های مشکل‌ساز و پویایی‌های قدرت را تداوم می‌بخشد.کتاب شرق شناسی در ایران سه بار ترجمه شده که مهم ترین آن ترجمه لطفعلی خنجی، نشر امیرکبیر، ۱۴۰۲است.

[۶]  پنجاه و پنجمین گزارش کمیته ویژه بررسی رویه‌های اسرائیل که بر حقوق بشر مردم فلسطین و سایر اعراب سرزمین‌های اشغالی تأثیر می‌گذارد، در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴ به سازمان ملل متحد (همراه با مقدمه‌ای از آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد) ارائه شد.

[۷] Chalmer Johnson

[۸] Kenneth Pollack

[۹] The Threatening Storm: The Case for Invading Iraq

[۱۰] 10 Quoted in Robert Scheer, The Pornography of Power, p. 130.

 

منابع مورد استفاده نویسنده برای نگارش مقاله:

Brzezinski, Z. (2014). MSNBC Interview, Sep. 10.

Brzezinski, Z. (2014). On ISIS, Ukraine, and the Future of American Power. Sep. 10.

http://www.msnbc.com/msnbc/zbigniew-brzezinski-isis-ukraine-andthe-future-american-power

New York Times, March 25, 2009.

Bush, G. W. (2001). Remarks to the United Nations General Assembly, UN Headquarters, New York, November 10.

Carrol, J. (2006). House of War: the Pentagon and the Disastrous Rise of American Power. New York: Haghton Mifflin Company.

Coser, L. (1956). The Functions of Social Conflict. Glencoe, Ill.: The Free Press.

Cypher, J. (2007). From military Keynesianism to global neoliberal militarism. Monthly Review, 59, 2.

Ferguson, N. (2009). The Axis of Upheaval. Foreign Policy, March/April 2009.

Foster, J. B., Holleman, H. and McChesney, R. W. (2008). The U.S. Imperial Triangle and Military Spending. Monthly Review, 60, 9.

Gates, R. (2009). A Balanced Strategy. Foreign Affairs, 88, 1.

Haas, R., and Indyk, M. (2009). Beyond Iraq: New U.S. Strategy for the Middle East. Foreign Affairs, 88, 1.

Honegger, B. (1989). October Surprise. New York: Tudor Communication Trade.

Houska, D. (2007). U.S. Plans Major Middle East Arms Sales. www.armscontrol.org.

Johnson, C. (2004). Sorrows of Empire. New York: Metropolitan Books.

Johnson, C. (2006). Nemesis: The Last Days of the American Republic. New York: Henry Holt and Company.

Kinzer, S. (2006). Overthrow: American Century of Regime Change from Hawaii to Iraq. New York: Henry, Holt & Co.

Kolko, G. (1994). The Making of American Foreign Policy: Successes, and Failures. In Power, Daniel Egan and Levon Chorbajian (eds.). 2005. New Jersey: Pearson Education Inc.

Lobe, J. (2003). US Dominates Arms Sales to Third World. Dissident Voice, Sep. 30. www.dissidentvoice.org.

Myerscough, R., and Stohl, R. (2007). Center for Defense Information. September 6, 2007.

Nairn, T. (1997). Demonizing Nationality. In Power, by Egan and Chorbajian.

Parenti, M. (1995). Against Empire. San Francisco, CA: City Lights Books.

Parsi, T. (2007). Treacherous Alliance: The Secret Dealings of Israel, Iran, and the United States. New Haven: Yale University Press.Rebuilding America’s Defenses: Strategy, Forces and Resources for a New Century, The Project for the New American Century, September 2000.

Reiman, J. (2006). Rich Get Richer and The Poor Get Prison: Ideology, Class, and Criminal Justice 8th Edition.

Scahill, J. (2007). Black Water: The Rise of the World’s Most Powerful Mercenary Army. New York: Perseus Book Group.

Scheer, R. (2008). The Pornography of Power. New York: Hachette Book Group.

Simmel, G. (1955). Conflict. Trans. Kurt H. Wolff. Glencoe, Ill.: The Free Press.

Simpson, A. (2002). West’s Greed for Oil Fuels Saddam Fever. Observer, August 11, 2002.

Stiglitz, J., and Bilmes, L. (2008). The Three Trillion Dollar War: The

True Cost of the Iraq Conflict. New York: W.W. Norton & Co.U.S. Arms Control and Disarmament Agency, World Military Expenditures and Arms Transfer, 1991-1992, (Washington D.C. 1994).

Zunes, S. (2003). Tinderbox: U.S. Foreign Policy and Terrorism. ME: Common Courage Press.

 

منبع:

Javadzadeh, Abdy,2016,2025, Pyrrhic defeat and American foreign policy in the Middle East: Achieving success through failure, Net Journal of Social Sciences Vol. 4(2), pp. 23-32, June 2016, 2025

برای دانلود متن اصلی کلیک کنید.