بدون اغراق شاید حتی یک درصد از اندیشمندان، متخصصان، مسئولان، روانشناسان، رهبران سیاسی و نظامی باورمند و محکم هر دو حزب در آمریکا و متحدان بزرگ این کشور در جهان، پیشبینی پیروزی ترامپ، آن هم در چنین ابعادی را نمیکرد؛ زیرا این پیروزی در مخالفت تقریبا مطلق با هرگونه اندیشۀ خردمندانه و حتی هرگونه عقل سلیم بود و هست. وخیمترین نتیجۀ این انتخاب، و البته خوشبختانه نه چندان محتمل، فرو رفتن جهان در آشوبی جهانی و بسیار گستردهتر از دورۀ نخست ترامپ و رسیدن به پرتگاه جنگهای بزرگ منطقهای با خطر یک جنگ بزرگ جهانی، دست کم در چهار سال آینده است. اما کمترین نتیجه، و البته محتملترین خطر، درگیر شدن آمریکا در گونهای «جنگ داخلی سرپوشیده» است: موقعیت شوکآور کنونی در آمریکا که کشور را به دو نیمه تقریبا برابر تقسیم کرده، به این دلیل است که رئیس جمهور جدید نه فقط دو بار به دلیل سوء استفاده از قدرت خویش و دامن زدن به شورش علیه کنگره آمریکا و به خطر انداختن نتیجه انتخابات قبلی، بهوسیلۀ کنگره محاکمه و پروندههای بیشمارش هم اکنون در چندین ایالت زیر دست قضات است، بلکه این فرد یک دلقک تبهکار، یک دیوانۀ رو به جنون کامل، یک فرد جنایتکار، متجاوز به زنان، کلاهبردار حرفهای، شورشگر علیه قانون اساسی آمریکاست؛ کسی که هیچ ارزشی جز پول و ستایش از خود را نمیشناسد و کمترین بهایی نه به قوانین میدهد و نه به همۀ ارزشهایی که این کشور چند قرن است بر اساس آنها «رویای آمریکایی» را تبلیغ میکند. امروز کمتر کسی تردید دارد که برندۀ بزرگ این انتخابات، فاشیستهای سراسر جهان و بهویژه پوتین است. سازمان مافیایی بزرگی که رهبر اقتدارگرا و فاسد روسیه سالهاست در رأس آن قرار گرفته، هدفی استراتژیک را دنبال میکند: بازسازی قدرت شوروی سابق در قالب یک دیکتاتوری سرمایهدارانه و مافیایی. در همین راه بود که پوتین به شدت تلاش کرد و موفق شد برنامه برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) را به سرانجام رسانده و این کشور را به خاک سیاه بنشاند. در همین برنامه بود که وی توانست در به قدرت رسیدن نخستین ریاست جمهوری ترامپ تمام توان امنیتی خود را به کار بگیرد و به این وسیله زمینههای اشغال اوکراین را فراهم کند و سپس با تحریک ترامپ به خروج از برجام، و با دامن زدن به اختلافات خاور میانه، آسیا و اروپا، زمینه را همه جا برای بالا کشیدن احزاب دست راست افراطی، دیکتاتوریها و سایر دستاندرکاران فاسد و بیکفایت فراهم کند، بحران مهاجرت برای اروپا و آمریکا را به اوج رسانده و مهاجران خارجی را در چشم مردم این کشورها به دلیل اصلی تمام نگونبختیهای زندگی روزمرهشان تبدیل کند، و جوّی چنان ضد دموکراتیک، ضد روشنفکرانه، ضد نخبگان و متخصصان (الیت) و در نهایت ضد هر گونه عقلانیت در آنچه از دموکراسیهای جهان اول باقی مانده بود و در همه کشورهای جهان سوم بسازد که تنها صدای کارا در آن، صدای پوپولیسم و عوامزدگی، زنستیزی و قلدر منشی و اخلاق اراذل و اوباش باشد تا بدین ترتیب بتواند بر ارزش یک رژیم قدرتمند غیر دموکراتیک بهمثابۀ راه حلی برای آینده جهان تاکید کند.
روشن است که قدرت ساختارهای آمریکا بسیار بیشتر از آن است که به دلیل این انتخابات، به کلی سقوط کنند و بدترین سناریو به همین دلیل غیرمحتملترین سناریو نیز هست، اما در همین حال این انتخابات یک سرافکندگی بزرگ برای آمریکا بهمثابۀ کشور بهویژه در میان متحدانش بود و نشان داد که فرهنگ آمریکایی بسیار فراتر از آنکه فرهنگ شهرنشینان تحصیل کرده و باورمند به تنوع نژادی و فرهنگی باشد، فرهنگ مردان زنستیز و زنان از خود بیگانه، اقلیتهای بیلیاقت و بیفرهنگی است (بهویژه بخش بزرگی از مردان اسپانیایی تبار و مردان سیاهپوست) که زنستیزی بزرگترین صفت مشترک میان آنهاست زیرا حاضرند کثیفترین کلاهبردار و جانی که عقل خود را به کلی از دست داده (نگاه کنید به سخنرانی های ترامپ در دو هفته پایانی کارزار انتخابات) بر سر کار بیاورند تا یک زن رنگین پوست را. این انتخاب را شاید بتوان بزرگترین شکست دموکراسی در آمریکا از زمان شخصیتهایی چون مک کارتی، والاس و نیکسون به حساب آورد، شکستی که با آشوبی که در آمریکا در سالهای پیش رو به وجود خواهد آورد، بهترین فرصت را به روسیه (و البته چین و همه دیکتاتورهای کوچک جهان سومی) خواهد داد که موقعیت خود را مستحکمتر کنند. در نهایت در برابر چنین موجی از بلاهت و در نخستین تحلیل چیزی نمیتوان گفت جز آنکه باز هم بر اهمیت امر فرهنگی و بهویژه عمومیت یافتن فرهنگ و درک مسائل پیچیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مردم عادی و در پایه جامعه، در تصمیمگیریهای دموکراتیک تاکید کنیم و به این نکته توجه داشته باشیم که دخالتهای ساختاری و رویکردهای صرفا سیاستمدارانه تنها در میان مدت و دراز مدت میتوانند ضامنی برای بقای دموکراسی باشند و در کوتاه مدت همواره خطر سقوط دموکراسی درون پرتگاه نظامهای فاشیستی، نیمهفاشیستی یا پوپولیستی با تبعات سخت وجود دارد.
استاد انسانشناسی دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ
پست بعدی