در برنامه امروز هدف آن است که ببینیم چه نکتههای مشترکی از ویژگیهای فاشیسم و اقتدارگرایی به طور عام، در فاشیسم ایتالیا قابل ردیابی هستند و در نهایت نشان دهیم که چگونه نظامهای فرهنگی در به وجود آوردن نظامهای اقتدارگرا تأثیر گذارند و چرا نقش فرهنگ در این زمینه پُر رنگ است؟ بنابراین رویکرد ما در این گفتارها مانند همیشه رویکرد فرهنگی و اجتماعی است.
نخست نگاهی داشته باشیم به ریشهٔ فاشیسم که از ریشهٔ فازیس (fasces) در لاتین بیرون آمده و در زبان فرانسه به آن«فزو» (Faisceau) و در انگلیسی به آن «فازیس» (Fasces) میگویند. در زبان فارسی هم به «تیرپوش» ترجمه شده است. این واژه در دورهٔ باستان به تیرکی به شکلِ میله گفته میشد که به دورِ آن تیرهایی میبستند ویک تبرهم برفراز آن قرار میدادند که نماد قدرت و اقتدار بوده و کسی که فازیس در دستش قرار میگرفت معمولاً در تارکِ مجموعهای نظامی قرارداشته که برای اثبات اقتدارش از این وسیله استفاده میکرده است. گفتنی است رابطهای منطقی بینِ در دست گرفتنِ میله یا چیزی شبیه به میله یا عصا و بتازگی اسلحه، برای آن شخصی که سخن میگوید، و مشروعیت «سخنگفتن از موضع قدرت» وجود داشد. این شیوهپیشینه زیادی دارد و با سکوی سخنرانی امروزی نیز بیارتباط نیست. زیرا شخصی که وسیلهای همچون عصا و یا اسلحه به دست میگیرد به نوعی حق سخن گفتن را تصاحب میکند. این معنا در ریشه کلمه «تریبون» نیز هست.
نوشتههای مرتبط
ریشهٔ فاشیست در همین قدرتی است که در درون مشروعیت تحمیل اراده یک فرد یا گروه به فرد یا گروه دیگری هست، شبیه به آن میلههایی که بهم متصل شدهاند، و زمانی که جمع با هم متحد شوند، تبدیل به قدرتی شکستناپذیر میشوند که آن میله نمادی از قدرت و اتحاد آنها است ومبنا وتجلیِ ظاهریِ آن، شخصیت کلیدیِ کاریزمایی است که یک کیش شخصیت را بهوجود میآورد و در راس آن جریان قرار میگیرد. و اما دربارهٔ فاشیسم ایتالیا باید بگوییم که بیشتر این دوران با موسولینی شناخته میشود. بنیتو موسیلینی در سال ۱۹۲۲ به قدرت رسید و در سال ۱۹۴۳ زمانیکه متفقین از جنوب ایتالیا وارد خاک ایتالیا شدند، مردم او را دستگیر و اعدام کردند، اگرچه حکومت فاشیستی تا ۱۹۴۵ ادامه یافت، یعنی تا آنهنگام که ایتالیا در جنگ شکست خورد.
اما اگر بخواهیم دوران حضور فاشیسم را در مقیاس گستردهتری نگاه کنیم ،باید بگوییم، درفاصلهٔ شروع جنگ جهانی اول از۱۹۱۴ تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت؛ اما بخش عمده اش یعنی ۲۱ سال از ۳۴ سال زیرِ فرمان موسولینی قرار داشت. با مطالعهٔ فاشیسم ایتالیا، همانندیِ قابل درکی میان شخصیت و قدرت موسولینی و فاشیسم نمایان میشود و میبینیم که وجود کیش شخصیت در نظامهای اقتدارگرا و فاشیستی امری مرکزی و ثابت است و بهطور معمول ما شاهد کیش بر حول یک الگوی شخصیتی جمعی نیستیم. اگر هم باشد (مثل نظامهای حزبی کمونیستی) در نهایت فردی در رأس قدرت قرار میگیرد. ما نمونههای نظامی در آمریکای لاتین داشتهایم مانند شبکههای نظامی ویدلا[۱] و پینوشه[۲] که همین افراد در راس آنها قدرت را در دست داشتند. در فاشیسم ایتالیا و آلمان هم فقط یک شخصیت داریم که محور نظام بودند.
باید به این موضوع هم دقت داشته باشیم که بعد از شکست در جنگ جهانی دوم، فاشیسم از بین نرفت و هستههایی از آن باقی ماندند، ما اشکال وجود فاشیسم را عموماً در جریانات راست و راست افراطی میتوانیم مشاهده کنیم که تا به امروز هم ادامه دارند. برای نمونه همین امروز در ایتالیا، نخست وزیر ایتالیا جورجیا ملونی، بهطور مستقیم به پیشینهای فاشیستی پیوند میخورد و ایتالیا را ازنو به میراث نظام فاشیستی متصل کرده است. البته به شکل نوین، این نظامها (به خصوص در چارچوب اتحادیه اروپا) همراه با محدودیتهایی زیادی هستند.
دراین جلسه برخی منابع خواندنی را هکه در زبان فارسی در اختیار هستند معرفی میکنم: کتاب تیموتی اسنایدر، درسهای قرن بیستم که هم پژمان تهرانیان از نشر نو آن را ترجمه کرده و هم بابک واحدی از نشرگمان . اسنایدر متخصص اروپای شرقی به خصوص اوکراین است و این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که بسیار دقیق و با زبانی ساده به مسئلهٔ استبداد و فاشیسم میپردازد و پیچیدگیِ کتابهای سه گانهٔ هانا آرنت را ندارد و برای خوانندگان قابل فهم است. کتاب دیگری که به خصوص به فاشیسم ایتالیا و به موضوع کلی فاشیست میپردازد، ازنویسندهٔ معروف ایتالیا ، نشانهشناس بزرگ اومبرتواکو است، به نام فاشیست ابدی، این کتاب را آقای غلامرضا امامی ترجمه و در نشر گویا منتشر شده است. کتاب بعدی ظهور و سقوط فاشیست ایتالیا ۱۹۱۵-۱۹۴۶ ،نوشتهٔ آر.جی.بی. بازورث که علیاکبرعبدالرشیدی آن را ترجمه و موسسه اطلاعات در ۱۹۹۶ منتشر کرده است. کتاب دیگر موسولینی و فاشیسم نوشتهٔ مارتین بلینک که محمد رفیعی مهرآبادی آن را ترجمه و انتشارات خجسته در ۱۹۸۲منتشرکرده است. کتاب بنیتی موسولینی نوشتهٔ برانداهاوگن که مترجم آن رضا علیزاده است و نشر ققنوس در سال ۱۴۰۱ آن را منتشر کرده است را نیز باید نام ببریم. به جز این کتابها به کتاب مهم دیگری که سالها پیش منتشر شده نیز اشاره کنیم با نام واتیکان و فاشیسم، نوشتهٔ جان فرانسیس پالارد که به همت مرحوم مهدی سحابی ترجمه شده و نشر مرکزهم آن را اولین بار در سال ۱۳۶۶ منتشر کرده است.
چندین فیلم هم دربارهٔ فاشیسم ایتالیا هست که توصیه میکنم ببینید، فیلم «راهپیمایی به سوی رم» که اشاره به راهپیمایی موسولینی دارد، زمانیکه حرکت فاشیستی خود را آغاز کرد و نتیجهاش هم به قدرت رسیدنش بود. فیلم طولانی و دو قسمتیِ ۱۹۰۰ که بسیار معروف و اثری ماندگار و ارزشمند است، ساختهٔ برتولوچی در سال ۱۹۷۶ است. البته فیلمهای بسیار ارزشمندی در این زمینه ساخت شده است که علاقمندان به راحتی میتوانند آنها را از اینترنت دانلود کنند.
ما در این بخش مباحث کلی رامطرح و منابع را هم معرفی کردیم، دقت داشته باشید که در چهار قسمت اخیر تمرکزمان بر ایتالیا خواهد بود. از این رو نخست اندکی دربارهٔ وضعیت ایتالیا در آن زمان شرح میدهیم، سپس به مشترکات فاشیسم ایتالیا و آلمان ونکات خاص آن در ایتالیا و تاریخچهٔ فاشیسم درآن جا خواهیم پرداخت.
*فاشیسم و گوناگونی فرهنگی/ بخش ششم/ فاشیسم ایتالیا/ ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ /درسگفتار ناصر فکوهی /آمادهسازی برای انتشار، ویرایش نوشتاری و علمی: مریم رجبی ـ مهر ماه ۱۴۰۲
[۱] Jorge Rafael Videla
[۲] Augusto Pinochet