«روآن»[Rouen] شهری صنعتی در شمال غربی فرانسه است. این شهر تاریخی که قدمت آن به پیش از قرون وسطی میرسد، مرکز «نُرماندی» و نزدیکترین شهر آن منطقه، به پاریس است. «روآن» همان جایی است که در سال ۱۴۳۱، در جریان «جنگ صدساله» بین دو پادشاهی فرانسه و بریتانیا، «ژان دارک» [Jeanne d’Arc] قهرمان ملی فرانسه، توسط انگلیسیها در آن به آتش کشیده شد. امروزه در مکان آن «عمل ایمانی»[Autodafé][۱] مهیب؛ کلیسای مدرن و فوقالعاده زیبایی به نام «سنت ژاندارک» [Église Sainte-Jeanne d’Arc] ساخته شده و تماشای معماری ویژۀ آن، که از دور شبیه اژدهایی نشسته است، پس از دیدن زندان و سلول انفرادی پیش از اعدام «دوشیزۀ اورلئان»، حس ویژهای از گذار تاریخی را متبادر میکند.
داخل عمارت دیرین بیمارستان «روآن»، [Hôtel-Dieu de Rouen]، که امروزه به ساختمان «پلیس روآن» بدل شده، موزۀ کوچکی واقع است که نام «گوستاو فلوبر» [Gustave Flaubert] -رماننویس مشهور قرن نوزدهم فرانسه- را بر خود دارد.
موزهی«فلوبر و تاریخ پزشکی» [Musée Flaubert et d’histoire de la médecine] از سال ۱۹۴۵ تا امروز، نگاهدار اشیاء، اسناد و کتابهایی در زمینۀ تاریخ پزشکی و جراحی در اروپای قرون وسطی تا قرن بیستم بوده است.
نوشتههای مرتبط
این مکان، در واقع قسمتی از ساختمان بیمارستان قدیمی «روآن» است که «دکتر آشیل کلئوفاس فلوبر» [Achille Cléophas Flaubert] جراح مردمی و معروف شهر با خانوادهاش در آن زندگی میکردند و در سال ۱۸۲۱، «گوستاو فلوبر» آنجا به دنیا آمد. «دکتر فلوبر» که در جراحیهای استخوان، نوآور و متخصص بود، همه گونه جراحی، از زایمان تا تومورها را انجام میداد و بین مردم، به ویژه کارگران و طبقات فرودست جامعه محبوبیت بسیار داشت.[۲]
«گوستاو فلوبر» در واقع در فضای بیمارستان و در مجاور بیماران بزرگ شد. او در خاطراتش آورده که گاهی همراه خواهرش، مخفیانه سالن جراحی و اتوپسی را نگاه میکردند یا اینکه موقع صرف غذا در اتاق غذاخوری، در نزدیکی نقاهتگاه بیماران، صدای آه و نالۀ آنها را میشنیدهاند.[۳]
به همین خاطر امروزه در این موزه، جز موارد پزشکی، یادگارهای خانوادۀ فلوبر نیز در معرض تماشا گذاشته شده است.
اما، سال گذشته، سال مهمی برای این موزه بود و اتفاقی افتاد که موجب شد نام آن به طور مکرر در رسانههای فرانسه شنیده شود. اتفاق این بود که سه کتاب مهم و ارزشمند قرن شانزدهمی از اقلام موزه، که بیست و پنج سال پیش، -یعنی سال ۱۹۹۸- به سرقت رفته بود، به طور تصادفی و باورنکردنی، آن هم در شهر «گرونوبل»[Grenoble] یافت شد و پس از طی مراحل قانونی، به موزه برگشت.
این کتابها، دو اثر از «آندریاس وسالیوس» (یا به طور کوتاه شده: «آندره وسال»)[André Vésale]، پزشک و آناتومیست فلاندری، با عنوان «هفت رساله پیرامون ساختار بدن انسان»[۴]، مربوط به سال۱۵۴۳ و یک اثر از جراح فرانسوی «آمبرواز پاره» [Ambroise Paré] مربوط به سال ۱۵۶۴ هستند که ارزش تقریبی مجموع آنها بیش از دو و نیم میلیون یورو تخمین زده شده است. یکی از این سه کتاب، که قیمت آن را به تنهایی ۱/۵ میلیون یورو برآورد کردهاند؛ یک کتاب کالبدشناسی قرن شانزدهمی، همراه با نقاشیهای متعدد از اعضای داخلی بدن انسان است که همگی با دست، کشیده شدهاند و تنها اطلس رنگی باقی مانده از سه نسخهای است که از آن در دنیا وجود دارد.
ولی چطور این کتابها به «گرونوبل»؛ شهری که بیش از نهصد کیلومتر با «روآن» فاصله دارد و در جنوب شرقی فرانسه واقع است؛ رسید؟
درواقع، جزئیات سرقت مشخص نشده است. در تاریخ پنجم نوامبر سال ۱۹۹۸، این کتابها طی برگزاری یک گردهمایی پزشکی در بیمارستان دزدیده شد. سیزده سال بعد، در پائیز سال ۲۰۱۱، یکی از کارمندان «بیمارستان دانشگاهی گرونوبل» (CHU)، پس از پایان وقت اداری و هنگام خروج از بیمارستان، در کنار سطلهای زباله، جعبهای را میبیند که این سه کتاب در آن قرار داشتند. کتابها با جلد چرمی و صحافی شده و صفحات نقاشی قدیمی، جذاب به نظر میرسند و او بیآنکه چیز دیگری بداند، آنها را بر میدارد و به خانهاش میبرد و نگاه میدارد. به نظر میرسد سارق پس از یک دهه، نتوانسته بود مشتری مناسبی برای اقلام گرانبهایی که داشت بیابد و به طور غیرمسئولانهای، آنها را در حیاط خلوت بیمارستان رها کرده بود.[۵]
اتفاقاً آن کارمند بیمارستان که کتابها را یافت، خودش قبلاً تمایل داشت پزشک بشود ولی در کنکور ورودی رشتۀ پزشکی موفق نشده بود.از اینرو علاقۀ او به طب، انگیزهای شد که جذب نقاشیهای بدن انسان بشود و فکر کند خوب است که کتابها را بردارد.
ده سال بعد، همسر این فرد که از کمبود جا در منزل و غبارروبی مکرر این کتابها شکایت داشت، تصمیم میگیرد آنها را به «موزۀ گرونوبل» بسپارد.
در آنجا کارشناسان درمییابند که با کتابهای دورۀ رنسانس مواجهاند و خیلی زود مشخص میشود که اینها، همان کتابهای به سرقت رفتۀ «روآن» هستند که پلیس بیش از دو دهه در یافتنشان ناکام مانده بود.
دادستان «گرونوبل»، پس از پیدا شدن این کتابها اعلام کرد علیرغم اینکه آنها در معرض رطوبت معمولی اتاق قرار داشتهاند، اما در وضعیت «بسیار خوب» هستند.
این سه اثر که میراث مهمی از تکامل دانش پزشکی بشری به شمار میروند؛ و به تعبیر متخصصان، «فانوس جراحی در دوران قرون وسطی» بودهاند، از نابودی در سطل زباله به طرز معجزهآسایی نجات یافتند و در اواخر سال گذشته در «موزۀ فلوبر» رونمایی شدند.
گویا قرار است یک فیلم مستند هم از ماجرای این سه کتاب و دزدیده شدن و سفرشان به «گرونوبل» و سرانجام بازگشت آنها به خانه ساخته شود که روایت هیجانانگیزی خواهد بود.
«جراحی» در دوران قرون وسطی و حتی تا قرن هجدهم، معمولاً حرفهای جدا از پزشکی به شمار میرفت. پزشکان اروپایی ترجیح میدادند که «عملهای جراحی» را بر عهده نگیرند. چرا که علاوه بر دشواری و مزد اندک، در نبود داروهای بیهوشی و آنتیبیوتیک یا عدم امکان انتقال خون، بسیاری از بیمارانی که به هر دلیل نیاز به جراحی داشتند، پس از عمل، به خاطر عفونت اکتسابی یا خونریزی میمردند و این قضیه به حیثیت پزشکان لطمه میزد و به نوعی موجب کاهش اعتبار اجتماعی آنها هم میشد.
پژوهشگران تاریخ پزشکی معتقدند که در میانۀ قرن نوزدهم، «کشف داروی بیهوشی» در سال ۱۸۴۸ و «مواد ضد عفونیکننده» در سال ۱۸۶۷، موجب تغییر تدریجی نگاه تحقیر آمیز به «جراحی» و آغاز روند ادغام این حرفه در پزشکی شد.[۶]
از این رو کارهای جراحی، در دوران قرون وسطی و رنسانس، اغلب به صنف دیگری که «جراح–سلمانی» [Barbier chirurgien] خوانده میشدند؛ سپرده میشد. برخی «جراح-سلمانی»ها، آموزشهای اولیۀ پزشکی را هم دیده بودند و تا حدی با مطالعۀ کتابهایی از همان دست که در موزۀ «روآن» وجود دارد، کالبدشناسی انسانی را می شناختند و میکوشیدند با تشخیصِ درست مسیر رگهای اصلی یا عصبها، در حین جراحی، کمتر موجب خونریزی یا آسیب بشوند. در برخی منابع، «آمبرواز پاره»، مولف یکی از کتابهای «موزۀ تاریخ پزشکی روآن» – که ذکرش رفت- «جراح-سلمانی» با سواد و پزشکی آموخته معرفی شده است.
«جراح-سلمانی»های ایتالیایی، پیشتاز این حرفه در اروپا بودند و شخصیت مشهوری به نام «لئوناردو فیوراوانتی»[Leonardo Fioravanti]، جراح ایتالیایی قرن شانزدهم که نویسنده هم بود و تجربیاتش را مینوشت، چهرۀ شاخصی در این زمینه است. او همان کسی است که نخستین «جراحی ترمیمی بینی»، به نامش ثبت شده است. پیشرفت جراحی و نقاشیهای آناتومیک در قرن شانزدهم اروپا به حدی بود که برخی صاحبنظران، توسعۀ هنر مجسمهسازی ایتالیا را با این موضوع مرتبط میدانند.
در فرانسه دوران قرون وسطی، تا حدود سال ۱۰۰۰ میلادی، افرادی که برای سرتراشی هرروزۀ راهبهها در صومعهها حاضر بودند، گاه جراحیهایی مانند سزارین، آب مروارید، دندانکشی، فتق و کارهایی مانند تنقیه و فصد را هم انجام میدادند. اغلب بیمارانشان هم، افراد تهیدست و بیبضاعتی بودند که به عنوان آخرین راه حل، ناچار به چاقو و انبر جراحی تن میسپردند. رسم پذیرش بیماران در صومعهها و عادی بودن وظایف پرستاری برای راهبهها، تا قرن بیستم هم ادامه داشت. در جنگهای قدیمی، جراحهای مقیم در معابد، کارهایی مانند قطع عضو و بخیه زدن جراحتها را هم انجام میدادند.
به نظر میرسد فضای ربّانی نیایشگاه و البته خلوت بودن آنها، تسلیبخش بیماران ناامیدی میتوانست باشد که به تعبیر «میشل فوکو»، در کتاب «زایش درمانگاه» «به آوردگاه فضا، زبان، مرگ و نگاه» پا میگذاشتند.[۷] بیهوده نیست که «فوکو» عمل جراحانی را که مرده و زندۀ کالبد را میگشایند و مانند کتابهای مذکور، از آن نقاشی میکشند، سنگبنای دیرینهشناسی دانش پزشکی بالینی میشمرد و آن مشاهده و تجربه را نقطۀ گسست تلقی نظری «ناجیان سفیدپوش» از «پیامبران شفابخش» میداند.
البته در بسیاری از کلیساهای کاتولیک فرانسه، هنوز انبوهی از نشانهای «آرزوگردان»[۸] [Ex-voto] را میتوان دید که راوی گذار و تطور تاریخی امر «شفا» به «درمان» در گفتمانها و الگوهای تکامل بشریاند.
در «پاریس»، بین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۹، بر حسب آرشیوهای مالیاتی، حدود صد «جراح-سلمانی» برای جمعیتی قریب به دویست هزار نفر، ثبت شده است. در «مونپلیه»، حوالی همان تاریخ، تعداد آنها، سی نفر برای سی و پنج هزار نفر جمعیت بوده است. در «مارسی»، بین سالهای ۱۴۴۰ تا ۱۴۶۰، بیش از بیست «جراح-سلمانی» برای جمعیت ده هزار نفری آن زمان شهر، وجود داشت.[۹]
در «لندن» سال ۱۶۰۰، صد «جراح-سلمانی» برای جمعیتی حدود ۲۰۰ هزار نفر، مجوز شغلی داشتند. معمولاً چنین بوده که زنان و دختران «جراح- سلمانیها»، به ویژه در مناطق مدیترانهای اروپا مانند «ناپل»، «ونیز» و «مارسیلیا» فرانسه؛ میتوانستند در حرفۀ پدر یا همسرشان، حتی بدون مجوز از صنف مربوطه، کار کنند؛ البته این حرفه برای زنان در انگلستان بسیار کمتر بود چون بیم انتساب جادوگری به زنان در آنجا بیش از سایر جاهای اروپا احساس میشد.
در فرانسه، صاحبان این مشاغل سلسله مراتب هم داشتند که با بلندی «پیشبند» مشخص میشد، مثلاً جراحان با پیشبند بلند کسانی بودند که سواد پزشکی داشتند و با دانستن زبان لاتین، میتوانستند منابع پزشکی را بخوانند و مرتبۀ بالاتری داشته باشند.[۱۰]
نکتۀ مهم دیگر در مورد پیشینۀ جراحی اروپا در قرون وسطی، توجه به فرآیند حملۀ مغولها به ایران و در پی آن، کاهش انتقال دارو از هند به غرب است. تقریباً در همان دورۀ تاریخی، با شروع جنگهای صلیبی ، مسیر مسافرت دانشجویان طب به شرق مسدود شد که موجب تسریع ترجمۀ متون علمی از زبانهای شرقی به لاتین شد. تغییر نگرههای «شیطانشناسی» در اروپا و جستجوی ماهیت مرض در کالبد انسان، ماحصل جریان فراگیر تمدنی است که فصل مهمی از روند مناسبات اجتماعی در غرب را در بر میگیرد.
شاید بتوان گفت ارزش اصلی کتابهایی که به طور شگفتآوری به «موزۀ روآن» برگشتهاند؛ نشانگان تاریخی دوران گذاری است که مسیر طولانی ساختهشدن دانش جراحی و روند درآمیختنش با پزشکی را نشان میدهد. پرواضح است که این کتابها، نمونههایی از انباشت علوم مادّی در یک مقطع تاریخیاند و دریغا که موارد مشابه آنها در مدارس نظامیۀ اصفهان و خراسان و «دارالشفاء»ها، از بین رفته و امروزه امکان مطالعۀ تطبیقی چنین کتابهایی در تاریخ علم شرق و غرب بسیار دشوار است.
نکتۀ انتهایی، اشاره به مبحث مهمی در «تاریخشناسی» و «زبانشناسی تطبیقی» است و آن، کارکردها و تمرکز سهگانۀ پزشکی در جوامع هند و اروپایی بر اساس سه «کاست» [Caste] است. «ژرژ دومزیل» [Georges Dumézil] -دانشمند برجسته و زبانشناس تاریخی- و «امیل بنونیست» [Émile Benveniste] – زبانشناس و ایرانشناس مهم فرانسوی- نظریۀ مهمی در «جامعهشناسی نظامهای طبقاتی» دارند و میگویند که جوامع مذکور، سه «کاست» یا «سلسله مراتب اجتماعی» اصلی داشتهاند: «جنگجویان» و «روحانیون» در راس جامعه و «کشاورزان» در پایه. نظریۀ «دومزیل – بنونیست» میگوید که امر «پزشکی» و به طور کلی «درمان» در کهن جوامع هند و اروپایی، در تناظر با سه کاست تعریفی، شکل گرفته است و «درمان جراحی» به «جنگجویان»، «درمان روانی» به «روحانیون» و «درمان دارویی» به «کشاورزان» مرتبط و همارز و همافزا تلقی میشود.[۱۱] مشابه همین تقسیمبندی در «اوستا» نیز آمده که الگوی نظری مشترک ایرانی-یونانی در دکترین پزشکی را نشان میدهد.[۱۲]
۱۲ ژانویه ۲۰۲۴
————————————
ویدیوی مربوط به برگشت کتابهای تاریخی به «موزۀ فلوبر و تاریخ پزشکی» شهر «روآن»:
https://youtu.be/bryNHZInKjI?si=uHW1Bx1AJIHnQAjS
[۱] اتودافه (Autodafé)، گرفته شده از زبان پرتغالی، به معنی «عمل ایمانی»، مراسم ویژهی توبه و تنبیه و اعدام مذهبی است که با «زنده سوزاندن» متهم به بدعت و تکفیر در قرون وسطی، بیشتر در نواحی پرتغالی و اسپانیایی زبان اروپا انجام میشد.
[۲] شهرت ویژۀ «دکتر فلوبر» سالها پس از مرگ، در خلاصی پسرش از دادگاه نقش داشت. «گوستاو فلوبر» در تاریخ ۲۹ ژوئن ۱۸۵۷، یعنی همان سال انتشار رمان «مادام بوواری» به صورت کتاب، به جرم «نوشتن و ارائۀ مطالب بیباکانۀ جنسی، توهین به مذهب و نظام سلطنتی» به دادگاه فراخوانده شد. او در دادگاه، این اتهامها را رد کرد و آنها را سیاسی وبیپایه دانست. این رخداد و تبعات آن، اثر زیادی بر روحیۀ فلوبر جوان باقی گذاشت و نگاه اجتماعی او را رادیکالتر کرد. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به:
https://www.cairn.info/revue-histoire-de-la-justice-2007-1-page-227.htm
[۳] به همین دلیل در رمانهای «فلوبر»، جزییات پزشکی به دقت لحاظ شده است و هر جا که او از بیمار یا بیماری سخنی به میان آورده، کاملاً واقعی توصیف کرده است. از جمله بیماریهای«اِما بوواری» و مختصات همسرش «شارل بواری» که پزشک بود؛ در رمان «مادام بوواری» به گونهای عینی بیان شدهاند که حاکی از تجربۀ زیستۀ نویسنده در فضای پزشکی و بیمارستان دارد. نگاه کنید به کتاب خاطرات او:
⁃ Gustave Flaubert, Les Mémoires d’un fou Novembre,Pyrénées-Corse. Voyage en Italie, Édition de Claudine Gothot-Mersch, Éditeur Folio, 2001.
[۴] En Latin: De humani corporis fabrica libri septem (À propos de la fabrique du corps humain en sept livres.
[۵] پس از اعلام خبر سرقت در سال ۱۹۹۸، رسوایی بزرگی به بار آمد و چندین نفر از مقامات ناگزیر به استعفا شدند. دادگاه «روآن» بلافاصله تشکیل شد و قاضی، حکم به پیگیری و ارجاع اقلام مسروقه داد و مشخصات کتابها رسماً اعلام شد. گمان این است که به دلیل همین واکنش سریع و حکم قضایی، سارق نتوانست مجموعهدارها را برای خرید کتابها متقاعد کند.
[۶] CHIRURGIE, Écrit par Claude d’Alliance, Jean-Édouard Clotteau, Didier Lavergne; Encyclopedia Universalis.
Jean-Édouard CLOTTEAU – Auteur – Encyclopædia Universalis
[۷] Naissance de la Clinique, Michel Foucault, Presses universitaires de France, 2003, p:48.
[۸] معادل دقیقی برای «Ex-voto» در فارسی، نیافتم و عبارت «آرزوگردان» را برای آن ساختم و امیدوارم بیراه نبوده نباشد. «آرزوگردان»ها، اشیائی نذر شده برای صومعه یا کلیسا هستند که مؤمن نذرگزار، در قبال برآوردن تمنا و آرزوvotum) ) و متناسب با مصداق ناخوشی یا اندوه، از مواد مختلف، مانند سنگ، چوب، کاغذ یا فلز، آن را میسازد و به مرجع التجاء هدیه میدهد؛ تا گواهان شفایش باشد. در «موزۀ مردمشناسی آلزاس» [Musée alsacien] واقع در «استراسبورگ» شمار زیادی از Ex-voto ها را میتوان دید که از قرون پیشین باقی ماندهاند. مثلاً میبینیم فردیکه «بیماری دست» داشته، پس از بهبودی حاصل از درمان یا جراحی، با فلز، مجسمۀ کوچکی شبیه «دست» ساخته و به کشیش محلی اهداء کرده است. کلیسا نیز طبعاً آن را به عنوان سندی برای استجابت شفا به میانجی مسیح میپذیرفت. این کار، رسمی باستانی است که همارز با فرهنگ و نمودهای مذهبی هر منطقه از اروپا گونهگون است. هر «آرزوگردان» داستانی دارد و بر یک بهبودی (یا به تعبیر مومنان شفا) دلالت میکند. باید توجه داشت که این مقوله، با «تعویذ» (بلاگردان) که برای جلوگیری از گزند و چشمزخم در ایران رایج بوده، به طور ماهوی فرق دارد.
[۹] Danielle Jacquart, Le milieu médical en France du XIIe au XVe siècle, Librairie Droz, 1981, p. ۲۴۶-۲۵۷.
[۱۰] M.C. Pouchelle, Corps et chirurgie à l’apogée du Moyen Âge, Flammarion, 1983, p.170-173.
[۱۱] Le vocabulaire des institutions indo-européennes, tome I : Economie, parenté, société (Collection “Le sens commun”), Éditeur : Editions de Minuit, 2012.
همینطور نگاه کنید به: ⁃ La doctrine médicale des Indo-Européens on JSTOR
[۱۲] در «اوستا» پزشکی به سه دسته تقسیم شده است: «چاقو» [kar-baêsaza]، «گیاهان»[erv-baêsaza]، و «طلسم» [mathrô-baesaza].
نگاه کنید به صفحۀ ۷:
https://himalaya-arch.com/images/lettre-du-toit-du-monde/LETTRE-TDM-n_22_NOTES_COMPLEMENTAIRES_SU.pdf
Baesaza در زبان اوستایی، به معنی «درمان» و «پزشکی» است:
https://scholarlypublications.universiteitleiden.nl/access/item%3A2867264/view