شرح عکس: خمرۀ بزرگ به دست آمده از تپه-قلعۀ بمپور*
بلوچستان سرزمینی کهن و باستانی است. یافتههای باستانشناختی و مواد فرهنگی برجایمانده از تمدنهای هزارههای پنجم تا سوم پیش از میلاد بر این ادعا گواهی میدهند. این یافتهها همچنین نشان میدهند که استقرارهای سامانیافته مستقر در این بخش از فلات ایران، همزمان که با دیگر حوزههای تمدنی ایران تا میانرودان در ارتباط بوده، نقش پلی برای اتصال میان تمدنهای باستانی ایران و شبهقارﮤ هند را نیز ایفا میکرده است.
نوشتههای مرتبط
باستانشناسی پیشاتاریخ بلوچستان، از قرن نوزدهم و با کنجکاویهای مستشاران بریتانیایی دربارﮤ تمدنهای پیشین و جمعآوری آثاری آغاز شده است که بدون کاوش علمی به دست میآمدند. آنها علاوه بر انجام وظیفۀ سیاسی خود در مسیر استیلا و مداخلات مرزی میان ایران و هند، به مطالعات زمینشناسی و اقلیمی و یا شناسایی و گردآوری آثار باستانی علاقه نشان دادهاند.
بر این مبنا باستانشناسی در این سرزمین دو فصل متفاوت دارد؛ فصل اول به دورﮤ نفوذ و استیلای امپراطوری بریتانیا در منطقه بازمیگردد و شامل جمعآوری آثار و اشارات باستانشناختی است که مستشارانی همچون هنری مکماهون[۱]، ادوارد موکلر[۲]، سِر پرسی سایکس[۳] و دیگران گرد آورده و یا نوشتهاند و فصل دوم دربردارندﮤ گزارشهای علمی و مدون باستانشناختی بلوچستان است که از کاوشهای سِر مارک اورل اشتاین[۴] در دهههای اول قرن بیستم آغاز میشود و با کاوش در محوطههای باستانی شمال و جنوب بلوچستان و کنارههای دریای عمان ادامه مییابد. این در حالی است که چند دهه پیش از حضور اشتاین، در میان اسناد طبقهبندیشدﮤ قرن نوزدهم بریتانیا دربارﮤ بلوچستان، نام سر هنری راولینسون[۵] نیز به چشم میخورد؛ دیپلمات عالیرتبۀ دولت راج بریتانیا[۶] که مقامی یگانه و مهم در باستانشناسی و تاریخ باستان ایران و نیز زبانهای باستانی داشت مدت مدیدی در بلوچستان خدمت میکرد. او نخستین کسی است که کتیبههای بیستون را رمزگشایی کرده و متن آن را خوانده و در دهههای پایانی عمر نیز رئیس موزۀ مهم بریتانیا بوده است. راولینسون با اینکه مدت قابلتوجهی در بلوچستان حضور داشته و از جمله خفیهنویسان فعال و حاضر در اقصینقاط بلوچستان بوده، اما از فعالیتهای باستانشناختی خود در بلوچستان ردی به جا نگذاشته و در اسناد و گزارشهای محرمانۀ بریتانیا نیز اشارهای به فعالیتهای باستانشناختی او در این سرزمین نشده است. به همین دلیل تاریخ نخستین کاوشهای علمی باستانشناسی در بلوچستان همچنان با نام اشتاین گره خورده است. این باستانشناس مجارستانیالاصل تبعۀ بریتانیا، در پی اثبات رابطۀ میان تمدن سند و میانرودان بوده و مکانهای باستانی متعددی در بلوچستان را شناسایی و به ثبت رسانده است. در دهۀ بیست و سی، نخستین باستانشناسان شرقی در کاوشهای منطقۀ مشارکت کردند. از جمله باید از کاوشهای نانی گوپال ماجومدار[۷] باستانشناس هندیتبار در درﮤ سند یاد کرد.
با این حال در دهۀ چهل و سالهای پس از جنگ که همزمان با استقلال پاکستان بود، باستانشناسی در این کشور تازهتأسیس و ایالت بلوچستان همچنان در انحصار بریتانیا قرار داشت و کاوشهایی در بلوچستان پاکستان و حوالی کویته توسط باستانشناسانی همچون استوارت پیگوت[۸]، روبرت رایکس[۹] و دیگران به انجام رسید.
در میان باستانشناسان بریتانیایی فعال در بلوچستانِ دهۀ چهل میلادی، نام بئاتریس دکاردی نیز به چشم میخورد.[۱۰] او که مطالعات میدانی در بلوچستان را از این دوره آغاز کرده بود، در دهۀ شصت میلادی تپۀ بمپور را مورد کاوش قرار داد و آثاری از تمدنهای هزارههای سوم پیش از میلاد به دست آورد.
در دهۀ شصت کاوشهای مهم گری هیوم[۱۱] در لادیز بلوچستان به کشف آثاری از دورﮤ پارینه سنگی قدیم انجامید که «لادیزی» نام گرفت و در میان آثار مکشوف این دوره در غرب آسیا از اهمیت بسزایی برخوردار شد. علاوه بر او و در دهۀ هفتاد ویتا فینزی و کوپلند نیز در سواحل مکران ابزارهایی از دورﮤ پارینهسنگی یافتند.[۱۲]
پس از بریتانیا، فرانسه و ایتالیا به کاوشهای باستانشناسی در بلوچستان روی آوردند. کاوشهای مهرگره و کشف تمدنهایی از هزارههای پیش از میلاد در حاشیۀ رود بولان و نیز کاوشهای منطقۀ پیرک سبی و نوشهرو در بلوچستان پاکستان ازجمله فعالیتهای باستانشناسی فرانسویان در بلوچستان است.
از همین دوران است که باستانشناسان ایرانی در تیمهای کاوش باستانشناسی منطقه حضور یافتند و همزمان با توسعۀ نظام آکادمیک باستانشناسی در ایران و بازگشت تحصیلکردگان ایرانی این رشته، مدیریت برخی سایتهای کاوش باستانشناسی در منطقه را به دست گرفتند. بهطوریکه در طی چند دهۀ گذشته مهمترین پژوهشهای باستانشناسی جنوب شرقی ایران توسط باستانشناسان ایرانی انجام شده و ازجمله مهمترین نتایج آن، کاوش در محوطههای نویافتۀ باستانی و کشف آثاری از هزارﮤ چهارم پیش از میلاد در حاشیۀ رودخانۀ بمپور بوده است.
بااینحال به وضوح آشکار است که نهتنها مطالعات باستانشناختی بلکه هرگونه گرایش مطالعاتی در حوزﮤ فرهنگشناسی ایرانی نمیتواند و نباید در جغرافیای سیاسی امروز ایران و یا اندیشههای نوپای ملیگرایی در کشورهای تازه تأسیس محدود بماند. به عبارت دیگر شناخت تمدنهای دیرین و آگاهی از ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع کهن نیاز به کاوش و مطالعات در سرزمینهایی دارد که بسیاری از آنها امروزه توسط مرزهای سیاسی تفکیک شدهاند. اما همانطور که اهمیت قرارگیری و جانمایی کوچکترین اشیای باستانی در محوطۀ کاوش، در شناخت روابط اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی اجتماعات و جوامع کهن نقش ایفا میکند، قرارگیری محوطههای باستانی در پهنههای وسیع جغرافیایی و مقایسۀ تطبیقی و یافتن سرنخهای ارتباطی میان این جوامع، در ترسیم نقشهای وسیع از گذشتۀ باستانی این سرزمینها بسیار حائز اهمیت است. در نتیجه دستیابی به نتایج قابل تعمیم و استناد، مستلزم مطالعات همسنگ در جغرافیای فرهنگی وسیعتری است که بیشک پا را از مرزهای سیاسی امروز فراتر میگذارد. به این ترتیب باستانشناسی بلوچستان در زنجیرهای از مطالعات باستانشناختی از حفاریهای درﮤ سند تا شبهقارﮤ هند و کاوشها و مطالعات باستانی حاشیۀ هلیلرود تا میانرودان قرار دارد و انتشار هر اثر تازه که به این حوزه پرداخته باشد، همچون نوری است که بر تاریکیهای تاریخ تمدنهای این پهنۀ وسیع میافکند.
*این یادداشت، بخشی از مقدمۀ کتاب «هنر باستانی بلوچستان؛ سنگنگارههای سراوان» است که در سال ۱۴۰۰ در مجموعۀ «پژوهشهای ایران فرهنگی» ویژۀ بلوچستان، توسط موسسۀ آبی پارسی به چاپ رسید.
[۱]. Sir Vincent Arthur Henry McMahon
[۲]. Edward Mockler
[۳]. Sir Percy Sykes
[۴]. Sir Marc Aurel Stein
[۵]. Sir Henry Creswicke Rawlinson
[۶]. British Raj
[۷]. Nani Gopal Majumdar
[۸]. Stuart Piggot
[۹]. Robert L. Raikes
[۱۰]. See: de Cardi, Beatrice, 1983. Archaeological Surveys in Baluchistan, ۱۹۴۸ and 1957, First Published: Routledge
[۱۱]. Gray. W. Hume
[۱۲]. See: Vita-Finzi, C. and Copeland, L. (1980), Surface Finds from Iranian Makran, Iran Vol. 18, pp. 149-155