در صبحگاهانِ نوروزی و خلوت و سبزینهای تهران، در شمیم و عطر بهار اولین سوالی که شاید به شهروندِ تنها و رهاشده از هیاهو و شتاب و کلافگی و سرگیجه پایان سالِ شهر القا شود این است که تهران کجاست؟ گویا یکباره با تعلیق و اعتدال بهاری، در خلوت و عزلتگزیدگیِ نوبهارانه، حیرتزدگانی میشویم رها از دود و دم و غریبگیِ یک کلانشهر و پرتاب میشویم به ریشهها. این پیچش و ترافیک و اذحام و جنب و جوش دیوانهوار، از کدام بن و طبیعت و خلوت و سادگی وسکوت برید و چنین شد؟ چگونه رگایِ در هجوم و محاصره زلزله و رانش و تازش، از پسِ قرون، حداقل بعداز آلبویه، خود را در دل قاجار و پهلوی جاکرد و شبهای تهران از زیرزمینهای ری به بلندایِ برجهای قصران و قیطریه و زعفرانیه امتداد یافت؟
یک پاسخ را میتوان با تامل و قدمنهادن به ساختار اولیه و روستایی تهران گرفت. بخش زیادی از گذشته بیشترشهرها در حد واسط ساختار، زیست و جمعیتِ عشریه و ایلی و کوچرو تا شهریشدنشان در حیطه یکجانشین و کشاورز روستایی قراردارد که هم حامل سنتها و شکلبندیهای قبلیاند، هم تاحدی از تخریب و تغیرات شهری و تکنولوژیکش در امانتر بودهاند. ظاهرا بنیان و اصل کلانشهرها که همان حاشیه و مکانهای پیرامونی هستند امروزه فراموش شدهاند و عمدتا گفتمان های شناختی و پژوهشی ما برای درک و شناخت و تغییرشان، زیرِ سایه سنگین سیاست و حول وزنه وشاقول ِمرکز، متروپل و کانونها و محلات و ابنیه سیاسی واقتصادیِ پرقدرت عصرکنونی شکل میگیرند.
نوشتههای مرتبط
امروزه وشاید ازبدِحادثه و تاسف، هرچند کلانشهر تهران فاقد مراکز و موسسات معتبر و مبرز تهرانشناسی است، اما تمرکز و کانون شناسایی شهر، گفتمان و یادمانسازی و حتی موزهای شدنِ نقاط برگزیده آن نیز انتخابی و روبه سوی مراکز سیاسیِ بیشتر قاجاری و پهلوی دارد و نقاط بسیار مهم پیرامونی از این دید ونظرگاه غایب، مغفول یا دورند. اینکه کدام نقاط درکانون توجه آیند و رواق منظر وسوگلی شهر شوند، اسیرِ زمانه و زندانیِ سپهر و میدانهای اجتماعی وقدرت آن هست. مثلا بازارها و ارگ و شماری ابنیه حکومتی اخیرا درمرکز توجه و نوسازی قرارگرفتهاند اما محلات، مکانهای فرهنگی و زیستی مهم دیگری هم درمعرض نابودیاند(بخشهایی از محله عودلاجان، کنیسههای یهودی، خانههای نویسندگان، قبرستانها و مقابر اشخاص مهم و… درحال تخریب و محو کاملند). دو نمونه روشن ازبینرفتن آرامگاه مشاهیر و نویسندگان برجسته و قدیمی در دو امامزادهیحیی در جنوب و امامزادهصالح در شمال تهران است.دوگورستان بزرگی که زمانی مدفن متمرکز اشخاص مهم تهران بودند و در طرحهای توسعه با خاک یکسان ودیگر اثری از رجال مدفون درآنها نماندهاست.
شاید با کندن و گسستن از مرکز، بازدید و مرور شماری شهر و روستاهای تاریخی بتواند، پاسخگوی سیر تطور و وضعیت کمجان و درخسوف خفتهِ تاریخ و فرهنگ در کلانشهرها باشد. غفلت از انرژی ذخیره در مکان های تاریخی و فراموش شده آینده فرهنگی و زیستی ما را دشوارتر خواهدکرد و شهر غرق در روزمرگی و معاصریتِ کمجان و گلخانهای و آماج آلزایمرِ گذشتهها و ریشهها خواهدشد.
اگر از هویت اسطوره ای تهران بواسطه کوه دماوند و قصران در شمال که کاوشهای تپههای قیطریه و ۳۵۰ گورباستانی آن قدمت تاریخیش را به ۶۰۰۰سال قبل رسانده بگذریم( رک به مستندی زیبا به همین نام اثرپرویز کیمیاوی۱۳۴۷) و منزلت شمالش را به هویت باستانی رگا و ری در جنوب گره زنیم این خطسیر همراستا و سرراست، تاریخی و غنی است و علاوه بر بخش کوهستانیِ شمالیِ قصران، تمرکز اطلاعات و زیستِ تاریخی منطقه تهران عمدتا در دو دشت و کوهپایه ورامین و پیشکوهِ ری یعنی«غار و پشاپویه» و رباطکریم و شهریار قراردارد. خاوران، دروازهِ دشت«ورامین و پیشوا و ایوانکی» تا طوس و مشهدالرضا و بلخ و فرارودان است . آن سوتر حسنآباد و پشاپویه حوزه دیگرِ گشوده به عراق عجم یا جبال تلقی میشدهاست.
میتوان پویش و سفر را با یک سوال و نام آغازید و نامجایِ مشوقِ مابرای بازدید میدانی، از خلال و زیر آوار کتب و متون تاریخی خود را معرفی میکند: جیلآباد و کلین. کلانشهر امروز به ظاهر از عصر قاجار جامه قدرت و سلطنت ومدال مالکیت ومکنت جامجم شاهی و اقتدار را بر تنکردهاست. اما در واقع شکوه و جنبش و پویش (مکتوبمانده) این خطه درعصرپسااسلامی از قرن سوم و مرکزیت سیاسی دیالمه و آلبوییان به دیدرس تاریخ و منصه ظهور درمیآید[۱]. هرچند ری و«کنگدژ» آریایی ازگذشتهها منظومه و مرکزیت و منطقهالبروج و قبهالارض اندیشهها و راههای ایران بودهاست (نک اذکایی،۲۱ :۱۳۸۵)، اما آزادی بیان و پویش و نگارش آرا در ری، عصری بینظیر برپامیسازد. زکریای رازی سرنمون فلاسفه و آزادفکری و دگراندیشیِ اینعصرِشکوهمند ری است. نگارش رساله برای آلرژی تا الکل و مهمترخلق ژانرهای کفایتکنندهِ من لایحضر (لایحضره طبیب: رازی و لایحضره الفقیه: ابن بابویه قمی) ممثل وخلاصهکننده اینفضا و رویکرد جامع، پربار، دانشنامهای و دایرهالمعارفی و حکمی آنعصر است. شاید بتوان نگارش کتاب کافیِ کلینی (اهل اینخطه) را نیز بعنوان اولین مانیفست و مرجع حدیثی شیعه، درفراگیری همین رویکرد کفایت و جامعیت در ری و اهل ری و هویتسازی دینی دید.
به نظر میرسد ظهور و رشد باورها و مکاتب اسماعیلی، شیعی، سنی، دهری و… در ری با تساهل سیاسی عصر نیز همراستاست و روزگار دیالمه و زیاریان و بوییان دوران شکوهری بودهاست( خاندان زیاریان: ۳۱۶-۴۳۵ق؛ بعدها سه سردار مهم زیاری که سهبرادر از خانوداه بویه بودند حکمرانی دودمان آلبویه را از ۳۲۲-۴۴۸ق در ایران تثبیت کردند). ظاهرا نکته مهم اینعصر شخص مرداویج و مرده اوست. چراکه مرداویج زیاریِ اشرافیگرا[۲]و مدعی سیاسی آن عصر نیز- بعد از فتوح وگشایش و درخشش و ایرانگرایی و سدهدوستی- پس از قتل در اصفهان به ری انتقال مییابد و برایش یک آرامگاه پادشاهی را با مراسمی پرشکوه و پرجمعیت آنگونه که ابنمسکویه روایتکرده (۴فرسنگ راهپیمایی گیلها و دیلمها با پایبرهنه!) در گیل/جیل آباد(امینآباد کنونی، شهرری) و در تشییعی عظیم وتاریخی برپا میکنند( رجبی ۱۳۸۴: ۵۰ ، کریمیان،۱۳۵۰ :۷۹-۹۰ ).
گویا امینآباد آخرخط اقتدار و شکوهِ عقلانیت و قدرت، در تاریخ این خطه نیز بوده و هست. چه، بعدها نخستین تیمارستان و مرکز رواندرمانی انسانهایِ ازبندعقل رسته و در زنجیرِ علمِ دیوانهکننده درامده، در همین امین ابادِ پایِکوه قرار میگیرد و شورش عقل ساکنانِ کلانشهر در پایِ کوه ری و گیلآباد به تیماری و فرمانبری تبعید ومنکوب میگردد[۳].
با این حال اگر امروزه اثر زیادی از مرداویجگاه (گفتهشده وی بناهای زیادی به سبک ساسانی را در این ناحیه تدارک و توسعه داده) و منازعات قرن۴ نیست، آن سوتر از این کوه های شهرری و تپه هایگبری و آناهیتایی و بیبی و بانوی شهر، در امتداد دشت ری و پای آرادکوه، ظاهرا و بعنوان یک نمونه از بازدید میدانی ما روستای کلین عرصه تعارضِ فراچنگآوردن و تدارک و حفظ هویت و افتخار است.
بیاییم لختی این حمله و هجمه بزرگراهها و جاده های تودرتو شونده جنوب شهر را که هر روز رینگ ودایرهای بر حلقههای دیروزش افزودهمیشود (مانند اتوبان کمربندی جدیدغدیر) رها کنیم و روبسوی دو بلوک (شهرستان/بخش) ورامین و حسنآباد کنیم. از قلعه هایخشتی اسطورهای عصرکیانی و ایرج و تور (ورامین) یادی در انها ببینیم و به کلمات و واژههایی بیندیشیم که دیگر بر انها تامل نمیشود. مثل همین غار در بلوک «غار و پشاپویه» (نیشابوریه/فشافویه) یعنی حسنآباد کنونی که از آن فقط فشافویه کهن مانده و غارش بهکل فراموششدهاست[۴]. موضوع مهم «حاشیهای شدن و سپس محذوفیت» را در تحقیقات حول این دو نقطه میتوان شاهد بود.درمیان هزاران مکان، این تنها دو نام برجسته پیراشهری درانتخاب ماست. در بازگشایی نظر و اندیشه از مرکز(های) هژمون شهری به حاشیههای محذوف روستایی با انتخاب چند روستای نمونه دیگر یعنی کلین(ری و ورامین) وآفرین در دشت ورامین و ری به چند نکته مهم میتوان رسید.
نقشه پیرامونِ جنوبی تهران،از کلین ورامین تا کلین ری- گوگل مپ
تعریف و برپابودن دو بقعه یکنام در دو روستای از هم جدا و اطراف ری (کلین فشافویه و کلینسادات یا خالصه) موید تاثیر ماندگار و تاریخی شیخمحمدکلینی در ناحیه ری است. ظاهرا بقعهها مربوط به پدرکلینی یا افراد مشابهاست زیرا خود وی پس از ترک زادگاه و تالیف مهمترین متون الهیاتی و کلام شیعه در بغداد درمیگذرد وبه خاک سپرده میشود. کلینی را جز اولین و نخستین شیوخ بزرگ و از مولفان کتب اربعه شیعه می دانند. شیوخ شیعیای همچون کلینی متوفی۳۲۹ق، مفید ۳۳۶-۴۱۳ق، طبرسی متوفی۵۴۸ (طبرسی دوم یا حسین نوری ۱۲۴۵تا۱۳۲۰) باتفاق مجلسی ۱۳۰۷-۱۱۱۱ و البته جوهری متوفی ۳۲۳ق جز مولفین بنیانگذار شیعه و امامیه و تاریخ حدیث و اصول اعتقادی شیعه برشمرده میشوند[۵].
بقعه کلینی در روستای کلینِ فشافویه، بهار ۱۴۰۱
در تاریخ اسلامی ودر میان انبوه کتب طبقات، رجال، انساب، مسند، مستدرک، مصنف، معجم، منتظم، شرح، سیره، سنن، صحیح، تفسیر و فتوح و مغازی که عمدتا از اهل تسنن و سایر فرق باقی مانده، عملا کلینی با تدوین اصولکافی بنیانگذار مکتبی و کلامی شیعه و نخستین گشاینده راه متمایز شیعی در این فضا محسوب میشود (رک به امیر معزی[۶] ۱۳۹۸). این جایگاه با ابتنای حوزه عقیدتی شیعه بر حدود۱۶۰۰۰ حدیث یا روایت صحیح از نظر او ساخته میشود و شیوه اساتیدبعدی از وی الگو و تاسی میگیرد (شیخ صدوق/ابن بابویه در من لایحضره ۶۰۰۰ حدیث و شیخ طوسی۳۸۵-۴۶۰ق آثار استادش شیخ مفید۳۳۶-۴۱۳ق را در دو اثر تهذیب و استبصار از ۱۴۰۰۰به۵۰۰۰ حدیث معتبر، تنقیح و تکمیل میکنند). بعبارتی در دل پیکارهای عقیدتیِ حنبلی، شافعی، زیدی، حنفی، اسماعیلی، دهری و… در ری روزگارِ قرون اول تاپنجم، کلینی نخستین بار به قالبگیری اصول اعتقادی امامیه بصورت مکتوب دست میازد. پس کلینی درکنارسایر بزرگان، با خود خاطره و یادگار روزهای هویتیابی، آزادی بیان و رودررویی و رشد افکار و ایدههای نو و درخشش ری در چهارراه فرهنگ و اندیشه را نیز همراهدارد، جایگاهی که با مرکز فکری خلافت اسلامی در بغداد برابری میکرد. شاید بقعه بجامانده بنام ابن بابویه قمی در ری نیز موید همین نقش برای جوانهزدنهای بعدی و تداوم نسل وگفتمان کلینی، توسط این فقیه قمی باشد که در ری آرمیدهاست.
اما کلینِ ری، در مجاورت چند روستا که برپهنه اطراف خود نقش و آرامگاه یوشع و ایوب را هم دارند، عملا از دید خارج شده و زندان و ساخلو و ابنیهنظامی فشافویه بیشتراز آنها شناختهشدهاست. ساختمان صفوی و شاید سلجوقی بقعهکلین که آجری و دارای طرحهای زیباست بازمانده مهم معماری و فرهنگ در این نقطه ناشناختهاست که به نحو غریبانه و نهچندان گرامی محصور آرامستان ده شده و با یخچال کهن روستا، هم شکل مینماید.
اگر کلین و زیوان در خطی متصل به حسن اباد سرگلهای این منطقه کشاورزی و روستایی هستند، با امتداد مسیر، علیرغم دنبال کردن رودخانه خشک کرج به یکی دیگر از عجایب روستایی اینجا میرسیم. در منطقهای که زمانی در میانه آبریز دو رود بهتهنشستهِ کرج و رودشور قرار میگرفتند و از آبهای خویش کشاورزی و دشت زرین ری را می ساختند دیگر چیزی نماندهاست. برهوت خشک و صحاری لمیزرع در میان واحههای سبز پراکنده خودنمایی میکنند. روستای آراد که اینک با سدهای خاکی موقت رونق نصف و نیمهکشاورزی یافته به خانلق(=ترکی بزرگسر) سرسبز میرسد، اما انتهای مسیر به یکباره، خرابه، ویرانه و شهر ارواح است. روستای کوشک بسان روستای بلازده، آکندهِ خرابهخانهها و طاقها و سقفهای روستایی است که منتظر جانکندن و خاک شدن است. توگویی راه آسفالت تا قلب ده رفته و با آخرین تیر برق، روستایی برقزده و خشکیده به پایان ره میبرد و مرگ به یکباره فرا میرسد. روستای خالی از سکنه کوشک، جهان ارواح و سوت و کور چونان لوکیشنهای فیلمبرداری صحنه های ویرانگی و برهوت وسترن است که تنها خادم افغان پیر در کنارش پاسدار دو گورستان است. دو امامزاده یوشع و ایوب تنها محلِ درقید حیات روستا شدهاند و فقط گورستان شیعی قدیم ده، با قبرستان سنی جدید و مهاجران افغانستانی رونق مجدد یافتهاست. گویا مرگ پایانی ندارد و رفتگان دیروز جای خود را به آمدگان و مردمان نو دیگرِ امروز دادهاند. پیرمرد افغان با مرغ و خروس و سرپناهی کوچک و عیالوار، زندگی را در کنار مردگان، پابند خدمت به امامزاده و متوفیانِ بیوطن همشهری مهاجرش در جنوب تهران نمودهاست و خشکی رود کرج را باعث و بانی مرگ و نابودی پراکنده در اینجا میداند. جادهای را که از حسن اباد شروع شد باید جاده زندگی و مرگ و پیوستار سبزی زندگی به ویرانه نیستی دانست. گویا این نوار وپهنه جغرافیایی قابلیت توریسم شوکآورانه و دگرگونکننده دارد: از سبزی و آب دریاچه فشافویه شروع کنی و به برهوت کوشک مرده و خرابه برسی خود نوعی«گردش وسیاحت تکانهای» است. کوشکی که حداقل تا چند سال پیش زمانی قصر و گردشگاه خاندان سلطنتی پهلوی بود[۷]، اینک خانه جغدان است (سلاطین و اغنیای قرنها پیش که جای خود دارند و مصداق کوکوی شعر خیام بزرگند). مردگان خفته و بی وطن افغان، ما را یه یاد نام همین غریب و بزرگزادگانِ رانده از وطن میاندازد وچه بسا در مهاجرت و اقلیت بودنِ این مهاجران کارگر جنوب با مهاجران پیلهور و تاجریهودی کوچنده به ایران، در اعماق تاریخ همریشه و همپیوند باشند و نشانی از تکرار مکرر تاریخ!.
ویرانههای کوشک فشافویه بهار۱۴۰۱
ویرانههای کوشک فشافویه بهار۱۴۰۱
گورستان جدید مهاجران افغان، کوشک فشافویه، بهار۱۴۰۱
اما کمی آن سوتر، وقتی جاده حسن اباد (فشافویه) به ورامین و چرمشهر را ادامه دهیم و درگذریم، در سه راهی پل شور، به سمت ورامین و دشت پیشوا با روستای دیگری هم روبرو میشویم که از کلین نامبردارشده و اسکلت و چیدمان جدید بقعهای را بر روی یک ضریح امامزاده در بردارد. ساخت و ساز رهاشده و با آجرهای فروریخته حاکی از ساختن حسینیه بر روی ضریحی است که در حاشیه قبرستان روستا، تابلو آستانه شیخکلینی را برخود پذیرفتهاست. اما اهالی چندان از آن اطلاعی ندارند. نخهای سبز گرهخورده بر ضریح و چند سنگقبر در میان خاک و آجر و سیمان معرف رهاشدن ساخت و ساز در چندسال اخیر است. این روستای بخش شریفآباد پاکدشت، امروز به کلین سادات و کلین خالصه نیز مشهور است. کشت و زرع در زمینهای سبز کشاورزی و دامپروری شغل اصلی اهالی بوده و ظاهرا بخش زیادی از افراد منطقه از تبار مردمان اسکان دادهشده اقوام لر، کرد و.. عمدتا درعصر کریمخانی بودهاند. سه نام خالصه، قشلاق، تیله اربابی در کنار نام روستاهای مختلف این منطقه معرف تاریخ و سرگذشت تغیرات اجتماعی عارض بر این روستاها و تاحدی اکثر روستاهای ایران است. بعبارتی نوع معیشت و زیست، روابط اجتماعی و توسعه این مکانها را در گذر زمان نشان میدهد.
آستانه کلینی، ساختمان بناشده برروی ضریح سبز، روستای کلین خالصه،شریف آبادِ ورامین، بهار۱۴۰۱
قشلاق )مانند کریمآباد قشلاق و….) در مقابل ییلاق، موید فراگیری زیست ایلی و کوچرو در تاریخ این منطقهاست.گذشته جمعیتی شماری از مناطق، اسکان دادهشدهِ ایلات لر و ترک و بختیاری و… است و بنا به زیست کوچروانه و ایلیاتی، داشتن قشلاق در جایی که زمستان و سرمای سخت دارد، منجر به تعیین مکان ثابت ورود گلهدار و دام بنام قشلاق شدهاست. لذا شاهدیم که در کنار برخی روستاها، امروزه روستایی با همان نام اما با پسوند قشلاق نیز شکلگرفتهاست. این پدیده را تا دشت قم و قمرود و.. هم میبینیم (ردپای طوایف ترک و زبان ترکی و شیوه زیست دامپرورانه را برخود دارند). جایی که مالکان قاجاری که خود ریشه ایل دلو و قوانلو داشتند، نیز بانی انتقال خانوادههای مختلف شدند (حتی مانند ناحیه قمرود باساخت قلعه اربابی مثلا در چند روستای قم توسط مهندسالممالک غفاری این روستاها پدیدارشدند). به همین روی گونه دوم روستا، با ساخت قلعه یا تیله اربابی و شکلگیری روستاهای جدید حول هر قلعه و زمینهای کشاورزی آن و پیدایش باغ هایی در اطراف این زمینها است. گونه سوم، املاک خالصه یا سلطانی است که برخی آن را بازمانده از عصر نادر میدانند (مسعودکیهان در جغرافیای مفصل ایران) که توسط قاجاریان و شاهزادهها و زمینداران انها رونق بیشتری یافت. اما اصل انها به قبل و صدر اسلام برمیگردد و کتاب تاریخ قم اطلاعات مستوفا و جالبی از این املاک میدهد و خانم لمبتون در برخی آثارش (از جمله کتاب مالک و زارع) استاد تحلیل انها است. اما آنچه امروز از سیمای این روستاها دیده میشود دیگر واحدهای تولید کشاورزی و دامپروری نیست. بلکه واحدهای کثیر مخروبه در کنار واحدهای محدود ویلاییشدهاست که به کار شهریان زمیندار آمده و سرزندگی و جنبش را از این روستاها برگرفتهاست. مثلا روستای آفرین در اینجا، دیگر تعریف و آفرینی از روزها و باغهای پربار گذشتهاش بر نمیانگیزد.
در مجموع این نظر و سفرِ گذری برای در تعلیق نهادن کلانشهرِ مرکز و اندیشیدن به شهرک و روستاهای حاشیه تهران، چندین نکته مهم را روشن میکند:
- تهران (و طهران) و ری علی رغم کلانشهر بودن وداشتن دهها دانشکده و پژوهشکده و نهاد متولی شهر و توسعه و کاوش در مبادی و مبانی و معانی و عوامل و علایم و ضروریات بهروزی این شهر و شبکه اقمار متصل بدان، هنوز فاقد یک یا چندمرکزپژوهشی، اطلاعاتی و دانشی رسمی، نهادی، خاص و متمرکز جهت تهران بزرگ (استانتهران) است.[۸] با این وضعیت اولین بخشی که فدای جهل و نادانی از خود و شهر میشود عمدتا اقمارِ شهرستان و روستاهایی هستند که بارگذشته پر افتخار کلانشهر را بردوش میکشند. این مناطق که اگر در اینترنت درباره انها کاوشکنیم برخی حتی جزیک پاراگراف (انهم به لطف مرحوم دهخدا) درباره انها نمییابیم، بیشترین اطلاعات و رویدادهای ری و گذشته تهران را بر خود نهاده و بدوش کشیدهاند و امروزه هم ظرفیت تولید و حفظ محیطزیست و زیبایی زیادی را داراهستند، اگر به فنا و نیستی نروند (اهمیت پیوند جغرافیا با تاریخ درتوسعه و شناخت فرهنگ در اینجا هرچه بیشتر هویداست).
- فقدان یا کمبود آرشیو و منابع آنهم در عصر انفجاراطلاعات عارضه دیگر شناخت کلانشهر است.جالب ان است که در دانشگاهها و شهرداری تهران نیز پایگاه و بانک و سایت اطلاعات و آرشیو مناسب منابع برای گسترش شناخت ما از تهران و اطرافش وجود ندارد. اگر با گردآوری های علمی، چنین بخشهایی ایجاد شوند با توجه به اقتدای همه شهرها به مرکز در هرچیز، بجای ساخت و هدر رفت منابع در سازهها و پلها و خیابانهای نالازم، هم دانشمندان و مولفان شهری وفرهنگی حمایت خواهندشد و هم با تبدیل آن به یک فرهنگ، رشدی پایدار را در تمام شهرها به مرور تجربه خواهیمکرد.
- سرعت نمایی تخریب و حرکت بطئی و انفرادی تحقیق و ثبت و ضبط ویروس گریبانگر اکثر شهرهاست. نکته مهم دیگرآنست که ایجاد مراکز یا نهادهای تهرانشناسی اگر نتواند توازن و تناسب لازمی بین شناخت مرکز، حاشیه، اقمار یا نقاط جدید، معاصر، کهن، باستانی را در منظومه مطالعاتی و طرح های پژوهشی خود ایجادکند، ظرفیت های شناسایی و برافکندن حجاب نادانی ما از دور و اقمار تهران به سرعت و بعلت تخریب و عدم توجه پژوهشگر و بازدیدکننده از بین خواهد رفت. زیرا این حوزه ها، عاملان و علاقمندان زیاد در در قیاس با حوزهای جدید ندارند. بعلاوه مراکر پژوهشی و شهرشناسی درمعرض بوراکراتیک شدن و تبدیل به مرکزی اداری وکارمندپرکنی و از بهرهوری افتادن و ناکارامدی (افول وغروب پس از طلوع وفروغ هیجانی) هستند..تغییرات در اهداف پژوهشی،تبدیل به مرکز اداری و گذرمعیشت! جزیره منزوی دانش سازمانها برای هفته پژوهش و تیولگاه منصب و مدیریت از دیگر عوارض این مراکز مهم و حیاتیای است که البته هنوز وجود ندارند و به مجرد شکلگیری در معرض و دامگه چنین حوادثی قراردارند. ظاهرا و از عجایب دیگر اینست که برخی شهرستانهای دور در شناخت خود و حفظ میراثفرهنگی و تاریخی گامهایی به مراتب موفقتر وبلندتر از تهران و ادعاهایش برداشتهاند.
- توسعه شهرستانها و شهرهای پیرامون تهران آنچنانکه باید متاثر و درسآموز از تجارب و سیاستهای موثر توسعه در کلانشهر نیست و برخلاف ساخت و ساز و مد و معماری وبازار از آن اثر نمیپذیرند. گوییا تفاوت چندانی بین شهرستانِ دور بودن و شهرستانی درسایه و سلطه و حیطه پایتخت و بزرگترین کلانشهر تهران نیست. این شهرها فاقد سیاست و برنامه و ایدههای جذاب و مهم برای حفظ میراث قرهنگی، اقلیم، رضایت ساکنان، تعدد و تکثر قومی و جمعیتی، مشارکت فعال و همگانی و در کل توسعه پایدار و همه جانبه هستند.
- روستاهای اطراف تهران بمانند همه روستاهای دیگر ایران در معرض نابودی و ادغام نامناسب در فرهنگ نازل شهریاند. یک دلیل آن کاهش رونق و بهرهوری کشاورزی و کمبود آب بعلت سبک زندگی مسرفانه ومصرفانه و هجوم سوداگری شهری و اعیانی و ویلایی به انها و مهاجرت زیاد است. اما حفظ این منابع طبیعی و کشاورزی ریهها و جامههای فاخر شهری هستند و بدون انها یکشکلی و درنهایت تکشکلی و تکهویتیِ نابسودهِ کلانشهری رخخواهد داد. یک فرصت برای حفظ اهالی فرهیخته و اهداف توسعه در روستا از اتفاق، تمرکز و توجه به ظرفیت فرهنگی و میراث تاریخی و گردشگری مسوولانهاست. صنعت گردشگریپایدار (لحاظکردن تمام شرایط و جلوگیری از تخریب و غارت واعیانی و ویلاییشدن بیشتر) یک امکان برای حفظ میراث فرهنگی روستایی، ترویج و شناخت و پاسداشت اهالی هر روستا و مردم دیگر خواهدبود. اینکار با سیاستگذاری و برنامههای نهادی عمیق میسر خواهد شد. شناسایی و ترمیم و مرمت و فضاسازی اماکن مهم و برخوردار از سرمایه و اهمیت فرهنگی در هر روستا و مشارکت اهالی راه دیگری برای مشکل اشتغال، حفظ اماکن و محدودکردن مهاجرت نیروی کیفی و جوان و سازنده روستاهاست. مثلا همین روستای ویرانه کوشک ظرفیت گردشگری برهوتی و ویرانهای را دارد و حداقل برای تورهای توسعه و پژوهش بسیار مناسب خواهد بود.
- اگر کوشک ویران، منهای سفر، برانگیزاننده و حیرت انگیزبرای ما بود، بازهم باید از هژمونی وسیطره کلانشهر بر آب و خاک هم سخن گفت. تو گویی جنوبگان تهران محکوم به زباله، گرد و خاک و درنهایت پساب فاضلابهای این شهر جولاندهنده در آهن و دودند. بیتوجهی به آمایش و آبخیزداری و عدم رعایت حقابه رودخانههای کرج و شور و تخلیه زباله، بعدها اثری از این رگ و ریشه های کهن تهران باقی نخواهندگذاشت. اینک رود کرج با خشک شدن و گرفتار کردنش در دریاچه فشافویه (درقالب تعاونی کشاورزی و گاه اشتغال کاذب وفاسد و استخدام نیروی کارغیرمولد و نگهبان و…) نشانی از روزهای خوب ندارد. اقلیم در نابودی است و این روستاها تنها اماکن باهویت و باقیمانده کهن تهران هستند که مثل نقاط مشابه و مجاور دیگر هنوز در تهران و مغاکها و معایبش حل نشدهاند و میتوانند ریه ها، مناظر و بکارت تاریخی و طبیعی را برای آینده تهران حفظ کنند و به ارمغان آورند، اگر دیر نشود و سیاست و برنامه ریزی و اقدام عالمانه و خردمندانه برای این احفاد و اولاد و ابنای تهران صورتپذیرد و آنها به حال مردن خویش وانهاده نشوند.
****
تهران روزگاری دهی بود از اقمار ریِ باستانی و بزرگ که یونانیان و کتب مقدس آن را رگایِ مادی زلزلهخیز هم بهیاد سپرده بودند(اذکایی ۱۳۸۵:۲۱ و کریمیان۱۳۴۵،۱۳۵۰) .در گذرزمان دهِ تهران بر شهرِ ری غلبهکرد و از طنز روزگار ری به جرگه اقمار و احاطه تهران درآمد و بر تابعیتش گردننهاد و روستایی که یکشهر را بلعید بر تارک کلانشهر ایران نشست. برج ها و املاک مرغوب شمال تهران و پهلو زده به قصران کهن اینک نظارهگر کویها و زیر زمینهای زیرین و جنوبِ شهریِ درغبار و دودند.
وقتی رود-درههای تهران و رودهای پرخروش کرج و رودشورِ سالهای پیش را در مینوردیم با محو آب به پایان حیات تهران هم میرسیم. تهرانِ اغواگر و غول، تمامی روددرهها و رودخانهها را در حلقوم خود بلعیده و منابع آب آن هر روز محدودتر میشود. راسته و مسیر حسنآباد تا کوشکِ فشافویه (به موازات جاده حسنآباد-چرمشهر و اثرات کهن دو رودخانه کرج و رودشور که با درمیان گرفتن این پهنه، در این خط سیر و دشت زرین ری جاری بودند و طلایهدار کشاورری وعنواندار گندم ری، اینک فرومرده و آیینه و مینیاتور آینده سایر نقاط هم هستند. در این مسیر جز کلین و واحه های موقتی نظیر آن (با خشکی تمام باغ های انار و میوه، اکثر روستاها سبزینگی و رونقشان موقت و فصلی است)، مقصد و فرجام به کوشک کوبیده و ویران میرسد. کوشکی که در پای آب و نعمتِ پای-آبِ رودکرج (که عزم قم داشت تا با پیوستن به جاجرود در بالای حوض سلطان به دریاچه نمک بپوندد) روستای زرین و سلطنتی عصر پهلوی بود و با بستن سدکرج و مجددا با ساختن دریاچه فشافویه به نابودی دهشتانک رسید. اینک خروجی این دریاچه جز آب باریکه ای از فاضلابها و پسابهای عفن نیست که تا رسیدن به پل حسنآباد در ریگزارها و هجوم تیرهای گرم خورشید جان میسپارد و خشک میشود. و جانسپاری او همان و رکود و نابودی این روستاها و جنوب هم همان. آیا سرنوشت وآینده ری و شهرهای دیگر پیرامون تهران(و حتی کرج) نیز همین خواهد بود؟. پیشروی کلانشهر، فتح و ادغام در سیاهی و تراکم خود؟ محو آثار تاریخی و فرهنگی و باغ و کشتزارها و قربانیشدن در پای سوداگری زمین و مسکن و ساخت و ساز و زیستن در الودگی و زباله و فقر و توسعهنیافتگی حاشیه؟ تاملی در نقشه حوزه آبریز تهران(شکل زیر) و رودهای قدیم آن و مقایسه با اکنون حاکی از محو بیشتر سرشاخهها و سرریز و آبریزهای رودهای کهن و رگهای حیات پیرامونی تهران خاصه در جنوب و مناطق دشت و مسطح وآبرفتی است. نسل جدید نه تنها با محو عوارض طبیعی و رودخانه ای از محیط زندگیشان، از این رودها و نقششان در پایداری اقلیم و زندگی اطلاعی ندارند (چون با رودخانه و آب و بستر رودهای فصلی زندگی نکردهاند) بلکه محو این نامها از کتاب جغرافیای استان آنها نیز درجریاناست. بعبارتی سالهای بعدحتی نامی از انها هم بگوششان نخواهدخورد.[۹] آیا خودفراموشیِ تدریجیِ تهران به خودویرانگریِ تهران نخواهد انجامید؟
حوزه آبریز استان تهران درپانزده سال قبل ،سال۱۳۸۵/اطلس تهران/شهرداری تهران
باید به نمونه مهم دیگر مرتبط نیز در این پیمایش اشاره کنیم. ظاهرا از کن تا کوشک راه زیادی نیست.اگر قدیم رودها این راه را با آب محدود و ایستگاههایِ قناتی و شبکهمویرگی میپیمودند امروز دو سر این نقاط سبز هرچهبیشتر از هم دور میشوند .آیا خزان ِرونق کوشک در انتظار کن هم خواهدبود؟ یک نمونه مسلم از بیتوجهی به پیرامون و نظام عادلانه آبریز (رگحیات تهران) را در «پدیده مهم و قابل تحلیل اما کمتر توجه شده رویش و گسترش مناطق جدید» (منطقه۲۲) در تهرانِ سالهای اخیر میتوان دید[۱۰]. به ظاهردریاچه آبی و تفریحی چیتگر(خلیج فارس) و فضای سبزش با شعار توسعه و اعلام آبگیری بقایای رود کن در این منطقه ساخته شده بود تا رویای آب و بزرگترین دریاچه تفریحی ایران را در این محدوده تقریبا بایر و نظامی و دور ازشهر زنده کند. و کن بی توجه به نیاز حاشیه و پایین دست و حقآبهها (اراضی کشاورزی از یافت آباد تا کهریزک) زندانی دریاچه شد و نشاط و شادی پارک و شهربازی و سافاری و قایق سواری را با درد و حرمان نابودی کشاورزی پاییندست به فراموشی سپرد (در عمل، تکرار یک نوع شبهمدرنیسم اقتدارگرا و ناپایدار). اما در پسِ هبه و هدیه رفاه به شهروندان، سازه های امروز دور دریاچه به بیزبانی خود سخن دیگری میگویند. مهمتر از آب و باغ و توسعه، آتیه این منطقه و سود خفته در برج ها و مالها و هجوم سوداگری زمین، املاک، برجها و مستغلات و ساخت و ساز عجیب و غولآسا مهمترین نکته کلیدی است.رویکردی که آنجا را ظاهرا به منهتن پر از آهن و سیمان تهران اما بهشت سفتهبازی و سرمایهداری ما بدلکرد. چگونه میشد حدس زدن ایران و تهران به ایرانمال و جنگل برجهای حاشیه چند بزرگراه دور افتاده بدل شود. این خیزش ازدهای ِ پنهان سرمایه در چیتگر با خفتن و پنهان شدن حیات مناطقی چون کوشک بی ارتباط نیست.
محدوده دریاچه چیتگر(منطقه۲۲) و برج و مالسازی اطرافش،خیزش سرمایه وتکرار شبهمدرنیسم
شاید تهرانشناسی و تامل دوباره به خودتهران و اطرافش که گاه در هزمونی مرکز به هیچ انگاشتهشده، بتواند ما را از این خودفریبی و خودویرانگری حلولکرده و عادیشده در کلانشهر و درکمین آینده این استان نجاتدهد. حاشیههای در اقلیت و فشار و فراموشی، گاه فنرهای ازجا دررفته و رانههایِ تکانه و پسلرزهها و لرزشهایی را فراهم کردهاند که نمونه های آنها از زلزله های ویرانگر عارض بر تهران (ری تا ایوانکی) و شورشهای تهیدستان در زمانهای مختلف پیشروی ماست.شناخت و آگاهی موثر و منتج به برنامه و اقدام درست، اولین شرط بازدارندگیِ ولو اندک خواهدبود.
منابع
ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل ۱۳۵۴ سفرنامه ابودلف در ایران، با تعلیقات مینورسکی، ترجمه سید ابوالفضل طباطبایی، تهران: زوّار.
اذکایی پرویز ۱۳۸۵ حکیم رازی ،طرح نو
امیر معزّی ، محمد علی، ۱۳۹۸ راهنمای ربّانی در تشیّع نخستین، سرچشمه های عرفان در اسلام، ترجمه نورالدین الله دینی، نشر نامک
رجبی ،پرویز ۱۳۸۴، جایگاه مرداویج درتاریخ ایران،پیک نوبهار ،ش۹،ص۴۶-۵۱.
زندی،مرجانه ۱۳۹۲ ،راهبرد منظر تهران؛ آسیبشناسی ایجاد یک پهنه مصنوع در شهر،مجله منظر،پاییز ۱۳۹۲، ش۲۴، ۴۸-۵۱.
کریمیان حسین ،۲۵۳۵/۱۳۵۵ تهران در گذشته و حال، انتشارات دانشگاه ملی.
کریمیان حسین ۱۳۴۵ ،ری باستان :مباحث خغرافیایی، ج۱، انتشارات انجمن آثارملی.
کریمیان حسین ۱۳۴۹ ،ری باستان:مذهب و تاریخ و رجال، ج۲، انتشارات انجمن آثارملی.
کریمیان حسین ۱۳۵۰ ،برخی از آثار بازمانده از ری قدیم، انتشارات دانشگاه ملی.
کیمیاوی پرویز؛۱۳۴۷ تپه های قیطریه ،مستند کوتاه.
یادداشتها
[۱] روایات انتساب زرتشت به رگا، وجود خاندان مهری (حافظ و پیرو دین میترایی) و بعدها نظام ملوک الطوایفی یا فدرالی اشکانی وذکر انتساب خاندان مهران به ری سوای از اشارات مورخان یونانی و تورات به این شهر، برای قرارداشتن ری در مرکز قدرت وبررسی تاریخی کافی است
[۲] گفتهاند وی وشماری ازامرایش به تشریفات و تجملات بسیار بها میدادهاند و دارای تخت زرین ونقرهای و تاجی از زر بودهاند و بدون حاجب با کسی دیدار نمیکردند (رک کریمیان ،۱۳۵۰:۸۲).
[۳] جالب آن است که چندی بعد از مرگ و دفن مرداویج درامینآباد کنونی )جیل/گیل آباد )، در سفرنامه ابودلف(سال۳۴۱ق) از تاسیسات وازجمله زندانی بزرگ در این ناحیه سخن می رود که بدست او به سبک خسروی ساختهشده است (ابودلف ۱۳۵۴:۱۳۳و ۷۳): “در جهت شرقی ری مکانی است بنام جیل آباد که ساختمان ها و ایوانها و تاق های بلند و استخرها و گردش های زیبا و عجیبی دارد و مرداویژ(مرداویج) آن را بنانموده است. هرکس این آثار را می بیند بدون تردید گمان میکند از ساختمانهای قدیم خسروی می باشد. در این مکان زندان بزرگ و هولناکی وجود دارد که اطراف ان را دریاچه بسیار عمیقی فراگرفته و بر بالای آن یک دژ محکم گلی برروی یک ایوان خاکی برپا می باشد.این دژ بقدری محکم است که نقب آن برای راه یافتن بخارج غیرممکن است و هیچ تباهکاری نمی تواند با توسل بهرگونه حیله از آنجا رهائی یابد.من هیچ ساختمانی از این نوع و مانند آن ندیده ام.”
[۴] درخصوص غار که همیشه با فشافویه یک بلوک را میساختهاند اطلاعات چندانی نداریم. دهخدا تمام انها را چنین گرداوری کرده است: پشاپویه . [ پ َ ی َ ] (اِخ ) فشافویه . نام بلوکی در جنوب شرقی طهران . دو بلوک غار و پشاپویه از شمال محدود است به کوه سه پایه و حومه ٔ طهران و کن و از مغرب به شهریار و از جنوب به دریاچه ٔ قم و کویر و از مشرق به ورامین ، قسمت شمالی آن موسوم به غار و قسمت جنوبی پشاپویه است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص ) ۳۵۸. ناحیت فشافویه ، و در او سی پاره دیه است . کوشک و علی آباد وکیلین [ ظاهراً کلین ] و جرم و قوج اغاز ، معظم قرای آنجاست . (نزههالقلوب حمداﷲ مستوفی ص ۵۴). و هم چنین در ولایت نشابوریه [ ظ. پشاپویه ] و [ در ] شهریار، پشته ٔ سرخی است در زیر آن پشته غاریست و در آن غار مثال پستانهای شتر آویخته است و ازو قطرات میچکد و در اکثر اوقات آن غار از آن قطرات پرآب است و مردم معلول را مفید است و به تبرک بجایها برند و گویند از برکت امامزاده است که در آن نواحی آسوده است . (نزههالقلوب ص ۲۸۷ از تحفهالغرایب).
میتوان دید که با این اشارات یک معبد ناهیدی و مکان گرامیداشت بسیار باستانی در کوه تداعی میشود.درشهریار کنونی روستای قره تپه مورد اکتشافات باستانشناسی با اثار۷هزارساله قرارگرفته است.
[۵][۵] کُتُب اَربعه یااصولاربعه چهار کتاب حدیثی است که شیعیان آنها را معتبرترین منابع حدیثی خود میدانند. این کتب عبارتند از: الکافی با حدود۱۶ هزار حدیث (کلینی،فوت ۳۲۹ بغداد)، مَن لایَحضُرُه الفقیه با ۶هزار (شیخ صدوق یا ابن بابویه قمی، ۳۲۰-۳۸۱ ری )، دو کتاب تهذیب الاحکام با ۱۳حدود هزار و الاِستِبصار ۵ هزار (شیخ طوسی۳۸۵-۴۶۰ نجف). با این حال در مکتب فقهی شیعه این سه شیح محدث و اصولی متقدمان حدیث شیعه محسوب میشوند و متاخرانی به شرح زیر نیز این حوزه را با شرح و بسط و تعریض به کارهای قبلی کامل کردهاند و این ۴ کتاب را به کتب ۸ گانه حدیث شیعه بدل کردهاند. .وسایل الشیعه (حر عاملی، م۱۱۰۴ق)، وافی (فیض کاشانی،م ۱۹۰۱ق) و بحار الانوار (مجلسی،م۱۱۱۰ق)، مستدرک الوسایل(میرزاحسین نوری ،م۱۳۲۰ق). در اینجا باید از یکی از اعاظم مصحح و چاپ کننده بیشتر کتب شیعه(از جمله کتب اربعه) و ازجمله کافی کلینی یاد کنیم که عجوبه ای گمنام در تصحیح این کتب حدیثی بوده است .علیاکبر غفاری(۱۳۰۳-۱۳۸۳ش) از صاحب نام ترین مصححان و تعلیق نویسان این اثار ومتون کهن در فرهنگ شیعی است.شخصیتی ناشناخته که با شاگردی،همکاری واثرپذیری از جلالالدین محدث ارموی، خود سند دیگری بر اثار و حاشیه های فراموش شده تهران و حتی حوزه دینی آن است.
درمقابل اهل سنت نیز کتب ششگانه (به اشتباه صحاحسته) دارند که عبارتند ازصحیح بخاری(محمدبن اسماعیل بخاری۱۹۴-۲۵۶ )، صحیح مسلم(مسلم بنحجاج نیشابوری۳۰۶-۳۶۱ق)، سنن نسائی (احمدابن شعیب نسائی ۲۱۴-۳۰۳)، سنن ابوداود(ابوداوود سلیمان۲۰۲-۲۷۵ق)، سنن ترمذی (ابوعیسی محمد ترمذی۲۰۹-۲۷۹)، سنن ابن ماجه (محمدبن ماجه قزوینی ۲۰۹-۲۷۳ق) که هر ۶نفر ایرانی بودهاند. البته به این کتب دو کتاب حدیثی موطا (نخستین کتاب حدیثی از مالک ابن انس۹۳-۱۷۹ق) و مسند (احمدبن حنبل بغدادی ۱۶۴-۲۴۱) نیز اضافه میشود(ویکی پدیا ).
[۶] ظاهرا به تازگی کتاب“حجت خدا؛ بررسی عرفان شیعه در اثر کلینی” نوشته محمدعلی امیرمعزی، اسلامشناس و استاد دانشگاه سوربن به زبان فرانسوی نشر یافته که تخصیص آن به شخصیت کلینی جالب توجه است.
[۷] در سایت شبکه روستایی ایران، اخرین اطلاعات اماری سرشماری کوشک فشافویه مربوط به سال ۱۳۸۵ است که کل جمعیت ۲۹ نفر(۱۵مرد، ۱۴ زن و ۵ خانوار) ثبت شده و در سرشماری۱۳۹۰ کلیه اعداد صفرشدهاست. گفته میشود این روستا در تملک شاپورغلامرضا پهلوی (ونیز تفرجگاه اشرف)بوده و اولین روستای صاحب برق و سایر تاسیسات عمومی روستایی برشمردهشدهاست. رجوع شود به گزارش روزنامه همشهری در۲۶دی سال ۱۳۹۸ به ادرس کوتاه شده yun.ir/8hpbld
[۸] امروز پس از گذشت چند دهه از آثار و پزوهشهای حسین کریمیان، که یکی از منابع مهم شناخت تاریخی ما از ری و اطراف تهران را بصورت معتبر فراهم کرده اثار و نوشته های قویِ اندکی بر این سعی و تلاش افزودهشده است. کماکان ارجاعات به اثار جعفر شهری یا طباطبایی و حدادی است و هنوزآثار علمی و پژوهشهای زرف، اندک هستند. از نوشته های ناصر فکوهی و ناصر تکمیل همایون(دفتر پژوهشهای فرهنگی /بخش تهرانشاسی) در حوزه انسانشناسی و جامعه شناسی شهریِ تهران در دهه اخیر، نیز نباید غافل بود.
[۹] نگاهی به بخش جغرافیای طبیعی و رودهای کتاب درسی دبیرستان یعنی جغرافیای استان تهران نشان می دهد که نسل نو هیچ خاطره و تاثری از رودها و روددره های تهران نخواهند داشت و حجم مطالب روبه اب شدن است.بعلاوه درخبرها امده است که حتی با ساخت تونل انتقال اب رود کرج به تهران و خارج کردن اب از بستر رودخانه برای تامین اب شرب در سالهای بعد مبدا و سراغاز رود و در مناطق شهر کرج هم متاثر و کم اب خواهد شد و بلایی که در جنوب شهر بر رودکرج رفته در مبدا نیز تکرار خواهد شد. بدین ترتیب تغییر بشرساخته اقلیم و خودویرانگری کامل خواهدگردید!
[۱۰] برای تحلیلی از این طرح و پدیده پرتاثیر رک به زندی ۱۳۹۲