ایرج پزشکزاد، انسانی شریف و نویسنده و حقوقدانی توانا، روز ۲۲ دی ماه ۱۴۰۰ درگذشت. درباره اهمیت سهم فرهنگی او در تاریخ معاصر ایران بسیار میتوان گفت چنانکه بسیار گفته شده و در آینده گفته خواهد شد. اما اگر او تنها یک کتاب نوشته بود و آن «دایی جان ناپلئون» است، این سهم درخشان و بیمانند میبود. اذعان من به عنوان یک جامعهشناس، ادعای گزافی نیست که هیچ متخصص علوم سیاسی و اجتماعی در دوره معاصر تا امروز نتوانسته تصویری دقیقتر، موشکافانهتر، هوشمندانهتر و گویاتر از این رمان از جامعه ایران ارائه کند. کتاب پزشکزاد که ناصر تقوایی با نبوغ سینمایی خود آن را به تصویر کشید و شاهکار پزشکزاد را مضاعف کرد، به باور ما همان ارزشی را در نمایاندن و تحلیل پیچیدگیهای این جامعه دارد که کتاب جرج اورول، «۱۹۸۴» در بازنمایاندن و تحلیل توتالیتاریسمهای هولناک قرن بیستم. اینکه ما تنها از یک بُعد یا حتی از چند بُعد اجتماعی تلاش کنیم یک جامعه را با زبان پیچیده علمی و غیر قابل دسترس برای عموم مردم تشریح کنیم و یا با زبانی ساده و قابل دسترس و از خلال سلاح قدرتمند طنز و ادبیات و با خلق شخصیتهایی که بیشک قرنها عمر خواهند داشت، دو کار متفاوت است که میتوان و باید آن دو را در میرایی و موقت بودن و مقطعی و خطاپذیری علم در مقایسه، با جاودانگی، پیوستگی و عمق حقیقتی مقایسه کرد که در هنر نهفته است. پزشکزاد هنرمندی بیمانند بود که دانش سیاسی و چشماندازهای گستردهاش نسبت به سیاست و جهان امروز توانسته بود، معجزهای چون دایی جان ناپلئون بیافریند. و چه خوش اقبال بویم ما که ناصر تقوایی به شخصیتهای از جنس کلمات، روح و حیات و چهره انسانهایی واقعی داد تا سریال و رمان در کنار یکدیگر سندی انکار ناپذیر برای نسلهای پی در پی آینده باقی بماند. یادش همیشه زنده.