در نوشتار قبل نیز از تعریف میانرشتگی و مفاهیم میان، تلفیق و مطالعات سخن گفتم، در این نوشتار نیز به ادامه تعریف میانرشتهای از دیدگاه رپکو خواهم پرداخت.
تعریفی که رپکو از مطالعات میانرشتهای ارائه میدهد:
نوشتههای مرتبط
مطالعات میانرشتهای فرایند پاسخ به یک پرسش، حل یک مسئله یا مواجه با یک موضوع است که گستردگی یا پیچیدگی آن به حدی است که نمیتوان به درستی از طریق یک رشتۀ علمی واحد با آنها مواجه شد، این فرایند از دیدگاههای چند رشتۀ علمی سود جسته و بصیرتهای حاصل از این رشتهها را به منظور ایجاد یک فهم جامعتر یا پیشرفت شناختی تلفیق میکند. (ص ۲۹)
او همچنین تاکید میکند که این تعریف شامل چهار مفهوم فرایند، دیدگاههای رشتهای، بصیرتها و فهم میانرشتهای است. (ص ۲۹)
مسئله مهم دیگری که او به میان میکشد این است که مطالعات میانرشتهای، مطالعات چندرشتهای نیست. «اغلب این تصور وجود دارد که میانرشتگی و چندرشتگی مترادفند و در نتیجه این امر موجب اغتشاش مفهومی زیادی شده است. چندرشتگی عبارت است از کنار هم قرار دادن بصیرتهایی از دو یا چند رشتۀ علمی.» (ص ۳۰) «در این حالت ارتباط بین رشتههای علمی صرفاً از نوع «مجاورت» است و هیچ «تلفیقی» بین آنها به وجود نمیآید. بنابراین بین مطالعات میانرشتهای و مطالعات چندرشتهای هم تفاوتهایی به لحاظ ساز و کار فرایند پژوهش و هم به لحاظ محصول پژوهش وجود دارد (راجرز و همکاران، ۲۰۰۵). ۳۰- ۳۱
نیسانی (۱۹۹۵) برای نشان دادن تفاوت چند رشتگی و میانرشتگی، از استعارههای سالاد میوهای و معجون استفاده میکند. مطالعات میانرشتهای را میتوان به سالاد میوهای تشبیه کرد که شامل انواع میوه میشود، میوه نمایندۀ یک رشتۀ علمی است و هر کدام یک از آنها در نزدیکی میوه دیگر قرار دارد. از طرفی میانرشتهای را با یک «معجون» مقایسه میکند. «معجونی به نحوی ترکیب شده است که طعم و بوی هر یک از میوههای مورد استفاده در آن قابل تشخیص نیست، و در عوض تجربۀ معجون خوشمزهای را در اختیار فرد قرار میدهد.» (ص ۳۱)
رپکو بر این باور است که اگرچه استعارۀ معجون محدود است، لکن چهار ویژگی اساسی مطالعات میانرشتهای را نشان میدهد که عبارتند از:
«انتخاب میوهها (یعنی رشتههای علمی) تصادفی نبوده، بلکه به صورت هدفمند و براساس شفافیت محصول هدف صورت گرفته است.
فرایند آن یک فرایند تلفیقی است، به این معنا که مساهمت هر یک از میوهها (یعنی بصیرت رشتهای) را تغییر میدهد.
محصول به دست آمدۀ نهایی در قیاس با مواد اولیه آن چیزی جدید و جامعتر است.
فعالیت به لحاظ زمانی و مکانی محدود است تا این محصول جدید و یگانه تولید شود (یک نتیجۀ تلفیقی). (ص ۳۱)
او همچنین از نیکیتینا تعریف میانرشتگی را نقل قول میکند:
میانرشتگی به معنای مقابله با محدودیتهای رشتههای علمی در این راستا است که کدام نظریهها، مفاهیم، و روشها برای برای مواجهه با یک مسئله مناسب هستند. علاوه بر این، به معنای گشوده بودن نسبت به روشهای بدیل تحقیق، به کارگیری ابزارهای رشتههای علمی متفاوت و برآورد دقیق میزان سودمندی یک ابزار نسبت به ابزار دیگر در راستای میزان پرتوی است که بر مسئله مورد نظر میافکند (نیکیتینا، ۲۰۰۵). (ص ۳۴)
بنا بر این توضیحات، این فرضیه شکل میگیرد که آیا مطالعات زنان بیشتر از آنکه مطالعات میانرشتهای باشد، امکان دارد مطالعات چندرشتهای باشد؟ آیا مطالعات زنان همچون سالاد میوهای است که میوههای مختلف (رشتههای علمی) در آن در کنار هم قرار میگیرند؟ به نظر این فرضیهای جدی است که میتوان تمرکز بیشتری روی آن داشت. بحث مطالعات چندرشتگی را در نوشتارهای بعدی بیشتر بسط و آن را بیشتر باز خواهم کرد.
مطالعات فرارشتهای بحث دیگری است که رپکو آن را با مطالعات میانرشتهای مقایسه میکند، «تفاوت بین مطالعات میانرشتهای و مطالعات فرارشتهای در رویکردهای متفاوت آنها به رشتههای علمی است. مطالعات میانرشتهای اساساً بر دیدگاهها، بصیرتها، دادهها، مفاهیم، نظریههای رشتههای علمی از این جهت تکیه دارند که یک فهم میانرشتهای راجع به یک مسئله خاص به دست آوردند، نه راجع به طبقههایی از مسائل مشابه. اما فرارشتگی عبارت است از کاربرد نظریهها، مفاهیم یا روشها در سراسر رشتههای علمی با نیت ایجاد یک ترکیب گسترده.» (ص ۳۵). او معتقد است که اشتراک فرارشتگی و میانرشتگی در پژوهش مشارکتی و حل مسئله است، اما اختلاف آنها در این است که فرارشتگی «هم مرزهای رشتههای علمی را در مینوردد [مرز میان رشتهها را برمیدارد و آنها را به هم پیوند میزند] و هم بخشهای مختلف جامعه را با شامل کردن حوزههای عمومی (دولتی) و خصوصی [به یکدیگر پیوند میدهد].» (ص ۳۵) «فرارشتگی از این جهت با میانرشتگی متفاوت است که در آن، نظریهها، مفاهیم و یا روشهای یک رشتۀ علمی اقتباس نمیشوند تا در سایر رشتههایی که به حل مسئله علاقهمند هستند بکار روند، بلکه نظریهها، مفاهیم یا روشهایی بکار میرود که فراتر از رشتههای علمی هستند و بنابراین در حوزهها و زمینههای زیادی قابل کاربردند…. در سالهای دهۀ ۱۹۹۰ فرارشتگی در علوم انسانی به عنوان برچسبی برای ارزشیابی انتقادی ساختهای دانشی به کار رفت. به عنوان مثال، در مطالعات زنان و جنسیت، فرارشتگی با ارزیابی انتقادی اصطلاحات، مفاهیم و روشهایی که مرزهای رشتههای علمی را در مینوردند (پیوند میدهند) مربوط هستند (دالینگ و هارک، ۲۰۰۰).» (ص ۳۵)
اگرچه در توضیح بالا به نوعی مطالعات زنان و جنسیت را در ارتباط با فرارشتگی در نظر گرفته شده است اما آیا میتوان گفت در ایران مطالعات زنان زیر چتر فرارشتگی قرار دارد، و اگر نیست آیا میتوان آن را در مسیری پیش برد که قابلیت فرارشتگی بیابد؟ آیا در ایران ارزیابی انتقادی اصطلاحات و مفاهیم در حوزه زنان و جنسیت مرزهای علمی را در مینوردد؟ سئوال مهمتر این است که آیا مطالعات زنان هم میتواند چندرشتگی باشد و هم فرارشتگی؟ ارتباط چند رشتگی و فرارشتگی چگونه است؟
اینها سئوالاتی هستند که در نوشتارهای بعدی بهمرور بعد از واکاوی بیشتر معنای میانرشتگی به آنها خواهم پرداخت.
ادامه دارد…
منبع:
رپکو، آلن (۱۳۹۴). پژوهش میانرشتهای: نظریه و فرآیند، ترجمۀ محسن علویپور و همکاران، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.