انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

هنر و رقص

مقدمه:

انسان در ورای این همه هیاهو و جنجال به دنبال چیست؟ در نهان به دنبال آرامش است ولی در عمل چیز دیگری را از او می بینیم . آیا آرامش را در بازاربورس و مراکز تجاری یا خرید و… میتوان یافت؟ باید چیزی باشد که بتواند حتی برای لحظه ای کوتاه احساس لذتی لمس شدنی را در ما ایجاد کند؛ هر کسی بنا به تعلقات و علایق خود میتواند تعریفی از این عامل داشته باشد ولی در صورت ریشه یابی میبینیم همه به یک چیز ختم میشوند و آن هنر است. اسکار وایلد درکتاب “از اعماق” می نویسد :

((…ارسطو اعلام داشته که همه ی هنرها وسیله ای برای تسکین آشوبهای روانی هستند و سبب آرامش یا کاتارسیس میشوند )) .
واژه ی Art در زبان انگلیسی هم به معنای هنر و هم به معنای فن و ابزارسازی است در حالیکه در فارسی واژه ی هنر نمی تواند این دو معنا را با هم برساند. باتوجه به واژه یArt میبینیم که هنر وابزارسازی قرین یکدیگرند و تفاوت چندانی با هم ندارند در این صورت معنای هنرمند نیز تغییر خواهد یافت. هر کسی که ابزاری را می سازد بخشی از روح و وجود خود را در آن جای می گذارد و این یعنی هنر . هنر مگر چیزی نیست جز سخن گفتن انسان با ضمیر نا خود آگاه خویش که عاملی در جهت لذت و آرامش آدمی است. شاید مارکس انسان جدا از ابزارش را از خود بیگانه میدانسته زیرا از نا خودآگاهش جدا شده است. هنری که بدین ترتیب نه از ۳۵ هزارسال پیش ودر اروپا بلکه از حدود ۲ میلیون سال پیش در آفریقا و با آمدن انسان ابزار ساز آغاز شده است.

با این اوصاف انسان امروزی نمیتواند هنر را متعلق به خود بداند چنانچه بل در کتاب خود میگوید ” هنر بزرگ استوار و درخشان بر جای می ماند؛ زیرا، احساساتی که بر می انگیزد مستقل از زمان و مکانند چرا که قلمرو آن این جهانی نیست … چه فرق میکند که چنین آثاری پریروز در پاریس یا ۵ هزار سال پیش در بابل خلق شده باشد؟ ” به گفته ی تولستو ی “هنر یک فعالیت انسانی است ، بدین معنی که شخص عالمانه و با استفاده از برخی نشانه های خارجی ، احساساتی را که تجربه کرده است به دیگران سرایت می دهد و این دیگران مبتلای این احساسات میشوند و خود، آنها را تجربه میکنند”.
عده ای منشأ هنر را ناشی از تقلید انسان از طبیعت میدانند عده ای دیگر همچون کارل بوخر (Karl Bucher) عقیده دارند انسان از ابتدا به دنبال یافتن غذا و ساختن پناهگاه به ناچار مجبور به کار فراوان بوده است آنها برای انجام کارها نیازمند ضربا- هنگ(Rhythm) بودند که بدین ترتیب حرکت اندامها منظم میشود و انجام کار آسانتر . این نظریه ی بوخر البته جنبه ی زیبا شناسی هنر موسیقی را نادیده گرفته است و صرفآ آن را با کار گروهی که برای برطرف کردن ضروریات زندگی انجام می شود ، مرتبط کرده است . زیبایی شناسی تنها به ریتم بستگی ندارد بلکه ملودی(Melody) نقش اصلی را ایفا میکند . کیفیت هنری مثل موسیقی بعد از عبور از جنبه ی فردیت آن برمی گردد به حسی که در انسان بر می انگیزد و این حس جنبه ای زیبا شناسانه دارد .”احساس زیبایی در انسان ذاتی و طبیعی است اما چون انسان موجودی بسیار رازگونه است، هر آن چه را که ذوق زیبا شناسانه ی او به او الهام می کرده است، آن را در مراسمی آیینی متجلی می کرده تا خدایان خوشحال شوند”(باستید ۱۳۷۴: ۸۶)

چنین به نظر میرسد که رقص از ابتدایی ترین هنر هاست . افرادی همچون فریزر معتقدند که رقص در آغاز حرکتی جادویی بوده زیرا بر اساس ادا در آوردن و تقلیدی اجرا می شده است. به نظر فریزر تقلید یک عمل سبب اجرای آن می شود .رقصیدن یک جنگ نشانگر پیروزی بر دشمنان است “برای انسان ابتدایی جادوی تقلیدی مجسم کردن یک موجود زنده با تصویر یا مجسم به وی امکان چیره شدن بر آن را میسر می کرده است”( همان:۱۹) به هر صورت بر طبق مطالعات گسترده بر روی جوامع ابتدایی میان هنر و جادو رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد.
چنانچه می دانیم فرهنگ از دو بخش مادی و معنوی تشکیل شده است. بخش مادی شامل نمامی ابزار و ادوات و وسایل مادی است که از هزاران سال پیش تا به امروز به جای مانده و بخش معنوی نیز هر چند عمری کوتاه دارد ولی با دیدی ژرفا نگر می توانیم دریابیم که تأثیر فرهنگ معنوی بر زندگی انسان بسیار بیشتر بوده است، چنانچه با پیدایش آن در میان انسانهای حدود ۱۰۰ هزار سال پیش، پیشرفتهای حاصل شده در آنان با سرعت بسیار بیشتری نسبت به انسانهای ۲ میلیون سال پیش بوده است.

هنر نیز از جمله بخشهای غیر مادی فرهنگ است که پیوند آن با مردم شناسی از مباحث ظریفی است که گهگاه از سوی صاحبنظران مورد بررسی قرار گرفته و پیشنهادهایی نیز ارائه شده است. از دیدگاه شوپنهاور هنر بر ۵ قسم است : ۱- هنر معماری و ساختمان ۲- مجسمه سازی ۳- نقاشی ۴- شعر و اما پنجمین هنر موسیقی است که تاج هنر ها و مظهر اراده ی جهان است. ” موسیقی عمق و باطنی وصف ناشدنی دارد. مانند یک تصویر بهشت از کنار ما می گذرد، موسیقی همه ی جنبش های وجود ما حتی پنهان ترین عواطف ما را فارغ از واقعیت و دردها و آلام آن مجسم میکند” (شوپنهاور، ۱۳۷۵: ۱۶۲). موسیقی و رقص به عنوان جنبه ی آیینی و نمادین فرهنگ میتواند مورد بررسی مردم شناس قرار گیرد. جلوه هایی از این آیینها که با رقص همراه بوده است را میتوان بر روی ظروف سفالی که از هزاره های پیشین بر جای مانده است، مشاهده کرد. نقاشیهایی که بیانگر شور و عواطف انسانی هستند و با نگاهی دقیق میتوان به معانی عمیقی که در ورای آنها نهفته است پی برد؛ معانی که اغلب به بیان مضامین مرتبط با رویارویی با وقایع زندگی مثل تولد، ازدواج، مرگ و… میپرداختند.
در اینجا سؤالی که میتوان طرح کرد این است که انسانهای نخستین چرا و چگونه حرکات موزون انجام می داده اند؟ چرا انسانها بر گرد هم جمع می شدند، مراسمی را همراه با موسیقی اجرا میکردند و اغلب به صورت دسته جمعی می رقصیدند؟ اهمیت این موضوع نه تنها از لحاظ مردم شناسی بلکه از لحاظ پزشکی، روانشناسی و جامعه شناسی نیز قابل بررسی است. روانشناسان این امر و اصولا هنر را وسیله ای در جهت رسیدن به آرامش و لذت میدانند و جامعه شناسان آن را وسیله ای برای رهاسازی عقده های سرکوب شده و در درون متلاشی شده می دانند. از نظر پزشکی نیز تأثیر فیزیو لوژیکی موسیقی در سرعت ضربان نبض، بالا بردن و پایین آوردن فشار خون، در تغییر شدت تنفس و همچنین تأثیر روانی آن در مورد تغییر حالت و بالا بردن میزان دقت و سطح فکر مسلم شده است ( عناصری، ۱۳۸۰: ۱۱۹).
از دیدگاه مردم شناسی ابعاد فرهنگی موضوع مد نظر است. مراسم و آیین هایی که در پس موسیقی و رقص بوده است، افراد درگیر در این مراسم، زمان و مکان، وسایل به کار برده شده و … همه مواردی هستند که می تواند مورد بررسی قرار گیرد و با مقایسه ی آنها با آنچه امروز شاهد آن هستیم می توان به نتایجی رسید که تا اندازه ی زیادی مثمر ثمر خواهد بود.

موسیقی و رقص :
رابطه ی میان موسیقی و رقص رابطه ای نا گسستنی است بدون حضور موسیقی رقص معنایی نرارد. این موسیقی حتی میتواند تکراری از یک ریتم یکنواخت باشد مانند موسیقی که در قبایل آفریقایی یا آمریکای جنوبی و در جنوب ایران وجود دارد. صدای نای یکنواختی که مدتها ادامه می یابد و این تکرار بی امان و یکنواخت شنوندگان آن را سر مست و از خود بی خود می کند . بسیار دیده شده که کودکان از صداهای گوشخراش لذت میبرند و آن را مرتب تکرار می کنند.
“واژه موسیقی((Music که گاهی در ادبیات فارسی از آن با موسیقار نیز یاد شده است ، واژه ای یونانی است که از پس ترجمه ی کتابهای علمی یونانی به زبان عربی و سپس وارد زبان فارسی شده است. دایره المعارف Lettre فرانسه در صفحه ی ۶۱۵ در این مورد می نویسد: موزیک ارتباط به موزه ها داشته و علم و هنری است که به روح پدیده ای مطبوع و منظم می دهد . فارابی بزگترین موسیقیدان ایران پس از اسلام بیان کرده است: لفظ موسیقی یونانی و معنی آن الحان است.
لئو بولد دوفین ‌Leopold Dbuphinn میگوید: مبدأ موسیقی عهد عتیق است، همان دمی که سخن متولد شده موسیقی صوتی نیز به دنیا آمده است و این همان هماهنگی است که انسان برای اولین بار توانست به وسیله ی صدایی خوشی ها و رنجهای خود را به نمایش گذارد.”(جنیدی ، ۱۳۷۲: ۳۴-۳۵)
موسیقی و رقص همانطور که گفته شد همواره با یکدیگر همراه بوده اند. ” استفاده از اشکال صوتی با هدف ایجاد واکنش های روانی و سحر انگیز یکی از نقش های اساسی موسیقی و یا شاید حتی اصلی ترین نقش آن است . ما در بسیاری از مواقع که به بررسی جنبه های زیبا شناسی هنر موسیقی می پردازیم از این نقش آن غافلیم . تجلی این نقش اصیل موسیقی که همواره سعی در زنده نمودن آن است فقط از طریق شناخت فنون مربوط به وزن ، آهنگ ، صوت ، کیفیت و حرکات نیرومند رقص که به آن مربوط است ، میسر می باشد”(پاستوری ، ۱۳۸۳: ۱۴۳ )
واژه ی حرکات موزون Dance و انجام دادن آن Dancing از واژه ی کهن آلمانی یعنی Damson به معنای کش امدن ، دراز کشیدن و قدم برداشتن آمده است. حرکات موزون عبارت است از روح احساسات و عواطف یک فرد از طریق حرکاتی که با ریتم خاصی نظم یافته است.” رقص به عنوان شیوه ای زودگذر وناپایدار از بیان تعریف شده است که بوسیله ی حرکات بدن انسان در فضا به نمایش گذارده می شود…از طریق حرکات ریتمیکی که به گونه ای کاملا هدفمند انتخاب و کنترل شده است” (. (Kealiin ohomoku , P :28اینکه چرا باید نظم و ریتم وجود داشته باشد کافی است نگاهی به محیط پیرامون از نحوه ی بوجود آمدن جهان و کهکشان و سیارات و… گرفته تا پیدایش شب و روز و فصول ، بارش باران و برف و… همگی سرشار از ریتم و نظم هستند تا جائیکه مردم شناسان بسیاری از حرکات موزون امروز قبایل ابتدایی را وابسته به حرکات موزون پرندگان میدانند. رقص یک ابزار ارتباطی است ،ابزاری برای برون افکنی احساسات از طریق حرکات بدنی و جسمانی . این حرکات از پویایی برخوردار است و پویایی آن برگرفته از فرهنگ و جامعه و طبیعت است.سؤالی که میتوان در مورد رقص مطرح کرد این است که آیا رقص قادر به انعکاس تقدس است؟ جواب این است که بله، رقص از تقدس متولد شده است اما امروز برای اینکه تقدس بتواند به گونه ای حقیقی جای خود را باز کند باید آن را باور نمود .
رقص همواره مقدس است. تا زمانی که این احساس در انسانها وجود دارد که با چیزهایی دست نیافتنی مواجه اند و تا آنجایی که آنها برای اسرار عالم والا احترا م قائلند، رقص همواره مقدس است. هر کجا که حرکت از حقیقتی نشأت می گیرد تا به سبکی – ناشیانه یا عالمانه – غرایز و افکار را در خود جای دهد، هر کجا که نمایش موسیقی و رفتار را بیش از سخن و کنش سر لوحه ی کار خور قرار دهد، هر کجا که آیینی مذهبی ارزشی فراوان برای حرکت و دقت در انجام آن قائل باشد، رقص در قالب تقدس پرتحرک اولیه خود ظاهر می گردد ( پاستوری : ۱۵۱ ). بنا به گفته ی روژه گارودی رقص « حرکتی است که از نیاز فراتر میرود »، از ویژه گی های بارز رقص این است، هدف از آن خلق چیزی برای برطرف کردن نیاز مادی نیست، ویژگی حرکت هنری که شاید رقص طرح اولیه ی آن است در این نکته نهفته است که در خدمت نیازی خاص و فوری نیست بلکه پاسخگوی نیازی عمومی تر و شاید والاتر است و این نیاز همان نیاز انسان به تجلی یافتن به عنوان انسان است. بر طبق تعریف دیگری از فیلیپ دوفلیس(Philippe De Felice) : “رقص فراتر از بازی، ورزش، تخلیه ی انرژی، شیوه ی بیان احساسات زیبای انسانی و… است. جنبه ی روحانی آن گواه این مطلب است. رقص نوعی فن است که دارای تأثیر ویژه می باشد و راهی است برای فرار انسان از اسارت خود و گریز از آن چه که محدودیت های شناخت از واقعیت های ملموس و روشن بر او تحمیل میکنند” (همان: ۱۵۲-۱۵۱).
معجزه ی رقص در این نکته نهفته است که بدن هنرمند خود یک اثر هنری است و این همان جنبه ی مقدس رقص است. بنا به گفته ی ادگار مورن زیباشناختی ترین فعالیتهای ما یعنی آواز خواندن و رقصیدن با بدن در ارتباط هستند (مورن،۱۳۸۲: ۶۷). رقص رابطه ی ما با طبیعت را از نو بر قرار میکند، زیرا که سبب ایجاد رابطه ی نو میان انسان و بدنش می شود. طبق تعریف آلان دانی یلو ; موسیقی و رقص خلسه آور ، یعنی حالات روانی که در آن انسان با فراموشی درگیریهای مادی خود ، سعی می کند تا با نیروها فوق طبیعی ارتباط برقرار کند و واقعیات مافوق حسی را به طور مستقیم در یافت نماید. چنین تمایلی به ریشه های بسیار کهن بشریت باز می گردد .

رقص و ارتباط باخدایان:

رقص به عنوان شیوه ی مخصوص ارتباط انسان با خدایان در جوامع مذهبی از سه جنبه قابل بررسی است:
الف) رقص وسیله ی ارتباط با مافوق طبیعت:
چنین رقصی را میتوان نوعی ارتباط مستقیم یا نیایش نامید . دعوت به رقص با انگیزه ای مقدس شکل میگیرد حال چه این رقص در میان جوامع بدوی قبل از شکار و از طریق تقلید بوده باشد و یا در میان انسانهای امروزی . قویترین نوع ارتباط با موجودات الهی را باید در رقصهای خلسه آور جست. خلسه ای که رقص ایجاد می کند با توجه به متون مقدسی که مرجع آن به حساب می آیند توجیه پذیر است. رقصی مثل سماء اگر عاری از مسائل جنسی باشد هیچ خطری برای روح ندارد و راهی برای پیوند و نزدیکی با خداست. رقص همواره میان دو قطب شهوت و معنویت در گردش است و همین دو قطب منجر به بروز احساساتی چون شور و شعف و انزجار و محکومیت نسبت به رقص شده است.
در کشور ما ایران نیز رقص های از نوع خلسه آور وجود دارد که که در پوششی از مراسم آیینی قرار گرفته اند . از جمله ی این مراسم شامل :
۱- مراسم دراویش قادریه: در این مراسم پیر طریقتی با نام شیخ عبد القادر حضور دارد که او را با القابی چون “پیر” ، ” غوث الثقلین” ، “غوث اعظم” ،و “شیخ مشرق” میخوانند.در این مراسم مریدان شیخ با تلفیق و پذیرش این توانایی را میابند که دست به اعمال خارق العاده و دور ازذهن بزنند . در این مراسم دف میزنند و همراه با نوای آن با سر و گردن به رقص میپردازند برخی از دراویش که به مرحله ی جذبه می رسند حالی دگرگون پیدا می کنند و حرکات نمایشی خارق العاده ی جسمانی تحت تأ ثیر موسیقی و دف انجام میدهند برخی چانه یا شکم خود را پاره می کنند بدون اینکه دردی احساس کنند و برخی شیشه یا میخ می خورند و… این کار آنها به عقیده ی خودشان نوعی وصول به حقیقت است که از طریق قیل و قال و سماع انجام می گیرد. مراسمی شبیه به این در سیستان و بلوچستان صورت می گیرد به نام مراسم مالد یا پیر پاتر (Pire Pater) . از مراسم مالد نیز برای درمان بیماریهای روانی استفاده می شود.

۲-مراسم زار: مراسمی است در جنوب ایران که ریشه ی آن برمیگردد به حضور بردگان سیاهپوست در این منطقه که در زمان حکومت صفویان توسط برده فروشان عرب به این منطقه آورده شده اند. به دلیل آزادی که دین اسلام در اختیار آنها قرار داده بود آنها میتوانستند هفته ای یک بار دور یکدیگر جمع شده و به نوعی رقص که با نواختن دهل و یا دمام همراه بود می پرداختند . آنها در این رقص با حالتی جذبه گونه از خود بی خود شده و به سبک باری میرسیدند .در واقع بردگان سیاه پوست با شرکت در رقص های آیینی خود رنج غربت را به فراموشی می سپردند. شاید هدف نا آگاهانه این بوده که از دایره ی محدود شخصیت خویش خارج شوند و در شادی و لذت دیگری شدن غرق شوند . بابازار به عنوان معرکه گیر در این مراسم است. بعدها بابازار مرکز دایره ای که افراد دور هم جمع شده اند را تعیین میکرد و بعد از به حد اعلا رسیدن حالت شوریدگی افرادی که در مرکز دایره هستند گوسفندی را در مرکز قربانی کرده و به یاد دوران پیش از تاریخ قبایل آفریقایی ، همه از خون آن می خوردند.
آلدوس هاکسلی در کتاب اهریمنان لودون اعلام کرده افراد بدوی با شنیدن نوای ریتمیک از خود بی خود میشدند واز محیط واقعی شان رؤیا گونه فراتر می رفتند او این حرکات سر و تن ناشی از ریتم یکنواخت را جنون رقص می نامد. هاکسلی معتقد است موسیقی در اشکال گوناگونش هم تخدیر کننده و هم تحریک کننده است و کمتر کسی میتواند در مقابل دمام کوبی آفریقایی خودآگاهی ذهنی اش را حفظ کند؛ زیرا، اعتقاد بر این است که این حرکات مسری و همه گیر است. برخی شاهدان میگویند در مواردی آنقدر این موسیقی بر افراد در مراسم زار تأ ثیر می گذارد که برخی از آنان برخاسته و شروع به شعر خواندن به زبان عربی می کنند در حالیکه تا پیش از این عربی نمی دانسته اند. هاکسلی میگوید که اینان به گونه ای از دنیا یشان فراتر می روند که میتوانند در دنیایی قرار گیرند که خاطرات از یاد رفته دوران کودکی شان را به یادآورده و آن را باز گو کند.
ویلیام جیمز در کتاب تجربیات مذاهب گوناگون از مکاشفه ی مدهوشانه یاد کرده است که در پی شنیدن موسیقی ریتمیک به انسان دست میدهد . شرکت کنندگان در این مجالس به نوعی کرختی ، خیال پردازی و توهم اندیشی دچار میشوند و نه به مکاشفاتی که به تجلی ملکوتی و کمال نفس می انجامد. پژوهندگان گزارش داده اند هنوز هم در برخی قبایل آفریقایی که حالت نیمه بدوی را دارند مراسمی زار گونه برگزار می شود (اینترنت).

۳-مراسم گواتی : معنی تحت اللفظی گوات باد یا هوا است . گواتی به بیماری گفته می شودکه گوات در جسم او حلول کرده و تعادل روحی و روانی و جسمی او را بر هم زده است. این بیماری بیشتر در بین زنان رایج است به همین دلیل مراسم توسط گواتی مات یا مادر گوات رهبری می شود. گواتها ارواح مرموزی هستند که تنها با موسیقی از بدن بیما رخارج می شوند . رقص و تحرکات یکنواخت بدن در مراسم گوات بخش جدایی ناپذیر این مراسم است . این تکرار فرد را به حالت خلسه و نوعی نا خودآگاهی سوق می دهد. مراسم از ۳ تا ۷ شب و هر شب از ۱ تا ۴ ساعت بسته به نوع بیماری میتواند ادامه یابد و اگر بیمار تا پایان مرحله ی نهایی بهبود نیافت مرگ او حتمی است.شکل دیگری از این مراسم که در مورد مردان انجام میکیرد دمال نامیده میشود و رهبر آن را خلیفه میگویند. در گوات و دمال تقریبا از کلیه ی سازهای بلوچی بخصوص سرود، تمبورک و دهلک استفاده می شود (بوستان و درویشی، ۱۳۷۰ : ۶۰-۵۰ ).

ب) رقص و سماع ، زبان خدایان:
“افسانه های تمدنهای گوناگون دست به دست هم داده اند تا برای رقص ریشه ای الهی قائل شوند. به عقیده ی لوسین Lucien شاعر یونانی قرون دوم «رقص با دنیا زاده شده است و در تمام نمایشهای پر انرژی دنیایی ، عامل اصلی وحدت بوده است». سنت دیرینه ی هند می خواست که برهما هنر رقص را به فرزانه ی بزرگ بهاراتامونی Baharatamuni بنمایاند. به عقیده ی چینی ها رقص را قهرمانان حکومتی پایه گذاری نموده اند. در مکزیک جشن رقص خدایان هر ۸ سال یک بار بر گزار می شود. در ادبیات غرب نیز اشاره به رقص های فرشتگان زیاد به میان آمده است. دانته ( ۱۳۲۱-۱۲۶۵ ) در کمدی الهی توضیح میدهد « نه گروه از فرشتگان بر گرد آتشی ساکن و خیره کننده ( خدا ) می چرخند » علاوه بر این در قرون وسطی یکی از پر معنا ترین نمایشهای تمثیلی رقص مردگان بود که غلبه ی جهانی مرگ را باز گو می کرد. زمانی که نیچه ( ۱۹۰۰-۱۸۴۴ ) از زرتشت سخن می گوید ، بر اساس سنتی دیریه می نویسد « من فقط به خدایی باور دارم که رقصیدن را می داند »

ج) رقص هدیه ای به خدایان :
جهت بهره مندی هر چه بیشتر از موهبت های الهی ، انسان از سنت اهدا سود می جوید . تقدیم هدایا به روشهای گوناگونی چون تقدیم آذوقه و یا نمایش است. این هدایا به واسطه ی رقاصان به خدایان تقدیم می شده است و سابق بر این رقص نیز خود هدیه ای بوده است” ( پاستوری، ۱۳۸۳ : ۳۸-۲۳ )
رقص به نوعی تجلی عشق در وجود انسان است معنایی که هیچ زبانی به جز رقص قادر به بیان خالصانه ی آن نیست . هاولوک آلیس (۱۹۳۹-۱۸۵۹ ) ، متخصص مشهور انگلیسی در زمینه ی روانشناسی جنسی در کتاب رقص زندگی اظهار میدارد « رقص فقط با مذهب مرتبط نیست ، بلکه با عشق نیز در ارتباط است ».

نتیجه گیری :
رقص چنانچه مطرح شد نقشی بسیار مهم در زندگی انسانهای پیش از تاریخ داشته است. انسان ابتدایی با توجه به اینکه قادر به برقراری ارتباط از طریق زبان نبوده در نتیجه با بهره گیری از تقلید به دنبال الهام از طبیعت برای بیان منظور خود برآمده است. تقلیدی که ارتباطی عمیق میان او و طبیعت برقرار میکرد در ضمن اینکه امکان تسخیر آن توسط نیروهای مافوق طبیعت را برای او حاصل میساخت. رقص از جنبه های جادویی این ارتباط است، در رقص کالبد هنرمند یک اثر هنری است، اثری که وصلی مجدد میان انسان و بدنش و در نتیجه میان انسان و طبیعت ایجاد میکند. علاوه بر این رقص سبب ارتباط با مافوق طبیعت است همان چیزی که از آن به عنوان جادو یاد میشود. بر طبق نظریات فریزر هنر با جادو آغاز شده و جادوی ابتدایی بر اساس تقلید از طبیعت بوده است، تقلیدی که منجر به انجام حرکات موزونی میشد که با نظم یافتن و اضافه شدن موسیقی حال به شکل ابتدایی آن که میتوانست تکراری باشد، بر تأثیر گذاری آن افزوده شد. در واقع میتوان اینگونه عنوان کرد که انسان ابتدایی با بهره گیری از جادو به دنبال راه حلی برای جوابگویی به سؤالات خود بوده است.
رقص ها در ابتدا حالتی جمعی داشته اند این در صورتی است که امروز میبینیم این چنین رقصهای از حالت جمعی خارج شده اند و جای خود را به رقصهای فردی و تفننی داده اند که گرمابخش محولهای شبانه هستند و اگر چه نقش مؤثری را در تخلیه ی هیجانات و آماده سازی فرد برای فعالیتهای روزمره را دارند ولی اثری را در همبستگی اجتماعی نداشته اند، و البته در صورت کلیشه ای شدن خاصیت اول خود را نیز به مرور ازدست خواهد داد مگر اینکه هرزچندگاهی تحولی در نوع حرکات و موسیقی خود ایجاد کرده و به نوعی آن را متناسب با مد روز و شرایط حاکم بر حال و هوای افراد یک جامعه کنند. بدین صورت است که با توجه به حرکت شتابان انواع مدها و تغییرات مداوم ذهنیات، موسیقی که در نا هماهنگی با این حرکت پیشرو است به دلیل ناتوانی در رقابت با آن باالاجبار، به سطحی گرایی روی آورده و آهنگها، ترکیبی ناموزون اند از یک سری ملودیهای انتخابی که به گونه ای ناجور به یکدیگر وصل شده اند و تنها هدفشان تولید انبوه موسیقی در مدت زمان اندک و با صرف کمترین هزینه است. اشعار بسیاری از آوازهای رایج مردم پسند در مورد عشق به جنس مخالف و تمنیات درونی هستند. در این میان رقص از ابعاد مهم مصرف این نوع موسیقی است که عموما در مهمانی ها و دیسکوهای شبانه بروز پیدا می کند.

منابع:

باستید، روژه، هنر و جامعه، ترجمه ی غفار حسینی، توس، ۱۳۷۴
بوستان، بهمن، درویشی، محمد رضا، هفت اورنگ: مروری بر موسیقی سنتی و محلی
پاستوری، ژان پیر، سماع زندگان، ترجمه ی حمیرضا شعیری، قطره، ۱۳۸۳
جنیدی، فریدون، زمینه ی شناخت موسیقی ایران، پارت، ۱۳۷۲
شوپنهاور، آرتور، هنر و زیباشناسی، ترجمه ی دکتر فؤاد روحانی، زریاب، ۱۳۷۵
عناصری، جابر، مردم شناسی و روانشناسی هنر، رشد، ۱۳۸۰
مورن، ادگار، هویت انسانی: انسانیت انسانیت، ترجمه ی امیر نیک پی، فائزه ی محمدی، تهران، قصیده سرا، ۱۳۸۲
www. Khashmeh. Parsiblog.com // http
Kealiinohomoku, J, “An Anthropologist Kools at Ballet as a Form of Ethnic Dance” ,
Impulse, 1970
مطلب فوق از سایت قبلی انسان شناسی و فرهنگ باز نشر می شود.