۳- فضا
در دیدگاه سازه گرایی مساله نظریه اجتماعی مدرن مبنی بر اهمیت ساختار و عاملیت با در نظر گرفتن جامعه به عنوان یک کلیت فضایی واقعی که از کنش های متداول عاملیت انسانی تشکیل می شود، حل میشود (گیدنز ۱۳۹۴). عاملیت انسانی آگاهانه وظایف متداول روزمره را در خلال زمان و فضایی برعهده میگیرد که توسط ساختارهای اجتماعی، جامعه، اقتصاد، سیاست و فرهنگ تولید و بازتولید شدهاند. به این ترتیب فضا به عنوان زمینه تعامل اجتماعی، در کانون توجه نظریه اجتماعی قرار گرفت. در این دیدگاه فضا در عین حال که نتیجه فرایندهای اجتماعی است، واسطه آن نیز محسوب می شود(رز ۱۹۹۳).
در کاربرد اجتماعی مفهوم فضا، بعد فیزیکی به شدت با کنشها و فرایندهای اجتماعی پیوند مییابد. کتاب «تولید فضای» لوفبور(۱۹۹۱) در این زمینه به طور ویژه به تولید فضا به لحاظ اجتماعی در زندگی روزمره پرداخته و فضا را به مثابه امر اجتماعی و سیاسی مطرح میکند که علاوه بر تجربه زندگی روزمره، تجربه حافظه تاریخی را نیز در بر می گیرد. فضای اجتماعی به طور مستمر و با تغییر مفاهیم، ادراکات و تجربه های زیسته شده تغییر می کند و در دورههای مختلف تاریخی، همراه با تغییر بازیگران، موقعیتها، ارزشها و روابط، تولید فضا تحت تاثیر قرار میگیرد(فکوهی،۲۳۹:۱۳۸۳). این فرایند مستمر متناسب با سازمان فعالیتهای انسانی به تفکیک مناسبات زنان و مردان شکل گرفته و تجلی مییابد و سلطه، ایدئولوژی و افکار قالبی جنس- جنسیتی در فضا منعکس میشود (محمدی اصل ۱۳۸۹, ۲۳).
در نظریه تولید فضای لوفبور مفهوم فضا با مفهوم امر سیاسی به هم آمیخته است که در قالب پروژه آرمانشهرگرایانه اش برای دفاع از جامعه مدنی و فرهنگ در مقابل مدرنیته و سرمایه داری به طور مفصل از آن بحث می کند. اما در اینجا تنها برای تبیین انسان شناختی از مفهوم فضا از اندیشه او بهره جسته ام. به این علت که لوفبور جنسیت را به عنوان یک سازوکار سازماندهنده در نظر می گیرد که در ابعاد مشاهده شده، درک شده و زیست شده فضای شهری روزمره عمل میکند(لوفبور،۱۹۹۱:۳۹). تعریف و توضیح این ابعاد برای درک پیچیدگی و برهم کنش عوامل اجتماعی مختلف در پویایی مفهوم فضا اهمیت دارد و پیوند تببین کننده ای را بین جنسیت و فضا برقرار می کند.
بدین ترتیب فضا به عنصری مادی که توسط صاحبان قدرت، برنامه ریزان یا معماران طراحی می شود، تقلیل نمی یابد بلکه از نظر لوفبور آنچه در تولید فضا بیشترین اهمیت را دارد، تفسیر کاربران است (میلگرام ۱۳۹۳, ۵۰۱). تولید فضای اجتماعی در غالب سه گانه ای دیالکتیک تبیین می شود که صاحبان قدرت، کاربران و آنچه از فضا بر عاملان اجتماعی پدیدار می شود را در بر می گیرد (اشمید ۱۳۹۳).
یکی از این سه گانه ها «کردار فضایی » است. واژه کردار به عمل و بعد مادی مرتبط با فضا و کلمه فضایی به بعد همزمانی کردار، کنش و تعامل اجتماعی ارجاع دارد. کردار، عمل یا تجربه فضایی که لوفبور آن را به عنوان فضای محسوس نیز توصیف می کند، به بعدی اشاره دارد که توسط حواس پنج گانه قابل درک است.
«بازنمایی فضا » مربوط به تعریف و درکی است که از فضا به بیان درمی آید و در سطح گفتمان مسلط ظهور می کند. توصیف ها، تعریف ها، نقشه ها، اطلاعات تصاویر، علامت ها و نظریه های علمی مربوط به فضا را در بر می گیرد و رشته های معماری، برنامه ریزی، جغرافیا و علوم اجتماعی با تولید چنین بازنمایی هایی سرو کار دارند. این بعد که به عنوان «فضای درک شده » نیز مطرح می شود، از سوی گروه مسلط (دانشمندان، برنامه ریزان، متخصصان و …) با فضای زیسته و استنباط شده یکسان انگاشته می شود. «گفتمان این متخصصان به سوی ارزش گذاری، کمی سازی و اداره فضا برای حمایت و مشروعیت بخشی به شیوه های عمل دولت و سرمایه گرایش دارد» (رونبرگر ۱۳۹۳, ۲۶۰).
«فضاهای بازنمایی » یا «فضای زیسته »، فضای کاربران است که از طریق نمادها مستقیما زیست و تجربه شده است و البته امکان هایی را برای مقاومت فراهم می کند. در این فضا انسان ها آگاهانه یا ناآگاهانه با نمادها رابطه مستقیم برقرار می کنند و خود را نیزاز خلال آن ها به بیان درمی آورند (فکوهی ۱۳۸۳, ۲۴۰) (گونواردنا, و غیره ۱۳۹۳).
برای شناخت سازوکارها و استراتژی های فضایی که با هویت و بدن ارتباط می یابند، توجه به اندیشه و تبیین فوکو اجتناب ناپذیر است. سراسر کار فوکو از تحلیل طراحی معماری تیمارستان، بیمارستان و زندان گرفته تا قرنطینه جذامیان و محدودکردن قربانیان در شهرک های تقسیم بندی و قرنطینه طاعون تا فضاهای کتابخانه ها، گالری های هنر و ادبیات، مملو از دلالت ها و دریافت های معطوف به فضا و «فضامندی» است و به طور قابل توجهی در هر مرحله، با مساله فضا شکل می گیرد. مفهوم فضا از منظر فوکو نیز با امر سیاسی پیوند دارد و مفهوم قدرت و مقاومت در آن تبلور می یابد. «فضا در هر شکلی از زندگی اجتماعی مقولهای بنیادی است، زیرا فضا اساس هر اعمال قدرتی است.» (فوکو ۱۳۹۶, ۲۵۲). فوکو در تحلیل قدرت از دیدگاه تکنولوژیک، به تحولی توجه میکند که در اشکال اعمال قدرت رخ داده است. تکنولوژی انضباطی شامل همه ساز و کارهایی است که افراد را در زندگی روزمره ساماندهی میکند. توزیع و طبقه بندی در مکان و جداسازی بدنها، تکنیکی ابتدایی برای کنترل و رویت پذیری فضا و افراد است. قدرت از طریق تکنیکهایی چون الگوی اردوگاه، طرح سراسربین و فضاهای تکجنسیتی شده، فضا را به عامل کنترل رفتار بدل کرده و بر جزء جزء حرکات بدن، اداها، اطوارها و رفتارها اعمال قدرت میکند (فوکو ۱۳۹۶). بنابراین هدف تکنولوژی انضباطی، دستیابی به بدن مطیع است. در مقابل باید توجه داشت که قدرت بدون وجود بالقوه سرپیچی وجود ندارد و روش فوکو برای شناسایی روابط قدرت، تمرکز بر نقطهها و گروههای مقاومت است.
در تعبیر فوکویی از مفهوم قدرت، قدرت بیش از آنکه در فرد یا نهاد وجود داشته باشد، به یک شیوه پیچیده، به هم آمیخته و ظریف از طریق تعاملات انسانی، روابط نهادی و پیکربندیهای فضایی در جامعه نفوذ میکند. چنین قدرتی اساسا نسبی است و در تعاملاتی به کار میرود که همواره متحرک و متغیر هستند. او قدرت را به منزله کثرت مناسبات نیرو و استراتژیهایی که این مناسبات نیرو در آن اعمال میشوند، درک میکند. تنها طرح عمومی و تبلور نهادینه این استراتژیهاست که در دستگاههای دولتی و صورتبندی قانون و سیطرههای اجتماعی تحقق مییابد. روابط قدرت نیتمند و در عین حال غیر سوبژکتیو هستند. یعنی قدرتی وجود ندارد که بدون هدف اعمال شود، ولی در عین حال نتیجه نیت و هدف یک سوژه فردی نیست. اهداف قابل کشف هستند، ولی کسی وجود ندارد که این اهداف را طراحی کند(همان،۱۰۸).
نوشتههای مرتبط
ماهیت نسبی و ظریف قدرت به معنای نسبی و ظریف بودن مقاومت نیز هست. فوکو مطرح میکند که هر جا قدرت وجود دارد، مقاومت نیز وجود دارد و هیچ گاه بیرون از قدرت نیست. «مناسبات قدرت فقط متناسب با کثرتی از نقاط مقاومت میتوانند وجود داشته باشند: در روابط قدرت، نقاط مقاومت نقش رقیب، آماج، تکیهگاه و دستاویز را ایفا میکنند.»(همان،۱۱۱) مقاومتها نیز با تراکم متفاوت در نقاط مختلف زمان و مکان منتشر شده و سیال و موقتی هستند. در این نظرگاه هنگامی که به چگونگی پیکربندی قدرت به طور مثال در کنشهای زنانه و مردانه توجه میکنیم، باید به مقاومت و نقاط تمرکز و جریانات آن نیز توجه کنیم.
همچنین در این دیدگاه، قدرت عمیقا یکپارچه با دانش و دال بر آن در نظر گرفته شده است. قدرت به عنوان تولیدکننده دانش مطرح میشود. فوکو در این زمینه از تعبیر ترکیبی قدرت/دانش استفاده میکند. دلالت متقابل دانش و قدرت در تحقیق حاضر از این جهت دارای اهمیت است که رابطه پیچیدهای بین دانش و توضیح یک فرد از جنس خودش و ارائه اشکال خاص مردانگی و زنانگی و توانایی فرد در ایجاد «توضیح خوب» برای این ارائه وجود دارد. دانش درباره جنس و اطلاع از دانش دیگران در این باره، شخص را به سرعت در یک رابطه قدرت/دانش قرار میدهد. بیشتر آنچه یک کودک یا فرد جوان انجام میدهد تا عملکرد کامل به عنوان یک زن یا مرد را در جامعه خود یاد بگیرد، این است که خود را به این توضیحات در مورد جنس خود مجهز کند(پیچتر ،۱۸:۲۰۰۷).
یک شیوه مهم که روابط قدرت/دانش از طریق آن در گروههای اجتماعی و نهادهای عمومی عمل میکنند، طرح سراسربین است که فوکو آن را از مدل زندان به محیطهای دیگر از جمله بیمارستان و مدرسه بسط داده است. در این مکانیسم، برج نگهبانی زندان در جایی که نسبت به همه سلولها اشراف دارد، قرار دارد. همه سلولها روشن و برج نگهبانی همیشه خاموش است. زندانیان نمیتوانند بر اعمال نگهبان نظارت کنند، ولی وی امکان نظارت بر همه رفتارهای زندانیان را دارد. این مکانیسم در زندان برای این هدف در نظر گرفته شده است که زندان بیش از کارکرد تنبیهی دارای کارکرد اصلاحی باشد. رفتار زندانیان همواره مورد نظارت قرار دارد تا مشاهده شود که آیا اصلاح شدهاند یا خیر و این نظارت با هدف درونی کردن رفتار خوب در آنها صورت میگیرد. نتیجه این که نظارت واقعی لازم نیست دائمی باشد، اما تاثیرات آن دائمی خواهد بود.
نظارت سراسربین، اهداف کنترل و تنظیم اجتماعی را برساخته و در گروههای اجتماعی نظارتشده مانند جوامع دارای کنش مردانه و زنانه کاربرد دارد. این مکانیسم به بزرگسالان امکان میدهد که همواره بر کودکان نظارت کنند. از آنجا که کودکان بخش بزرگی از زندگی خود را در مدرسه میگذرانند، مکانیسمهای نظارتی مدرسه که در طرح فوکو بسط یافته است، نیز در برساخت زنانگی و مردانگی دارای اهمیت هستند. به عبارت کلی، درون جوامع دارای کنش مردانه و زنانه، به خصوص در اوایل کودکی و نوجوانی یک نظارت متقابل بر هر کس اعمال می شود که نگاه انضباطی به دیگران دارد، از این طریق از انطباق مفهوم مردانگی و زنانگی برساخته شده جمعی اطمینان حاصل می شود(پیچتر،۲۰:۲۰۰۷).
این مطلب دنباله دار، پایان نامه دکترای نویسنده در رشته انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که روزهای چهارشنبه هر هفته منتشر خواهد شد.