فصل اول: طرح پژوهش
نوشتههای مرتبط
۱-۱ طرح موضوع
جامعه ایران به عنوان جامعهای در حال گذار و در چالش با ارزشهای سنت و مدرنیته، با مسائل هویتی درگیر است (احمدی ۱۳۸۸) و (دوران ۱۳۹۰, ۱۵۹) و (سروش، ۱۳۷۰) و (کچوییان ۱۳۸۴). این چالش ارزشی سنت/مدرنیته در زمینه هویت جنسی و جنسیتی، به عنوان یکی از ابعاد هویت اجتماعی، به آسیبها و سردرگمیهایی در حوزه خانواده، نظام آموزشی و سیاستهای اجتماعی منجر میشود. مواجه با مساله جنسیت و ابعاد سیاسی و اجتماعی آن، در کشورهای اسلامی و از جمله ایران تحت تاثیر تعاملات و تقابلها با کشورهای غربی طی دوره استعماری و پسااستعماری قرار دارد. در این دوره از سویی فرهنگهای اسلامی از بعد تحت ستم بودن زنان مورد تحقیر واقع شدهاند و راه پیشرفت آن ها و برون رفت از وضعیت موجود، بهبود وضعیت زنان و از جمله دست برداشتن از حجاب معرفی شده است. در مقابل، جریانهای مقاومت اسلامگرا در برابر نفوذ فرهنگ غرب از همین تاکید بر وضعیت زنان تاثیرپذیرفته و بیشترین تاکیدشان را بر حفظ الگوهای سنتی خانواده، حجاب و قوانین مربوط به زنان قرار دادهاند (احمد ۱۳۹۴). این موضوع از جمله در سیاستگذاریهای فضای شهری تا حد زیادی منعکس شده و گفتمانهای غربگرا و اسلامگرا، در کشورهای مختلف اسلامی، در این باره اظهارنظرهای متفاوتی کرده و سیاستهای متنوعی را در پیش گرفتهاند(نیوکامب و کالج ،۲۰۰۶).
در آغاز دوره مدرنیزاسیون در ایران، به تدریج ورود زنان به حوزه آموزش و رسانههای جمعی، کشف اجباری حجاب و تامین حق رای زنان اتفاق افتاد که با نادیده گرفتن و سرکوب هویت اسلامی و سنتی همراه بود. پس از انقلاب اسلامی گرچه تحت تاثیر گفتمان مدرن، از مشارکت اجتماعی زنان از جمله در حوزه آموزش و پزشکی حمایت شد، قوانین و سیاستگذاری های اجتماعی با تاکید بر عدم اختلاط جنسیتی و حجاب اجباری در فضای عمومی به نفع هویتهای سنتی و اسلامگرا تغییر جهت داده شدند. طی این دوره، در مورد شدت و کیفیت جلوگیری از اختلاط جنسیتی همواره چالشها و مقاومتهایی از طرف گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی در جریان بوده و هست. به این ترتیب اکنون فضای عمومی به «فضای مورد منازعه » تبدیل شده است و اساس سیاسی بودن فضا به تعبیر لوفبور و فوکو را به خوبی نمایان میکند.
انتظام فضایی بر اساس جنسیت(که فضای عمومی را متعلق به مردان و فضای خصوصی را مربوط به زنان در نظر می گیرد)، تا حدی متزلزل شده است، اما تفکیک جنسیتی فضاهای آموزشی، فضاهای مذهبی، وسایل حمل و نقل عمومی و برخی مکانهای تفریحی همچون پارکها بیشتر مورد توجه قرار گرفته و قوانین و فرهنگ عمومی(صرف نظر از میزان دوری و نزدیکی این دو) از آنها در سطوح متفاوت حمایت کردهاند. به عبارت دیگر جدال قدرت از سطح سنتی به سطح مدرن یعنی بهینه سازی و بهنجارسازی حضور زنان منتقل شده است. می توان چنین ارزیابی کرد که تفکیک جنسیتی به منظور سرکوب میل جنسی صورت می گیرد تا سلامت اخلاقی جامعه را ضمانت کند که از آن به عنوان گفتمان «سلامت جنسی مبتنی بر پرهیز» سخن می گویم. اکنون و در حوزه علوم اجتماعی جای دارد به این موضوع بپردازیم که هویت جنسی- جنسیتی افراد پرورش یافته در چنین فضای شهری چگونه شکل میگیرد و دارای چه ویژگیهایی است.
«هویت جنسی» یکی از ابعاد «هویت» به شمار میآید که نه بر نقشهای زنانه یا مردانه در اجتماع، که عموما با تعبیر «هویت جنسیتی» از آن یاد می شود، بلکه به درک از کالبد زنانه و مردانه و ارتباط جنسی تمرکز مییابد که البته این دو مفهوم تا حد زیادی به هم وابسته و غیرقابل تفکیکاند. تا جایی که پساساختارگرایانی چون فوکو و باتلر جنس و امر جنسی را نیز بیشتر برساختی اجتماعی میدانند تا ویژگی طبیعی؛ و جنس و امر جنسی خود تولید روابط جنسیتی نظام قدرت هستند(باتلر ، ۱۹۹۹:۱۳). به هر حال موقعیت قطعی یا طبیعی جنس و جنسیت و رابطه ضروری بین آنها تا حد زیادی شکسته شده و بیشتر اندیشمندان اجتماعی به نقش مهم عوامل اجتماعی در شکلگیری هویتهای انسانی اذعان دارند (گیدنز ۱۳۹۴, ۹۵و۳۲۰).
توجه به دو مفهوم فضا و هویت در این رساله، آن را در جریانی از علوم اجتماعی مشارکت می دهد که طی چهار دهه اخیر در تحقیقات و نظریه پردازی ها، فضا را به عنوان تولید اجتماعی از یک سو و بستری تعیین کننده و تاثیرگذار بر فرایندهای اجتماعی از سوی دیگر، مورد توجه قرار داده است. جریانی که از آن با عنوان «چرخش فضایی » یاد شده (اشمید ۱۳۹۳) و در مطالعه سکسوالیته نیز تاثیرگذار بوده و به فهم زمینه مند از گرایشات، کشمکش ها و هویت یابی در حوزه جنسی کمک کرده است(گرین و همکاران،۲۰۱۰).
تفکیک فضایی جنسیتی در فضای شهری توسط سیاست های فضایی، فرهنگ عمومی و ایدئولوژی مذهبی پشتیبانی می شود و می توان آن را در سطح فضاهای عمومی شهری پیگیری کرد. اما با توجه به رویکرد جامع گرا و تحلیل خرد که به عنوان دو اصل انسان شناسی شهری مطرح است (فکوهی ۱۳۸۳, ۳۶)، در این رساله فضای خصوصی و عمومی و به طور کلی زندگی روزمره در دو بستر فضای شهری متفاوت مورد مطالعه قرار گرفته است. زیرا به نظر می رسد مقایسه دو فضا به شناخت بهتر از آنچه به عنوان تفکیک فضایی بر اساس جنسیت تشریح شده است، کمک می کند. در معرفی میدان تحقیق نشان خواهم داد که این دو فضای شهری با وجود پیروی از سیاست های فرهنگی کلان کشور تا حدودی در تفکیک های فضایی متفاوت عمل می کنند. این تفاوت که می توان از آن به عنوان شخصیت های متفاوت شهری تعبیر کرد، به دلیل، تفاوت در کارکردها و موقعیت اجتماعی-فرهنگی دو شهر، تجربه روزمره و تفسیر این تجربه و فرهنگ عمومی شهروندان، ایجاد شده است و سبک زندگی غالب در هر یک از دو شهر این تفاوت را تقویت می کند. بنا بر این از مشارکت دو گروه از نوجوانان با دو نوع سبک زندگی که یکی با شدت و دقت بیشتری به تفکیک فضایی جنسیتی توجه می کند و دیگری این نوع تفکیک را با انعطاف بیشتر مورد توجه قرار می دهد، بهره گرفته شده است. همانطور که توصیف خواهد شد تفکیک فضایی جنسیتی در این دو گروه از فضای خصوصی خانه شروع شده و در سایر فضاهای شهری امتداد می یابد و بر تعریف آن ها از جنس، جنسیت و جنس مخالف تاثیرگزاری می کند. همچنین کنش های آنان که انعکاسی از ادراک از فضاست، بر تولید اجتماعی فضا در شهر تاثیر متقابل خواهد داشت.
این مطلب دنباله دار، پایان نامه دکترای نویسنده در رشته انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که روزهای چهارشنبه هر هفته منتشر خواهد شد.