پروفسور گانتر کرس، که با نظریه چند حالتی (multimodality) شناخته شده است، استاد نشانه شناسی و آموزش در گروه فرهنگ، ارتباطات و رسانه در دانشگاه لندن است. نظریه های وی در خصوص چندحالتی، بازنمایی، تصویر و رسانه با تکیه بر شیوه های بازنمایی و تفسیر «معنا» در حوزه سواد بنیادی بوده اند. یادداشت حاضر بخش هایی از کتاب مهم وی با عنوان سواد در عصر رسانه جدید را که در سال ۲۰۰۳ توسط انتشارات روتلج منتشر شده، بررسی می کند.
امروزه ما با شکل هایی از نوشتار رو به رو هستیم که به آسانی دیدگاه های غالب و رایج در حوزه سواد و نوشتار را به چالش می کشند. اکثر نوشتاری که با آن رو به رو هستیم بر روی صفحه مانیتورها نمایان می شوند، و یا در قالب یک تصویر در برابر ما قرار می گیرند. گانتر کرس در طول این کتاب نشان می دهد، که سواد دیگر به معنای توانایی خواندن متن بر روی صفحه کاغذ نیست، بلکه فرآیندی است با وجوه و کارکردهای گوناگون که بر روی صفحات مختلف اینترنت از خلال مانیتور شکل می گیرد و از این رو یک مفهوم سازی جدید در حوزه سواد، خواندن و نوشتن را پیشنهاد می کند.
مفهوم کلیدی با این ایده کلی آغاز می شود که در رسانه جدید، متن (text) جای خود را به عکس (image) و رسانه صفحه جای خود را به رسانه مانیتور داده است. این جایگزینی تحول شگرفی را در ماهیت و شیوه درک سواد و معناهای مرتبط و تاثیرات سواد شکل داده است. با این حال، «زبان-به مثابه-کلام» (language-as-speech) همچنان مهم ترین حالت ارتباطات است، در حالیکه «زبان- به مثابه-نوشتار» (language-as-writing)، بیش از پیش در بسیاری از حوزه های ارتباطات عمومی به شکلی گسترده به «زبان-به مثابه-تصویر» (language-as-image) تبدیل شده، و در این بین، نوشتار همچنان حالت غالب ارتباطات میان نخبگان سیاسی و فرهنگی را شکل داده است. اما، به باور وی، تاثیرات ترکیبی «مانیتور» و «تصویر» تغییرات مهمی را در شکل و کارکرد نوشتار، متن و سواد به بار آورده و به نوبه خود بر درگیری کالبدی، فرهنگی، شناختی و احساسی انسان تاثیر شگرفی داشته اند. این تغییرات، همچنین حوزه روابط قدرت را به شیوه هایی نوین متاثر ساخته است.
سازماندهی نوشتار- که همچنان متکی بر منطق گفتاری است- با «منطق زمان»، و منطق ترتیب و توایی عناصر در زمان هدایت می شود. سازمان تصویر، را «منطق فضا» و منطق «همزمانی» عناصر بصری/نمایشی در ترتیب های ساماندهی شده فضایی هدایت می کند. بدین ترتیب معنا در نوشتار و در تصویر هم از لحاظ توالی و هم فضایی به شیوه های متفاوتی بازنمایی می شوند.
سه فصل اول کتاب، (فصل ۱: آینده سواد، وجود، منطق ها و کارایی؛ فصل ۲: مقدمه؛ و فصل ۳: رفتن به دنیایی جدید) به مسئله مفهوم سازی مجدد «متنیت» (textuality) با تکیه بر تصاویر و رسانه الکترونیک و همچنین اثبات بازمفهوم سازی برای جامعه می پردازد و مشاهده کرس از تحول رسانه چاپی به مانیتورهای کامپیوتری محور و زیربنای اصلی این مباحثات است. وی بر این مبنا، دو پرسش مهم را طرح می کند، اینکه چگونه ماهیت سواد با کاربرد متون دیجیتال تغییر می کند، و تاثیرات اجتماعی فرهنگی این تغییر چه خواهد بود. این رسانه جدید به آسانی می تواند حالت های مختلف را با هم ترکیب کند (صدا، تصویر، ویدیو) و به باور وی این ترکیب ها «با منطق های متمایزی هدایت می شوند، که نه تنها معنای عمیق تر شکل های متنی را تغییر می دهند بلکه ساختار ایده ها، چیدمان مفهومی، و ساختار های دانش ما را هم متاثر ساخته اند (۴۹).
متون مبتنی بر کاغذ، ساختاری خطی دارند که با فصول و صفحات مشخص شده، و خواننده نمی تواند به راحتی از طریق متن کاغذی توزیع فضایی محتوا را دریابد. اما در یک متن الکترونیک با کمک لینک های فرامتنی و کارکردهای جستجو می تواند این کار را به راحتی انجام دهد. به دلیل فرآیند روان تر و شناورتر خواندن، کارکردهای متنوع می توانند به درک و مفهوم سازی های متعدد از متون منجر شوند. همانند کاربردهای اجتماعی فرهنگی غلبه تصویر و مانیتور، کرس به دموکراتیزه شدن ارتباطات به دلیل دسترسی همه جانبه به ابزارهای مبتنی بر وب تاکید می کند. رشد گسترده صفحات وب، وب لاگ ها، مسج، و غیره شاهدی بر این رشد است.
با این حال کرس تاکید می کند، که در خواندن متون کاغذی، ما تنها با معانی کلمات و معنای درون متنی سروکار داریم. معنا در حین خواندن متون الکترونیک شکلی دیگر به خود گرفته و وجوه دیگری پیدا می کند، چرا که علاوه بر معنای مفهومی متن و کلمات بازنمایی شده، خود حالت رسانه جدید، مثل تصویر، و یا صفحه مانیتور معناهای مختلفی دارند. به بیانی دیگر، منطق فضا و نمایش فضایی راهی را برای تببیین معنا ایجاد می کند، مضاف بر اینکه شیوه های خوانش متن در تصاویر هم وجود دارند یا به دلیل ساختار خود عکس و یا به واسطه تعبیری که خواننده از عکس خواهد داشت. با اینکه شیوه خواندن عکس متفاوت است، خود عکس و المان های عکس پر از معنا هستند. (ص ۱۷ پی دی اف کتاب) و مهم ترین وجه ی که وی بر روی آن تاکید دارد این است که دیگر نوشتن مقوله ای دو از دسترس نیست و در اختیار همه است.
فصل۴ سواد و چندوجهیت: چارچوب نظری
به باور وی، این چندگانگی حالت که تاثیر عمیقی بر معنا می گذارد، در حوزه سواد هم پیامدهایی دارد. وی معتقد است نظریه زبانشناختی نمی تواند توصیفی کامل از کارکرد سواد ارائه دهد، و زبان نیز نمی تواند به خودی خود دسترسی به پیام های چندحالتی و تفسیر آن ها را مقدور کند ، بلکه «اکنون زبان و سواد بیش از پیش حامل های معنا هستند که تنها در میان انواع متنوع دیگری از حالت های دیگر وجود دارند و کاردهای متفاوتی پیدا می کنند.»
پیامدی برای مفهوم معنا وجود دارد: «اگر معنای یک پیام محقق شود، در میان حالت های مختلف گسترش می یابد، و باید بدانیم که این گسترش معنایی در چه پایه ای صورت می گیرد، همینطور در خواندن، ما باید بتوانیم معنا را از تمامی حالت هایش استخراج و درک کنیم که در خلال یک متن همزیستی دارند، و اصول جدیدی از خواندن را به کار بگیریم. ساختن معنا در نوشتار و در خواندن را می توان به شکل های نوینی دوباره مفهوم سازی کرد».
مدل زبانشناختی سواد به باور وی نمی تواند پاسخگوی تمامی این حالت های متنوع سواد باشد. مدل پیشنهادی وی مدل چندحالتی (multimodal) سواد نام دارد. معنا، و مفاهیم مرتبط با آن مثل یادگیری و خلاقیت در آن نقش عمده ای دارند. بنابراین، مفهوم حالت و نظریه چند حالتی سواد و مفاهیم مرتبط با آن ویژگی های حالتی، کارآیی، کارکردی و مادیت را در نظر می گیرد. در نظریه semiosis نماد بسیار مهم است و مفاهیم مرتبط با آن مثل استعاره، قیاس و غیره. به تعبیر کرس نماد هم انگیخته است و هم قراردادی. در مدل جدید مفهوم تحول هم بسیر مهم است، و نشان می دهد که منابع حالت (mode resources) چگونه به کاربران کمک می کنند که شکل منایع را در ارتباط با نیازهای ارائه دهنده نماد تطبیق دهند. چنین مدلی به باور وی باید مفهوم و تعریفی از «متن» را ارائه دهد.در بخش های دیگر این فصل وی به حالت ها و تناسب با اهداف، حالت ها و شکل دهی به دانش، حالت ها و تعهد معرفت شناسانه متن، حالت و علیت، حالت و پیچیدگی شناختی-مفهومی و تخیل و طراحی می پردازد و رابطه معنا، متن، و نماد را در دوگانه متن و تصویر مورد بررسی قرار می دهد.
فصل ۵ سواد چیست؟ منابع و حالت های نوشتار
در سایه تعاریف ارائه شده از متن، و مدل چند چند حالتی سواد وی به دنبال بررسی و بازتعریف نوشتار به مثابه پیاده کردن متن، نوشتار در عصر دیجیتال و جنبه های دستور بصری، جمله، متن، و محیط اجتماعی است.
به باور وی در مدل چندحالتی سه عامل فرم، کارکرد و کاربردهای نوشتار متفاوت می شوند: اینکه چگونه حالت های تصویر و متن نوشتار با هم ظاهر می شوند، چگونه طراحی شده اند، و چگونه در کنار هم خوانده و تفسیر می شوند. برای درک این مفهوم، و با تکیه بر واحد جمله، کلمات، و عبارات، منابع نوشتار را مورد مطالعه قرار می دهد که در دیدگاه وی حالتی برای بازنمایی و یا ارتباط است،.
وی به وجوه مختلف نوشتار با تکیه بر فضای رسانه الکترونیک تکیه دارد و مفهوم دستورزبان بصری (visual grammar)را معرفی می کند. با تکیه بر این نکته که صفحه مانیتور و هر چه که بر روی آن ظاهر می شود یک وجود بصری است که با وجوه گرافیکی و الفبا کامل شده است، و تصویر (image) در هر قالب که باشد، چیدمان فضایی متن را بر روی صفحه به شدت کنترل می کند. با ارجاع به مفهوم semiosis به عنوان واژه ایی فراگیر تر از مفهوم «کلمه» و مفاهیم مرتبط با دستور کاربردی هالیدی، وی دستور زبان بصری را معرفی می کند، یعنی منطق نوشتاری که بر روی صفحه مانیتور غالب است، و نه تنها ساماندهی متن مورد نظر ، بلکه معنایی که از معناهای حالت بصری ایجاد می شوند، از معناهای یک «دستور زبان بصری» استخراج شده اند. در این معنا دستور زبان، واژه ای فراگیر است که می تواند نظم یک حالت خاص را که فرهنگی خاص تولید کرده، مثل نوشتار، تصویر، موسیقی و غیره را توصیف کند.
با این پیش فرض، مفهوم نوشتار با یک تعریف چندحالتی، هم در بافت یک تصویر اتفاق می افتد و هم تصویر به خودی خود و در معنایی انتزاعی تر یک سیستم نوشتار است. چرا که در سیستم های مبتنی بر تصویر، زبان معناست و ترکیبات معنا، معناها با تصاویر قراردادی شده بازنمایی می شوند و البته به شیوه ای انتزاعی و صدا هم حتی بر روی آن قرار می گیرد (۷۰).
فصل های بعدی (فصل ۶ نظریه اجتماعی متن: ژانر، و فصل ۷ چندوجهیت، چندرسانه و ژانرها) به مفهوم نظریه اجتماعی متن و ژانرها می پردازد. کرس ژانر را بیشتر «پاسخی به … محرک های اجتماعی می داند (۹۸) تا هم آیی نظم متنی- که کاربردهایی برای متون چندوجهی دارد. در این معنا، وی معنای ژانر در متون چندوجهی را و خود ژانر را به مثابه یک طرح بازبینی می کند و راهکارهای آموزشی مرتبط با آن را شرح می دهد. با این مسئله که ژانر در نوع خود محل روایط قدرت است. به باور وی، در معرفی مفهوم ژانر در قالب نظریه سواد لازم است که تشخیص دهیم که متن، و نه جملات، عبارات و کلمات، واحد محوری است، متن پیامد یک کنش اجتماعی است و محوریت متن بدان معناست که سواد همواره به عنوان یک کنش اجتماعی و در خلال فشارهای اجتماعی دیده می شود. این در مفهوم سازی دوباره سواد، به عنوان کنش اجتماعی و کاربرد اجتماعی زبان مهم است. در نهایت به وجوه ژانرهای چندحالتی اشاره می کند.
فصل ۸ معناها و قالب ها: علائم سجاوندی و semiosis
کرس بحث را از توجه به مسائل نظری به شناسایی جنبه های خاص متون الکترونیک می کشاند که می توان با کمک آن سوادرا در عصر جدید رسانه تحلیل کرد. کارکردهای طراحی های دیجیتال را برای بازتعریف سواد با به کارگیری بلوک های اطلاعات ارائه می دهد. اینکه بلوک های اطلاعاتی در دو حالت نوشتار بر روی کاغذ و ونشتار بر مانیتور به شیوه های مختلف و متفاوت چیده شده اند. مفاهیم «بلوک های اطلاعاتی» و «ورود» نشان دهنده ساخت هر سند الکترونیک است.
فصل ۹ خواندن به مثابه semiosis: تفسیر و نظم بخشی به دنیا
این مبحث در فصل نه به بررسی کارکردهای تخصصی تصویر و متن و مسریابی راه های خواندن مرتبط می شود. «نوشتن برای آن چیزی به کار گرفته می شود که برای آن بهترین ابزار است- توصیف رویدادها، و تصویربرای آن کارکردی استفاده می شود که از همه بهتر اس، نشان دادن دنیا به عنوان یک مسئله. خواندن به مثابه ساخت نماد، به مثابه امر موجود و خواندن به عنوان تفسیر، و دنیا به عنوان چیزی که نمایان می شود، و خواندن به عنوان نشانه از جمله بخش های بسیار مهم این فصل هستند. با در نظر گرفتن کارکردهای خاص متن و تصویر، وی به طراحان پیشنهاد می کند که بهترین تناسب را در نظر بگیرند، و تصاویر را برای بازنمایی مفاهیمی به کار ببرند که از منظر بصری ساده تر قابل بازنمایی هستند و متون برای بازنمایی مفاهیم مبتنی بر توالی. کرس، در ادامه نشان می دهد که چگونه راه های خواندن را چیدمان کلی یک سند تعیین می کند. واضح است که خواندن یک متن مولتی مودال تنها از یک شیوه ممکن نیست.
به باور وی، کاربر و خواننده یک متن چند حالتی، آن را به عنوان توده های بزرگ رنگ و فرم می بیند، که در تمایز با پیش زمینه اش عناصر مختلفی دارد. زمانی که شروع به جذب اطلاعات می کنند، ابتدا از گرافیک آغاز می کنند، و بعد به دنبال متن می روند و در نهایت شروع به خواندن عبارات می کنند
فصل ۱۰ مسائلی برای برنامه اندیشیدن به آینده
تغییر در نظریه ها معنا، تخیل، حالت ها، کالبدها و تالیف، اتوریته و دانش، استانداردها و افول آن ها می پردازد. در این فصل، کرس بیان می کند که تخیل خواننده همان نظم بخشی به عناصر در تفابل با رابطه متن و معنای سنتی است. وی می افزاید، که مفاهیم اتوریته و مولف در متون دیجیتالی متحول و بازتعریف می شوند. و استاندارد توانایی خواندن را باید با در نظرگرفتن تفاوت های میان متون و چگونگی پردازششان توسط خواننده دوباره تعریف کنیم. در واقع این کتاب وی نوعی جنبه طرح مسئله دارد و در بخش های مختلف از جمله فصل پایانی کتاب، راه حل و یا جایگزینی قطعی برای این فرایندها ارائه نشده اند.