تصویر: شستن فیل در رودخانه تونگابدرا در منطقه باستانی هامپی
عکسها از نسیم کمپانی- ۲۰۱۷
نوشتههای مرتبط
هوا سرد بود پتویم را به دور خود پیچیدم شب ها معمولا در ماه های دی و بهمن هوا در مناطق کوهستانی جنوب هند سرد است و البته روزها گرم ,ریکشا به راه افتاد و مرا در راه های ناهموار روستایی به این طرف و آن طرف می انداخت ,مدتی راننده در این راهها می رفت ولی از مسافرخانه خبری نیست از راننده پرسیدم این قدر دور نیست گفت راه را خوب بلد نیستم فهمیدم بله گمشده ایم ,گفتم آدرس را بپرس او هم از چند نفری که در جاده بودند سوال کرد ولی هر کسی چیزی می گفت دوباره در لابلای روستاهای تاریک هامپی ریکشا به راه افتاد ,کمی ترسیده بودم چرا که هیچ چیزی در جاده نبود جز کوه ها و صخره ها ,ولی وقتی دیدم که بیچاره به هر دری می زند تا راه را پیدا کند خیالم راحت شد ,در نهایت زنی روستایی در جاده به راننده کمک کرد و آدرس درست را به او داد ولی باز هم دوباره او راه را اشتباه رفت واقعا کلافه شده بودم گفتم همین جا توقف کن و به مسافرخانه زنگ بزن ,شماره را به او دادم و از کسی در آن جا بود آدرس دقیق را پرسید ,مسئول مسافرخانه به او گفت از جایت تکان نخور خودم به دنبالتان می آیم ,راننده هم خوشحال از ریکشا بیرون رفت و بر روی تخت سنگی نشست تا سیگاری دود کند من هم که کمرم از بالا و پایین پریدن در جاده ها به درد آمده بود پیاده شدم ,واقعا خسته بودم ,بعد از حدود ده دقیقه نور موتوری از دور دیده شد از دیدن این صحنه بقدری خوشحال شدم که خدا می داند ,دوباره سوار شده و به دنبال موتور روان ,ده دقیقه دیگر گذشت ساعت شش صبح بود و آفتاب در حال بالا آمدن ,بالاخره به مسافرخانه Hampi Jungle Tree رسیدیم که درواقع صبح روز بعد متوجه شدم بر حسب تصادف در روستای رنگ پور Rangapur واقع شده یعنی جایی که واقعا می خواستم باشد به دور از هر گونه سرو صدا و مدرنیسم.
معبدی کوچک در منطقه باستانی هامپی
ساختمان این مسافرخانه به شکل اتاق هایی چهار گوش چسبیده به هم بود که از سیمان ساخته شده و در و پنجره های فلزی داشتند در درون هر اتاق هم حمام و دستشویی اختصاصی وجود داشت وارد اتاق شدم یک تخت چوبی ساده , یک صندلی , یک میز و آیینه ای بر دیوار تنها چیزهایی بود که در این اتاق بود جلوی مسافرخانه محوطه باز سقف داری وجود داشت که چهار طرف آن کاملا باز بود بدون هیچ در یا پنجره ای این بخش را با گلیم های هندی , میزهای کوتاه و تشک ها و کوسن های متعدد پوشانده بودند که درواقع رستوران آن محسوب می شد از سقف پوشالی آن چراغ های رنگی نقش داری آویزان بود مکان ساده اما جالبی بود واقعا هندی ها از هیچ پول در می آوردند.
زنی شکارچی با تیر و کمان به همراه خدمتکار خود کنده کاری بر روی ستونی در معبد ویروپاکشا
مزارع پاپایا و درختان نخل در منطقه باستانی هامپی ایالت کارناتاکا
خدا می داند چقدر خوشحال بودم که اینجا را انتخاب کرده ام که البته خوشحالی من چندی نپایید فردا صبح از خوب برخاسته و تصمیم گرفتم پیاده به سمت معابد باستانی هامپی بروم ناگهان رئیس مسافرخانه صدایم زد و گفت مادام از اینجا تا خود معابد اصلی حدود ۵ کیلومتر است که یا باید با موتور بروید یا با دوچرخه که البته می توانستم هر دو را از خود مسافرخانه کرایه کنم برای موتور روزی ۱۲۰ روپیه و برای دوچرخه ۵۰ روپیه قیمتها منصفانه بودند ولی برای صرفه جویی بیشتر گفتم پیاده می روم و نه تنها از طبیعت زیبای اطراف لذت می برم بلکه طبق معمول عکاسی نیز می کنم ,پس پیاده با کوله پشتی کوچکم به راه افتادم که دیدم دوباره رئیس مسافرخانه مرا صدا زد و گفت مادام خودم با موتورم شما را تا دم رودخانه می برم نمی خواهم برای شما اتفاقی بیفتد شما مثل مادر من هستید تشکر کردم و گفتم پیاده می روم عادت دارم طبق فرهنگ هند اگر زنی بالای ۴۵ باشد او را مادر یا خاله صدا می زنند و به او احترام می گذارند راه افتادم در راه از مناظر واقعا زیبایی عبور کردم که روحم را نوازش می داد جاده به شکلی ساخته شده بود که روستاها و مزارع در دره قرار گرفته و من می توانستم از بالا بخوبی مانند فاتحی که وضعیت فتوحات خویش را نظاره می کند موقعیت این ناحیه را به دقت مطالعه و بررسی کنم البته فاتحی که پیاده به سمت فتوحات خویش می تاخت قبلا هم در سال ۲۰۰۱ میلادی به هامپی آمده بودم ولی مسافرخانه من در طرف دیگر رودخانه بود چون رودخانه تونگابدرا Tungabhadra هامپی را به دو بخش تقسیم می کند این جاده برایم کاملا تازه بود از مزارع سرسبز برنج تا جنگل های انبوه موز , نارگیل , پاپایا و زنان کولی هندی با لباس های رنگارنگ که در حال جمع آوری شاخه های خشک از همه جا برای پخت و پز بودند همه و همه به من یادآوری می کرد که در قلب هند هستم.
بخشی از رودخانه تونگابدرا در منطقه باستانی هامپی
پس از حدود یک ساعت پیاده روی نزدیک رودخانه رسیدم باید از راهی سراشیب باریک و خاکی به سمت رودخانه می رفتم شروع به پایین رفتن کردم رستوران ها ,کافی شاپ ها و مسافرخانه های چندی در این بخش وجود داشت که با قیمتی نسبتا ارزان پذیرای مسافران هندی و خارجی بودند رودخانه نمایان شد با صخره های بزرگ در کناره و میان آن ,این منظره مانند نقاشی زنده زیبایی جلوی چشمم ظاهر شد ,دو راه برای عبور از رودخانه وجود دارد یکی قایق موتوری کهنه ای که با دریافت ده روپیه افراد را از آن رد می کند و دوم پای پیاده ,دومی را برگزیدم کفش های پلاستیکیم را در آورده و به راه باریکی در کنار رودخانه بود وارد شدم برای رد شدن از این بخش یک راه درحقیقت بیشتر نیست آن هم پریدن از صخره تا به سمت دیگر روخانه بروید البته فاصله دو صخره از یکدیگر چندان زیاد نیست اما باید دور خیز کرد زیرا صخره بسیار لغزنده است و هر اشتباهی به قیمت افتادن در آب تمام می شود دو پسر هندی بر روی صخره روبرو ایستاده بودند کیف دوربین ها را به سمت آن دو پرت کردم کیف را گرفتند و یک دورخیز پریدم که البته پایم لیز خورد و به دورن رودخانه افتادم مردمی که بالای صخره بودند با عجله و سرعت از آب مرا بیرون کشیدند بقیه تماشاگران این صحنه از خنده غش کرده بودند از جمله خودم ,مانند موش آب کشیده شده بودم ولی جای نگرانی نبود هوا گرم بود و مطمئن بودم زود خشک می شوم ,کلا سخت گیری زیاد در هند چاره ساز نیست و باید با شرایط به سرعت کنار آمد یعنی چاره ای هم نبود تا مسافرخانه راه درازی بود و نمی توانستم برای تعویض لباس دوباره این راه دراز را برگردم می بایست به راه خودم ادامه می دادم وسایلم را گرفتم و تشکر کردم و سرو پا خیس راهی دیدن معابد شدم در هر گوشه از این رودخانه زنان محلی خندان در حال شستشوی البسه خود و خانواده بودند پس از شتشو رخت ها را روی سنگ های کنار رودخانه پهن می کردند تا زیر آفتاب خشک شود به همین راحتی این مردم زندگی جالبی دارند نه در قید تمیز بودن آب و نه در قید تمیز بودن سنگ ها بودند به سادگی زندگی می کردند بدون کوچکترین غمی درباره آینده سلامتی خود و خانواده خود زندگی بدون وقفه در هند در جریان دارد و این ضرب المثل فارسی “هر چه پیش آید خوش آید” واقعا درباره مردم هند صدق می کند درواقع مردم هند کاملا با فقر ,نداشتن امکان کافی و مرگ نابهنگام کنار آمده اند.
زنان روستایی در حال رختشویی در رودخانه تونگابدرا منطقه باستانی هامپی
درهمین حین متوجه شدم که جمعیت زیادی به جایی در بالای پله ها نگاه می کنند نمی دانستم داستان چیست خود را به گوشه ای رسانده و منتظر واقعه شدم ناگهان هیکل فیل بزرگی نمایان شد فیل بان هم به دنبال او روان بود به آرامی و با طمانینه از پله ها پایین می آمد با تعجب به این صحنه نگاه می کردم البته در هندوستان فیل زیاد دیده بودم ولی این وضعیت برایم کاملا تازگی داشت یعنی پایین آمدن فیل از پله فیل آرام آرام به پایین پله ها رسید و داخل رودخانه شد به آهستگی به یک پهلو داخل آب خوابید و فیل بان مشغول شستشوی او شد البته این هم چیز تازه ای در هند نبود منتظر بودم ببینم واقعا ماجرا چیست؟ که دیدم مردم به آهستگی به فیل بان نزدیک شده و به او پول می دهند آن هم در برابر چه؟ شستن فیل در رودخانه که البته برای آنان حکم یک فیلم مستند حیات وحش واقعی و زنده را در هامپی داشت در دل گفتم بیچاره حیوانات که همیشه مورد سوء استفاده ما انسان ها قرار می گیرند و حق اعتراض هم ندارند غمگین از دیدن این صحنه به سرعت از بیست پله کهن که تا بالای مسیر معابد می رسید بالارفتم و در نهایت معابد مسحور کننده باستانی هامپی جلوی رویم ظاهر شدند البته باید به این نکته اشاره کنم که فیل یکی از حیوانات مقدس در دین هندو می باشد که مورد پرستش قرار می گیرد و گانش Ganesh یا گانشا Ganesha خدایی با سر فیل و بدن انسان پسر شیوا یکی از خدایان سه گانه هندو و همسرش پروتیParvati الهه عشق ,ازدواج ,باروری , کودکان , زیبایی , توازن در زندگی و از خود گذشتگی و ایثار می باشد گانش خود خدای خرد و عقل است و هم چنین فیل در هندویسم نماد استحکام و قدرت می باشد.
هامپی با معابد سر به فلک کشیده و خانه های روستایی در اطرافش منظره بسیار جالبی را بوجود آورده است ,به سمت معبد بزرگ ویروپاکشا Virupaksha رفتم که مسیر اول بود استخر بزرگ و بسیار عمیقی در کنار معبد وجود داشت که آب درون آن به رنگ سبز تیره بود و درواقع این استخر مقدس و تبرک شده می باشد به این استخر من ماتا Manmatha گفته می شود من ماتا در هندویسم یکی از نام های خدای عشق و شهوت یعنی کاما Kama می باشد من ماتا به معنی کسی است که قلب را به لرزه در می آورد یا کسی که قلب را آشفته و پریشان می کند , می باشد کاما در اساطیر هندو می تواند اشخاص را عاشق یکدیگر کند از این رو عشاق بسیاری به درگاه او دعا می کنند تا به وصال یکدیگر برسند هم چنین کاما با تیر و کمانی که در دست دارد قادر است تیر عشق را به سمت کسی که مورد نظر اوست پرتاب کرده و او را عاشق شخصی خاص کند چنانچه تیر خود را به سمت شیوا انداخت و او عاشق پروتی همسر خود شد.