سوزان لئونارد و دایان نگرا برگردان: فردین علیخواه
همانطور که به شکلی گسترده بیان شده است (اگرچه به شکل گستردهای تحلیل نشده است) مبنای انتخاب دونالد ترامپ برای ریاست جمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۱۶ به روشهای قابل توجهی بر ستارگیِ[۱] ساخته شدۀ او توسط تلویزیون واقعنمایش (و تا اندازه کمتری بر روزنامه نیمقطع و مصورش) استوار بود. پس دستیابی ترامپ به قدرت سیاسی به وضوح بیانگر آن است که مطالعه سلبریتی- و به طور خاص عملکردها، چرخهها، و پیامدهایش-برای ارزیابی بهرهبرداریهای ایدئولوژیک و اقتصادهای سیاسیِ فرهنگ معاصر بسیار ضرورت دارد. همانطور که انتخاب ترامپ تأیید میکند مهارتهای مورد نیاز برای ایجاد طیفی از مریدان مشتاق، بیانگر همان چیزهایی است که از ستارههای کنونی تقاضا میکنند: مفاهیم اصالت[۲] و دسترسپذیری[۳] اغلب نسبت به سایر داراییها یا استعدادهای متصوّر اهمیت بیشتری دارند.
نوشتههای مرتبط
همچنین انتخاب ترامپ و دوره ریاست جمهوریِ پس از آن مبیّن سیطره فنآوریهای رسانههای اجتماعی است، ابزارهایی که به ناگزیر چشمانداز ستارگی، سلبریتی و سرگرمی را تغییر دادهاند. این تحول در مورد ترامپ، عمدتا در علاقه او به تبلیغات توئیتری در ساعاتی مبهم دیده میشود، یک وسیله ارتباطی که با «قابلیت ارتباط پذیری[۴]» تحسین شده او پیوند دارد و البته باید به عنوان فهرست کننده انتظارات جدید از سلبریتی ها در خصوص فعالیت در روش های دسترس پذیر فهمیده شود. از ویژگیهای قابل توجه محیط کنونی شهرت[به ترتیب]، افزایش چشمگیر تماس بین سلبریتیها و مردمی است که امیدها/خیالها/انتظارات از یک ارتباط محاورهای در آنهاست، تکثیر اجتماعات مربوط به مصرف سلبریتی، و نقش وسیعتر سلبریتیها در جریان یافتن و تنظیم اثر اجتماعی، هستند.
این متن به بررسی پیشینه تحول مطالعات ستاره و سلبریتی به عنوان زیرمجموعهای از حوزه وسیعترِ رسانه و مطالعات فرهنگی میپردازد و به روشهایی اشاره میکند که در آنها موضوع ستارگی از نشانهای برای تمایز به شکلی از گفتمان تحول مییابد که در نتیجه آن سلبریتیها دسترسپذیر، شناختنی و شاید بسیار مهمتر، «عادی» میشوند. اگرچه تاریخ ستارگی در رسانه گسترده است و میتواند دربرگیرنده نمونههای اولیهای باشد که از «دختران بیوگراف[۵]» فلورنس لارنس[۶] تا حیوانات سلبریتی اینترنتی نظیر «لیل باب[۷]» و «گرومپی کَت[۸]» را در برگیرد، بررسی ما در اینجا ضرورتا مختصرتر خواهد بود. همچنین، این واقعیت را روشن خواهد ساخت که زندگیها، بدنها، حرفها، و ظاهرِ عمومی ستارهها پیوسته برای قضاوت کردن درباره هنجارهای فرهنگی، آداب و نگرانیها به کار میرود. ستارهها و سلبریتیها روایتهای دیرینه و همیشهمحترم از ملیت را اشاعه و در ظاهر امر تأیید میکنند: در مورد ایالات متحده، سلبریتیها همیشه در حیات بخشیدن به روایتهای مربوط به شایسته سالاری، تحرک طبقاتی، و فرصت[پیشرفت] موثر بودهاند (میوف، ۲۰۱۷: ۱۹). برای نشان دادن سیطره این روایت، حتی در چشم اندازی که در آن احتمالا صعود طبقاتی به شکل نگرانکنندهای اندک است این متن با نگاهی به مطالعهمان درباره بتنی فرانکل[۹]، پایان مییابد که از ستاره سابق مجموعههای واقع نما به کارآفرین و غولِ رسانهای تبدیل شد. به لطف رشد برقآسایش از یک زن شاغل معمولی به مربی برندسازی، فرانکل نمونهای مناسب از شیوهای است که هویتهای سلبریتی در جوّ رسانهای موجود خلق میشوند، مورد توافق قرار میگیرند، مدیریت میشوند و تداوم مییابند.
بینشی اساسی که از موج آغازین تأملات درباره کارکردهای فرهنگی ستارگی برخاسته این است که پرسوناهای ستاره[۱۰] (در اصطلاح ریچارد دی کوردوا[۱۱]) همیشه بینامتنی و متقارناند و واجد یک «پیوستگی منسجم[۱۲]» بیش و بالاتر از ظواهر و نقشهای فردیشان هستند. این فرمولبندی در تحول مطالعات ستاره بنیادین بوده است و متن حاضر به جنبههایی از این دانش اساسی اشاره خواهد کرد تا بینشهایی کلیدی در ارتباط با این حوزه را ایجاد کند. به علاوه، مطالعهای درباره رویههای فکری این عرصه باید به توضیح این واقعیت بپردازد که یک جابجایی اساسی رخ داده است، یعنی آنچه ما کم و بیش آنرا گذار از مطالعات ستاره به مطالعات سلبریتی می بینیم. در حالی که اشکال سنتی از ستارگی (با نویدهایش درباره به طور تصادفی کشف شدن) برای تخیلات مربوط به تحرک رو به بالا جذاب است، مطالعه سلبریتی نیازمند دست و پنجه نرم کردن با تخریب گسترده ایدئولوژیهای شایسته سالاری و تأثیرات حاکمیت نئولیبرالی است که به شکل غیرقابل انکاری معانی وسیع تر فرهنگی کنونی از سلبریتی را شکل می دهد. در حالی ستارهها نوعا فوقالعاده معرفی میشوند سلبریتیها نوعا با مفاهیم دسترسپذیری و اصالت پیوند دارند. با تفکیک تمایزهای بین ستارگی و سلبریتی، بحث ما مفهوم پرسونا را به عنوان متن و موقعیتمندی[۱۳] معانی سلبریتی در تاریخ اجتماعی، بررسی خواهد کرد.
از نظر سازماندهی، این فصل ظهور ستارگی به عنوان موضوع تحقیقات دانشگاهی را در چارچوب مطالعات رسانهای و مطالعات فرهنگی دنبال خواهد کرد و به سوی تحلیلهای معاصرتر از سلبریتی در محیط هایی سوق خواهد یافت که ویژگی آنها آشفتگی و مصرف گرایی بیش از حد و، در مقایسه با دورههای دیگر، تأکید کمتر بر استعداد است. در طول اوج عصر استودیو، استودیوهای فیلم با دقت و وسواس بازیگران را -و به بیان دیگر اولین «ستارهها» را- به عنوان یک دارایی و طی مدت زمانی طولانی پرورش میدادند. برای مثال الیزابت تیلور[۱۴] سالها به عنوان «وظیفه شناسترین دختر» ام.جی.ام.[۱۵] شناخته میشد، و این امر مؤید آن است که «او در استودیو[فیلم سازی] شهر کالور[در کالیفرنیا] به مدرسه رفت، مهمانیهای جشن تولد خودش را در صحنههای صدابرداری برگزار کرد و آنطور که آیدا هوزیک[۱۶] میگوید حتی اولین قرار دیدار عاشقانه و شوهرانش را نیز از طریق دستاندرکاران تبلیغات استودیو انجام داد. چنین رفتارهایی با عصر تاریخی که در آن ستارگی او بسط یافت تطابق داشت: در دهه ۱۹۴۰ استودیوها ماشینهای کارآمدی بودند که در آنها تصاویر ستارهها از طریق زندگینامههای تصویب شده [۱۷] و رویدادهای تبلیغاتی برنامه ریزی شده ساخته میشد و به شکلی نمادین با نقشهایی بر پرده نمایش تأیید میشد و مشروعیت مییافت.
در مقابل، به نظر میرسد که سلبریتیهای قرن بیست و یکم اغلب یکبار مصرف، و دارای شأن و منزلت کمتریاند و در سبکهای سطحیتر و بیدوامتری از هویت ریشه دارند. از حدود نزدیک به بیست سالی که ماری فلانگن[۱۸] یادداشتهایی پیرامون روشهایی نوشت که طی آن ستاره سینمایی به عنوان بدن فرهنگی تولید شده به سیستم ستاره دیجیتال تحول مییابد که در آن دالها، هویتها و بدنهای خودشان را زیر سوال میبرند جهان آنلاین طیفی از الگوهای سلبریتیهای دیجیتال را تکثیر کرد که ممکن است عملکردشان تماما با معیارهای نظری پیشین قابل توضیح نباشد. با تشخیص این امر، همانطور که سو هولمز و شان ردموند[۱۹] تحلیل میکنند «حضور سلبریتی برای سازمان یافتن جهان اجتماعی و کالایی شدن به بازنماییها، گفتمانها و ایدئولوژیها، احساسات، برداشتها و تخیلات ضروری است، ما نه تنها روشهایی را که در آن اینترنت و تکثیر اشکال تلویزیون واقع نما را که انگیزهای برای گفتمان سلبریتی فراهم آوردهاند تحلیل میکنیم بلکه کسب درآمد از شناخت عمومی نسبت به سلبریتیها و ارتباط جدید بین سلبریتی، ذهنیت نئولیبرال و خودبرندسازی را نیز تحلیل خواهیم کرد. شاید برند کارداشیان نقطه اوج این چرخش جدید باشد، که این امر با تلاشهای بی وقفه و خستگی ناپذیر خانواده جهت ایجاد صمیمیتی آرمانی با هوادارانشان «نه تنها از طریق حضور همه جا حاضر تلویزیونی و مجموعهای از محصولات خود-هویتسازی ، بلکه از طریق شبکههای اجتماعی نشان داده میشود. در استقبال از آنچه آلیسون هرن[۲۰] آنرا «کسب درآمد از بودن» نامید زندگی شخصی کارداشیانها(که دو برابر تجارت شان است) مؤید قواعد جدیدی از افشا و شفافیت اجباری است که نمود سلبریتی در عصر رسانههای اجتماعی است. در حالی که فیلمی مانند «لیزا پیکارد مشهور است»[۲۱](۲۰۰۰) ممکن است قبلا رفتار شهرت طلبانه یک فرد را به تمسخر گرفته باشد، نمونه اخیری مانند «اینگرید به غرب می رود» (۲۰۱۷) بیانگر بسیج گسترده «دنبال کنندگان[۲۲]» به عنوان منابع اجتماعی(و بالقوه تجاری) است که موجب تغییر عمده در مفهوم شهرت میشوند.
در یک محیط رسانهای بیش از پیش قطعه قطعه شده، سلبریتیهایی که دلالت آنها برای برخی از مخاطبان عمیقا معنادار است ممکن است کاملا برای سایرین ناشناخته باقی بمانند. در عین حال، مؤلفه قابل توجه در چشمانداز معاصر، قرابت سلبریتیهای دارای منزلت پایین با پدیده فرهنگی «تماشای نفرت[۲۳]» است، به معنی دنبال کردن یک محتوای رسانه ای برای مزه مزه کردن لذت موجود در بیزاری از آن. همزمان، جریانهای فرهنگی میتواند علیه سلبریتیهایی باشد که پروتکلهای حساس را نقض می کنند و تا مدت ها تحت تأثیر قرار می گیرند.. نظرات نژادپرستانه، تبعیض جنسی، و همجنسگراییستیزی، شهرت تعدادی از ستارههای قرن بیست و یکم نظیر ساینفلد[۲۴](ان.بی.سی. ۱۹۹۸-۱۹۸۹)، مایکل ریچاردز[۲۵]، مل گیبسون[۲۶] بازیگر/کارگردان، دانیل تاش[۲۷] کمدین، و[شوی واقع نمای] دودمان اردک[۲۸] (ای اند ئی، ۲۰۱۷-۲۰۱۲) فیل رابرتسون[۲۹] را خدشهدار کرد، که همه آنها به دلیل دامن زدن و گسترش تبعیض مورد بازخواست قرار گرفتند. آنطور که راسل موف[۳۰] بیان میدارد «مسائل عدیده مربوط به تنوع و دربرگیری به عنوان پسزمینه رسوایی سلبریتی عمل میکند و باعث تخریب ستارههای تثبیتشدهای میشود که حرفهای متعصبانهای بر زبان میآورند. گفتمانها درباره ستارهها اغلب به مثابه آزمون های سرنوشتساز برای آنچه تشکیلدهنده نگرشهای مقبول است عمل میکنند حال خواه این به معنای رونمایی از تغییر یک هنجار فرهنگی، یا برجسته کردن استحکام ایدهآلهای دیرینه باشد.
[۱] stardom
[۲] authenticity
[۳] accessibility
[۴] relatability
[۵] Biograph Girl
[۶] Florence Lawrence
[۷] Lil Bub
[۸] Grumpy Cat
[۹] Bethenny Frankel
[۱۰] star personae
[۱۱] Richard deCordova
[۱۲] coherent continuousness
[۱۳] situatedness
[۱۴] Elizabeth Taylor
[۱۵] MGM
[۱۶] Aida Hozic
[۱۷] authorized biographies
[۱۸] Mary Flanagan
[۱۹] Su Holmes and Sean Redmond
[۲۰] Alison Hearn
[۲۱] Lisa Picard is Famous
[۲۲] followers
[۲۳] “hate-watching,
[۲۴] Seinfeld
[۲۵] Michael Richards
[۲۶] Mel Gibson
[۲۷] Daniel Tosh
[۲۸] Duck Dynasty
[۲۹] Phil Roberston
[۳۰] Russell Meeuf