نگرشی دیگر بر راز حافظ , این کتاب شامل مجموعه مقالات پژوهشی دکتر حسن مکارمی است که به تازگی در تهران توسط انتشارات پردیس دانش در هزار نسخه به چاپ رسیده است. این کتاب به همت و همکاری مرکز خدمات روان شناسی سیاووشان به چاپ رسیده است. در پیشگفتار می خوانیم …:
»زیگموند فروید ، بنیان گذار روان کاوی ، که نخستین بار در تاریخ اندیشه ی بشری ، ضمیرناآگاه را بر بنیاد پژوهش ها ی خود ، به گونه ای دانش ورزانه ، به جهانیان شناساند ،پیوسته در نگاشته های سترگ علمی خود از شعر ، ادبیات ، هنر و اسطوره شناسی برای تبیین مفاهیم عمیق این حوزه ، یاری می جوید ، زیرا همان گونه که در این نوشتار بدان اشاره شد ، این
نوشتههای مرتبط
مقوله ها بهترین گواهان بالنده ی پویش گری های ضمیر ناآگاه روان هستند باری این حیطه ، حوزه ای میان رشته ای می شود و روان کاوی شعر پای به میدان می گذارد . درآثار حوزه ی زبان فارسی ، روان کاوی شعر به معنای دقیق و تخصصی آن نادر به چشم می خورد و به ویژه در مورد روان کاوی اشعار حافظ ، کاری روش مند تاکنون صورت نگرفته است ، که به هر دو
حیطه ، روان کاوی به مفهوم تخصصی آن و شعر حافظ ، با نگاهی علمی و پژوهشگرانه بپردازد. از این روی مرکز خدمات روان شناسی سیاووشان که یکی از اهدافش بارورسازی روان پژوهی در فرهنگ ایران است ، با دغدغه ای میان رشته ای – روان کاوی و ادبیات – بر آن شد تا مجموعه مقاله های ارزنده و گرانسنگ جناب آقای دکتر حسن مکارمی در حیطه ی حافظ
پژوهی روان کاوانه را ، برای نخستین بار در ایران به انتشار رساند و بستر ساز چنین تلاش هایی در حوزه ی فرهنگ و روان کاوی گردد . جناب آقای دکتر حسن مکارمی ، روان کاو بالینی ، پژوهشگر در دانشگاه سوربن ، مسوول آموزش انجمن روان کاوان منطقه ی لیموزن در فرانسه ، که شاگرد و پرورش یافته ی جان فورتن ( یکی از دوازده شاگرد اصلی ژاک لاکان ، روان کاو فرانسوی ) بوده است و تاکنون در پنجاه همایش روانکاوی شرکت داشته ، بیش از ده جلد کتاب به زبان های فرانسه و فارسی
منتشر ساخته است ، با اشراف عمیق و وسیع به روان کاوی و نیز به ادبیات فارسی به ویژه اشعار حافظ نوشتارهایی عالمانه و نکته سنجانه پیرامون حافظ پژوهی روان کاوانه به رشته ی تحریر در آورده اند که شماری از آن ها در مجموعه ی حاضر به مشتاقان روان کاوی و ادبیات عرضه می شود .«
این کتاب در چهار بخش شکل گرفته است. بخش نخست به نمایی کلی از شیوه و متد پژوهش اشاره می کند و تلاش دارد با تعمیق مفاهیم زبانشناسی، روانکاوی و یافته های هانری کربن در یافتن زنجیره پیوستگی فرهنگ ایرانی، از اسطوره ها تا حافظ، به چند و چون راز حافظ بپردازد .بخش دوم به ویژگی ” بینش ” حافظ وار می پردازد و از آنجا به دیگر مقام یکتای حافظ در جهان می پرادزد , با این پرسش که :چرا حافظ شیراز در اوج است؟. در دو بخش باقی مانده به دو مورد موضوعی می پردازد: عشق و دو جهان از سویی و دل از سوی دیگر. در ابتدای کتاب، نویسنده فشرده شناخت خود از حافظ را چنین می آورد:
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
حافظ بیگمان بر خاطره جمعی (خاطره جمعی، خاطره تاریخی، روح قومی، روح زبان، جوهر مشترک تاریخی، جوهر مشترک قومی) ایرانی فارسیدان انگشت مینهد، به شکلی که با گذشت قرنها همچنان شعرش با این خاطره عجین است. اینان زبان گویای خود را در «حافظ» مییابند و به شکلی حافظ واسطهای است میان خاطره جمعی- تخیلی اقوام ایرانی و حرکت تاریخی اینان. این رازی است که حافظ در سینه خود حمل میکند و این است راز حضور عمیق و همیشگی حافظ برای ایرانیان.
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
با هم پاره هایی از بخش نخست را بخوانیم:
“حافظ چون نخستین انتروپولوگ ( انسان شناس) نسبیت شناخت را به ژرفنای میدان نگاه آدمی می برد . حوزه بررسی را از دنیای متعارف و شناخته شده زمان خویش فراتر می برد و به آن ژرفا می دهد. محدودیت نگاه و اندیشه و تصور و خیال را می شکافد. سنت اندیشه زمان خویش را زیر پا می گذارد. عناصر تازه را با قدیم همراه می کند. دنیای خواب، دنیای رویا، دنیای واقعیت را با دنیای وهم و خیال همراه می کند. گویی همه جهان های آدمی را به رسمیت می شناسد. به انسان بعد می دهد. کرامت آدمی را ورای همه قرار می دهد. مدارا را سر لوحه کار خویش قرار می دهد. انسان واقعی، با تمامی هوس ها، آرزوها و نیازهایش، آن هم در جسمیت خویش، دراندیشیدن، در نیاز به سر خوشی و لذت بردنش را به رسمیت میشناسد. مرزهای مصنوعی را بر هم می زند. نه مرزی جسمی و خاکی می پذیرد و نه مرزی دیگر در جهان های بی شمار آدمی.
… گوناگونی زبان ، خط، رسوم و فرهنگ در زمین کوچکی در میان میلیارد ها کهکشان و سیاره نشان از کثرتی است در یگانگی. از ابتدایی ترین باورها تا به امروز آدمی با پرسشی جان سوز و همیشگی روبرو بوده است جای خویش در هستی. حافظ شیراز روش جستجو را “عاشق” شدن مینامد و آن هم پیش از آنکه ” کار جهان ” سر آید. ” کارگاه هستی” را هم آزمایشگاه بدانیم و هم کارخانه، هم جایگاه شناخت و هم محل سازندگی . آیا می توان به چنین آزمایشگاه هایی اجازه داد تا در کنار یکدیگر به جستجو به پردازند؟ چه دستور العمل جهانی به آدمی این امکان را میدهد
….با گذاراز زندگی، از نخستین آدمی تا به امروز با حافظ شیراز ، چون نخستین ” انسان شناس – انتروپولوگ ” و با یاری گرفتن از غزل های او هماهنگی و همخوانی راه های گوناگون شناخت را دوره می کنیم. با این پرسش آغاز می کنیم:
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
و با این پاسخ همراه می شویم:
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هست
از باکتری تا بشر «هموساپین ساپین » بیش از سه میلیارد سال فاصله است، و از «هموساپین ساپین » تا زمان ما ده ها هزار سال. زندگی ادامه دارد و هرچه سالها انباشته تر می شوند، مقاومت در مقابل مرگ، « چیزی» که ما برای ساده کردنش آن را «زندگی» مینامیم، افزایش مییابد.
هدف جستجوی جایگاه عشق است، جایی دوگانه، محل تشدید خود و جایی برای احساس حضور در میدان تغییر و هدایت آن میدان. هیچ چیز از پیش نوشته نشده است : زندگی نوآوری می کند، می سازد و می بخشد، زندگی ادامه می یابد. در زبان پارسی واژه حال به معنای زمان حال است و نیز خوش و خوب بودن در این حال، از طرفی رسیدن به حال هدف نهایی کسانی است که به تجربه عرفانی روی می آورند. به لحظه حال رسیدن ، لحظه ای در تقاطع آنچه کشف و اختراع شده و آنچه کشف و اختراع خواهد شد، در تقاطع بیرون را احساس کردن اما از درون و درون را لمس کردن لیکن از بیرون.
… در جستجوی ارزش ارزش ها ، نقطه ای برای شروع ، آیا می توان پیش و پس از نمادینه سازی را جستجو کرد؟ در ابتدای نمادینه سازی زندانی شدن، دستیابی به این ارزش ارزشها را برای ما ناممکن می سازد. در اینجاست که حافظ می گوید:
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
توجه کنیم که برای برای فهم حافظ، عشق غیر قابل اجتناب است، حتی برای درک کتابی چون قرآن، عشق است که به فریاد او می رسد. برای فهمی از این کارگاه هستی و یافتن نقطه شروع ، به تشدید به هستی توجه کنیم ، به عشق چون “حالت “موجود سخنگو، به روش جادوگران اولیه ، چون تشدید با دیگری، و در نهایت فهمیدن از راه امتداد در بودن، بودنی بدون تمایز.
نمادینه سازی، ” امر واقع” را در قالب واحد های قابل فهم ، قابل آموزش، اندازه پذیر می کنند و در خدمت رشته های اساسی شناخت می آورد. اما آزمایشگاه دیگری نیز، به دور از هر نوع اندازه پذیری و منطق و روابط علت و معلولی، وجود دارد . آنچه در خارج از میدان نمادینه سازی به آن توضیح ناپذیر می گوئیم. چگونه می توان کار این آزمایشگاه های موجود در کارگاه هستی را درمیانه دو حد عشق اشراقی و راه علمی، رونق بخشید ؟ میان این دو حد، گوناگونی فرهنگی می زید.
وظیفه ما در مورد همگی این راه های شناخت، احترام به پیوستگی آنهاست. امری که غنای آنها را ممکن می سازد. بازنگری و دوباره زیستی زمان گذشته را در زمان حال ممکن می سازد. نوشته ها، نقاشی ها، عکس ها ، بازگویی اسطوره ها، سینما، تیاتر، رمان، قصه کوتاه،… همگی بایگانی اثرات تلاش ما، اثرات متقابل درک گذار ما با استفاده از پیشرفت علمی و فنی در هستی اند. در عین حال شناخت گذشته به شناخت خود و دیگری کمک می کند.هر چه بیشتر چگونگی خود را بشناسیم، بیشتر می توانیم جهان خود را بشناسیم و درنتیجه بیشتر نوآوری کنیم. این روند شتاب افزاینده ای می گیرد به گونه ای که می توان گفت نیمه ای از دانشمندانی که کره خاکی به خود دیده است، اکنون زنده اند.”
پژوهش های نویسنده فصلی تازه در شناخت حافظ می گشاید. تلاش او بیشتر باز کردن پهنه نگرش بر حافظ است. شناخت سنتی حافظ ، هماره با پیش فرض جهان بینی و نگرش از پیش تعیین شده صورت گرفته است، گویی تا کنون حافظ پژوهان، نخست در تپه ای ایستاده اند و سپس به قله حافظ نگریسته اند؛ در حالی که او تلاش دارد ما را بی واسطه تپه ها به قله برساند. در بخشی از کتاب پس ا ز انتقاد به تپه پیمایان حافظ شناس می نویسد:
“….تلاش ما بیشتر آن است که فریاد خود را…… به گوش برسانیم که: شناخت ما از ما به یک دوبارهکاری بنیانی نیازمند است تا به یکباره از بنیاد رسوب سنگین یکسونگری که در ژرفنای جهان نگری ما رخنه کرده است، آسوده شویم و این آن گاه ممکن است که زمینههای شناخت علمی و پژوهشی که همان سند گواهی، دیالکتیک، ژرفجویی، دلیلیابی… را پیشه سازیم و از فراگیری و آموختن زودرس و تند بپرهیزیم”.