تئودور آدورنو جامعه شناس و فیلسوف برجسته آلمانی است. وی از اعضای مکتب فرانکفورت (مکتب انتقادی) بود. آدورنو نگرشی رادیکال-منتقد بر فرهنگ و هنر داشته است. وی در این پارادایم به شدت به انتقاد از رویکرد فاشیستزده پرداخته است. او از نخبهگرایی در برابر نظام کلاسیکِ عامیانه دفاع میکند. از نظر آدورنو امر پیشبینی ناپذیر وقتی قابل پیشبینی میشود بهگونهای گرایش به تخریب دارد؛ تخریب در ساختمان نخبهگرایی جامعه و دامن زدن به عامیانهگرایی و امر لومپن. بر این حسب تئودور آدورنو آنهایی را آزاده میداند که بتوانند ایدههای روشنگرانهی نفوذی در صنعت فرهنگ را به نقد بکشند و وارد چالشی گسترده کنند.
اما رویکرد آدورنو به زن از شیوارگی کالا منشعب میشود. وی معتقد است شیءوارگی کالا زمانی اتفاق میافتد که تمایلی دیوانهوار به داشتن یک شیء داشته باشیم و در واقع با آن کالا شخصیت پیدا کنیم. آدورنو معتقد است سرمایهداری ما را مبتلا به شیءوارگی کالا میکند. بر همین حسب است که آدورنو زن را حتی در جامعه مدرن در قالب جنس دوم و مرتبهای دون مرد تلقی میکند. آدورنو اقتصاد لیبرال را اقتصادی مردانه قلمداد کرده و آن را در جامعه معاصر دستخوش تحلیل و وادادگی میداند چرا که با ورود زنان به مشاغل و کار دستمزدی در کنار جایگزینی سرمایه داری، تابوهای جنسی و نهاد خانواده کمرنگ میشود. اما با لحاظ تمام اینها وی جنبش آزادیخواهی زنان را با ابقای نشانگان جامعه سنتی دستخوش انحراف و فرعیگرایی قلمداد کرده است.
نوشتههای مرتبط
وی مشارکت اقتصادی زنان را در جامعه رو به توسعه در قالب موجوداتی تحت امر و نظارت میبیند. درواقع زنان در این فضا هرگز فرصت دسترسی به سرمایههای کلان و تجارت بزرگ را نمییابند و به عنوان نیروی جزء و ذخیره مشارکت دارند. در درون خانواده نیز زن جایگاه ابژگی دارد و همچنان تحت سیطره مرد است. آدورنو به سنت مدار باقی ماندن کارخانگی زن در جامعه صنعتی اشاره دارد و هشدار میدهد که باید برای آن دست به ارائه راهکار زد تا به خروج از این وضعیت بیانجامد. وی میگوید گویی زنان با توجه به این وضعشان در جامعه صنعتی به کم قانعاند و خود را افرادی مقتدر تعریف میکنند. آدورنو چنین نگرهای را در زنان برخاسته از حکمرانی اصل بنیادین مردانگی میداند. براین مبنا زنان حتی قادر نیستند موقعیت خود را زیر سوال ببرند.
در اینجا است که دقیقا رویکرد شیوارگی آدورنو سربرمیآورد. آدورنو اشاره میکند زنان با این موقعیت حاد مشارکتیشان تنها به تولیدات معتنابهی از کالا دلخوشاند و به سرنوشت خود گردن مینهند. وی زنان را در این نقطه، از دستیابی به اندیشه ناب که همان آزادی و رهایی است، بازمانده میبیند. آدورنو معتقد است زنان در این نقطه هر حرکتی را علیه آرمانهای زنانهشان تلقی میکنند همان آرمانهایی که صنعت فرهنگ در جامعه برای زنان و در ذهن ایشان نهادینه کرده است. و اینجاست که آدورنو این زنان را اسیر میخواند، اسیرانی که اسارت را جزوی از ایفای نقش زنانگی خود تلقی میکنند. وی در این دست از زنان فاکتوری را لحاظ کرده که از آن با عنوان «حماقت هیستریک[۱]» یاد میکند، حماقتی که سبب میشود ایشان در جای خود درجا بزنند و از پیشرفتهای متعدد بازبمانند. اینجا آدورنو زنان را به دو دسته تقسیم میکند: زنان تلاشگر برای دستیابی به رهایی و زنانی که در آنها حماقت هیستریک یا روانپریشانه ظهور کرده است؛ آدورنو دسته دوم را زنانی میداند که حتی در مقابل زنان دسته اول قرار میگیرند و نمیگذارند این موانع یا همان دیوارههای زندان جامعه فرو بریزد.
در ادامه آدورنو به نسل بعدی زنان دسته دوم (زنانی با حماقت هیستریک) امیدوار است؛ و از این نوادگان به عنوان زنانی یاد میکند که زنان نسلهای گذشته خود را به خاطر سبکمغزیشان به مددکاران اجتماعی میسپارند (از رویکرد این جمله بوی انتقاد رادیکالیستی آدورنو به وضوح برمیخیزد). آدورنو معتقد است این زنان سبکمغز تنها به کسانی راه فعالیت میدهند که خود را به کالا فروختهاند و اسیر آن گشتهاند. آدورنو سپس این سرنوشت را مشمول همه آن چیزهایی میداند که کارآیی ندارند. امری که زمان و تاریخ در آن بیتاثیر نیست. تحلیل آدورنو آنقدر به هم پیچیده میشود از مشارکت زن که گویی خواسته با این روند به ترکیب ضدیت ها در جامعه روبه توسعه برسد. نهایتا آدورنو تضاد نسلی موجود میان زنان در جامعه روبه توسعه را امری میداند که منتهی به نفرت از مدرنیته میشود. وی معتقد است این تضاد نسلی در میان نوادگان و زنان با حماقت هیستریک همان نفرت از چیزهای منسوخ در جامعه روبه توسعه است. آدورنو زن مشارکتکننده جامعه روبه توسعه را موجودی رها در سنت زیرین میداند؛ سنتی که مانعی بر تعریف برابر از زن با مرد است.
از طرفی آدورنو شیوارگی زن را در راستای تاکید بر اصل بنیادین مردانگی میداند. درواقع از یک طرف زن خود تولید کننده کالا میشود و از طرفی خودش در جایگاه کالا بر خدماتدهی به نیازهای مردانه همت میگمارد. آدورنو هر دو دسته از این امور را در پارادایم شیوارگی جای میدهد. تبیین وی در رهایی از این بند زندانوار کالاانگاری تنها در مقاومت است، مقاومتی که از جانب زنان طبقه کارگر و متوسط صورت میگیرد. آنطور که آدورنو در این حیطه به تبیین میپردازد گویی انتظار یک انقلاب را از زنان این طبقه دارد. درواقع انتقاد رادیکالی آدورنو از گونهی حضور زن در جامعه رو به توسعه و صنعتی به چیزی جز انقلاب در این وضعیت ختم نمیشود. انقلابی که آدورنو آن را از زنان طبقه متوسط و کارگر جامعه انتظار دارد.
هرچند آدورنو توانسته در جایگاهی انتقادی رویکردی خاص به مشارکت زن در جوامع روبه توسعه و صنعتی داشته باشند اما بسیاری از منتقدین آثار وی معتقدند وی تنها برخی ابعاد از مشارکت زن را در تحلیل خود گنجانده؛ و بدینترتیب از کلنگری فاصله گرفته است. و همین جزءنگری وی سبب بازماندگیاش در توجیه هویت زن طبقه کارگر و یا متوسط شده است. اگرچه آدورنو قصد داشته تا به تحلیلی فرازمانی از هویت ناهمسان زن و مرد طبقه کارگر دست یازد؛ وی برهمین مبنا اندک بیهویتی باقیمانده در طبقه را سبب لوث شدن مفهوم کل قلمداد کرده و آن را امری نمادین میداند. آدورنو از همین بیهویتی که درون شیانگاری مدنظر وی میگنجد به نقطهای میرسد که سبب میشود زنان و حتی مردان طبقهی کارگر علیه تبعیض جنسیتی و طبقاتی بر سامانهی حاکم بشورند و انقلابی طبقاتی را رقم بزنند. اینجاست که آدورنو ملحوظ میدارد که زن طبقه کارگر با این انقلاب خود را از بند یک شی فانتزی بودن در دستان مردان بورژوا میرهاند. از این دریچه مشارکت زنان از یوغ قدرت مردان بورژوا در جامعه روبه توسعه و صنعتی آزاد میشود.
ارجاعات:
Corporeality in the Philosophy of T.W. Adorno, New York and London: Routledge, 2005.
The Culture Industry (London and New York; Routledge, 2002), 98-106.
Theodor W. Adorno: “Die Revidierte Psychoanalyse,” in Adorno: Soziologische Schriften I (Frankfurt am Main: Suhrkamp Taschenbuch Verlag, 1997) 20-41, 32.
Regina Becker-Schmidt, “Identitätslogik und Gewalt: Zum Verhältnis von Kritischer Theorie und Feminismus,” Beiträge zur feministischen Theorie und Praxis 12 (1989): 51-64, 51.
Theodor W. Adorno, Minima Moralia, Reflexionen aus dem beschädigten Leben (Frankfurt am Main: Suhrkamp Taschenbuch Verlag, 1997), 172.
آدرس صفحه شخصی در انسانشناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/26755
آدرس ایمیل:
Hamedanian.f@yahoo.com
[۱] . Hysterical stupidity