خاطرات، از مظلومترین مقولات مغفول مانده علوم انسانی و اجتماعی در ایران امروز هستند. گاهی خاطرات تنها چیزهایی ساده، کمارزش و پیش پا افتاده که برای زنگ انشا، یا برای دختران دبیرستانی ارزش دارند تلقی میشوند. معمولا مقوله خاطره و خاطرات به گروههای فرودست اجتماعی مانند زنان یا سالمندان منصوب میشوند و از این طریق به نوعی این مقوله از حوزه جامعهشناسی و دیگر دانشهای انسانی حذف میشود. گویی خاطرات چیزهایی هستند که شاعران و ادبا با آن سر و کار دارند نه اهل علم و دانشمندان. اما واقعیت چیزی بسیار فراتر از اینهاست. ما برای شناخت انسان، جامعه، تاریخ و فرهنگ، ناگزیر از شناخت مفهومی به نام خاطره و خاطرات هستیم. من در سال های اخیر که با مفهومی به نام حافظه سر و کار پیدا کردم به اهمیت خاطره و خاطرات برای شناخت فرهنگ، بیشتر پی بردم. از این رو به گمان من یکی از موضوعات یا حلقههای مفقوده در علوم انسانی و اجتماعی ایران موضوع خاطره و خاطرات است. من درمقاله ای با عنوان گفتمانهای حافظه در ایران تاحدوی برخی از ابعاد این موضوع را توضیح دادم اگرچه در آنجا به طور خاص مفهوم خاطره یا خاطرات را کمتر مورد نظر داشتم. شاید اولین مواجه من با مفهوم خاطره به سال ۱۳۸۵ باز گردد زمانی که در یک گفت و گو با دوست عزیزم آقای علیرضا کمری از خاطره نویسی به مثابه دانش صحبت کردم. در آن گفتگو مفهوم خاطره و خاطرهنویسی به مثابه روشی برای شناخت امر انسانی و اجتماعی یاد کردم. بعدها اهمیت مفهوم خاطره برایم بیشتر شد. من سالهاست که در کتاب های مختلفم مانند مردم نگاری سفر، مردم نگاری آموزش، مردم نگاری هنر و دیگر کتابهایم از خاطره و خاطرات سخن میگویم و برای تولید دانش کمک میگیرم. اکنون در اینجا تلاش میکنم تا برخی از ابعاد و ویژگیهای نظری و مفهومی خاطره و خاطرات را از دیدگاه فرهنگ توضیح دهم. البته باید یادآوری کنم که در سالهای اخیر فیلسوفان و نظریهپردازان حوزه های مختلف مانند مورخان و روان شناسان به طور گستردهای به مطالعه خاطره پرداختهاند. خاطره و خاطرات موضوعی است که در حوزه های روانشناسی ، تاریخ، فلسفه، و علوم اجتماعی مطالعه میشود. اکنون میتوان گفت خاطره یک قلمرو میان رشتهای است. من در اینجا نمیتوانم به تمام این ابعاد اشاره کنم تنها به عنوان یک درآمدی گذرا تاملات پراکندهام درباره خاطره و فرهنگ را میگویم.
نرم افزار پردازشگر ذهن
نوشتههای مرتبط
ما به خاطره وابسته هستیم زیرا خاطره و حافظه یکی از مهمترین ابعاد وجودی ماست که بسیاری از نیازهای انسانی و وجودی ما به کمک آن پاسخ داده میشود. ما تجربههای انسانیمان را از راه ذخیره کردن در جایی به نام حافظه شکل میدهیم. برای مثال تجربههای انسانی مانند دوستداشتن، عشق ورزیدن، خوشبینی، امیدواری، یا تجربهها و احساسسات منفی مانند نفرت، کینه توزی، حسادت و… همه این احساسات و تجربه ها به نوعی از درون ذخیره عاطفی و احساسی یا شناختی ما در حافظه مان سرچشمه میگیرند. ما گاهی از اوقات از دیدن یک چهره انسانی یا مواجه با یک حادثه خاص یا برخورد با یک شی دچار احساس نفرت یا بالعکس حس خوب و مثبت میشویم. روانشناسان میگویند این تاثیری که آن چهره خاص یا حادثه یا شی در ما به جای گذاشته است ریشه در تجربههای پیشین ما دارد به این معنا که ما در دوران کودکی یا دورههای گذشته زندگیمان، تجربه یا مواجهای خاص از آن نوع چهره یا پدیده داشتهایم و اکنون تداعی آن تجربه گذشته، احساس خوب یا بدی را در ما برمیانگیزد. بنابراین خاطره و حافظه تنها یک فضای انباشته از رخدادها یا اطلاعات به شیوهای خنثی و بیطرفانه نیست. خاطرهها و حافظه ما به نوعی نقش مهمی در شکلدادن تجربههای روزمره ما دارند. این که ما در گذشته چه تجربهای از زندگی را در خاطره خود ذخیره کردهایم بر اینکه امروز چه چیزی را مهم، مفید، مثبت، منفی یا به طور کلی پدیدهای انسانی یا غیر انسانی تلقی کنیم، تاثیر قاطعی را بر جای میگذارد. خاطره یا حافظه ما تنها به مثابه انبار برای تجربه های ما نیست. بلکه حافظه و خاطره ما به مثابه نوعی نرم افزار ذهنی ماست که در آن ما دادهها و اطلاعات را ذخیره و پردازش میکنیم. این نرم افزار یعنی نرم افزار خاطره و حافظه قابلیت ها و عملکردهای گسترده و پیچیدهای دارد. کمابیش اغلب تجربههای ما به کمک این نرم افزار انسانی شکل میگیرد. حافظه و خاطره ما نقش تعیینکنندهای در تولید تجربههای هر روز ما دارند. خاطره و حافظه به ما کمک میکند تا به گزینش تجربههای خاص بپردازیم. ما در زندگی روزمره خود صدها و هزاران شی، رخداد، رفتار یا پدیدههای مادی و غیر مادی را مشاهده، لمس و به طور کلی تجربه میکنیم اما از میان انبوه این تجربههای بی شمار و پراکنده برخی از آنها برای ما مهم میشوند، اولویت پیدا میکنند و در شکل دادن به رفتارها، عواطف و اعتقادات ما تاثیر میگذارند. حافظه و خاطره نوعی نرم افزار پردازشگری است که به ما کمک میکند تا از میان این انبوه تجربهها ، آنهایی که با نیازهای فردی و اجتماعی ما سازگاری بیشتری دارند انتخاب شوند.
پایه شکل گیری فردیت
حافظه و خاطره به عنوان یکی از ارکان شخصیت فردی ما به ما کمک میکند تا به حوادث رنگ فردیت بزنیم، به این معنا که به کمک ذخیرهکردن در خاطره و حافظه به نوعی آن تجربه را از آن خود میکنیم. به مالکیت درآوردن یک حادثه یا تجربه از راه ذخیره کردن آن در حافظه درست مانند ثبت کردن یک ملک یا دارایی در سازمان یا دفترخانه اسناد رسمی است. خاطره و حافظه دفترخانه ثبت تجربههای انسانی است که هر کس به نوعی تلاش میکند تا تجربههایی را به نام خود در آن یا از طریق آن ثبت کند. در این فرایند ثبتکردن ما البته تلاش میکنیم تا از ابزارها و ادواتی کمک بگیریم. دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری، دفترچههای یادداشت و قلم و حتی نقاشی و طراحی و همچنین گفتگو کردن درباره حادثهها، راهبردها یا ابزارهایی هستند که دفترخانه اسناد حافظهای و خاطرهای ما به کمک آن تجربهها را ثبت و به نام ذخیره میکنند یا به تملک فردی ما در میآورند. در این جا نیز مانند دفترخانههای اسناد رسمی، سندها ارزشهای برابر ندارند. همانطور که سند یک اتوموبیل یک میلیارد تومانی ارزشمندتر از سند یک اتوموبیل بیست میلیون تومانی است یا همانطور که سند مالکیت یک خانه بزرگ ارزشی بیش از سند یک خانه کوچک دارد، ثبت حادثههای ناشی از تجربههای انسانی نیز از منظر انسانی ارزشهای برابر ندارند. ما گاهی اوقات بعضی از خاطره ها را بیشتر دوست داریم یا برایمان مهمترند و برخی از خاطرهها ارزش کمتری دارند. برخی از خاطرهها ماندگار یا جاودانه میشوند و برخی دیگر به سرعت فراموش میشوند. دوام و بقای یک حادثه در محیط نرم افزاری حافظه ما به چیزهای مختلفی بیستگی دارد. برای مثال بعضی از خاطرهها و رخدادها هزینه بالایی برای ما داشتهاند. ما برای شکلدادن آن تجربه چیزهای زیادی را از دست دادهایم یا انرژی زیادی برای آن صرف کردهایم یا به طور کلی پیامدهای زیادی برای ما داشته است. طبیعی است این نوع رخدادها در حافظه ما میمانند و به خاطرهای بزرگ که ممکن است تلخ یا شیرین باشد تبدیل میشوند. برخی دیگر از حادثه ها شاید برای ما هزینه زیادی نداشتهاند، اما پیامدهای شیرین یا تلخی در زندگی ما داشتهاند. این نوع حوادث نیز به دلیل کارکردی که در زندگی ما دارند یا به دلیل دوام و بقای طولانی حادثه در زندگی ما در خاطرهمان جای میگیرند. به همین ترتیب ما میتوانیم محتوای حوادث را از حیث ارزش، اهمیت یا کارکردی که در زندگی دارند طبقهبندی و گونهشناسی کنیم.
آنچه در اینجا به آن تاکید خواهمکرد توجه به این واقعیت است که خاطره ابعاد گوناگونی دارد و ما میتوانیم چند تلقی کاملا متفاوت از خاطره داشتهباشیم.
۱. خاطره به مثابه یک حادثه یا محصول
گاهی میگوییم سفر به آن نقطه سیاحتی یا زیارتی برای من خاطرهای ماندگار است؛ سفری که به هر حال تاثیری عمیق بر احساس، عاطفه یا باورهای ما داشتهاست. در اینجا خاطره دقیقا عبارت است از رخداد.
۲. خاطره به مثابه فرآیند
ما به کمک حافظه و خاطره رخدادها یا تجربهها را تفسیر و معنا میکنیم. در این صورت آن چیزی که اهمیت دارد رخداد نیست بلکه فرآیندی است که ما طی آن رخدادی را از یک امر مادی وغیر انسانی به امری کاملا معنا دار و انسانی تبدیل میکنیم. برای مثال ما هر روز تجربههای مشترک فراوانی را با دوستان یا همکاران خود کسب میکنیم اما بعضی از این تجربهها برای یک عدهای دارای معنای خاص، مهم یا متفاوت میشوند در حالیکه عده دیگری که در ان حادثه شریک بودهاند اساسا به آن توجهی نکردهاند. بگذارید مثال سادهای در این زمینه بزنیم همه ما در دنیای امروز کلاس درس را تجربه میکنیم اما برخی دانشجویان از برخی سخنان یا رفتار استاد چیزهایی را به خاطر میسپارند و برای سالهای طولانی آن سخنان یا استاد را به یاد میآورند در حالیکه برای دیگر دانشجویان آن درس یا استاد فاقد معنای خاصی است در اینجا چیزی که درس یا استاد را برجسته و متمایز میسازد فرایند خاطرهسازی دانشجویان است. به هر حال همه از همه چیز به یک نوع یا شکل استفاده نمیکنند . خاطره ساختن نوعی بهرهبرداری یا استفاده از چیزهاست. برخی به دلیل دانش یا قابلیتها و ظرفیتهای انسانی پیچیدهتر یا به دلیل ذائقه و سلیقه خاص و داشتن مهارتهای ذهنی میتوانند از بسیاری چیزها برای خود خاطره بسازند درحالیکه بسیاری دیگر از افراد چنین توانایی را ندارند به عبارت دیگر خاطره ساختن، نوعی قابلیت یا مهارت انسانی است که ما طی آن میتوانیم بر چسب معینی به نام خاطره به کالاها، رخدادها یا لحظههای زمان الصاق کنیم. از این دیدگاه خاطره نوعی فعالیت انسانی است که طی فرایند خاصی انجام میشود.
۳. خاطره به مثابه حافظه
گاهی این تصور وجود دارد که ذهن آدمی مانند کامپیوتر یا دفترچه یادداشت، رخدادها یا تجربهها را در خود ثبت و ضبط میکند، گویی ما لوح سفیدی هستیم که دائما برگهای این لوح به کمک حادثهها یا تجربه ها نوشته میشوند. از این دیدگاه، خاطره چیزی است که چندان معرف عاملیت ما نیست بلکه بالعکس خاطره جایی است که ما منفعلانه و پذیرای حوادث در انتظار آن هستیم . از این دیدگاه خاطره چیزی است که بر ما تحمیل میشود، پیش از آن که به کمک ما برساخته شود. من اگر چه با این دیدگاه موافق نیستم و گمان میکنم که خاطرهها برساختههای فردی و اجتماعی هستند که ما آنها را میسازیم اما با وجود این میتوان پذیرفت که افراد، دارای خاطرههای متفاوتی هستند. برای برخی که مواجهه فعالانهتر با زندگی و جامعه خود دارند خاطره بیش از هر چیز فرایند و فعالیتی پویاست که عاملیت ما را نمایندگی میکند اما برای عدهای دیگر، خاطره کمتر نقش پویایی و عاملیت را برعهده دارد بلکه جاییاست که ساختارهای جمعی خود را در آن حک میکنند. از این رو باید گفت ما نه با خاطره بلکه با خاطرهها مواجه هستیم.
۴. خاطره به مثابه فرهنگ
از نظر من خاطره مثل هر امر انسانی دیگری نوعی سازه یا برساختهای است که از تعامل جدی فردیتها و فرهنگها به وجود میآید. ما خاطرههایمان را در چارچوب محدودیتهای ساختاری و فرهنگی میسازیم. به این معنا که هر فردی در درون مجموعهای از ارزشها، باورها، نگرشها و به طور کلی فرهنگی استقرار یافتهاست. این فرهنگ به ما میگوید چه چیزهایی خوب یا بد، انسانی یا غیر انسانی، ممکن یا ناممکن، زشت یا زیبا، اخلاقی یا غیر اخلاقی و به طور کلی تجربهکردنی یا غیر تجربهکردنی است. من به عنوان یک انسان ایرانی مسلمان که درلحظه اکنون زندگی میکنم با اجداد من که در ۵ قرن پیش زندگی میکردند تفاوتیهایی دارم. در ۵۰۰ سال پیش فرهنگ ایرانی برای من به عنوان یک انسان زن یا مرد امکانها و فرصتها و در عین حال محدودیتهایی را به وجود میآورد که امروز این فرصتها و محدودیتها کاملا دگرگون شدهاست از این رو من امروز می توانم به عنوان یک فرد از میان هزاران فرصت برای تجربهکردن، چیزهایی را گزینش کنم اما در عین حال میدانم که گزینشهای من نامحدود نیستند. خاطرههای ما دقیقا همان چیزهایی هستند که در چارچوب این فرهنگ ایرانی و اسلامی برای من تعریف شدهاند در عین حال من به کمک خاطرههایم از سویی فرصت پیدا میکنم این فرهنگ را به تدریج و گاه اندک و گام به گام تغییر دهم. هر فردی با خاطرههای خاص خودش یا گزینش در خاطرههایش برخی از ارزشها را مهمتر و انسانیتر میسازد و برخی از ارزشهای دیگر را به حاشیه میراند. در عین حال حافظه و خاطره جاییاست که ما در آن اقدام به نوآوری و ابداع میکنیم. ابداعات ما در تعریف چیزها به عنوان خاطره، ابداعات فرهنگی مهمی است که در نهایت فرهنگها و خرده فرهنگها را با چالش و تغییر روبه رو میسازد. در نظر بگیرید خانمی که تصمیم میگیرد تا عکسهایی از یک آیین یا مراسم مثل عروسی تهیه کند و آنها را در شبکه اجتماعی فیسبوک قرار دهد و از این عکسها به عنوان بخشهایی از خاطرات زندگی خود اسم میبرد یا در نظر بگیرید وقتی جوانی از تجربههای زندگی روزمرهاش، در وبلاگش مینویسند و از این طریق به خود بیانگری میپردازد اگرچه عملا از نگاه او خاطرههایش را ثبت میکند اما گامی کوچک برای تغییر فرهنگ برمیدارد. ثبت حادثهها به عنوان خاطره، نوعی توصیف تجربههای انسانی است و هر توصیف کردن گامی برای تغییردادن است. ما از طریق نوشتن یا تصویربرداری از حادثهها به عنوان خاطره، فرصت تامل و بازاندیشی در آن حادثهها را برای خود و دیگران فراهم میکنیم. ما هرگاه به این نوشتهها، یا تصاویر یا عکس ها نگاه میکنیم تفسیر جدی و تازهای از بخشی از فرهنگ تولید میکنیم. خاطرههای ثبت شده در فیلمها، عکسها، داستانها، رمانها، سفرنامهها، زندگینامهها، وبلاگها و دیگر جاها، فرصتی است برای تجزیه تحلیل بخشهایی از فرهنگ. ما از طریق بر ساختن خاطره فرصتی فراهم میکنیم تا حادثه را به نحو سیستماتیک عینی یا عریان کنیم.
خاطرهسازی، فرایند ماندگار شدن
خاطرهها تنها حادثه را ذخیره نمیکنند بلکه عریان یا افشا میکنند. در این فرآیند عریان سازی یا افشا کردن حادثهها بسیاری از نکات خوب یا بد، زشت یا زیبا، بسیاری از تعارضات، تضادها و نابرابریها و تبعیضها نیز عریان میشود به همین دلیل هرگاه حادثهای به خاطره تبدیل میشود فرصتی برای ما به وجود میآید تا با فاصله گرفتن از آن حادثه امکان تجزیه و تحلیل و نقد حادثه را به دست آوریم. خاطره یا خاطرهسازی نوعی راهبرد برای فاصلهگیری از حادثهها و در عین حال مشاهده آنهاست. خاطرهسازی نه تنها مانع از بینرفتن حوادث میشود بلکه به ما این فرصت را میدهد که حوادث را نگهداری کنیم اما به نوعی بیرون از خود آنها را قرار دهیم. خاطرات همان حادثه هایی هستند که روزی ما را در خود فرو بردهبودند. اما اکنون آنها به حوادثی تبدیل شدهاند یا به دادهها و اطلاعاتی مبدل شدهاند که ما میتوانیم آنها را دل بخواهانه و دواطلبانه در مقابل چشمان خود قرار دهیم و به مثابه چیزهایی در بیرون آنها را نظاره کنیم، زیر و بم آنها را بکاویم، درباره علل وقوع آنها، پیامدهای آن ها و دیگر ابعادشان با آرامش گفتگو کنیم. از این راه ما فرصت آن را پیدا میکنیم تا خاطره را به مثابه بخشی از فرهنگ و فرهنگ را به مثابه بخشی از خاطره از نو بسازیم یا بیافرینیم. به اعتقاد من خاطره همان فرهنگ است که ما در زندگی روزمره خود آن را تجربه میکنیم. فرهنگ به مثابه یک کلیت آنقدر وسیع و پیچیده و گاهی حتی انتزاعی است که ناگزیر باید از راههایی در دسترس ما قرار گیرد. خاطره یکی از راه های میانبری است که ما به کلیت فرهنگ دسترسی پیدا میکنیم. صحبت کردن درباره خاطره به مثابه فرهنگ تاحدودی دشوار است زیرا گاهی مرزهای این دو چنان در هم تنیده میشوند که به سختی میتوان گفت کدام خاطره است یا کدام فرهنگ. درباره یک مسلمان شیعه دوازده امامی که اعتقاد قلبی و همه جانبهای به همه تجربههای تاریخ شیعه دارد، به سختی میتوان گفت که تجربههای او از ظهر عاشورا خاطره است یا فرهنگ. یا در نظر بگیرید تجربههای یک مادر ایرانی را. برای بانوی ایرانی که تمام هویت خودش را نه از راه فعالیت شغلی یا تحصیلات دانشگاهی یا آفرینش هنری بلکه از راه مادری ، کسب میکند، و تمام این هویت مادری بر ساخت تاریخی فرهنگی است که فرهنگ ایرانی برای او شکل داده است، چگونه میتوان گفت مجموعه تجربه هایش با فرزندانش خاطرهاند یا فرهنگ . گمان میکنم نیازی به مثالهای متعدد برای درهم تنیدگی مرز خاطره و فرهنگ نباشد. امروز هر کدام از ما اگر گنجینه خاطراتمان را باز کنیم به سادگی میبینم که هر یک از ما در دنیای خاطراتمان مجموعه ای از فرهنگ ها را ذخیره کردهایم و از این طریق فرهنگ را به امری شخصی بدل ساختهایم.
خاطره، کالایی ارزشمند
در دنیای امروز مرز خاطرات و فرهنگ در هم تنیدهتر و پیچیدهتر شدهاست. ما امروز به کمک پیشرفتهای فناورانه توانستهایم دنیای خاطرات را توسعه دهیم. موبایلها، دوربینهای عکاسی، وبسایتها، خودکار و قلمها و همه ابزارهای مستندسازی، تکنولوژیهای خاطرهاند که ما به کمک آنها هر لحظه خاطرهسازی میکنیم. این تکنولوژیهای خاطره در واقع فناوریهایی برای گسترش مشارکت ما در فرهنگ امروزند. ما میتواینم بگوییم امروز هرکس به اندازهای که از تکنولوژیهای خاطره استفاده بیشتری میکند به همان اندازه سهم بیشتری در فرهنگ دارد و هر کس در فرهنگ امروز مشارک بیشتری دارد ازقدرت و جایگاه بالاتری در زندگی اجتماعی برخوردار است. تکنولوژیهای خاطره، خاطرات را به به کالاهایی ارزشمند و تجاری تبدیل کردهاند. ما از راه تولید عکس ها، فیلم ها و یادداشت ها و زندگی نامه ها و سفرنامه ها و طراحی و نقاشی تجربه هایمان تجارت میکنیم. تجارتی که احتمالا ارزش آن اگر بیش از نفت نباشد حداقل کمتر نیست. از این رو در جهان امروز تکنولوژیهای خاطره، خاطرات را تجاری کردهاند و مهر سرمایهداری پساصنعتی امروز را بر پیشانی خاطرات تک تک ما زدهاند. تجارت خاطره در واقع تجارت را خاطرهانگیز نکرده اند بلکه خاطرات را تجاری کردهاند و بسیاری از ما ممکن است چندان با همه وجود مایل به پذیرش ارزشهای سوداگرایانه و سودانگارانه سرمایهداری معاصر نباشیم اما گاهی احساس میکنیم ناچار به پذیرش برچسب تجاریشدن بر خاطراتمان شدهایم. بسیاری از ما در وبسایتها یا کتابهای زندگینامه یا فیلمهایی که از روی تجربیاتمان ساختهایم یا عکسهایی که در شبکههای اجتماعی به نمایش گذاشتهایم به افشا و عینی سازی لایههایی از وجود و تجربههایمان تن دادهایم که در نهایت چیزی جز نوعی بازاریابی و تبلیغات بازاریابانه برای حرفههایمان نیستند. ما در عین حال همه آن عکسها، یا فیلمها یا زندگی نامهها و سفرنامهها خاطرات ما هستند که اکنون به فروش میرسند. این تجاری سازی خاطرات همان ویژگی فرهنگ امروز ماست یعنی فرهنگ کاپیتالیزم یا سرمایهداری یا فرهنگ سوداگری و سودانگاری. از راه دیگری نیز می توان توضیح داد که چگونه همه تجربههایی که ما از آن به نام خاطره یا خاطرات نام میبریم چیزی جز بازتولید تجربههای فرهنگ پساصنعتی فردگرای صنعتی سرمایهدارانه صنعتیشده شهری شده رسانهای شده امروز نیستند.
دکنر فاضلی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی و مدیر گروه مردم نگاری انسان شناسیو فرهنگ است.
پرونده «نعمت الله فاضلی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/10481
ویژه نامه ی «زبان و متن»
http://www.anthropology.ir/node/18342