انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

چون نگه می‌کنم نمانده کسی

بیش از سی سال از آشنایی و دوستی ام با قدرت الله مهتدی میگذرد. همسن و سال من بود و او را سه شنبه ها در دفتر انتشارات یزدان، در محضر استاد و دوست دانشمند مشترکمان، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، میدیدم. در روزهایی که استاد در تکاپوی انتشار مجله «هستی» بود، ما هم یادداشتها و ترجمه هایی در اختیار ایشان میگذاشتیم. در نخستین دیدارمان این مهتدی بود که نزد من آمد و خودش را معرفی کرد. همان موقع دانستم که از کتابخوانهای قهار است. عشقش کتاب بود و از آن سیرایی نداشت. با حیرت دیدم که حتی اغلب ترجمه های گمنام مرا هم خوانده بود! نه فقط کتابخوان، بلکه کتابشناس بود و اخبار جهانی آن را نیز تعقیب میکرد. میدانست کدام کتاب به فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی تبدیل شده است. درباره کتاب «کلودیوس» حتی نوار ویدئویی سریال هفت ساعته بیبیسی را دیده بود و آن را تعریف میکرد. از وقتی که بازنشسته زودرس شده بود زمان بیشتری را صرف خواندن میکرد ولی باز وقت کم میآورد. من به فکر کسب نان بودم، با این حال فرصت دیدار بسیار دست میداد. یکی، دو باری که در سالهای پیش به خانهاش رفتم، او را غرق در کتابها دیدم. قفسههای کتابخانه اصلیاش زیر بار، یا بهتر است بگویم زیر اضافهبارِ کتاب خمیده بود و نگران فروریختنش بودم ولی همچنان کتاب میخرید و میخواند و مقایسه و یادداشتبرداری میکرد.

دکتر اسلامی ندوشن همت کرده بود و انتشار مجموعه دوازده جلدی «تاریخ جهان» را در انتشارات یزدان سرپرستی کرده بود و هر جلد را به یکی از دوستان زباندان نامدارش سپرده بود؛ کسانی (با حذف عناوین دکترا) چون ضیاءالدین دهشیری، اسماعیل دولتشاهی، غلامعلی سیار، عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، هوشنگ امیرمکری، سیروس ذکاء و حسنعلی هروی. پذیرش قدرتالله مهتدی در میان چنان جمعی که همگی یک نسل بر او تقدم داشتند، نشانگر پذیرش صلاحیت علمی و ادبیاش از سوی برترینها بود؛ کسانی که در آن محفل کوچک «هستی» از همنشینی با آنان مفتخر و برخوردار بودم و اکنون اغلب به «نیستی» پیوستهاند و چون نگه میکنم نمانده کسی!

سهم او از مجموعه تاریخ جهان، به نظر من، و به نظر خودش، بهترین بخش آن مجموعه بود؛ یعنی جلد دهم که با اشارهای به انقلاب صنعتی در انگلستان آغاز میشد. انقلابی که با جیمز وات و ماشین بخار آغاز شد و ضمن آنکه چرخش چرخ صنعت را سرعت بخشید، روند توسعه را نیز افزایش داد. به این شکل که وقایع یکی پس از دیگری رخ میداد؛ اختراعات جدید و همچنین جهشی در فلسفه و نظریه سیاسی و علوم انسانی که انقلاب فرانسه را در پی داشت و دوران پساانقلاب را. ظهور و سقوط ناپلئون و بازگشت سلطنت بوربونها و تحولات ادبی، «الیور تویست» اثر چارلز دیکنز در انگلستان و ویکتور هوگو و الکساندر دوما در فرانسه مورد علاقه مهتدی بودند.

فکر میکنم ترجمه این بخش از تاریخ جهان که نصیب او شده بود برایش بسیار لذتبخش و مطابق ذوق و دلخواه خودش بود. کتاب با ماجرای شکست فرانسه در جنگ ۱۸۷۱ با آلمان پایان مییابد. این دوران که از مترنیخ در جنگ ناپلئون آغاز و با بیسمارک در جنگ با ناپلئون سوم پایان مییابد و عرصه ادبی گسترده و بیمانندی که در اروپا به همراه داشت در تفکر و گزینه های ادبی بعدی قرن نوزدهمی او بسیار اثرگذار و برایش آموزنده بود. باری، رابطه تلفنی ما طی این سالیان پیوسته ادامه داشت. مدتها بود از بعضی عوارض متعارف در سنین بالاتر رنج میبرد، اما وقتی همین چند روز پیش به من خبر داد که از بیمارستان به خانه آمده و مشکل کبد و خونریزی مری داشته است، ترسیدم؛ زیرا واریس و ترکیدن رگهای مری نشانی شدت سیروز و آخرین مراحل بیماری حاد کبد است. متاسفم که در دیدارش اهمال کردم. با این حال از خواندن آگهی تسلیت درگذشتش بهتزده شدم.

قدرت الله مهتدی مردی پربار و به همان اندازه فروتن و بی ادعا بود که اگر همکاریهای سالهای اخیرش در هفته نامه «نگاه پنجشنبه» و هفته نامه «کرگدن» نبود، از این هم ناشناخته تر میماند. ادبیات کشور ما به وجود چنین کسانی مدیون است. باید سپاسگزار آنها باشیم. چه بی آزار بود و دریغا که چه زود و سبک پرکشید.

این مطلب در همکاری با مجله کرگدن منتشر می شود.