آی آدمها که در ساحل امن خود نشسته شاد و خندانید، یک نفر اینجا دارد میسپارد جان…
همراه با صبح همیشه زیبای نیشابور، در روز ۲۴اردیبهشتماه سال ۱۳۹۴، ساعت ۶:۰۰ پس از جمعآوری و انتقال وسایل سفر به اتوبوس، دانشگاه را به مقصد قوچان و سپس درگز ترک کردیم. بهغیراز تعدد اندکی، اکثر همسفران پرانرژی، گرم صحبت بودند و استاد نیز پس از دیدن برخی از چشماندازها مجدداً متکللم وحده میشد و مفصل دربارۀ آنها صحبت میکرد، از پارینهسنگی تا پسیان و باغ نشاط[۱] که در شهر فیروزه، در مسیر سفر ما قرار داشت. هر چه میرفتیم خورشید از ستیغهای بینالود به ما نزدیکتر میشد، در میان دشتهای وسیع که میزبان روستاهایی اکثراً ترک و کرد هستند، ما به سمت شمال شرق پیش میرفتیم.
ساعت ۸:۳۰ به قوچان رسیدیم و توقفی برای صرف صبحانه داشتیم سپس دوباره سفر را از سر گرفتیم. پس از گذشتن از دشتهای زیبای لاله وحشی چوینلی، کوهستانهای ارسیپوش با درههای عمیق و گذر از پیچوخم خاطرات و ناگفتههای شنیدنی استاد و مسیر صعبالعبور، سرانجام به درگز رسیدیم، چند دقیقه از ورود ما نگذشته بود که با کثرت تپههای فرهنگی این دشت میان کوهی روبهرو شدیم. شگفتانگیز بود: مدینۀ فاضلهای برای باستانشناسان، دشتی ۵۰۰ متر بلندتر از سطح دریا و منزوی به خاطر شرایط طبیعی. گویی موج تحولات انقلاب اسلامی به آن رسیده، مشکلات بعدازاین رویداد مهم سیاسی-اجتماعی، سریعتر از گذشته در آن رفع شده است. ابتدا سایت موزه بندیان را برای بازدید انتخاب کردیم. این سایت در سال ۱۳۶۹ در اثر فعالیتهای کشاورزی و برخورد بیل لودر با قطعههای گچی مجموعه[۲] شناسایی و ثبت شد. آغاز کاوش آن در سال ۱۳۷۳ به سرپرستی دکتر مهدی رهبر صورت گرفته است. خوشبختانه بهواسطۀ حضور یکی از اعضای تیم حفاری، علاوه بر مواد فرهنگی، از فرآیند کاوش این سایت نیز آگاه شدیم (موضوعی که جای خالی آن برای بازدیدکنندگان این سایت موزه احساس میشود). بندیان در تسلسل لایههای فرهنگی این دشت در امتداد لایۀ تاریخی آن قرار دارد و مربوط به دوران بهرام پنجم ساسانی است و مانند سایر بناهای ساسانی که عنصر دین و مذهب در آن بسیار پررنگ است بندیان نیز از این قاعده مستثنی نیست. به نظر میرسد در همان عصر (ساسانیان) متروک و دفن شده است و به روی آن خشت فرش قرار دادهاند. شاخصۀ آن گچبریهای زیبا با کتیبههایی به خط پهلوی است که به لحاظ مطالعات جامعهشناختی حائز اهمیت هستند. همچنین ستونهای مدور با پایه ستونهایی مربع شکل، اما در جنوب این قسمت و در مرکز بنا پایۀ آتشدانی که به گفتۀ راهنمای بنا سالمترین آتشدان بهجای مانده از دوران ساسانی است. بنا چهار متر ارتفاع داشته که امروزه تنها یک متر از آن باقیمانده است. وجود چنین بنایی از دوران بهرام پنجم ساسانی، در شمال شرق ایران نوعی ساختارشکنی در شناخت آثار این دوران، به همراه داشت. پس از بندیان به سمت برج خاموشان رفتیم که در قسمت شرقی آن قرارگرفته است و حدوداً بیست متر با آن فاصله دارد. این برج مربوط به آیین بعد از مرگ است. بنایی مدور و خشتچین که قابلمقایسه با دخمههای زرتشتی در یزد است. متاسفانه آثار حفاری قاچاق در آن مشاهده میشود. بهطورکلی به مجموعۀ بندیان گویای استقراری با جمعیتی حدوداً ۳۰۰۰ نفر از طبقۀ مرفه ساختار اجتماعی ساسانی است. هوا بهشدت گرم شده و تأثیرش بر چهرۀ بعضی همسفران کاملاً مشهود است. پس از بازدید از نمایشگاه عکس حیاتوحش پارک ملی تندوره، مجموعۀ بندیان را ساعت ۱۲:۵۰ به سمت شرق دشت، یعنی یاریم تپه ترک کردیم. یاریم تپه مجموعهای از استقرارهایی دوران پیشازتاریخ و تاریخی است که در کنار رودخانۀ درونگر و تحت تأثیر آن تشکیل و تکوین یافته است. حریم آن حدوداً ۱۹ هکتار و مانند سایر تپههای فرهنگی دشتهای میان کوهی فرایند فعال نهشتهگذاری، ارتفاع آن در حدود ۴۲ متر افزایش داده است. تپه مانند سکه دو رو دارد. یکرو (شمالی) پوشیده از پوشش گیاهی که منجر به پنهان شدن دادههای سطحی تپه شده است و روی دیگر (جنوبی) دارای شیبی تند و دادههای سطحی منقوش که قابلمقایسه با سفالهای نمازگاه است. در جبهۀ شرقی تپه چشماندازی زیبا از درگز و در شمال ارتفاعاتی که به دشت قره قوم ترکمنستان منتهی میشود. همچنین آثار پراکندۀ رطوبت در سطح تپه که گویای سازهای بزرگ خشتی در لایه پایانی یاریم تپه است، پس از گرفتن عکسهای متعدد به سمت غرب تپه رفتیم، آثار متعدد حفاری قاچاق شگفتانگیز و کثرت سفالهای منقوش قابلمقایسه با سفال دوران نمازگاه واقع در ترکمنستان، بسیار چشمگیر بود. سپس بهسوی شمال تپه و در بستر خشکیده درونگر حرکت کردیم. در شمال شرقی یاریم و در ساحل درونگر با بقایای احتمالی سد ساسانی مواجه شدیم. پس توضیح و طرح احتمالاتی از آن گذشتیم و یاریم را به مقصد تندوره ترک کردیم. در راه بحثهای متفاوتی از همسفران طرح و با جوابهای استاد خاتمه مییافت و سرانجام ۲:۲۰ بعدازظهر به تندوره رسیدیم که یکی از بکرترین مناطق حفاظتشده در ایران است. همچنین این منطقه شاخصترین زیستگاه پلنگ ایرانی است که بدین خاطر برای من بسیار دوستداشتنی است. بهرسم استقرارهای نخستین شرط توقف را در کنار آب قراردادیم و گروه نامنسجم و گرسنه به ایستگاه نهار رسیدند. ناگهان جو سنگین خستگی گروه شکسته شد، همه به وجد آمدند؛ گویا خانم فاطمه وطن پور در بازدید از یاریم تپه، نگین بسیار کوچکی از جنس عقیق را از سطح تپه شناسایی میکند که به خاطر گلی بودن آن چیزی مشخص نیست، پس از رسیدن به تندوره و شستن نگین، نیمرخ مردی قابلمقایسه با چهرههای ساسانی همراه با اسم وی در قسمت بالای مهر، پیدا میشود که میتواند سندی بر وجود دورۀ ساسانی در یاریم تپه باشد. این موضوع تمام طول استراحت گروه را تحت تأثیر قرار داد، از شوخیها در رابطه با فروختنش تا درسهای در رابطه با مدیریت اینگونه شناساییها، بههرتقدیر تندوره را ساعت ۳:۴۰ عصر به مقصد یوخاری قره قویونلو ترک کردیم. مهر ساسانی، ذهن تمام افراد گروه را به خود مشغول کرده و تا رسیدن به یوخاری قره قرقوینلو مشغول عکاسی از این اثر ارزشمند هستند که میتواند درهای بستۀ زیادی را در مطالعات دوران تاریخی این دشت به روی باستانشناسان بگشاید. بیشک میتواند از شاخصترین دادههای فرهنگی یاریم تپه باشد؛ چراکه تاکنون کاوشی در آن صورت نگرفته است.
محوطه در غرب روستای یوخاری قره قوینلو قرارگرفته، لایههای پیشازتاریخ آن در دوران تاریخی تسطیح شده تا اطراف تپه حصاری از خشت ساخته شود که بقایای آن هنوز قابلشناسایی است. هوا بهشدت گرم شده و بهمحض ورود به روستا، سراغ آب را میگیریم. مردی میانسال که با گشادهرویی در خانهاش را صمیمانه به روی ما باز میکند و پیرمردی که از بدو ورودمان خود را به استاد میرساند تا از دانستههایش به او بگوید، حتی مصرانه تا زمان ترک تپه ما را همراهی میکند. از جبهۀ شرقی به سمت غرب، بازدید را شروع میکنیم. لایههای سطحی بر اثر تسطیحهای پیاپی آشفته است. پوشش گیاهی غالب اسپند که بهطور چشمگیری تپه را پوشانده با طیف متعددی از مواد سطحی روبهروییم، از خراشندهها و ابزار سنگی تا قطعات آهن و سفالهای لعابدار که بر وجود دورۀ اسلامی، در این سایت اشاره میکرد. سپس در مجاورت تپه حرکت کردیم تا با سازۀ خشتی اطراف آن آشنا شویم. خشتهای بزرگ مربع شکل که از سطح به سمت پایین ریزش کرده بودند همچنین در توالی لایهها، با یک لایۀ تدفین روبهرو شدیم. یکی از آنها، تدفینی خمرهای بود و برای حفاظت، مجدداً دفنش کردیم. سپس به سمت شرق تپه، یعنی روستا آمدیم که نسبت به محوطه و جاده، در شیبی پستتر قرار داشت و مهمتر از هر نکتهای، دوستی ما با بچههای با محبت روستای یوخاری قره قویونلو، (که صمیمانه ما را بدرقه کردند) نقطۀ پایانی بر بازدید از دو بافت این روستا بود، نخستین بافت، خاموش اما غنی از مواد فرهنگی و دیگری پویا و دوستداشتنی سپس به سمت چاپشلو و تپۀ فرهنگیاش یعنی قرمز تپه حرکت کردیم و پس از یک بار گم شدن و اقتضائاتش، بالاخره به چاپشلو رسیدیم تپهای محصور در میان خوشههای سبز گندم که توالی آثار آن مانند سایر محوطههای دشت درگز پیشازتاریخ و تاریخی است.
خورشید درگز که در حال غروب کردن است گویی سفر ما نیز به پایان رسیده اگر کمی دیگر پیش برویم، بهسوی ترکستان خواهیم رفت! پس باید برگردیم اما هیچکس از گروه ما انزوای درگز را فراموش نمیکند. بیشک مطالعات باستانشناسی دشت درگز قربانی مرزهای سیاسی شده، مرزهایی که کلنگ باستانشناسان را به چالش کشیده است و ماحصل آن پیدای پنهان سفر ما بود؛ زمانی که راهنمای آثار بندیان با صراحت یاریم تپه را مادر تمدنهای آسیای میانه دانست؟! یا چشمانداز شمال یاریم تپه که به دشت قره قوم و ترکمنستان خاتمه مییافت. بچههای خون گرم یوخاری قره قویونلو که روزی قربانی مرزهای سیاسی میشوند (شاید راهنمای آیندۀ بندیان باشند؟!) آری تا زمانی که ترکستان را هنوز ترکستان بخوانیم، درگز تنها خواهد ماند و چاپشلو ایستگاه آخر. حکایت را بدون برگهای دیگر دفتر به پایان رساندیم درگز را با تنهاییاش، تنها میگذاریم و شتابان ترکش کردیم اما تا مدتها از او خواهیم گفت به شما آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید، میگوییم یک نفر اینجا دارد میسپارد جان، پس بیایید رهتوشه برداریم، قدم در راه بگذاریم و اما این بار بهسوی ترکستان برویم تا به کعبه برسیم.
پس از بازدید نوروز تپه، درگز را به سمت نیشابور ترک کردیم و ساعت ۲۳:۳۰ پس از رسیدن به دانشگاه نیشابور سفر ما به پایان رسید.
سپاسگذاری:
با سپاس از استاد مهدی رهبر، دکتر عمران گاراژیان و دیگران عزیزانی که علیرغم محدودیتهای فراوان درگز در راستای رویکردهای باستانشناختی، در این دشت تلاش کردهاند. همچنین جناب آقای موسیالرضا غربی مدیرگروه خراسان انسانشناسی و فرهنگ.
صابر سلیمانی کوشکی دانشجوی کارشناسی باستانشناسی دانشگاه نیشابور است.
– اشاره به مسیر عبور محمدتقی خان پسیان از باغ نشاط و درههای این مسیر و کشته شدنش توسط کردهای قوچان[۱]
-اثر بیل مکانیکی بر روی یکی از قطعات گچبری قابلتشخیص است.[۲]