ترجمه و تلخیص محمد رسولی
قبل از وارد شدن به اندیشۀ سیاسی گاندی ملاحظاتی را دررابطه با خود او از نظر می¬¬گذرانیم:
نوشتههای مرتبط
۱. تمام گفتار گاندی ناشی از احساس و درک عمیقی بود که او از « واقعیت» داشت.
۲. او سرسپردۀ هیچ یک از مکاتب فکری شرق و غرب نبود.
۳. افکار گاندی در سرتاسر عمر او بدون اینکه از چهارچوب اصلی¬اش خارج شود پرورش می-یافت و هیچ گاه از مبانی¬اش منحرف نشد.
اندیشه سیاسی گاندی با وجودی که از سرچشمه های گوناگونی( چه غربی و چه شرقی) سیراب می¬شود ولی به هیچ یک از این سرچشمه¬ها گرایشی ندارد. او در افکار خود از منابع گوناگونی نظیر قدما و همچنین متون یونانی بهره می¬گرفت. ظریف اینکه علیرغم اینکه گاندی هیچ وقت خود را متفکری اصیل نمی دانست اما هنگامی که به بررسی گفتارش می پردازیم متوجه می شویم که گفتار او دارای قالب فکری است که بین تمام فیلسوفان مشترک است؛ زمانی هم که می بینیم او پیوندی مستحکم بین نظر و عمل برقرار کرده و هر کدام از آن ها را وابسته به هم می داند به این نتیجه می¬رسیم که باید او را در زمرۀ فیلسوفان هندی به حساب آوریم.
بسیاری از دانشمندان سیاسی عقیده دارند که گاندی را می توان هم یک سیاست مدار دانست و هم یک پیامبر. نتاجی بوس( Netaji Bose) منتقد و از طرفداران گاندی می گوید گاندی نه تنها در طول عمر خود معلمی برای تمام دنیا بود بلکه رهبر مسلم جنبش ملی آزادیخواهی هند نیز به شمار می رفت. وی همچنین در مقام نقد گاندی می گوید او چنان با نقش معلمی¬اش در آمیخته بود که تمام زندگی اش تحت الشعاع آن قرار گرفت و توانایی ها و وظایف دیگر خود را فراموش می کرد. البته، باید گفت علت دخالت های سیاسی مضاعفِ گاندی این بود که او اعتقاد داشت که «حقیقت» در این فعالیت ها حضور دارد. در واقع گاندی معتقد بود که سیاست ابزاری است که از طریق آن می شود بشر را از لحاظ اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و… به سعادت رساند.
گاندی بر این باور بود که سیاست خودش برای وی معنای مذهب دارد. در واقع او با سیاسی کردن مذهب مخالف بود. او می گفت سیاست به سان ماری است که ما را احاطه کرده است و برای رهایی از این وضع تنها راه گلاویز شدن با مار است و در این راه لحظه¬ای درنگ نباید داشت. او می گفت من زمانی از سیاست کنار می کشم که بدانم در هند هیچ فقیری وجود ندارد که شبی گرسنه بخوابد. تا زمانی که بیکاری هست، گرسنگی است، بدبختی و فلاکت وجود دارد باید در سیاست دخالت کرد و به انقیاد سیاسی و سلطه و استسمار اقتصادی پایان داد. اتفاقاً گاندی نه تنها خود را درگیر امر سیاسی می کند بلکه همه را مسئول می داند که با توجه خود به هر گونه سلطه و سوء استفاده پایان دهند.
گاندی برای اینکه «سیاست» مورد نظرش تحقق یابد می گوید می بایست از وضع حاضر امرسیاسی به سمت «سیاست دارمیک»( Dharmic) حرکت کنیم. منظور گاندی از دارمیک این است که در صحنۀ سیاسی می بایست از هر گونه فرقه گرایی(Sectarianism) و آشناسالاری اجتناب نمود.
گاندی چه در اندیشۀ مذهبی و چه در اندیشۀ سیاسی خود هرگز جزم گرا نبود.
گاندی امیدوار بود که بشر گمراه و فرو رفته در سجایای اخلاقی پست روزی در موقعیتی قرار بگیرد که از آزادی و حس نوع دوستی خود لذت ببرد. به منظور درک عمیق¬تر اندیشۀ سیاسی گاندی باید به تمایزی که او بین دولت و جامعۀ مدنی قائل است نیز توجه کنیم. از این منظر، زندگی جمعی هر روز رو به سقوط می¬رود و جامعه مدنی قادر به کنترل آن و جلوگیری از فرو غلطیدن ان در ورطۀ نابودی نخواهد بود.
گاندی از زمانی که کتاب هیند سواراج(Hind Swaraj) (1909) را نوشت به شدت نسبت به سرشت تمدن غرب که به اعتقاد او لذت محور(Hedonistic ) بود تاسف می¬خورد. جامعه غربی به نظر ماهاتما گاندی جامعه¬ای بود که منافع افراد را بر همه چیز مقدم می دانست. به عنوان نمونه او پارلمان انگلیس را مکانی می دانست که در آن احزاب و گرده های سیاسی هر یک به دنبال قدرت و منفعت خودشان هستند. او تمدن غربی را بیمار می دانست و از همراهی با آن اکراه داشت.
گاندی آدمی مذهبی بود. او می¬گفت پرداختن به سیاست هم مانند دیگر جنبه¬های زندگی می بایست بعد از کشف «حقیقت» صورت گیرد. او از حقیقت بیشتر تحریک وجدان عمومی مردم جهت انجام اعمال خوب را در نظر داشت. او می گفت انسان ها نباید گرسنه باشند و نباید زیر یوغ استعمار و بهره کشی بروند. تنها در صورت اخلاق مدار کردن سیاست جهانی است که می توان به وضع موجود خاتمه داد و به زندگی سالم سیاسی رسید. برای این کار باید همه مان از درون خود را متحول کنیم. او می گفت اگر باید و نباید های اخلاقی که مذهب در زندگی¬روزمره¬مان تجویز می کند را وارد زندگی سیاسی نکنیم کماکان زندگی سیاسی مان آشفته خواهد بود. در این معنا وی می خواست بر تن سیاست لباس معنویت بپوشاند. تنها جماعتی که بدین گونه خود را تهذیب کنند قادر خواهند بود سیاست سود محور جهانی را اصلاح کنند.
گاندی می گفت گفتار های او آنچنان دور از واقعیت نیست و در واقع نباید آن را نوعی افسانه پردازی تعبیر کنیم. چرا که او مانند بسیاری از فلاسفه- از افلاطون گرفته تا فلاسفۀ امروز- سعی دارد که بین دوگانۀ آرمان و واقعیت آشتی برقرار کند.
این متن ترجمه و تلخیصی است از :
Power, Paul(2009), Political Thought Of Mahatma Gandi: A Brief Outline, in: Encyclopedia Of Gandian Thoughts
یارانامه: MOHAMMADRASOULI8@GMAIL.COM