چمبرز، رابرت و جمعی از نویسندگان، ۱۳۹۰، تغییر رفتار و نگرش
در روش ارزیابی مشارکتی ، ترجمه منیژه مقصودی، دانشگاه تهران
نوشتههای مرتبط
اگر روشهای تحقیق را بُرداری درنظر بگیریم، در یک سرِ آن روشهای کمّی و در سرِ دیگرِ آن روشهای کیفی قرار میگیرد. در روشهای کمّی با تکیه بر آمار و ارقام و پرسشنامه و در روشهای کیفی به کمک انواع شیوههای مشاهده و مصاحبه به جمعآوری اطلاعات میپردازند. فصل مشترک این دو روش، تأکید بر فعالکردن محقق است. محقق به انواع و اقسام روشها، تکنیکها و ابزار و وسایل گوناگون مانندِ عکاسی، فیلمبرداری و ضبط مکالمات مجهز میشود. محقق است که، بنا به نگرشِ خود، پرسشنامههایی طراحی و سؤالهای مصاحبه را تنظیم میکند؛ محقق است که مشاهده می
کند و هرآنچه را که خودش در قالب عاداتِ فرهنگیِ خود میبیند و حس میکند و به آن باور دارد و با آن زندگی میکند بهنوعی در این مشاهده دخالت میدهد؛ و باز محقق است که هرگز «مشاهده» نمیکند، یعنی آنچه را در قالبهای فرهنگی خودش وجود ندارد، آنگونه که باید، نمیبیند. به همین دلیل کوششهای زیادی صورت میگیرد تا روشهای تازهای کشف یا ابداع شود. همه این کوششها برای هرچه فعالترکردن محقق در میدان تحقیق است. از دهه ۶۰ به این سو، روشهای کمّی با موجی از انتقاد روبهرو شد و بهموازات آن توجه به روشهای کیفی تا حدودی افزایش یافت. از دهه ۷۰ به بعد، روشهای کیفی نیز، به سهم خود، به چالش کشیده شد. در این هنگام، شکل جدیدی از روش تحقیق به نام «مشارکتی» توجه برخی از محققان را به خود جلب کرد. به این ترتیب، روشهای تحقیقی با پسوند «مشارکتی» جای خود را در علوم انسانی باز کرد.
سؤال اساسی در اینجا این است که تعریف و مفهوم مشارکت چیست؟ مشارکت درمورد چه کسانی مطرح است؟ چه کسانی و به چه نحو قرار است مشارکت کنند؟
اولین پاسخ این است: در این شیوه تحقیق، افرادی که قبلاً همیشه در فرایند تحقیق غایب یا در وضعیت انفعالی بودهاند، یعنی اطلاع
رسانها، باید کاملاً در معرض توجه و در وضعیت فعال قرار بگیرند. از اینرو، اندیشمندان روشهای مشارکتی محور اصلی انتقاد خود را از روشهای کلاسیک، بر وارونهبودن رابطه محقق و اطلاعرسان، یعنی فعالبودن اولی و منفعلبودن دومی قرار دادهاند. آنان خواهان تغییر این معادلهاند و اینگونه استدلال میکنند: تمامی اطلاعات در ذهنِ اطلاعرسان
هاست، نه در ذهنِ محقق. بنابراین، ما باید با ابداع شیوه
هایی مبتکرانه اطلاعرسانها را از حالت انفعالی به حالتی هدایت کنیم که در کل فرایند تحقیق حضوری فعال داشته باشند و مشارکت کنند.
روش ارزیابی مشارکتی روستایی، بهویژه، از این جهت از اهمیت ویژهای برخوردار است که روستاییان و محلیها مردمی خاموش و نسبت به خود کماعتمادند. در این روش سعی میشود به آنان جرئت و شهامت ابرازِ وجود داده شود تا وضعیت خود را درک کنند و مسائل و نیازهای زندگی جمعی خود را به چالش بکشند. اطلاعرسانها باید چنان فعال شوند که، در میدان تحقیق، خود را با تمام وجود بیان کنند.
حال سؤالی که مطرح میشود این است: اطلاع
رسان
ها چه کسانی هستند؟ وقتی محقق وارد روستا می
شود، چه افرادی نزدش میآیند؟ کدام دسته از افراد دور او را می
گیرند؟ روشن است که مردها و بهویژه مردان قدرتمند و مردان اجتماعی و تأثیرگذارِ روستا.
سایر مردان روستایی و زنان روستایی کجا هستند؟ زنان روستایی اغلب در پشت دار قالی پنهان
اند، مشغول ساییدن کشک یا جمعکردن علف
های هرز یا برداشت محصول و مشغول هزارویک کار دیگر مانند بچه
داری، ظرفشویی، نظافت منزل، آشپزی و … هستند آنها فرصتی برای ابراز نظر خود ندارند. در موارد زیادی هم که، متأسفانه به دلیل گسترش بیرویه فرهنگ مصرفگرایی، زنان دیگر فرش نمیبافند و کشک نمیسایند و برخی فعالیتهای سنتی را انجام نمیدهند، وقت خود را اغلب، به صورتی منفعلانه، پای تلویزیون میگذرانند.
محققان می
پرسند بهجز مردان بانفوذ، صاحبمقام، اسمورسمدار، فعال، اجتماعی، حرّاف و … سایر مردان کجا هستند؟ مردان فقیر، مردان ازکارافتاده، مردان بیمار، مردان خجول و کمحرف، مردانی که زیر بار مشکلات کمرشان خم شده است. این دسته از مردان همیشه غایب
اند؛ آنها توان سربرآوردن از لاک خود را ندارند؛ آنها عرصه را برای مردان قوی روستا خالی کردهاند. بنابراین، وقتی می
گوییم هدف روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» فعالکردن اطلاع
رسان
هاست، باید اضافه کنیم که برخی از اطلاع
رسان
ها VV مانند مردان اجتماعی، اسمورسمدار و متموّل روستا VV به قدر کافی قوی هستند و به تبعِ آن به قدر کافی فعال. ما باید اطلاع
رسان
هایی را فعال کنیم که اغلب از صحنه فعالیت
های اجتماعی حذف شده
اند، و بیش از آنکه حضور داشته باشند غایباند؛ اگر هم در جمع حاضر باشند، آنچنان خود را در لابهلای جمعیت پنهان می
کنند که نامرئی می
شوند. آنها خیلی خوب یاد گرفته
اند که نامرئی باشند. و همچنین باید به حضور بیش از پیش زنان، که تا به حال مجال اندکی برای ابراز وجود داشتهاند، بسیار توجه شود. در این شیوه تحقیق مشارکتی باید به دنبال منزویترین و پُرمسئله
ترین و پُرمشکل
ترین افراد باشیم. ازاینرو، یکی از اصول مهم روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» توجه به اقشار محروم و حاشیهای است.
روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» با ابداعِ شیوههای ویژه خود به قشرهای محروم و حاشیهای و زنان توجهی خاص دارد. دراین روش، طرح مسئله زنان از جایگاه ویژه
ای برخوردار است و توجهی خاص به کالبدشکافی مسائل و مشکلات آنان و همپای آن به کلیه افراد حاشیهای جامعه صورت میگیرد.
توجه به اقشار منزوی یکی از اصول نُهگانه روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» است. با طرح این مسئله درمییابیم که تا چه حد رفتار و نگرش در این شیوه تحقیق مؤثر است.
همچنین باید توجه داشت که فعالکردنِ اطلاعرسانها به صورت ارادی انجام نمیپذیرد، بلکه مجموعهای از تکنیکها و اصول مربوط به رفتار و نگرش در کنار هم مشارکت را ترغیب و تشویق میکند.
روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» بر پایه رفتار و نگرشی است که به صورت نُه اصل تاکنون جمعبندی شده است. در کنار آن مجموعهای از تکنیکها قرار دارد که هر بار، از نو، ابداع یا بازآفریده میشوند تا با فضاهای فرهنگی مختلف منطبق شوند.
یکی از نکات کلیدی در بحث روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» این است که این روش تنها ابزاری برای جمعآوری اطلاعات نیست، بلکه «توانمندسازی» جامعه محلی را نیز به عهده دارد؛ به گونهای که، از اولین قدم تحقیق تا برنامهریزی و اجرا، جامعه محلی در آن حضوری فعال دارند. توانمندسازی در کنار اعتمادسازی و به موازات آن، آبکردنِ یخهای ارتباطی به منظور فعالشدنِ اطلاعرسانها، همگی اهداف موردنظرِ این روش را تشکیل میدهند.
از آنجا که در این روش تکینکهای جمعآوری اطلاعات بسیار جذاب است و اجرای آن در کارگاه و همراه با فعالیتهای انرژیبخش صورت میگیرد، در بسیاری از موارد از این روش صرفاً به عنوان تکنیکی برای جمعآوریِ اطلاعات در زمانی کوتاه استفاده میکنند، به این سبب، اغلب اصول مربوط به رفتار و نگرش نادیده گرفته میشود و هدفی چون توانمندسازی درنظر گرفته نمیشود.
ترجمه این کتاب کوششی است در جهت پرداختن به این مسئله که رفتار و نگرش تا چه حد در این روش اهمیت دارد. بهموازات اجرای تکنیکهای این روش، پیروی از اصول رفتار و نگرش، آنگونه که خود ما هم تابع آن باشیم، ضروری است.
روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» یک هنر است. در این روش با نزدیکشدن به جامعه محلی و افراد و درنظرگرفتن آنها در مقام انسانهایی که حق انتخاب زندگی و راه و روش خود را دارند پروژه آغاز میشود. احترام به فرهنگ جامعه مورد مطالعه و درنظرگرفتن این اصل که «آنها» (افرادی که ما قرار است دربارهشان تحقیق کنیم) هستند که میدانند و نه «ما»، الزامی است. همچنین «آنها» به مسائل و مشکلات خود آگاهتر و واقفتر از «ما» هستند و بنابراین، اهداف پروژههای تحقیقاتی را «آنها» باید طراحی کنند، سؤالهای تحقیق و مسائل و مشکلات جامعه خود و راهحل مشکلات را آنها باید به «ما» بگویند. این است که مشارکت از اولین گام پروژه آغاز میشود.
تکنیکهای سهگانه مذکور در فرایند تحقیق به صورت مجموعهای درهمتنیده عمل میکنند، نه صرفاً در یک دوره زمانی معین و به شکلی مجزا. اگر فرایند تحقیق را به شکل بُرداری درنظر بگیریم ابتدا مشارکت اطلاعرسانها بسیار اندک و طبعاً میزان فعالبودن آنها بسیار ناچیز است؛ ولی در طول تحقیق با اجرای همزمان تکنیکها و توجه و رعایت اصولِ مربوط به رفتار و نگرش بهتدریج به میزان مشارکت و همکاری و فعالیت آنها افزوده میشود و بنابراین، اطلاعرسانها بیشتر و بیشتر درگیر فرایند تحقیق میشوند. اتفاق جالبی که روی میدهد این است که آنها خود را مسئول اطلاعاتی که میدهند، میدانند. ما به «آنها» اعتماد کردیم، قلم و کاغذ به آنها دادیم تا خود برای «ما» بنویسند، «آنها» نیز به ما اعتماد خواهند کرد. از اینرو، در دادن دقیقترین، صحیحترین و در نهایت تحلیلیترین اطلاعات مشارکت و کوشش بیشتری خواهند داشت.
در خاتمه باید گفت که یکی دیگر از چالشهای روشهای مشارکتی سوءتعبیر این روش است. تعریف و مفهوم مشارکت چیست؟
در برخی از پروژههای تحقیقاتی، مثلاً در پروژههایی نظیر بافتهای فرسوده و نوسازی که از روشهای تحقیق مشارکتی استفاده میشود، مشارکت به گونهای دیگر تعریف و درنظر گرفته میشود. آنها میگویند: «ما» تشخیص دادهایم این مکانها که «ما» به آن مکان فرسوده میگوییم باید تخریب شود و سپس «ما» برای «آنها» (یعنی ساکنان این مناطق) خانههایی میسازیم که نقشه آنها را از پیش مجربترین آرشیتکتها طراحی کردهاند. «ما» از «آنها» میخواهیم که مشارکت داشته باشند. مشارکت در این پروژه الزامی است.
میبینیم که اینجا مفهوم «مشارکت» از محتوا تهی شده و به «اطاعت فعال» از برنامهای ازپیشطراحی و تعیینشده تغییر ماهیت داده است. یعنی برنامهریزان و تصمیمگیران، مثلِ قبل، مردم را به طور علنی مجبور به کاری نمیکنند، بلکه مردم در برنامهای که برایشان ریخته شده و تصمیماتی که برایشان گرفته شده دعوت (مجبور) به همکاری میشوند.
روشن است که اینگونه «فعالکردن» جامعه محلی بههیچوجه مورد نظر روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» نیست. ویژگی این روش و وجه تمایز آن با روشهای کلاسیک در این است که در اینجا خود جامعه محلی در رأس برنامهریزی و تصمیمگیری قرار میگیرد و در این زمینه نقش محوری و اصلی را بازی میکند. کوتاه اینکه «مشارکت» یعنی مشارکت در برنامهریزی و تصمیمگیری، در غیر این صورت «مشارکت» واژهای توخالی است، اگر نخواهیم بگوییم سوءاستفاده و عوام فریبی است.
فهرست مطالب
مقدمه مترجم ۷
سازماندهندگان کارگاه ۱۳
قدردانی ۱۵
پیشگفتار ۱۶
بخش ۱. مقدمه ۱۹
بخش ۲. تغییر نگرش و رفتار فردی ۳۳
بخش ۳. آموزش تغییر رفتار و نگرش در روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» ۵۹
بخش ۴. نهادینهشدن روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» ۹۹
بخش ۵. به اشتراک گذاشتن تجربیات: توسل به دولتها و حامیان ۱۰۸
بخش ۶. چکیده مقالات کارگاه ۱۲۰
بخش ۷. ضمیمهها ۱۵۰
۱. گزارش بازدید از منطقه ۱۵۰
۲. بازیها و فعالیتهای انرژیبخش ۱۵۴
۳. اشتراک در تجربیات و نظر به آینده ۱۵۸
۴. دیدگاههایِ شرکتکنندگان درباره کارگاه ۱۷۳
۵. برنامه کارگاه جنوب ـ جنوب روش «ارزیابی مشارکتی روستایی» ۱۷۸
۶. اسامی شرکتکنندگان ۱۸۲
فرهنگ نمایه ۱۹۶
اسامی خاص ۲۰۰