ستاری، جلال(۱۳۸۸)، اسطورگی و فرهیختگی، تهران: نشر ثالث .
اسطوره به عنوان بخشی از فرهنگ اما در عملکردی متفاوت از آن، چه در نمونه های تاریخی آن و چه درنمونه های جدید و اسطوره هایی نزدیک به زمان حال، برای بررسی، کشف و گفت و گو درباره ی فرهنگ مردم یک سرزمین و یک آئین و اندیشه ها، منبعی غنی و نیازمند مطالعه است. اما اسطوره، اسطورگی، و اسطور پردازی همواره باید از بدل شدن به اندیشه ای اصلی و تفکری مرکزی برای درک پیرامون و جهان به دور باشد، تا به دور از توهم، مجال تحلیل و استدلال بیابد.
نوشتههای مرتبط
و فرهنگ، به عنوان حوزه ای که در سیاست، اقتصاد و اجتماع و…، نقش و حضور دارد، از اهم موضوعاتی است که هر جامعه و مردمی باید به آن توجهی ویژه نشان دهند، تا با پرداختن به وجوه گوناگون آن، برای پیشرفت و گسترش اندیشه از آن بهره جویند.
«اسطورگی و فرهیختگی» عنوانی دیگر از کتاب های جلال ستاری، اسطوره شناس و فرهنگ پژوه ایرانی، است که به این دو موضوع در چند مقاله پرداخته است. او خود در این دو باب می نویسد:
« … کار اسطوره فقط امر و نهی کردن نیست، بلکه گاه بیان واقعیتی است که گویی تا نوع بشر باقی است زایل و منسوخ نمی شود و بنابراین، هشدار می دهد و اخطار می کند و لذا این بار ما را به فکر کردن وا می دارد.
اما از این موارد نادر که بگذریم، اسطوره، روایتی پر رنگ و نگار است که ذهن و هوش و حواس را به خود می کشد یعنی یا خوش می دارد و یا می ترساند و بیم می دهد، همانند قصه که صورت نازل آن است و به همین دلیل، شیفتگی به اسطوره خطرناک است، زیرا آن گاه اسطوره برای ما و به خاطر ما می اندیشد و ما را از اندیشیدن باز می دارد.
فرهنگ اما عرصه ی تفکر منجمله درباره ی اسطوره است و این تفکر با تاریخ آگاهی، کارساز می شود. به سخنی دیگر باید در پرتو تاریخ، به اسطوره پژوهی و اسطوره شناسی پرداخت نه آن چنان که رسم شده است، حقیقت را بی هیچ قید و شرط در خود اسطوره جستجو و سراغ کرد. اگر این مجال و فرصت تفکر در روشنایی خرد و خوآگاهی تاریخی، فراهم نیاید، اسطوره ما را به ناکجا آباد خواهد برد…» (درآمد: ۷ و ۸)
o “جدال بر سر فرهنگ” مقاله ای است که نویسنده در آن با گشودن و توضیح مسئله ای که در بهار و تابستان ۱۳۵۸، درباره ی تهیه و تدوین منشور نوین فرهنگ ایران، یا سیاست فرهنگی ایران، پس از انقلاب ۱۳۵۷ رخ داد، امر فرهنگ، اهمیت آن و تفاوت نگاه به آن در میان روشنفکران و اندیشمندان و گروه های گوناگون اجتماعی را به خوبی به تصویر می کشد.
o “نقش نویسنده در جهان سوم” مقاله ای است از طاهربن جلّون، رمان نویس و منتقد نامدار مراکشی، در پاسخ به فیلیپ روت، نویسنده ی آمریکایی، که در مصاحبه با روزنامه ی لوموند، اظهار داشته که نویسنده در جامعه ی آمریکایی تنها است.
o “عدالت و دموکراسی” عنوان مقال ی بعدی است که به قلم ژوزه ساراماگو، ابتدا با نقل یک داستان کوتاه یک مرد روستایی که ناقوس مرگ عدالت را برای رساندن صدای بی عدالتی به گوش همه، در روستایش کشیده است، آغاز می شود و سپس در انتقاد به دموکراسی و بی عدالتی در جهان امروز مقاله را پیش می برد.
o “دموکراسی سنگدل” مقاله ای از ژو فرن است که به مناسبت خودکشی پیر برگووا، آخرین نخست وزیر دولت سوسیالیست فرانسه در اول مه در ۱۹۹۲ در مجله ی لو نوول ابسرواتور به چاپ رسیده، که این مقاله ابتدا در مجله ی کِلک در تیرماه ۱۳۷۲ در ایران به ترجمه ی جلال ستاری منتشر شده است.
:: ::
o پرونده ی جلال ستاری در انسان شناسی و فرهنگ؛
http://anthropology.ir/node/5165
o صفحه ی اسطوره شناسی انسان شناسی و فرهنگ؛
http://anthropology.ir/branches_mythology
::
پیوند به بیرون:
o درباره ی جلال ستاری در آی کتاب؛
http://www.iketab.com/authers.php?Module=SMMPBWriters&SMMOp=AuthersDB&SMM_CMD=&AuthId=498
o درباره ی جلال ستاری در سایت آفتاب؛
http://www.aftab.ir/lifestyle/view.php?id=126902
o گفت و گو با جلال ستاری روزنامه ی فرهیختگان؛
http://bolhasanii.persianblog.ir/post/131
o گفت و گو با جلال ستاری/ داغی بر پیشانی هزار و یک شب؛
http://book20.mihanblog.com/post/1839
o زندگی نامه ی جلال ستاری در همشهری آنلاین؛
www.hamshahrionline.ir/News/
o لیست تعدادی از کتب جلال ستاری؛
http://www.adinebook.com/gp/search?search-alias=books&author=%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84+%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C&select-author=author-exact