نادری،سارا،۱۳۹۲،درآمدی بر روایت زنانه از شهر،کاوشی نظری در خوانش تجربههای زنانه از شهر،تهران: تیسا،۲۵۰ صفحه
در ابتدای این نوشتار لازم است به دلایل اولیهای بپردازم که مرا به نگارش سطور پیشِ رو مشتاق ساخت. منظورم از دلایل اولیه نه پرسشهای اولیهای است که هر پژوهشگر را به وادی پرمخاطره جستوجوی علمی میراند و نه طرح مسئله ابتدایی برای آغاز بحث به شیوه و روشهای همیشگی درگزارش پژوهش؛ بلکه مراد دقیقاً کنجکاوی اولیهای است که گاه از شرایط زیستهای برمیخیزد که در هر لحظه نگاه پژوهشگر را بر مسئله یا مجموعهای از مشاهدات میخکوب کرده، آنها را در حافظه وی پررنگ و در ساعت ذهن تبدیل به دقایق معنادار میکند.
نوشتههای مرتبط
من در جایگاهِ یک زن ایرانی در زندگی خود که دربرگیرنده دقایق متنوعی از فعالیتهای اجتماعی تا زندگی خصوصی و فردی است، همواره با تصاویر و تعاریف متناقضی از زن روبهرو شدهام. فکر میکنم این تناقض برای بیشتر خوانندگان بهویژه زنان موضوعی تکراری و از فرط تکرار، ملالآور است. اما آنچه این تناقض را از حالت عادی خارج میسازد، این است که منادیان کلیه این تصاویر و هویتهای تعریفشده برای زنان، همگی زن هستند و این مدعیان و تئوریپردازان رسمی، بهندرت حاضر به شرکت در یک جلسه یا همایش با حضور همدیگر هستند. آنچه این تناقض را جالبتر میسازد، این مسئله است که گاهی دو یا چند تصویر هویتی کاملاً متضاد را میتوان در طول چند ساعت معاشرت در زندگی روزمره یک زن بهسادگی مشاهده کرد که در نهایتِ آرامش با هم همزیستی دارند.
این مسئله با گذشت زمان، بهدستآوردن تجربه و آشنایی با نظریات مطالعات زنان و نیز فعالان حقوق زنان برای من پررنگتر شد و بهتدریج ریشههای این پرسش در ذهنم جوانه زد که آیا شرط لازم و پیشین ارائه نسخه برای آینده زنان، داشتن تصویری از اکنون و درک حال آنان از خود نیست؟ درواقع نبود تصاویری بههمپیوسته و جامع که بتواند مختصات هویتی حال حاضر زنان ایرانزمین را ترسیم کند، به طرز چشمگیری خودنمایی میکرد.
این پرسش مرا به کنکاش بیشتر در کنشهای زنان رهنمون ساخت؛ اما در آغاز نه به صورت رسمی و در قالب یک پژوهش علمی، بلکه به عنوان دغدغههای شخصی یک زن در فضای زندگی روزمره؛ زیرا در جایگاهِ یک فارغالتحصیل رشته فنی و مهندسی در مقطع کارشناسی ارشد که بهرغم مخالفتهای اطرافیان پا به وادی جذاب اما پرچالش علوم انسانی گذاشته بودم، اولویتهاییـ بهزعم خویش در آن روزگار ـ کلانتر برای پردازش جامعهشناسانه در جامعه ایران داشتم.
در طول تحصیل در رشته جامعهشناسی، از سویی آشنایی با تفکر انتقادی در جامعهشناسی، متن و حاشیه موضوعات علمی را برایم بهکلی دگرگون ساخت و از طرفی دیگر افزایش سن و به تبع آن ورود بیشتر به محافل زنانه و به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک زن بالغ، بهویژه پس از ازدواج باعث آشنایی بیشتر با برخی از هنجارهای فضاهای زنانه شد؛ فضاهایی که با منطق فضاهای عمومی کلان جامعه برایم قابل درک نبود.
حضور در فضاهای یادشده، زنانگی و معانی مترتب بر آن را از حاشیه به متن فعالیت علمی و پژوهشی اینجانب وارد کرد. زنانگی در این نگاه بخشی جداییناپذیر از هویت خویش و موضوعی مناقشهبرانگیز در جامعه مدرن به صورت عام و جامعه مدرن ایرانی به صورت خاص است.
در محوریت اصلی این کنکاش همواره این پرسش قرار داشت که زنان در چه لحظههایی از زندگی خود احساس رضایت میکنند؟ چه نوع فعالیتهایی را با میل و کدام را با اکراه و از سر وظیفه یا اجبار انجام میدهند و علت اساسی این اصرار یا اکراه چیست؟ چه موقع فکر میکنند در کارشان موفق بودند و خود را بهتمامی در قالب خویش احساس میکنند؟
علت برجسته بودن این مسئله این بود که به عقیده نگارنده در این لحظههاست که تصویر واقعی هر انسان از دید خود به تصویر ایدئال او نزدیک میشود. این تصویر ایدئال، هویت تعریفشده فرد را شکل میدهد. مفهوم قدرت شاید از این زمان پا به عرصه این مطالعات گذاشت. قدرت به معنی تأثیرگذاری در محیط و ابراز نوعی عاملیت در آن، از دید کنشگر، مورد استفاده قرار گرفت. «منابع قدرت زنان در ایران: مطالعه کیفی دیالکتیک انقیاد/ قدرتمندی در زندگی روزمره زنان تهرانی» عنوان پایاننامهای بود که بهوسیله اینجانب و تحت نظارت دکتر محمود شهابی به عنوان استاد راهنما و دکتر محمدسعید ذکایی به عنوان استاد مشاور شکل گرفت و درواقع آغازی بر مجموعه پژوهشهایی بود که در حین و پس از آن درباره زنان شهری در تهران صورت پذیرفت. یافتههای این پژوهش درواقع هسته اصلی و سنگبنای مطالعات و نگاه پژوهشی مرا به مسائل زنان در شهر تهران شکل داد که با مرور بیشتر در ادبیات و پژوهشهای صورتگرفته در حوزه زنان روزبهروز شکل کاملتر و قوامیافتهتری گرفت.
کتاب پیش رو که درواقع نتایج پژوهشها و مطالعات نگارنده در دو سال اخیر است، به هیچ روی مدعی قرارگرفتن در پایان راه و حتی منزلگاه قابل قبولی از وادی شناخت مسائل شهری زنان تهران نیست. قطعاً بدون شناخت کامل این مسائل امکان ارائه راهحل و استراتژیهای قطعی برای حل آنها امکانناپذیر خواهد بود. این کتاب درواقع خلاصه و گزارشی است مختصر از کلیت پژوهشهای نگارنده که به لطف خدا و همکاری و لطف و راهنماییهای استاد گرامی جناب آقای دکتر ذکایی و مساعدت و امکان فراهمشده از طرف اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران مجال انتشار یافت. امید است که این نوشتار بتواند به سهم خود پژوهشگران این حوزه را در شناخت ابعاد پیچیده و گوناگون تجربه زیسته زنان شهری در کلانشهر تهران یاری رساند.
فهرست
فصل یکم: کلیات
۱. مقدمه
۲. زنانگی؛ حاشیهای بر متن اجتماعی یا روایتی ناگشوده؟
۳. نگاهی بر تجربه زنانه از زاویه پژوهشهای تجربی
۴. عاملیت زنانه؛ رویکردها، مفاهیم و دیدگاهها
۵. فمینیسم موج دوم
۶. ژولیا کریستوا: گذار از فمینیسمرادیکال به پستفمینیسم
۷. پستفمینیسم
۸. فمینیسم موج سوم
۹. نقد و ارزیابی دیدگاههای فمینیستی
فصل دوم: نگاهی به گذشته: انزوا اما همگونی
۱. حوزه عمومی بهمثابه یک تهدید (حوزه عمومی و حوزه خصوصی در زندگی گذشته زنان شهری)
۲. ساخت هویتی زنان سنتی در شهر
فصل سوم: هویت چندپاره: تجربه زیسته زنان امروز شهر تهران
۱. مقدمه
۲. تجربه زیسته متمایز دختران و پسران
۳. الگوی پدر
۴. الگوی مادر
۵. بحران معنا (مسئلهدار شدن تضاد دو الگو)
۶. زبان الگوی پدر در برابر طبیعت الگوی مادر (تحقیر دو الگو از سوی یکدیگر)
۷. عرف و طبیعت؛ سلاح الگوی مادر
۸. سلاح استدلال الگوی پدر
۹. بحران معنا
الف) نگرش غالب فردی نسبت به زنانگی
۱. زنان مقید به الگوی مردانه پیشرفت
۲. زنان مقید به الگوی زنانه پیشرفت
فصل چهارم: تجربه زنانه از شهر و تأثیر آن بر بحران معنا
۱. سنجش بحران معنا در هریک از موقعیتهای زندگی شهری زنان
۲. حضور در بازار و مراکز خرید شهر بهمثابه برساخت تجربهای جدید از سوژگی
۳. فضاهای کاملاً زنانه در شهر
فصل پنجم: خلاصه و نتیجهگیری