بکا اشتاین برگردان فریبا جاننثاری
در قسمت قبلی گفته شد که مذهب نظامی از باورها و رفتارهاست که به رابطهی بین انسانها و نیروهای ماوراءطبیعیه مقدس میپردازد. در ارتباطی که فرد با جهان ماوراءطبیعیه برقرار میکند دچار تجربههای ذهنی میشود که با تجربههای عادی روزمره متفاوت اند. به این تجربهها هشیاری برتر میگویند. تجربهی دینی برای هر کس متفاوت است و در دو سطح احساسی و روانی نمود پیدا میکند. از احساس ترس و اضطراب گرفته تا احساس خوشبختی و تجربهای که در آن فرد به نیرویی ماورایی مثل یک روح یا خدا نزدیک میشود. بخش مهمی از امور مذهبی را این تجارب و احساسات تشکیل میدهند. به بیان سادهتر هشیاری برتر به هر حالت ذهنی اطلاق میشود که از نظر شخص با حالات عادی او متفاوت باشد. برای مثال میتوان رویاپردازیهای روزانه و احساسی که فرد بعد مصرف زیاد الکل دارد را برشمرد. در این حالت فرد در حالتی که به وضوح با حالت عادیاش متفاوت است قرار میگیرد و این تمایز را خود شخص و حتی فرد دیگری میتواند در او متوجه شود. گرچه همهی انسانها کم و بیش حالت هشیاری برتر را تجربه میکنند، در بیشتر فرهنگها(چه مذهبی و چه غیر مذهبی) این حالت وجههی مثبتی داشته و جزو تجربه های دینی مهم بشمار میرود.
اما اینکه هشیاری برتر از چه چیزی تشکیل شده است و کدام بخش از فعالیتهای اجتماعی، دینی و فرهنگی ما ورود ما را به این حالت تسهیل میکند، موضوع این نوشتار خواهد بود.
نوشتههای مرتبط
عوامل فیزیولوژیک، روانشناختی و دارویی متعددی میتوانند در بوجود آمدن حالت هشیاری برتر موثر باشند. بسیاری از این عوامل در اجرای رسوم مذهبی اتفاق افتاده و با تفاسیر دینی متفاوتی همراه است. روزهداری شاید متعارفترین نمونه از این تجربهها باشد. پرهیز از خوردن و آشامیدن در مدت زمان مشخصی روزهداری خوانده میشود. البته این مفهوم شامل دوری کردن از چیزهای دیگری مثل استعمال دخانیات، برقراری رابطهی جنسی و بسیاری دیگر از عوامل بوده که در اجتماعات گوناگون متغیر است. در برخی جوامع خوردن و آشامیدن هر نوع غذا و نوشیدنی ممنوع است و در بعضی دیگر نوشیدن آب مجاز بوده و در تعدادی ازجوامع تنها پرهیز از خوردن غذاهای خاصی در عمل روزهداری ملاک است. حتی بین یک سری از افراد نخوردن غذای خاصی مثل گوشت ،روزه محسوب میشود. در جریان روزه فعل و انفعالات بدن افراد تغییر میکند. بدین صورت که در غیاب خوراکیها بعد از زمانی طولانی، بدن به جایگزینی برای تولید گلوکز مورد نیازش روی میآورد. در ابتدا چربی ذخیره شده در کبد و ارگانهای دیگر متابولیزه شده و بعد از اتمام این منبع چربی، بدن شروع به شکستن پروتوئینها میکند. احساس گرسنگی میتواند بعد از چند روز برطرف شود. اما بیشتر از این زمان تغییرات رخ داده در بدن تشدید شده و نشانههای بیماری در فرد ظاهر میشود. درموارد کمیابی این حالت در شدیدترین نوع خود در آیینهای مذهبی منجر به مرگ شده است. بالا رفتن میزان رفتارهای پرخاشگرانه و بی اختیار و پایین آمدن سطح تواناییهای فرد به همراه ایجاد توهمات مواردی هستند که میتوانند بر اثر فشار شدید روزه رخ دهند. در برخی موارد، کم آبی بدن، خستگی مفرط، بیعلاقگی، پریشانی و سرگیجه همراه فرد میشود. به دنبال این شرایط فرد دچار هشیاری برتر میشود.
هر فرهنگی روزهداری را به گونهای متفاوت تفسبر میکند. اما معمولا این عمل نوعی آیین مذهبی بحاسب آمده و بعنوان یک اصل اساسی در آموزش متخصصان دینی، و یا نوعی آیین توبه و پاک شدن انگاشته میشود. اشارات متعددی به روزهداری در عهد قدیم و عهد جدید شده است. از جمله آنها میتوان به چهل شبانه روزی که موسی در کوه با خدا مناجات داشت و به روزهداری پرداخت اشاره کرد. روزهداری عیسی و ماه رمضان مسلمانان از نمونههای دیگر روزهداری در دو دین دیگر هستند. در تبیین روزهداری مسلمانان آمده است که آنها از طریق ترک هر آنچه لذت بخش است در یک تجربهی جمعی به خدا نزدیکتر میشوند.
در کناره روزهداری تجربهی قابل توجه دیگری که هشیاری برتر را بوجود میآورد، درد است. درد یک موضوع رایج در سنتهای دینی است. درد ممکن است در قالب مجازات باشد؛ مثلا در مسیحیت حوا درد زاییدن فرزندان را میکشد، در هندو کارما وجود دارد یعنی افراد حاصل کار خود را میبینند. گاهی درد فرد را از چیزی آلوده میرهاند و نوعی تنظیف پنداشته میشود. مثل درد جسمانی که مرتاضها و راهبهها در این زندگی بر خود واقع میکنند با این باور که در زندگی بعدی از آن درد در امان خواهند ماند. گاهی درد یک سلاح است همچون دردی که عیسی بر صلیب کشید. در نهایت درد به منزلهی نیرویی که شکل چیزی را عوض کرده و نوعی قدرتی ماوراءطبیعی قلمداد میشود. برای ما درد بیشتر یک تجربهی فردی و حتی ایزوله کننده است، یعنی فرد را تنها و از بقیه جدا میکند. اما درد مذهبی معمولا یک تجربهی مشترک است. گاهی این درد نیابتی است. فداکاری مسیح در به صلیب کشیده شدن، وجود چیزی بنام جهنم، و اعدام ساحرهها و کسانی که مرتد خوانده میشدند از این دستهاند.
بسیاری از آیینها درد را در به دو شکل در خود جای میدهند. دردی که فرد بر خود وارد میکند، و دردی که فرد به دیگری میدهد. در نوع اول بعضی از آیینهای عزاداری هستند که عزاداران به بدن خود آسیب وارد میکنند. این نوع درد بسیار تاثیرگذار بوده از این جهت که قبل از مراسم افراد باید انرژی زیادی برای تمرکز بر آن درد و اجرای آن بگذارند. روزهداری یا پرهیز از خواب از این دستهاند. مردم مایا در قدیم این آیینها را زیاد اجرا میکردند. سوراخ کردن زبان و سوزاندن خون حاصل از آن نوعی پیشکش به مقدسات تلقی میشد. باور بر این بود که درد شدید ایجاد شده و از دست دادن خون بدن فرد را به حالتی میبرد که گویی روح خدایان و اجداد وارد آنها شده است.(تصویر بالای صفحه یکی از این مراسمها را نشان میدهد)
در ادامهی تجربهی درد مقدس میتوان به رسومی که در آیین گذار انجام میشود، مثل تتو کردن، ایجاد زخم بر بدن و ختنه کردن اشاره کرد. به دلیل دردناک بودن این اعمال، توانایی تحمل درد به یک عنصر مهم در آیینها تبدیل شده است. گاهی بر اثر درد زیاد، فرد دچار هشیاری برتر شده و در نتیجه به فرد کمک میکند درد را راحتتر تحمل کند. در واقع میزان مشخصی درد میتواند مانند مسکن عمل کند. در شرایطی فراتر از این درد امکان بوجود آوردن حالت خوشحالی داردیعنی با تولید مخدر طبیعی بدن نوعی نشئگی ایجاد میشود. این حالات همان مواردی هستند که شمنها نیز ممکن است داوطلبانه بر خود اعمال کنند. بدن فرد غربی در دنیای مدرن در بسیاری از خرده فرهنگها به سمت چنین تجربههایی میرود.
References:
Stein, Rebecca, Anthropology of religion magic and witchcraft, Routlege,Third Edition, New York, 2016