انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رسانه

رسانه نوشته زیگمونت باومن، برگردان: حمیده محمدزاده

مطلب حاضر بخشی از کتاب : Thinking sociologically in liquid modern time The new Bauman reader است. نویسنده این کتاب تونی بلک شاو موضوعات متفاوتی را که زیگمونت باومن جامعه شناس لهستانی درباره آنها سخنرانی داشته و یا مطلب و مقاله ای درباره آنها نوشته است را جمع آوری کرده و به صورت کتاب منتشر کرده است. این کتاب از سه بخش تشکیل شده است.

بخش اول شامل موضوعاتی زیر است:
علاقه به استعاره، صحبت کردن و نوشتن در باره جامعه شناسی و اینجا جهان مدرن سیال است.
بخش دوم کتاب به موضوعاتی از قبیل طبقه، اجتماع، آزادی، اتوپیا، نابرابری اجتماعی، بوروکراسی و فرهنگ پرداخته است.
و در بخش سوم به موضوعاتی مانند مصرف گرایی، فردی شدن، شادی، رسانه، هویت و جهانی شدن، قدرت سیال، ترس سیال و نظارت سیال پرداخته شده است.
رسانه، موضوعی است که در بخش سوم این کتاب به آن اشاره شده است.

همان طوری که باومن بیان می کند از زمان شروع عصر اطلاعات افراد به خاطر قدرت رسانه ها شگفت زده شده یا به طور عمیقی دچار دردسر شده اند. قدرت رسانه، سیلی از اطلاعات از روزنامه ها، تلویزیون و شبکه های تلویزیونی و ایستگاه های رادیویی را از یک روز به ساعت و به دقیقه خلاصه کرده است. مدت زمان های نه خیلی دور تلویزیون مردم را مجذوب خود کرده بود و با گسترش تکنولوژی رسانه هر چیزی در عصر ما اتفاق افتاد. امروزه ما می توانیم هر زمان که بخواهیم و هر کجا که بخواهیم به تماشای تلویزیون بپردازیم.
این اطلاعات عجیب و غریب از منابع مختلف باعث شده است که ما قدرت تلویزیون را ناچیز و اندک بشماریم. باومن روایتی انتقادی ارائه می کند که توسط ایده ای کاملاً درست تقویت شده است: اهداف مشخصی وجود دارد که عمدتاً می تواند به عنوان نتیجه ضمنی چیزهای دیگر بدست آید. با چنین ایده ای در ذهن است که باومن به موضوع «تلویزیون» می پردازد. با شدت گرفتن عصر رسانه ها، شکاف بین آنچه که ما «واقعیت» می نامیدیم و بازنمایی آن کاهش یافته است: «جهان دیده شده همان جهانی است که از تلویزیون دیده می شود». در توضیح این پارادوکس، باومن به بررسی چندین روش اساسی می پردازد که در آن تلویزیون همچنان پنجره مهمی در مورد تغییرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ارائه می دهد که تغییر از «مدرنیته جامد» به «مدرنیته مایع» را همراهی می کند.

به گفته ژاک آتالی، طی ده سال، بیش از دو میلیارد صفحه تلویزیون در هر زمان که بخواهند روشن می شوند. پیشنهاد من این است که در وهله اول ضروری است که باید تأثیر این حضور گسترده، همه گیر و خودنمایانه تصاویر منتقل شده تلویزیونی بر نحوه عملکرد و فکر ما مورد بررسی قرار گیرد.
تلویزیون زمین و ساکنانش را فتح کرده است. با این وجود، پیامدهای این تهاجم شناخته شده بسیار موفق چیست؟
از ابتدای ارزیابی های تهاجمی، تأثیر رسانه های جدید بر زندگی انسان ها و سبک هایی که پیروی می کنند بین دیدگاه های بدبینانه و خوش بینانه در نوسان بوده است. کاساندریایی ها (افراد بدبین) این رسانه را یک گام بزرگ و عظیم در مسیر حکومت توتالیتری دانستند که جامعه از ابتدای دوران مدرن طی کرده است: یک ابرسلاح از برادر بزرگ و سرسپردگان او، سلاحی غیرقابل مقاومت و مقاومت ناپذیر عقلی، شستشوی مغزی، تلقین و تحمیل بدون همنوایی عقلانی، توسط کسانی که در مقابل دوربین های تلویزیون قرار گرفته اند، در برابر کسانی که در مقابل صفحه های تلویزیون نشسته اند اعمال می شود. افراد خوش بین از این رسانه به عنوان گام عظیمی در راه رهایی (آزادی) استقبال کردند که بشریت از آن بیداری عظیم که روشنگری نامیده شده است پیروی می کند: دانش قدرت است و صفحه، پنجره ای شیشه ای است که از طریق آن می توان تاج طلایی خرد بشری را در دید. تلویزیون در تصویر خوش بینانه قرار است به قوی ترین سلاح آزادی فردی در ساختن خود و ادعای خود تبدیل شود.
یکی از احتمالاتی که به ندرت در اختلافات افراد بدبین و خوش بین ظاهر می شد این بود که تلویزیون موقعیت بازیکنان را به اندازه خود بازی تغییر نمی داد؛ که در مورد رسانه ها، مانند بسیاری موارد دیگر، این وسیله ای است که می تواند اهدافی را که می تواند به آنها اعمال شود، جستجو کند و یا از طریق حضور گسترده آنها اهداف جدیدی را بدون جستجوی آنها به ذهن متبادر کند که ابزارهای جدید تمایل به تعیین اهداف جدید و همچنین بازی جدید که مهمترین مخاطرات آن است دارند و عدم یادآوری اینکه اگر عواقب جدیدی وجود داشته باشد، انتظارات کمی وجود دارد، چه رسد به اینکه از قبل طراحی شده باشد.

جهانی با تلویزیون با دنیای گذشته و بدون آن متفاوت است و طبیعتاً یکی از اوضاع و احکام القایی را به دنبال دارد که نتیجه بگیرد که این ظهور تلویزیون است که تفاوت ایجاد کرده است. از آنجا که همانطور که در تلویزیون دیده می شوددلایلی برای تنفر از جهان وجود دارد، دلایلی نیز برای مقصر دانستن پیام رسان وجود دارد که دلیل آن اختلاف است. مقصر دانستن پیام رسان به خاطر مضرات پیام، یک رسم است: بیشتر پیام ها این روزها از طریق آنتن ها و کابل های تلویزیون منتقل می شوند، و بنابراین زمینه های خوبی برای پیش بینی این وجود دارد که مقصر دانستن تلویزیون به خاطر مشکلات جهان باعث خواهد شد تهیه کنندگان تلویزیون و تماشاگران برنامه های تلویزیونی که به طور مشترک در آن ساکن هستند بدون وقفه به کار خود ادامه خواهند یافت.
در زیر به مقایسه چند مورد از ویژگی های این رسانه از دیگاه زیگمونت باومن می پردازیم.

سرعت در مقابل آهستگی
پیر بوردیو در نقد پرشور خود از تلویزیون و آثار آن اشاره می کند که «یکی از مهمترین مشکلات مطرح شده توسط تلویزیون، رابطه بین فکر و سرعت است». و مشکل صرفاً سریع فکر کردن، زمانی که لازم است افکار جمع آوری، منعکس و مقایسه شوند نیست. مشکل اصلی این است که در تبادل سریع، فرصتی برای متوقف کردن و تفکر مجدد درباره جملات نیست و ایده های دریافت شده بدون بازبینی و بدون نیاز به مدارک موثق منعکس می شوند.
تلویزیون، چه دولتی و چه خصوصی، دنیای دیگری برای فعالیت در آن ندارد جز جهانی که پیروز است و توسط رقابت بازار اداره می شود. ممکن است بگوییم «رتبه بندی» ها (یا همان «اعتبار» که بوردیو اقتدار متواضعانه پذیرفته شده اش را سرزنش می کند) پادگانی است که توسط فاتحان در شهر فتح شده باقی مانده است. رتبه بندی «قدرت نگه داشتن» نمایش را ضبط می کند: برای به دست آوردن امتیازی نسبتاً خوب، توجه بینندگان باید برای مدت زمان نمایش حفظ شود و بینندگان باید اطمینان داشته باشند که این فرصت یکبار رخ می دهد که از بین برنامه پیشنهادی یکی را انتخاتب کنند. برای تلویزیون تجاری، این مسئله مرگ و زندگی است: و کسی در دفاتر مدیریتی و استودیوها باقی نمی ماند که بتوانند نتیجه تقلب آزمایشی را با قدرت مطلق حکم رتبه بندی ارزیابی کنند. اما تلویزیون عمومی وضعیت بهتری برای مقاومت ندارد: آن در همان جهانی فعالیت می کند که رقابت در سبک بازار عالی بر آن حاکم است، و دولت های وقت بدون استثنا اصرار می کنند که ما به این امر احترام بگذاریم و از آن اطاعت کنیم. وزیران در صورت خرج «پول مودیان» برای عملکردی که مودیان نه از آن لذت می برند و نه مایل به لذت بردن از آن هستند، خود را در وضعیت سختی قرار می دهند. مسابقه رتبه بندی رقابتی است که همه کانال های تلویزیونی باید به آن بپیوندند و در آن باید ارزش خود را ثابت کنند. اما هیچ کس نمی تواند بیننده را به خود جلب کند، مگر اینکه تواتیی های خود را دست کم نگیرد و به شگفتی های آنها پایبند باشد.
توجه انسان چیزی است که در درجه اول در رقابت رسانه ای و خیرخواهانه ای وجودا دارد که رسانه از آن استفاده می کند – اما در عین حال کمترین و اساساً کمترین میزان مصرف منابع است. از آنجا که نمی توان توجه کل را افزایش داد، رقابت برای جلب توجه یک بازی با مقدار صفر است و نمی تواند جنگ توزیع مجدد باشد: پیام ها فقط به ازای مجذوبیت و ابقا می توانند توجه بیشتری را به خود جلب کنند. طبق برخی ارزیابی ها، یک نسخه از روزنامه های روزانه ممکن است به اندازه تعداد افراد معمولی که در زمان رنسانس در طول یک زندگی در معرض خطر قرار گرفته است، اطلاعات جزئی داشته باشد. بنابراین جای تعجب نیست که، همانطور که جورج اشتاینر با تأمل اظهار نظر کرد، محصولات فرهنگی این روزها «به خاطر حداکثر تأثیر و منسوخ شدن فوری» در نظر گرفته می شوند: برای اینکه مورد توجه قرار گیرند، باید تیز و تکان دهنده باشند (تیزتر و تکان دهنده تر از آنهایی هستند که در کنارشان هستند)، اما آنها می تواند فقط برای کوتاه ترین بازه های زمانی حساب شود، زیرا مجبور است جای شوک های شدید جدید را فراهم کند. اشتاینر حالت موجود در جهان را به عنوان فرهنگ کازینو توصیف می کند: هر بازی کوتاه است، بازی ها سریع پشت سر هم جایگزین یکدیگر می شوند، مخاطب بازی با سرعت رعد و برق تغییر می کند و اغلب قبل از پایان بازی ارزش آن را کم می کنند. و البته، در هر کازینو بازی های متنوعی وجود دارد که هرکدام با جدیت سعی در جلب بازیکنان احتمالی با چراغ های چشمک زن رنگارنگ و وعده های جک پات های خیره کننده دارند که برای برتری سایر بازی های موجود در ساختمان در نظر گرفته می شوند.
در کازینو، همچنین در فرهنگ کازینو مانند، برنامه ریزی طولانی مدت معنی چندانی ندارد. باید هر بازی را هرچه که هست یاد گرفت. هر بازی داستانی (رویدادی) منحصر به خود است: باختن یا بردن در یکی از آنها هیچ تاثیری در نتیجه سایر بازی ها ندارد. زمان گذراندن در یک کازینو مجموعه ای از آغازهای جدید است، هرکدام به سرعت به پایان می رسند، و زندگی با همدیگر در فرهنگ کازینو به عنوان مجموعه ای از داستان های کوتاه خوانده می شود، نه یک رمان.

خصوصی در مقابل عمومی
آلن ارنبرگ، جامعه شناس فرانسوی، چهارشنبه اکتبر ۱۹۸۳ را به عنوان تاریخ دستیابی به موفقیت فرهنگی (حداقل در تاریخ فرانسه) انتخاب کرده است. در آن روز ویویان یک زن معمولی، نه یک فرد مشهور و نه شخصی که به هر دلیلی در کانون توجه قرار بگیرد، فقط یک زن «معمولی» فرانسوی مانند میلیون ها نفر که او را تماشا میکردند، در مقابل دوربین های تلویزیون ظاهر شد تا اعلام کند که همسرش، میشل، از انزال زودرس رنج می برد و به همین دلیل او هرگز، زمانی را که با او بود هیچ لذتی را تجربه نکرد. این، در واقع، یک موفقیت بزرگ بود: دیدار بین تلویزیون، آن تجسم نهایی تبلیغات و صمیمیت اتاق خواب، نماد نهایی حریم خصوصی. بیانات ویویان می توانست بینندگان را شوکه کند و برای مدتی در طیف گسترده ای از رسانه های فرانسه طنین انداز شود – اما هزاران ویویانس و میشل که این الگو را دنبال کردند مدتهاست که دیگر دردسر درست نمی کنند. از ان زمان به بعد، اعترافات عمومی درباره تجربه های خصوصی (تجربه ذهنی زیسته ای که به اشتراک گذاشته می شود)، در برنامه های گفتگومحور به رایج ترین، پیش پا افتاده ترین و قابل پیش بینی ترین فعالیت های تلویزیونی و همچنین مواردی که دارای بالاترین رتبه بندی هستند، تبدیل شده اند. ما اکنون در جامعه اعترافی زندگی می کنیم. ما میکروفون ها را در محل های مخصوص اعتراف نصب کرده ایم و آنها را به شبکه تبلیغات عمومی متصل کرده ایم، و تخلیه صمیمیت های شخص در ملا عام به شرط ضروری هر شکل عمومی و وسواس اجباری بقیه تبدیل شده است. همانطور که پیتر اوستینوف، کارگردان بزرگ انگلیسی گفت:، «اینجا کشور آزادی است»، مادام. ما حق داریم که حریم خصوصی شما را در یک مکان عمومی به اشتراک بگذاریم.

اقتدار در مقابل بت پرستی (شیفتگی)
سیاست با حرف بزرگ P به رهبرانی با اقتدار نیاز دارد. از طرف دیگر، سیاست زندگی به بت نیاز دارد. تفاوت بین این دو نمی تواند بیشتر باشد، حتی همانطور که بعضی از رهبران بت پرست می شوند در حالی که بت ها گاهی با اشاره به عظمت پرستش خود ادعای اقتدار می کنند.
سیاست دربردارنده موضوعات زیادی است، اما اگر هنر تفسیر مشکلات فردی به موضوعات عمومی و منافع مشترک به حقوق و تکالیف فردی وابسته نباشد، به سختی می توان هریک از آنها را مشاهده کرد. رهبران در چنین تفاسیری متخصص هستند. آنها به نگرانی هایی که به صورت فردی از آن رنج می برند عنوانی کلی می دهند و بنابراین زمینه را برای رسیدگی جمعی از مشکلات فراهم می کنند که نه از درون تجربه فردی قابل درک باشد و نه توسط افراد به طور جداگانه برطرف شود. آنها همچنین پیشنهاد می کنند که افراد برای موثرتر کردن یک اقدام جمعی چه کاری می توانند و یا باید انجام دهند.
علاقه شدید به اسرار زندگی خصوصی افراد مشهور فقط با عشق به شایعات ایجاد نمی شود و دوربین های تلویزیونی که به سرگرمی های خصوصی افراد مشهور نگاه می کنند، فقط نسخه پیشرفته سوراخ کلید قدیمی نیست. قرار ملاقات در مورد امور عاشقانه افراد مشهور، سبک لباس پوشیدن و خودنمایی، انتخاب محل اقامت و تعطیلات، رژیم غذایی روزانه و … – مواردی که تلویزیون را در ساعات پربیننده تلویزیون پُر می کند و عناوین اصلی صفحات نخست روزنامه را تأمین می کند – صرفاً نشانگر کنجکاوی بی انتهای انسان است. در دنیایی که در آن سیاست زندگی به صورت جداگانه انجام می شود و همه بازی های سیاسی دیگر را در شهر دنبال می کند، نمونه هایی عملکردی را انجام می دهند که یک بار توسط برنامه ها و سیستم عامل های سیاسی انجام می شود، و گزارش های شایعات درباره راه ها و ابزارهای افراد مشهور به طور فزاینده ای نقش حیاتی را ایفا می کند. آنها با تعجب می گویند که برای چه زندگی کنند و چگونه باید به دنبال چیزهایی باشند که ارزش زندگی دارند. در واقع، آنها تجهیزات ضروری آموزشی هستند که سیاست زندگی نمی تواند بدون آنها کاری انجام دهد و از هیچ منبع دیگری نمی تواند آنها را بدست آورد.

مشخصات کتاب:
The new Bauman reader: Thinking sociologically in liquid modern times, (2016), TONY BLACKSHAW, Manchester University Press, pages: 443.