وام چامسکی به عنوان زبان شناسی که امروزه شهرت جهانی دارد و در عرصه های ریاضیات، فلسفه و سیاست صاحب نظر است، کتاب ساختارهای نحوی خود را در سال ۱۹۵۷ منتشر ساخت. این کتاب برای اولین بار مهم ترین و انسجام یافته ترین نظریه ی زبانی را که در تاریخ زبان شناسی به وجود آمده بود،
دانشگاه تهران
دانشکده ی علوم اجتماعی
گروه انسان شناسی
(کنفرانس ارائه شده به درس نظریه های جدید انسان شناسی، بخش نظریات زبان شناسی)
عنوان: دستور زایشی- گشتاری چامسکی
استاد: دکتر فکوهی
دانشجو: نسرین سیدنژاد
Email: nasrin.seyednejad@gmail.com
نوشتههای مرتبط
نیمسال اول ۹۰-۱۳۸۹
مقدمه
نوام چامسکی به عنوان زبان شناسی که امروزه شهرت جهانی دارد و در عرصه های ریاضیات، فلسفه و سیاست صاحب نظر است، کتاب ساختارهای نحوی خود را در سال ۱۹۵۷ منتشر ساخت. این کتاب برای اولین بار مهم ترین و انسجام یافته ترین نظریه ی زبانی را که در تاریخ زبان شناسی به وجود آمده بود، یعنی دستور زایشی گشتاری را به جهانیان معرفی کرد. استدلال چامسکی بر این است که اگر دستور زبان بتواند از عهده ی توصیف واقعیت های زبانی برآید و بتواند رابطه ی بین جمله های زبان را توجیه کند، باید به کشف روابط نهفته که در زیربنای جمله های عینی وجود دارد توجه کند.
گرایش سریع به سوی چامسکی در سال های ۱۹۶۰ تا حدی به دلایل تاریخی بوده . در سال های ۱۹۵۰ زبان شناسی به خصوص در آمریکا در حالت رکود و ایتا به سر می برد و دامنه ی فعالیت هایش محدود شده بود. وقتی چامسکی وارد صحنه شد، زبان شناسی برای پذیرش ایده های جدید آمادگی کامل داشت. سهمی که چامسکی به دانش زبان شناسی بخشید، از دو جنبه قابل بررسی بود:
۱- اهدافی که نظریه ی زبان شناسی به طرف آن جهت گیری کرده بود را به پرسمان کشید و وظایف تازه ای را برای دستور مشخص کرد
۲- شکلی که دستور باید به خود بگیرد را مشخص کرد و نام آن را دستور گشتاری نهاد.
اصل دستور گشتاری بر خلق جملات فراوان از تعداد محدودی قانون و لغت قرار دارد. مفاهیم اصلی در نظریه ی قواعد گشتاری عبارتند از: دستور، قواعد سازه ای،گشتار، ژرف ساخت، روساخت، توانش زبانی، کنش زبانی، شم زبانی. در ادامه به توضیح و بررسی این مفاهیم می پردازیم.
دستور : بین سال های ۱۹۲۳ و ۱۹۵۷ هدف زبان شناسی” تکمیل روندهای کشف” بود؛ یعنی یافتن مجموعه ای از اصول که زبان شناس را قادر کند تا دستور زبانی را از توده ای اطلاعات که به کمک سخن گوی اهل زبان گفته شده، کشف و استخراج کند و دستور باید علمی باشد و صرفا بر اساس الگوهایی باشد که صرفا در زبان وجود دارند و هیچ رجوعی به معنا نداشته باشند. به این طریق می توان به توصیفی عینی و کامل از زبان دست یافت. چامسکی با اعتقاد به این که این هدف آرمان گرایانه و محدود است، نقد هایی را بر آن وارد می کند. آرمان گرایانه به این دلیل که امکان ندارد بتوانیم قواعدی خدشه ناپذیر برای استخراج یک دستور کامل از توده ای اطلاعات وضع کنیم. محدودیت این دستورها به این دلیل است که از قدرت پیش گویی برخوردار نبودند؛ آنچه را رخ داده بود دسته بندی می کردند و آنچه را ممکن بود رخ دهد پیشگویی نمی کردند. چامسکی معتقد بود دستور باید به عنوان نظریه یا فرضیه ای باشد که چگونگی کارکرد زبان را بیان کند اگر دستور به صورت صحیح تدوین شود، به دستگاهی تبدیل می شود که تمام توالی های دستوری را تولید می کند و هیچ رشته ی غیردستوری را پدید نمی آورد. وظیفه ی زبان شناس این است که دستورها را فرمول بندی کند تا از این طریق ابزاری برای ارزشیابی دستور فراهم شود و در موقعیتی که زبان شناس با دو دستور روبه رو شد، خود بتواند نوع بهتر را انتخاب کند. خواص دستور زایشی:
۱- پیشگویی کننده باشد و بتواند توالی های دستوری بالقوه را به رشته های بالفعل تبدیل کند
۲- صریح باشد. چیزی به حدس و گمان واگذار نشود و به صورت مرحله به مرحله فرمول بندی شود و تولید جمله های زبان را صرفا به شکل مکانیکی نشان دهد تا اگر کسی زبان را نداند بتواند با تبعیت از قواعد مرحله ای جمله های آن را تولید کند.
دستور را از جنبه ی دیگر می توان مجموعه ی محدودی از قواعد دانست که می تواند مجموعه ی نامحدودی جمله را خلق کند. بنابراین دستور قواعدی است که اهل زبان در ذهن دارند تا جمله های تازه ای را در زبان خود بگویند و جمله های جدید دیگران را درک کنند. توصیف ظاهری این قواعد و ترسیم آن توسط زبان شناس صورت می گیرد. در این صورت دستور سه نقش بر عهده دارد:
۱- جمله های دستوری را از جمله های غیر دستوری جدا کند و صریحا حکم کند که چه جمله هایی در محدوده ی زبان هستند و چه جمله هایی در محدوده ی زبان نیستند
۲- ارائه ی توصیفی از هر یک از جمله های دستوری که به کمک آنها تلفظ و معنی جمله مشخص می شود.
۳- توصیف توانش زبانی
قواعد سازه ای: نحو اسلوبی را بررسی می کند که واژه ها بر اساس آن با هم ترکیب می شوند تا واحد های بزرگتری بسازند. قواعد نحوی جمله های زبان را به کمک مقوله های نحوی مثل اسم، فعل، صفت، حرف تعریف و … توصیف می کنند. به این ترتیب قواعد سازه ای عناصری از مقولات مناسب واژگان را انتخاب می کنند و آنها را در نمودارهای درختی قرار می دهند.
گشتار: گشتار، نمودار های درختی تولید شده در قواعد سازه ای را به نمودارهای مختلفی تبدیل می کنند. گشتارها به سه صورت جابه جایی، حذف و اضافه کردن عناصر عمل می کنند. گشتار کلیت جمله را مورد بررسی قرار می دهد و شرایط را برای به وجود آوردن جمله های جدید از درون جمله های قدیمی فراهم می کند و از تمام قواعد در جهت گرد هم آوردن و استفاده از جمله های زبان استفاده می کند. قواعد گشتاری جمله های زیرساخت را به جمله های روساخت تبدیل می کند.
ژرف ساخت: به آنچه در ذهن وجود دارد مربوط می شود وظیفه ی آن وارد کردن عناصری از واژگان در نمودارهای درختی است. ژرف ساخت وارد بخش معنایی می شود و تعبیر معنایی جمله ها منحصرا تابع ژرف ساخت است.
روساخت: روساخت با بخش واجی ارتباط پیدا می کند و عمل گشتارها از نوع افزایش، کاهش، حذف و جابه جایی بر روی ژرف ساخت، به روساخت منجر می شود. وظیفه ی روساخت تعیین تلفظ، الگوی تکیه و آهنگ متفاوت برای جمله هایی با ژرف ساخت مشترک است. مثال زیر به درک بهتر مطلب کمک می کند.
All the children might have played with their friends.
با تغییر جایگاه واژه ی all، آهنگ و تکیه ی جمله تغییر می کند.
The children all might have played with their friends.
The children might all have played with their friends.
The children might have played all with their friends.
روساخت بعد از اینکه جنبه ی آوایی پیدا کرد، به صورت گفته ظاهر می شود.
کنش زبانی: به رفتارهای عینی و قابل مشاهده مانند دیدن، شنیدن ، حس کردن و… اطلاق می شود و به این نکته توجه می کندکه در شرایط عادی و واقعی گفتار جمله ها تا چه حد مناسب و قابل فهم و قابل قبول اند. علاوه بر آن کنش زبانی به اصول حاکم بر کاربرد زبان می پردازد. این الگو باید اصول عملی تولید و درک جمله های درست و گاها نادرست را دربرگیرد. گفتار در قلمرو الگوهای کنش است.
توانش زبانی: که به آن دانش زبانی گوینده هم گفته می شود به مسائلی مانند انطباق جمله ها با قواعد جمله سازی صحیح زبان معیار، دستوری بودن جمله ها، بررسی دستورزبان هایی که ذهنا واقعیت دارند، بررسی دانش زبانی گوینده اعم از دانش فطری یا اکتسابی می پردازد. نکته ی حائز اهمیت این است که توانش زبانی جنبه ی عینی و قابل مشاهده ی ندارد و ذهنی است؛ پس چگونه باید به آن دست یافت؟
۱- پیکره ی زبان، آنطور که هست نمی تواند اساس استخراج دستور قرار گیرد. باید ویراسته شود، جملات ناقص و نارسا حذف شوند و جملات درست مورد اعتنا قرار گیرند.
۲- تنها به پیکره ی زبان نمی توان اعتنا کرد، زیرا محدود است و مکمل این محدودیت شم زبانی است؛ به معنی حس قضاوت اهل زبان درباره ی درستی و نادرستی جملات محدود
۳- توانش، دانش ناخودآگاه است. دانستن زبان ناخودآگاه است و هر سخن گوی زبان الزاما به آن دسترسی آگاهانه ندارد و تدوین دستور زبان عینیت بخشیدن به این دانش ناخودآگاه است
شم زبانی: یکی از راه های مناسب برای سنجش دانش زبانی، پرسش از گویندگان بومی به منظور قضاوت کردن درباره ی جمله های زبان خود است. در اینجا منظور پرسش مستقیم نیست. به کمک پرسش های غیر مستقیم، می توان به قضاوت هایی درباره ی تفسیر، ابهام، دستوری و یا غیردستوری بودن و ساخت قواعدی که بیانگر این قضاوت ها هستند، دست یافت. قضاوت درست، شم زبانی نامیده می شود.
اصطلاحات مورد استفاده در نمودارهای درختی عبارتنداز:
} نشانگر NODE LABLE
} سازه
} نمودار های درختی ساخت سازه ای CONSTITUENT STRUCTURE TREES
} قواعد ساخت سازه ای
} گره یا نقطه ی تقاطع NODE
} گروه اسمی NOUN PHRASE
} جمله SENTENCE
نشانگرها در نمودارهای درختی عبارتند از:
S (sentence), NP (noun phrase), ADJ (adjective), v (verb)
سازه، به هر عنصر یا توالی از عناصر که با هم زیر یک نقطه قرار می گیرند گفته می شود.
قواعد ساخت سازه ای شامل دو قاعده است:
۱- هر جمله از دو عبارت اسمی و یک فعل تشکیل می شود A: S =NP-V-NP
۲- هر عبارت اسمی از حرف اضافه، صفت و اسم ساخته می شود B:NP=ART-ADJ-N
گره یا نقطه ی تقاطع، نقطه ای در نمودار درختی است که خط از آن منشعب می شود.
گروه اسمی، از یک اسم و عناصر وابسته ی دیگر مثل صفت، حرف تعریف و یا جمله واره ی موصولی تشکیل می شود.
(درادامه در بخش پاور پوینت به نمونه هایی از نمودارهای درختی اشاره شده است)
نتیجه گیری
زایشی بودن یکی از ویژگی های مهم زبان بشر است. وقتی گفته می شود کسی زبان را یاد گرفته، مقصود حفظ کردن جملات برای شرایط و موقعیت های گوناگون نیست. منظور یادگیری تعداد محدودی قاعده و واژه است. این قواعد جنبه ی زایشی دارند تا فرد بتواند از واژه های اندک جمله های بسیار بسازد. زبان شناسان قبل از چامسکی به این موضوع کمتر توجه کرده بودند. چامسکی این مساله را برجسته ترین ویژگی زبان می داند. آنچه در اینجا مورد بررسی قرار گرفت مروری بود بر مفاهیم اصلی در نظریه ی گشتاری که عبارتند از: دستور، قواعد سازه ای، گشتار، ژرف ساخت، روساخت ، کنش و توانش زبانی، شم زبانی. علاوه بر آن به تعدادی نمودار درختی که بر اساس قواعد نحوی تشکیل می شوند و اصطلاحات مورد استفاده در آنها اشاره شد.
منابع مکتوب
} اسمیت،نیل و ویلسون،دیردری،(۱۳۶۷)، زبان شناسی نوین نتایج انقلاب چامسکی ، ترجمه ی ابوالقاسم سهیلی،علی اشرف صادقی، علی صلحجو، مجدالدین کیوانی،یحیی مدرسی،رضا نیلی پور، تهران:انتشارات آگاه
} چامسکی،نوام،(۱۳۸۰)،دانش زبان، ماهیت، منشا و کاربرد آن، ترجمه ی علی درزی،تهران:نشر نی
} لاینز، جان،(۱۳۷۶)،چومسکی زبان شناس و متفکر اجتماعی، ترجمه ی احمد سمیعی،تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
} باطنی، محمدرضا،(۱۳۸۷)، نگاهی تازه به دستور زبان، تهران: انتشارات آگه
} اچسون،جین،(۱۳۷۶)،زبان شناسی همگانی، ترجمه ی حسین وثوقی، تهران:انتشارات علوی
منابع اینترنتی
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه ، نوشته شده به تاریخ۴/۳/۱۳۸۷ www.mehrnews.com
www.chomsky.info
www.daneshnameh.roshd.ir
دانشنامه ی رشد، گروه جامعه و علوم اجتماعی، علوم اجتماعی، زبان شناسی
برای مشاهده این تحقیق در قالب پاور پوینت در زیر کلیک کنید: