گروه تحریریه سایتِ گِقارد برگردان پویا صبوری
ادعای وراثت و نسب بردن از اشرافیت قدیمی، خاندانهای نجیبزاده و یا حتی سلطنتی، سنتی باستانی و تقریباً جهانی است. در عین حال، خود خانوادههای نجیبزاده و سلطنتی اغلب ادعای وراثت از ابرقهرمانان افسانهای یا واقعی، و گاهی خدایان پگانی را داشتهاند. فرعونها خود را خدا میدانستند، همچنان که اسکندر کبیر و اکثر امپراتوران رومی. گروه بزرگی از خانوادههای قدیمی و شاهزادهتبار ناخارار ارمنی (آپاهونی، آران، کارتوزیان) مدعی شدهاند که از نسل هایگناهابد، نخستین پدرشاه قوم ارمنی هستند. خاندانهای ناخارار واههوونی و مهنونی به این مباهات میکردند که فرزند واهاکن، خدای آتش، یا میهر، خدای جنگ، هستند…
نوشتههای مرتبط
این خودستایی همهگیر قابل درک است. در گذار تاریخ طولانیمان، چیزی بین۳۰۰ تا ۸۰۰ خانوادهی بزرگ و کوچک نجیبزاده داشتهایم. غیر معمول نیست که بعضی و یا بسیاری، تلاش کرده باشند که موقعیت جاری خود را با انتساب خود به موجودات آرمانی، از طریق پیوندهای خیالی، بهبود بخشند.
از آن جا که ارمنستان اغلب توسط امپراتوریهای نزدیک (ایرانی، یونانی، عرب، بیزانسی) یا دور(رومی، ترکان آسیای میانه، رومی) اشغال شده بود، طبیعی است که بعضی از ناخارارها و خاندانهای نجیبزاده، ریشههای غیرارمنی، به ویژه از همسایهی نزدیک، ایران، داشته باشند. میدانیم که پهلوونیها، آرداشسیانها و آرشاگونیها اصالت ایرانی داشتند، در حالی که روبسیان ها احتمالاً رومی و لوسینیانها (لوسیگنانها) فرانسوی بودند.
ارمنیها مشکلی با به رسمیت شناختن نقش ارزشمندی که نجبای خارجی در حفظ ارمنستان و مردم ارمنی داشتهاند، ندارند. با این حال، آنجایی که برخی، با انگیزههایی مرموز، سعی میکنند تاریخی غلط و اصالتهای خارجی نادرست به برخی از مهمترین خانوادههای ناخارار یا نجیبزادهی ما ببندند، صدای اعتراض ما بلند میشود.
نمونههایی از این دست، ریشهی «بهاصطلاح واقعی» خاندانهای پاکرادونی، مامیگونیان و آردزرونی است. مجرم اصلی در مورد شبهتاریخ خاندان پاکرادونی، مووسس خورناتسی، معروف به «پدر تاریخ ارمنی» است. شکی درباره سهم و نقش ارزشمند خورناتسی که در اواخر قرن پنجم مینوشته است، در تاریخ و فرهنگ و مذهب ارمنیان نیست، اما به همان اندازه هم، شکی نیست که او گاهی افسانه را با تاریخ مخلوط کرده و هر از گاهی تمایل داشته است که خلاقیت خود را وارد تاریخ ما نماید. برای مثال، او مدعی شد که پاکرادونیها از نسل یک یهودی مهاجر به نام پاکاراد هستند.
در کشوری که اخیراً به مسیحیت تغییر دین داده بود، برساختن پیوندهایی با فلسطین و کتاب مقدس ابزارهایی تبلیغاتی بودند برای تقویت عظمت وحرمت ارمنستان و شهریار معظم آن، ساهاگ پاکرادونی، که اتفاقاً حامی مالی خورناتسی هم بود. هرچند این تلاش مورخ جهت خرسند ساختن سَرورش، با اقبال مواجه نشد؛ ساهاگ پاکرادونی این پیوند را تکذیب کرد، اگرچه تا همین امروز هم عدهای از ارمنیان به ادعای خورناتسی باور دارند. چندین پادشاه غیرارمنی هم هستند که ادعای نسب بردن از داوود پادشاه یا سلیمان پادشاه را دارند، گرچه کوچکترین شواهد تاریخی نیز بر وجود این پادشاهان یهود در دست نیست.
میخ دیگری بر تابوت این داستان پاکرادونیِ یهودی آن است که پاکاراد به معنی «هدیهی پک» است … که پک نام خدای اصلی ایرانی در گذشتههای دور است.** چهقدر احتمال دارد که یک یهودی نام خدای بزرگ پگانی را بر خود داشته باشد و هدیهی آن خدا به خانواده یا مردمش باشد؟
این میل شدید برخی از ارمنیان مسیحی اولیه برای نسبت یافتن با کتاب مقدس و «قوم برگزیده»، خاص ایشان هم نیست. در طی قرنها مردمانی از ملیتهای مختلف باور داشتهاند که با یهودیان نسبت دارند. خانوادهی شاهی اتیوپی ادعای عنوان «شیر یهودا» را داشتند. طبق تاریخ/افسانهی اتیوپیایی، ملکه صبا در بازگشتش از ارض مقدس به سرزمین خود در یمن امروزی، درحالی که به هنگام ملاقات از ارض مقدس از سلیمانِ پادشاه باردار شده بوده، برای استراحت در اتیوپی توقف میکند و در آن جا پسر خود مهنهلک را به دنیا میآورد. سپس مهنهلک بنیانگذار خاندان شاهی اتیوپی میشود.
در دو هزارهی گذشته کتابهای بسیاری در به اصطلاح «اثبات» این نوشته شدهاند که بریتانیاییها، آمریکاییها، افغانها، ژاپنیها یا بومیان آمریکا طایفهی گمشدهی اسراییل هستند. برخی از این متوهمان ادعا میکنند که طایفهی گمشده، طایفهی دان(Dan) بوده است. ادعای خود را چطور «اثبات» میکنند؟ خیلی ساده، نقشهی عوارض جغرافیایی اروپا پر است از نامهایی که شامل حروف«د» و«ن» هستند؛ دانوب، دُن، دنیستر، دنیپر، دانمارک، دونداس، دونکرک، دونهدین،… چه کسی شواهدی بیش از این نیاز دارد برای اثبات اینکه طایفهی دان به تمام این نواحی سفر و در آنها اقامت کردهاست؟! از این نوع «شواهد» میتوان برای اثبات این نکته استفاده کرد که چون حروف خاصی در نامهای آلبانی (Albania)، رومانی (Romania)، آمریکا (America)، آرژانتین (Argentina)، عربستان (Arabia) و ارمنستان (Armenia) تکرار شدهاند، پس همگی با هم نسبت دارند. شاید اسپانیا(Almeria) هم قرنها پیش محل سکونت ارمنیان بودهاست.
خانوادهی ارمنی بزرگ دیگری هم که ریشههایش تحریف شده است خاندان معروف مامیگونیان است. در تلاش برای فراهم کردن نسب و شاید جذابیتی غریب و دروغین برای خانوادهی مامیگونیان، عدهای افسانهساز مدعی شدهاند که اصل این خاندان به چین بازمیگردد! چنین میپندارند که دو برادر چینی (که شاهزاده بودند) پس از شکست شورششان بر علیه امپراتور از سرزمین خود میگریزند. این دو شورشی، مامیک و کوناک، به ایران پناه میبرند. گفته میشود که شاه ایران، نگران از این که پناه دادن به این فراریان به روابطش با چین آسیب زند، آنها را به ارمنستان فرستاد. دو برادر به زودی در کشور جدیدشان موقعیتی مهم یافتند و خانوادهی نجیبزادهی مامیگونیان را بنیاد نهادند. لابد نودل را هم آنها به پیلاف ارمنی اضافه کردهاند.
برای «اثبات» این که مامیگونیانها در قرون سوم یا چهارم از چین آمدهاند، محققی پژوهشگر، به عنوان سند شمارهی یک، این را ارائه میکند که در زبان کانتونی «مان ـ گون» یعنی ارتش مردم. چه اثبات بیشتری برای اعتبار این داستان سندباد بحری نیاز دارید؟
مامیگونیانها پیشتر با نام آراولیان شناخته میشدند، کلمهای هندواروپایی با ریشهای اشرافی. بسامد هجای «آر» در ارمنی نیز در کلماتی چون آرارات، آراکادز، آراکس، آرداهان، آردوین، آرک، آرپینه، آرشالویس و صدها نام ارمنی دیگر بسیار مشهود است، حتی اگر به آراریچ اشاره نکنیم.
یکی دیگر از خانوادههای شاهزادهتبار که ریشههای ارمنیاش توسط شبهمورخان زیر سؤال رفتهاست خاندان آردزرونی است. و آنها از کجا آمدهاند؟ به گفتهی قصهپردازان از آشور (Assyria). این را چطور اثبات میکنید؟ به گفتهی جعلکنندگان، آردزرونی و آسیریا اصوات مشابهی دارند. پس دیگر خانوادهی ناخارار ارمنی، سوریان چطور؟ نباید آنها را پیش از آردزونیها و در رأس فهرست آشوریها قرار داد؟ لابد خانوادهی آمادونی و رشدونی هم ریشهی عربی (عماد و رشدی؟) دارند، خورخورونی ها اصالت خراسانی در شرق ایران دارند و خانوادهی موراتسان هم از قوم مور بودهاند…
آردزرونیها معتقد بودند که از نسل سانانسار، پسر میهر در حماسهی ساسنا دزرر هستند. البته این یک افسانه است و نه یک ملغمهی اسطوره ای/تاریخی همچون نسب آشوری فرضیشان.
تاریخ ارمنی، به میزان کافی و مناسب، افسانههای بومی (هایگناهابد، آرا و شامیرامیس،…)، داستان شجاعتها و قدرتهای خارقالعاده (ساسونتسی تاویت و غیره) و انتساب به خدایان (واهاکان، میهر، …) در خود دارد. ما نیازی به جعلیات وارداتی از جنس ارابهی خدایان یا راز داوینچی نداریم. ارمنیانی که قصههای پاکرادونیها، مامیگونیانها، آردزرونیها و… غریب را باور دارند بهتر است دست از پراکندن چرندیات و مجعولات بردارند. راستی، حالا که بیشتر فکر میکنم، شاید شهر چینی ژیان هم که به جنگجویان سفالینش مشهور است، سه هزار سال پیش توسط ارمنیها بنیان نهاده شده باشد.
۱۵نوامبر۲۰۱۱
* در اصل انگلیسی مقاله از کلمهی exotic استفاده شده که همزمان به معنای خارجی، بیگانه و غریبه از یکسو و شگفتانگیز و عجیب و غریب از سوی دیگر است. در این مقاله این کلمه در چندین جا به کار رفته و به نظر میرسد هردو معنا مد نظر بوده است. لذا مترجم کلمه غریب را که کم وبیش هر دو معنی را با خود دارد برگزیده است.
** احتمالاً منظور همان پگ، پغ یا بغ است که همچنان در نامی چون بغداد دیده میشود.
مطلب مشترک انسان شناسی و فرهنگ و دوهفته نامه “هویس”