میلز، سارا (۱۳۸۸)، گفتمان، ترجمه فتاح محمدی، زنجان: نشر هزاره سوم.
نگارنده: سعید امیری پیجاکلائی
نوشتههای مرتبط
کتاب گفتمان سارا میلز شاید اولین کتاب تاثیر گذاری بوده باشد که در حوزه تحلیل گفتمان ترجمه شده است. فهرست مطالب کتاب بدین شرح است:
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: گفتمان و ایدئولوژی
فصل سوم: ساختاری های گفتمانی
فصل چهارم: نظریه فمنیست و نطریه گفتمان
فصل پنجم: نظریه گفتمان استعماری ونظریه گفتمان پسا استعماری
فصل ششم: تحلیل گفتمان، زبان شناسی گفتمان، روان شناسی اجتماعی
در فصل اول کتاب به بررسی تعارف مختلف گفتمان می پردازد، و به شکل تفصیلی به پیدایش تعریف لغوی و پیشینه تاریخی مفهوم گفتمان وارد می شود. بخش دوم این فصل به دیدگاه های فوکو درباره تعاریف گفتمان اختصاص دارد. فوکو به جای اینکه تاریخ را یک پیشروی ساده به به سوی تمدن بزرگ بداند، یا همچون مارکسیست ها آن را سلسله ای از کشمکش های طبقاتی ببیند که سرانجام آن رسیدن به تساوی و برابری باشد، بر این باور است که تاریخ غیر مستمر یا گسیخته است، نه یک روایت بی خللی هست که بتوانیم آن را در مقام خاستگاه تاریخ رمزگشایی کنیم و نه اصلا تداومی. او تاکید می کند که باید تاریخ را یک گسست بدانیم.
در فصل دوم به بررسی رابطه بین گفتمان و ایدئولوژی می پردازد، در واقع در این فصل پس از وارد کردن دیدگاه مارکیست ها به ایدئولوژی، به طرح دیدگاه های فوکو در رابطه با ایدئولوژی می پردازد. فوکو در زمانی کار می کرد که همسویی آکادمیک با مارکسیسم در فرانسه به زیر سوال رفته بود و بحث های بسیاری درباره امکان برپایی نوع جدیدی از نظریه پردازی سیاسی در گرفته بود، نظریه که ضمن تکیه بر اندیشه های مارکسیستی از آن نوع تفکر جزمی که اغلب همراه با برخی از نظریه های مارکسیستی آن زمان بود مبرا باشد. آنچه فکر فوکو را به خود مشغول کرده بود عبارت بود از نوشتن تاریخ بدون ارجاع به مفهوم خود مختار، یعنی فرد. وی کوشید تا مفهوم دکارتی سوژه را کنار بگذارد، سوژه ای که به وجود خودش وابسته است، به توانایی اش و به اینکه خود را یگانه و مستقل و متمایز از دیگران بداند، چرا که می تواند بیندیشد و استدلال کند. همین پرهیز از ارجاع به سوژه به عنوان یک هستی وحدت بخش فوکو را در جرگه اندیشمندان پساساختگرا در می آورد.
در فصل سوم کتاب نویسنده نگاهی به دیدگاه های فوکو در رابطه با ساختار های گفتمانی می پردازد. در واقع یکی از ادعاهای فوکو ئر دیرینه شناسی دانش این است که گفتمان ها صرفا مجموعه از پارگفتار ها که حول یک مضمون یا موضوع گردآمده باشند نیستند. همچنین گفتمان ها صرفا مجموعه از پاره گفتار هایی که از یک صحنه ی نهادی خاص صادر شده باشند نیستند، بلکه گروه های به شدت نظم یافته ای از پاره گفتار های یا گزاره هایی با قواعد درونی مختص به خود هستند. در واقع فوکو صرفا می کوشد بر این تاکید کند که دلیل اصلی برای انجام تحلیلی از ساختار های گفتمانی نه کشف حقیقت یا خواستگاه های یک گزاره، بلکه کشف آن سازوکار های حمایتی است که آن را در جای خود حفظ می کند. این سازوکار های حمایتی هم ذاتی خود گفتمان هستندو هم در عین حال فراگفتمانی هستند. همچنین فوکو دیدگاه عدم تداوم گفتمان ها را مطرح نمود و این دیدگاه وی را قادر ساخت تا با ایده پیشرفت فرهنگ ها به مخالفت بر خیرد. در نهایت فوکو معتقد است که ما گسست های معرفتی سر و کار داریم یعنی در سویه های خاصر در یک فرهنگ، شاهد تحولات نامتدادم در ساختار های گفتمانی هستیم.
در فصل چهارم به بررسی نظریه فمنیستی گفتمان می پردازد. نظریه فمنیست به شدت متکی بر نظریه های فوکو در باب گفتمان است. ممکن است استفاده از کار های فوکو در کار های فمنیستی کمی تناقض امیز محسوب شود، چون چنانچه میگان هریش نشان داده است، کار فوکو براحتی قابل ترجمه به کار های فمنیستی نیست، با این نظریه گفتمان به دلیل اینکه نظریه پردازی قدرت در کانون توجه آن قرار دارد، به نحو خاصی کارساز است. مسئله مودر علاقه نظریه پردازان فمنیست به طور کلی عبارت بوده است از تحلیل روابط قدرت و نحوه سلوک زنان به مثابه افراد و به مثابه اعضای گروه های انسانی با این روابط قدرت. علاوه بر این بر خی از نظریه پردازان فمنیست فرایند تولید سوژه دردمند به همین راحتی نیست، حتی در حین این فرد خود را به عنوان شخصی مبتلا به مشکلات عاطفی می سازد، پایگاه های احتمالی مقاومت که همزمان با آن ساخته می شود، می تواند وجود داشته باشد.
در فصل پنجم کتاب به بررسی گفتمان های استعاری و پسااستعماری پرداخته شده است. مهم ترین نظریه پردازان این حوزه ادوارد سعید، پیتر هولم، ماری لوئیس پرات و هومی بابا می باشد. نظریه گفتمان استعماری مطالعه انتقادی نوشته های ادبی و غیر ادبی است که در دروان امپریالیزم بریتانیا و در سرزمین های استعمار شده نوشته شده اند. سعید می گوید که ساختار های گفتمانی رایج در قرن نوزدهم بویژه نحوه تولید دانش را شکل داده اند. به گونه ای که گزاره های به ظاهر عینی در واقع بر زمینه هایی از ارزیابی و خوار شماری تولید شده اند. آثار گفتمان استعماری بعد از سعید بیتشر می کوشند بعضی از فرضیه ها ادوارد سعید را درباره گفتمان و بازنمایی را به پرسش بکشند.اما نظریه گفتمان پسا استعماری مطالعه انتقادی تاثیر استعمار و پسااستعمار بر جوامع فعلی می باشد. این آثار به طور کلی بیشتر متاثر از نظریه های وران کاوی است تا نظریه های گفتمان و مسئله اصلی آن بیشتر تاثیر فتوحات استعماری بر ساختاری های اجتماعی شکل بندی های گفتمانی فعلی است.
در فصل ششم نویسنده به رویکرد های گفتمان زبان شناسی انتقادی و روان شناسی اجتماعی پرداخته است. در زبان شناسی به ویزه آن جا که به تحلیل گفتمان می پردازد، گفتمان در توضیح ساختاری به کار می رود که به فراسوی مرزهای جمله گسترش می یاید. روان شناسان اجتماعی به ویژه جاناتان پاتر، مارگاریت وترل، سلیا کیتزینگر، و سو ویلکینسن برای پدید آوردن شکلی از تحلیل که به تحلیل گفت و گو و به ویژه ساختار مباحثه می پردازد، به روش های تحلیلی متوسل شده اند که در بطن این نوع تحلیل از گفتمان و زبان شناسی به طور عام انکشاف یافته است.
میلز، سارا (۱۳۸۸)، گفتمان، ترجمه فتاح محمدی، زنجان: نشر هزاره سوم.
کتاب گفتمان سارا میلز شاید اولین کتاب تاثیر گذاری بوده باشد که در حوزه تحلیل گفتمان ترجمه شده است. فهرست مطالب کتاب بدین شرح است:
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: گفتمان و ایدئولوژی
فصل سوم: ساختاری های گفتمانی
فصل چهارم: نظریه فمنیست و نطریه گفتمان
فصل پنجم: نظریه گفتمان استعماری ونظریه گفتمان پسا استعماری
فصل ششم: تحلیل گفتمان، زبان شناسی گفتمان، روان شناسی اجتماعی
در فصل اول کتاب به بررسی تعارف مختلف گفتمان می پردازد، و به شکل تفصیلی به پیدایش تعریف لغوی و پیشینه تاریخی مفهوم گفتمان وارد می شود. بخش دوم این فصل به دیدگاه های فوکو درباره تعاریف گفتمان اختصاص دارد. فوکو به جای اینکه تاریخ را یک پیشروی ساده به به سوی تمدن بزرگ بداند، یا همچون مارکسیست ها آن را سلسله ای از کشمکش های طبقاتی ببیند که سرانجام آن رسیدن به تساوی و برابری باشد، بر این باور است که تاریخ غیر مستمر یا گسیخته است، نه یک روایت بی خللی هست که بتوانیم آن را در مقام خاستگاه تاریخ رمزگشایی کنیم و نه اصلا تداومی. او تاکید می کند که باید تاریخ را یک گسست بدانیم.
در فصل دوم به بررسی رابطه بین گفتمان و ایدئولوژی می پردازد، در واقع در این فصل پس از وارد کردن دیدگاه مارکیست ها به ایدئولوژی، به طرح دیدگاه های فوکو در رابطه با ایدئولوژی می پردازد. فوکو در زمانی کار می کرد که همسویی آکادمیک با مارکسیسم در فرانسه به زیر سوال رفته بود و بحث های بسیاری درباره امکان برپایی نوع جدیدی از نظریه پردازی سیاسی در گرفته بود، نظریه که ضمن تکیه بر اندیشه های مارکسیستی از آن نوع تفکر جزمی که اغلب همراه با برخی از نظریه های مارکسیستی آن زمان بود مبرا باشد. آنچه فکر فوکو را به خود مشغول کرده بود عبارت بود از نوشتن تاریخ بدون ارجاع به مفهوم خود مختار، یعنی فرد. وی کوشید تا مفهوم دکارتی سوژه را کنار بگذارد، سوژه ای که به وجود خودش وابسته است، به توانایی اش و به اینکه خود را یگانه و مستقل و متمایز از دیگران بداند، چرا که می تواند بیندیشد و استدلال کند. همین پرهیز از ارجاع به سوژه به عنوان یک هستی وحدت بخش فوکو را در جرگه اندیشمندان پساساختگرا در می آورد.
در فصل سوم کتاب نویسنده نگاهی به دیدگاه های فوکو در رابطه با ساختار های گفتمانی می پردازد. در واقع یکی از ادعاهای فوکو ئر دیرینه شناسی دانش این است که گفتمان ها صرفا مجموعه از پارگفتار ها که حول یک مضمون یا موضوع گردآمده باشند نیستند. همچنین گفتمان ها صرفا مجموعه از پاره گفتار هایی که از یک صحنه ی نهادی خاص صادر شده باشند نیستند، بلکه گروه های به شدت نظم یافته ای از پاره گفتار های یا گزاره هایی با قواعد درونی مختص به خود هستند. در واقع فوکو صرفا می کوشد بر این تاکید کند که دلیل اصلی برای انجام تحلیلی از ساختار های گفتمانی نه کشف حقیقت یا خواستگاه های یک گزاره، بلکه کشف آن سازوکار های حمایتی است که آن را در جای خود حفظ می کند. این سازوکار های حمایتی هم ذاتی خود گفتمان هستندو هم در عین حال فراگفتمانی هستند. همچنین فوکو دیدگاه عدم تداوم گفتمان ها را مطرح نمود و این دیدگاه وی را قادر ساخت تا با ایده پیشرفت فرهنگ ها به مخالفت بر خیرد. در نهایت فوکو معتقد است که ما گسست های معرفتی سر و کار داریم یعنی در سویه های خاصر در یک فرهنگ، شاهد تحولات نامتدادم در ساختار های گفتمانی هستیم.
در فصل چهارم به بررسی نظریه فمنیستی گفتمان می پردازد. نظریه فمنیست به شدت متکی بر نظریه های فوکو در باب گفتمان است. ممکن است استفاده از کار های فوکو در کار های فمنیستی کمی تناقض امیز محسوب شود، چون چنانچه میگان هریش نشان داده است، کار فوکو براحتی قابل ترجمه به کار های فمنیستی نیست، با این نظریه گفتمان به دلیل اینکه نظریه پردازی قدرت در کانون توجه آن قرار دارد، به نحو خاصی کارساز است. مسئله مودر علاقه نظریه پردازان فمنیست به طور کلی عبارت بوده است از تحلیل روابط قدرت و نحوه سلوک زنان به مثابه افراد و به مثابه اعضای گروه های انسانی با این روابط قدرت. علاوه بر این بر خی از نظریه پردازان فمنیست فرایند تولید سوژه دردمند به همین راحتی نیست، حتی در حین این فرد خود را به عنوان شخصی مبتلا به مشکلات عاطفی می سازد، پایگاه های احتمالی مقاومت که همزمان با آن ساخته می شود، می تواند وجود داشته باشد.
در فصل پنجم کتاب به بررسی گفتمان های استعاری و پسااستعماری پرداخته شده است. مهم ترین نظریه پردازان این حوزه ادوارد سعید، پیتر هولم، ماری لوئیس پرات و هومی بابا می باشد. نظریه گفتمان استعماری مطالعه انتقادی نوشته های ادبی و غیر ادبی است که در دروان امپریالیزم بریتانیا و در سرزمین های استعمار شده نوشته شده اند. سعید می گوید که ساختار های گفتمانی رایج در قرن نوزدهم بویژه نحوه تولید دانش را شکل داده اند. به گونه ای که گزاره های به ظاهر عینی در واقع بر زمینه هایی از ارزیابی و خوار شماری تولید شده اند. آثار گفتمان استعماری بعد از سعید بیتشر می کوشند بعضی از فرضیه ها ادوارد سعید را درباره گفتمان و بازنمایی را به پرسش بکشند.اما نظریه گفتمان پسا استعماری مطالعه انتقادی تاثیر استعمار و پسااستعمار بر جوامع فعلی می باشد. این آثار به طور کلی بیشتر متاثر از نظریه های وران کاوی است تا نظریه های گفتمان و مسئله اصلی آن بیشتر تاثیر فتوحات استعماری بر ساختاری های اجتماعی شکل بندی های گفتمانی فعلی است.
در فصل ششم نویسنده به رویکرد های گفتمان زبان شناسی انتقادی و روان شناسی اجتماعی پرداخته است. در زبان شناسی به ویزه آن جا که به تحلیل گفتمان می پردازد، گفتمان در توضیح ساختاری به کار می رود که به فراسوی مرزهای جمله گسترش می یاید. روان شناسان اجتماعی به ویژه جاناتان پاتر، مارگاریت وترل، سلیا کیتزینگر، و سو ویلکینسن برای پدید آوردن شکلی از تحلیل که به تحلیل گفت و گو و به ویژه ساختار مباحثه می پردازد، به روش های تحلیلی متوسل شده اند که در بطن این نوع تحلیل از گفتمان و زبان شناسی به طور عام انکشاف یافته است.