کارن اورایلی ترجمه سیما ذوالفقاری
فصل اول: دسترسی
نوشتههای مرتبط
تحقیق مردم نگارانه به طور مشخص از زمانی شروع می شود که فرد وارد میدان می شود. این به معنی دسترسی یافتن به افراد یا مکان هایی است که قرار است مورد مطالعه واقع شوند.
دراین فصل می خوانید: گام های نخستین در مردم نگاری. مرحله ی گردآوری عمومی ، تصمیم گیری در باره ی محل تحقیق. مقدمه چینی و “به کار گیری”، و تشویق اهالی به مشارکت در تحقیق. بررسی چگونگی دسترسی حساس ومعقول به جامعه ی مورد نظر. تصمیم گیری در باره ی میزان باز و یا بسته برخورد کردن. انتخاب یک نقش و نحوه ی معرفی خودِ پژوهشگر. بیرون کشیدن و پرهیز از درگیر شدن بیش از حد با جامعه ی مورد پژوهش.
گردآوری عمومی
یکی از اولین گام هایی که برای آغاز یک تحقیق مردم نگارانه باید برداشت،توجه به این موضوع مهم است که چگونه باید به مردم و مکان های مورد نظر نزدیک شد تا در انتها از نظر مردم نگاری به نتایج موفقیت آمیزی رسید. اما به هر حال من فکر می کنم که باید توجه داشت اغلب پروژه های تحقیقاتی در واقع از کتابخانه و گشت و گذار در اینترنت آغازمی شوند یعنی از همان جایی که پال تامپسون (۱۹۸۸) “مرحله ی گردآوری عمومی” می نامد. در این مرحله پژوهشگر هر آنچه که در باره ی موضوع تحقیق به دستش می رسد می خواند، در باره ی پیشینه ی کارهای انجام شده در زمینه ی کارش اطلاعات جمع آوری می کند و آثار نظری و مهم مرتبط با موضوع را مطالعه می کند و البته در باره ی کسانی که قرار است در تحقیق با او مشارکت کنند و خود، موضوع تحقیق هستند اطلاعات کسب کند. در این راستا ممکن است مثلاً اگر موضوع تحقیق مردم نگاری یک گروه مهاجر باشد، اطلاعاتی در باره ی آمار مهاجرت به دست بیاورد و یا اگر در باره ی زنان بی خانمان تحقیق مردم نگارانه می کند باید در باره ی سیاست های مربوط به بی خانمان ها بیاموزد. گام بعدی درواقع وارد شدن به میدان است و این به معنی دسترسی یافتن به گروه یا محل مورد پژوهش است.
گام های نخستین
گرچه به نظر نکته ی ساده ای می رسد، اما در واقع بسیار حائز اهمیت است که گام نخست را محتاطانه و با دقت برداشت. بسیاری از مردم نگاران به خاطر ورود مستقیم و فکر نشده به جامعه ی مورد نظر از همان ابتدا با مانع روبرو شده و یا اصلاً از ورودشان جلوگیری شد. روشی که مردم نگار برای دسترسی انتخاب می کند، نحوه ی ارتباط او را با گروه مورد مطالعه تحت تاثیر قرار خواهد داد، اینکه با چه کسی و راجع به چه چیزی و چگونه صحبت خواهد کرد و یا اینکه گروه مشارکت کننده در تحقیق، چگونه به او پاسخ خواهند داد. تاثیرات ناشی از نحوه ی دسترسی آغازین مردم نگار می تواند برای او مخرب و دراز مدت باشد و او را برای همیشه از بخش های خاصی از گروه هدفش و یا از مورد پرسش قرار دادن مسائل و موضوعاتی خاص محروم کند. علاوه بر این، دسترسی چیزی نیست که یکبار برای همیشه صورت بگیرد. در طول پژوهش مرتب باید به این مهم پرداخت و با گروه های مختلف و مردم گوناگون و برای موضوعات مختلف مورد بحث و مذاکره ی مداوم قرار بگیرد (بِرگ ۲۰۰۴). همیشه روشن نیست که کجا باید تحقیق را انجام داد و همچنان که لاد همفریز (۱۹۷۰: ۱۸) ذکر می کند اغلب این گرایش بین پژوهش گران وجود دارد که به جای تلاش برای دسترسی به موضوعات دشوار از “جمعیتی محصور و دم دست، یعنی دانشجویان کلاس درس” بهره گرفته شود. بسیار بهتر است که ابتدا از یک موضوع تحقیق و یا پرسش هوشمندانه آغاز کنیم و سپس درباره ی محل تحقیق پرس و جو کنیم. همفریز می گوید برای مطالعه اش در باره ی رفتار ” محل های آسایش برخی مردان در یک شهر امریکایی” ( یا همان چایخانه، در اصطلاح عامیانه ی امریکایی)، نمی خواست که فقط در باره ی همجنس بازان تحقیق کند بلکه بیشتر به ” شرکت کنندگان در اعمال همجنس گرایانه” نظر داشت و این برای او خط فارق بسیار مهمی بود و به او کمک کرد که بفهمد از کجا باید شروع کند. پیش از هر چیز او می بایست چایخانه ها و یا توالت های عمومی را بیابد که در واقع برای اعمال مورد نظر او به کار می رفتند.
برخی پژوهش گران خود عضو گروه هدف مطالعه و یا آشنا با آن جامعه هستند. پاتریشیا آدلر (۱۹۸۵) و همسرش مطالعه ی خود را در باره ی یک گروه دلالان و قاچاق چیان مواد مخدر از سر فضولی در باره ی همسایگان خود شروع کردند و البته کمی هم از سر اشتیاق به خاطر استفاده ی تفریحی و گاه به گاه خودشان از مواد. پس از آن تنها از غریزه ی خود کمک گرفتند و تحقیق مرحله به مرحله با دنبال کردن موضوع به پیش رفت. مثیو دزموند (۲۰۰۶) مدتها به عنوان آتش نشان حریق های طبیعی در آریزونای شمالی کار می کرد و سپس شروع به گردآوری داده برای پاسخ به این سوال کرد که چرا برخی مردم چنین مشاغل پر خطری را انتخاب می کنند. و در آخر جیسن دیتُن (۱۹۷۷) هنگامی که پژوهش میدانیِ مردم نگارانه خود را در باره ی دله دزدی و کش رفتن آغاز کرد مدت ها بود که در یک نانوایی کار می کرد.
برخی دیگر از پژوهش گران به سرزمین های دوردست می روند تا تحقیقات مردم نگارانه در میان مردمانی انجام دهند که کاملاً با آنها بیگانه هستند. برای مثال جیمز اسکات (۱۹۸۵) به خاطر کندو کاو در باره ی اعمال اعتراضی روزمره ای نظیر کار شکنی، بله بله گفتن کاذب، دله دزدی و خود را به نادانی زدن، که معمولاً توسط گروه های نسبتاً ضعیف در کشمکش های روزانه شان در برابر سلطه و بهره کشی بکار می رود، دو سال را در یک روستای کوچک در مالزی سپری کرد. در چنین موقعیت هایی و حتی در محیط های مانوس تری نظیر مدرسه یا کارخانه، تشویق مردم به پذیرفتن یک پژوهشگر و اجازه دادن به او برای ورود به جریان زندگی روزانه شان، بودن در میان آنها و نگاه کردن، گوش دادن و پرسش کردن مدام او معذب کننده و اضطراب آور است. پال راک (۲۰۰۱) در این باره می گوید این موقعیت گاهی به طرز بدی شبیه تلاش فروشندگانی است که به مردم زنگ می زنند یا سراغشان می روند تا کالایی را که احتیاج ندارند یا توانایی خریدش را ندارند به آنها بفروشند. از سوی دیگر اغلب مردم نگاران دسترسی را به طرز شگفت انگیزی آسان یافتند. مردم عموماً حضور یک پژوهش گر را که دور و بر آنها می پلکد و مرتب از آنها سوال می کند می پذیرند به شرط آنکه علت حضور او را درک کنند و بتوانند نظرات خودشان را هم ابراز کنند. در حقیقت بسیاری از آنها ذوق هم می کنند و از مشارکت لذت می برند. سو استروف (۱۹۸۱: ۸) در پژوهش خود در باره ی بیماران روانی سرپایی، همکاری و همراهی بیماران را با خود خارج از حد انتظارش یافت به طوری که به او اجازه دادند با آنها زندگی کند و آنها را حتی د ر شرایط بسیار نامساعد و بیش از حد متاثر کننده مورد مشاهده قراردهد.
البته اکنون مردم نگاران تحقیق مردم نگارانه را در موقعیت های چند گانه انجام می دهند، به صورت آنلاین، مجازی یا تاریخی. هر کدام از اینها دربردارنده ی مسائل خاص خود از نظر دسترسی است، اما به هر حال قائل شدن به تفکیک بین موقعیت عمومی و خصوصی بسیارمفید خواهد بود. در یک بستر عمومی از برخی نکات دسترسی آسان تر است اما چیزی که دشوارتر است برقراری رابطه ی عمیق با گروه مورد پژوهش و صریح و باز برخورد کردن در باره ی موضوع مطالعه است. موقعیت خصوصی نیاز به کار بیشتر برای ورود و برقراری ارتباط دارد اما احتمال رسیدن به اطلاعات جالب و غنی نیز در این شرایط بیشتر است. هامفریز (۱۹۷۰) پژوهش خود را از یک بستر عمومی شروع کرد اما همچنانکه با محافل همجنس بازان بیشترآشنا شد، تصمیم گرفت که از افراد خاصی شناخت پیدا کند که مطالعات مرسوم و سنتی بر پایه ی شخصیت آنها صورت پذیرفته بود. در جریان مصاحبه ها و نزدیک شدن و برقراری رابطه با آنها وی دریافت که فعالیت های آنها بیشتر زیرزمینی است اما اصلاً آنقدر که ممکن است به نظر یک غریبه برسد، فعالیت های ناجور یا خطرناکی نیستند.
Adler, P.A. (1985) Wheeling and Dealing: an Ethnography of an Upper-Level Drug Dealing
and Smuggling Community. New York: Columbia University Press.
Berg, B. L. (2004) Qualitative Research Methods for the Social Sciences, 5th edn. Boston:
Pearson.
Desmond, M. (2006) ‘Becoming a fire fighter’, Ethnography, 7(4): 387-421
Ditton, J. (1977) Part-Time Crime: an Ethnograghy of Fiddling and Pilferage: London:
Macmillan.
Estroff, S. E. (1981) Making it Crazy. An Ethnography of Psychiatric Clients in an American
Community. Berkeley, CA, and London: University of California Press.
Humphreys, L. (1970) Tea-Room Trade. Chicago: Aldine.
Scott, J. C. (1985) Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance. New
Haven, CT: Yale University Press.