انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فرهنگ و توسعه: بررسی انسانشناختی سبد مصرفی خانواده های فرهنگی با تاکید بر زیر سبد هزینه های فرهنگی

گزارش تحقیق درس فرهنگ و توسعه نیم سال اول ۸۸-۸۹ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

چکیده

سبک زندگی هر خانواری متاثر از سبد هزینه های صورت گرفته آن خانوار در یک مدت معین است. الگویی که از این هزینه ها ترسیم می شود معمولاً فراز و نشیب کمی داشته و برای بازشناسی سبک زندگی روزمره و مصرف های متعدد خانوارهای مورد مطالعه قابل اطمینان است. سبد مصرف فرهنگی خانوار نیز جزیی از کل هزینه های صورت گرفته یک خانوار است که بنا بر اولیت های هر خانوار که متأثر از میزان درآمد و فرهنگ استفاده فرهنگی است متغیر است.

تحقیق حاضر مطالعه موردی ده خانوار از پایگاه اجتماعی فرهنگیان(آموزش و پرورش) است که جملگی از لحاظ اقتصادی در قشر متوسط و متوسط رو به پایین قرار میگیرند.
مطالعه سبد هزینه های این ده خانوار، ما را ملزم می کند که برای تدقیق نتیجه بدست آمده خانوارهای مورد مطالعه را بنا بر مولفه ی ” دوشغله فرهنگی” و “یک شغل فرهنگی” هر خانوار به دو گروه اول و دوم تقسیم نماییم. بدین ترتیب میتوان با مقایسه این دو گروه خانوار های اول و دوم تاثیر نوع اشتغال ایشان را در سبد هزینه های فرهنگی شان مشاهده نمود.

سبد مصرف فرهنگی خانواده هیچ الزامی به مفید بودن حتمی آن مصرف فرهنگی ندارد و لذا از همین طریق است که باید به مصرف آگاهانه فرهنگی بعنوان یک عامل اصلی در جهت ارتقای فرهنگ عمومی جامعه دل خوش نمود. مصرف فرهنگی میتواند برای جامعه مفید باشد که، علاوه بر آگاهانه بودن هدفدار نیز باشد.
تحقیق حاضر با توجه و تاکید بر سبد مصرف فرهنگی خانوار های فرهنگی مورد مطالعه تلاش نموده است که از این طریق به رهیافته ها و پاسخ های مناسبی در جهت تمکین این پرسش ها بپردازد.

کلید واژگان
آگاهانه – الگوی مصرف – اولویت – اقتصادی – خانوار – خانواده – دو شغله فرهنگی – سبد هزینه ها – سبک زندگی – سبد مصرف فرهنگی – فرهنگی مصرف فرهنگی – قشر متوسط و متوسط رو به پایین – میزان درآمد – مصرف آگاهانه – یک شغله فرهنگی

مقدمه
خانوده های فرهنگیان، بدلیل شغل و اهمیتی که در فرهنگ پذیر و جامعه پذیر کردن کودکان، نوجوانان و جوانان جامعه ایفاء میکنند محل بسیاری از مطالعات بوده اند. با توجه به این جایگاه و نقش خانواده های فرهنگیان در عرصه فرهنگی، بررسی هزینه ها و استفاده های فرهنگی همین خانواده ها در مسئله فرهنگ قابل اهمیت و مورد بررسی قرار میگیرد.
این مسئله از آنرو مهم خواهد بود که افرادی که نمایندگی فرهنگ رسمی کشور را برای انتقال به طبقه اجتماعی کم سالان بر عهده دارد، خود تا چه میزان با فرهنگ کشور در ارتباط بوده و اگر این ارتباط هم وجود دارد آیا در شغل ایشان تبلور می یابد و یا خیر؟!
در جهت بررسی و شناخت سبد مصرفی خانواده های فرهنگی، در ابتدا باید به چند مفهوم بکار برده شده و مورد استفاده در تحقیق اشاره کرده و تعریف خویش را از آنان روشن و قابل بیان سازیم. سبد مصرف خانواده ، به تمام هزینه ها، مخارج، درآمدها،خرید ها و فروش های خانواده در مدتی معین که در شکل معمول، یک ماه است، گفته می شود. برای سهولت مطالعه سبد مصرف خانواده خود به دو دسته سبد هزینه های خانواده و سبد درآمد خانواده تقسیم می شود که هزینه ها و مخارج را در یکی سبد جای داده و درآمدهای خانواده را در دیگری بررسی میکند. در سبد هزینه های مصرفی خانواده چندین زیر سبد مصرف قرار دارد که برای نمونه میتوان زیر سبد هزینه های فرهنگی، آموزشی، رفاهی، پوشاک،مسکن و … اشاره نمود. پس بنابراین مطالعه ی ما بصورت خطی بدین صورت است : سبد مصرف خانواده – سبد هزینه های مصرفی خانواده – زیر سبد فرهنگی خانواده، است.
تمام هزینه های انجام گرفته را در زمینه خریدهای فرهنگی از قبیل: خرید محصولات فرهنگی، مجلات، روزنامه ها، سینما رفتن، کلاسهای آموزشی و … را سبد هزینه های فرهنگی مینامیم.
بررسی مفهوم سبد مصرف فرهنگی خانواده های فرهنگی علاوه بر بررسی در سبک زندگی خانواده های فرهنگی، ما را به شناخت نحوه ی تولید و بازتولید فرهنگی جامعه در سطحی کاملاً جزیی تر سوق داده و از این طریق میتوان به چگونگی و نحوه ی هزینه های فرهنگی فرهنگیان بعنوان متولی فرهنگ رسید.
طرح مسئله
هزینه های فرهنگی به معنای درست کلمه در فرهنگ ایرانی انجام نمی شود و یا فراگیر نیست و در اصطلاحی کلی تر فرهنگ مصرف فرهنگی، بصورت کامل بیان و ترویج نشده است. این سطح ناآگاهی فرهنگی، از زمینه هایی چون عدم شناخت سبد مصرف فرهنگی برای هر خانواده شروع شده و به هزینه های اشتباه تحت عنوان سبد مصرف فرهنگی، میرسد.
در این میان و با توجه به نقش خانواده های فرهنگی بنا بر شغل خویش که ارتباط نزدیک با فرهنگ سازی جامعه دارند دو مفروضه پدیدار میشود: سبد هزینه های فرهنگی خانواده فرهنگی به چه میزان است. درصورت پایین بودن این سبد هزینه ای، این خانواده به چه صورتی بر روی فرهنگ و فرهنگ سازی رایج در شغل خویش تاثیر میگذارند.
افزایش و کاهش هزینه های فرهنگی میتواند دلایل متعددی داشته باشد لیکن تاکید این پژوهش بر روی این مسئله است که آیا خانواده های فرهنگیان که زوجین هر دو فرهنگی هستند با خانواده ای که تنها یک نفر از والدین فرهنگی است متفاوت است و یا خیر؟!
در صورت تفاوت افزایشی خانواده های که هر دو زوج فرهنگی هستند، آیا این هزینه مازاد بر آنان در نتیجه شغل ایشان است.
در واقع، پایگاه فرهنگیان توان تاثیر گذاری مستقیم را بر روی سبد مصرف فرهنگی خانواده داراست و میتواند که در کاهش و افزایش هزینه های یک خانواده علت خطاب شود و یا خیر؟
در این راستا، با انتخاب ۵ خانواده که زوجین فرهنگی هستند بعنوان خانواده های اول و ۵ خانواده که یک نفر از والدین فرهنگی هستند بعنوان خانواده دوم، به بررسی سبد هزینه های فرهنگی دو گروه خانواده اول و دوم پرداخته و از این طریق به بررسی تفاوت های احتمالی کاهشی و افزایشی هزینه های سبد مصرف فرهنگی خانواده ها مبادرت شده است.
مسئله اصلی در بررسی و مطالعه سبد هزینه های یک خانوار را باید در تدقیق و واکاوی میزان هزینه های صورت گرفته بنا به دسته بندی های فرهنگی، دینی، بهداشتی، آموزشی، تربیتی ، اقتصادی و … دانست. با این رویکرد آیا خانوار های فرهنگی بنا بر پایگاه اجتماعی حساسی که در آن هستند می توانند که این دسته بندی ها را بدرستی انجام داده و هزینه ها را بصورت کامل در این دسته های خود ساخته هزینه نمایند.
سبد هزینه های فرهنگی هر خانوار فرهنگی نیز بنا بر کمیت و کیفیت احتمالی که دارد، نمایه ای از بازتولید امر فرهنگ در پایگاه نسلی است. امر فرهنگی بکار گرفته شده در کاربری های روزانه بنا بر روزمره بودن خود، بر روی سبک زندگی تاثیر داشته و این تأثیر از آموزش های مستقیم توان انتقال را داراست. بنابراین با یک چرخه نسبتاً زیاد امر فرهنگی تولید و مصرف شده از سوی خانوار فرهنگی به قاعده باید تاثیر گذاری غیر مستقیم بر روی دسته نسلی پایین تر باشد. هدف این تحقیق نیز در درجه اول مطالعه این چرخه مصرفی و در مرحله بعد، تاثیر آن از روند آموزشی بر روی محصلین است.
روش تحقیق
مفهوم سبک زندگی و بررسی سبد هزینه ای خانوار از آنرو که یک معنای انتزاعی است، امکان مشاهده مستقیم ندارد، بلکه باید به آثار و جوارح روزانه زندگی یک خانوار دقیق گشت تا بتوان یک تصویر کلی از این مفاهیم برای مطالعه بکار بست. از اینرو مطالعه اسنادی برای بازشناسی مفهوم های مقتضی اولین گام برای مطاله موضوع مورد مطاله است. آشنایی با خانوارهای فرهنگی انتخابی و مشاهده ابتدایی در جهت بازشناسی اطلاع رسان ها گام دوم را به خود اختصاص میدهد. مصاحبه های تنظیم شده و مصاحبه های آزاد نیز مرحله بعدی بوده و در نهایت با اجرای روش گفتگوی مشارکتی اطلاع رسان ها(فوکوس گروپ) آخرین مرحله گردآوری اطلاعات جامعه مورد مطالعه است.
بکارگیری روش تحقیق انسان شناختی و مورد مطالعه ای امیک و اتیک در مقابل مفهوم سبد هزینه های خانوار و سبک زندگی ایجاد شده، توانسته با ارئه یک تجربه زیسته از نزدیک محقق را به مثابه یک فرد از جامعه مورد مطالعه تبدیل نموده و از این برآیند به واکاوی موضوع های مورد مطالعه بیانجامد.
انجام ۱۰ مصاحبه تنظیم شده، ۴ مصاحبه آزاد و یک مرحله گفتگوی مشارکتی اطلاع رسان ها (فوکوس گروپ) به همراه یک فرآیند مطالعاتی پیرامون مفاهیم سبک زندگی، زندگی روزمره، سبد هزینه ها و پایگاه اجتماعی نهاد آموزشی و عوامل اجرایی این آموزش ، بصورت نسبی روند مناسبی را برای به نتیجه رسیدن و استخراج پاسخ های سئوالات تحقیق بوجود آورده است.
سئوال تحقیق
برای باز شناسی و مطالعه سبد هزینه های خانوارهای فرهنگی که مستقیماً بر روی سبک زندگی ایشان تأثیر می گذارد ابتداً باید به گردآوری صورت مسئله هایی پرداخت که عیان نبوده و یا کمتر درباره ی آنان میدانیم، اقدام نمود تا از این طریق بتوان به سئوالهایی که بصورت احتمالی و امکانی در مورد مسائل و مواضع تحقیقی ایجاد می شود، پاسخ داده و تحقیق را به مثابه یک فرآیند نتیجه گرا و نتیجه دار، قلمداد کرد. سئوال تحقیق، مهمترین عامل و مولفه در جهت انجام و چگونگی تحقیق صورت گرفته است.
در مطالعه خانوارهای فرهنگی، مشاهده و فهم چگونگی، کمیت و کیفیت سبد هزینه فرهنگی خانوار را نحوه و چیدمان سئوالات تحقیق است که مشخص می کند، بدین ترتیب :
۱. در پایگاه اجتماعی خانوارهای فرهنگی ، چه میزان از سبد هزینه ها را سبد هزینه فرهنگی شامل می شود؟
۲. آیا در خانواده های “دو شغله فرهنگی”، نسبت به خانوارهای “یک شغله فرهنگی”؛ هزینه فرهنگی بیشتری انجام میگیرد؟
۳. عامل توجه و عدم توجه به هزینه در امر فرهنگ، در خانوارهای فرهنگیان چه عامل و یا علتی است؟
۴. آیا خود خانوار، از هزینه های فرهنگی صورت داده خویش راضی است، اگر خیر، چرا و حد مطلوب آنان چه عملکردی است؟

معرفی مکانی و زمانی موارد مورد مطالعه
خانوارهای فرهنگیانی که در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته اند، دو خانواده هستند که به دو دسته اول و دوم تقسیم گردیده اند. ملاک این تقسیم، شاغل بودن یک و یا زوجین خانواده در یک نقش آموزشی و فرهنگی است. بنابراین معیار در این تحقیق با دو گروه خانوار “دوشغله فرهنگی” و یک شغله فرهنگی روبروییم که به ترتیب ایشان را دسته اول مطالعاتی و دسته دوم مطالعاتی نام می گذاریم.
از بین زوجین این ده خانوار بدلیل دسترسی به یک مدرسه دبیرستان و پیش دانشگاهی دخترانه، زنان همواره در این دو گروه اول و دوم شغل فرهنگی داشته و این مردان هستند که در گروه اول شغلشان فرهنگی است و در دسته دوم شغلشان آزاد و یا دولتی غیر آموزشی و فرهنگی است.
بدلیل انتخاب خانوارهایی که زنان آنان همگی با یکدیگر همکار بوده اند، بدیهی است که شناخت ما از دریچه رویکرد زنان به خانوار است و این خود باعث میشد که لزوم شناخت و مصاحبه با سویه مردانه این مهم نیز دو چندان شود.
خانورهای انتخابی از جهت سابقه تدریس به ترتیب به ۳ گروه تقسیم می شدند: دسته اول – ۳ خانوار که سابقه تدریس ۵ یا کمتر از ۵ سال را دارا بودند. دسته دوم- ۵ خانوارهای که سابقه تدریسی ۱۰ و یا کمتر از ۱۰ را داشتند. دسته سوم – ۲ خانواری که بیشتر از ۱۰ سال سابقه تدریسی در آموزش و پرورش را دارا بودند.
اهمیت این مولفه از آنجا بود که امکان داشته با مطالعه بر روی سابقه تدریسی خانوارها، بین خانوارهای فرهنگی قدیم نسبت به جدید، سبد هزینه های خانوار اختلاف معنی داری را میداشت یا بالعکس این خانوارهای کم سابقه تر بودند که افزایش و یا کاهش سبد هزینه های فرهنگیشان، ایشان را از خانواده های قدیمی تر فرهنگیان متمایز می ساخت.
از طرف دیگردر بین این ده خانوار و دو دسته اول و دوم مطالعاتی، در هشت خانوار شغلهای فرهنگی، شغل “دبیری” بود و در دو خانوار دیگر که سه نقش فرهنگی را شامل میشد شغل شاغلین در آموزش و پرورش، نقش “غیر دبیری” و “دفتری” تعریف شده است. بدیهی است که اگر تقاوتی میان سبد هزینه های فرهنگی خانوارها فرهنگیان”دبیر” و فرهنگیان “دفتری” بوجود آید، این اختلاف معنی دار بوده و از مولفه “دبیری” و یا “دفتری” بودن ایشان نیز می تواند سر چشمه گیرد.
مطالعه و مصاحبه و مشاهده این خانوراهای فرهنگی در دو ماهه آبا و آذر، پاییز ۱۳۸۸ صورت گرفته است.
مشکلات تحقیق
اولین مشکل تحقیقی که شاید در روند مطالعه محقق،تأثیر نهاده است؛ همسان و هم حجم نبودن درآمدهای خانوارهای فرهنگی است. این غیر همسان بودن درآمدها به هیچ رو، رابطه معنا داری را ایجاد نکرده که بتوان ایشان را بنا بر مولفه مشخصی در یک دسته جای داد. از عوامل این غیر همسانی میتوان به ثروت ارثی، درآمد بالای نقش مرد خانوار در غالب شغل آزاد به نسبت درآمد فرهنگیان، دو شغله و یا چند شغله بودن یکی از اعضا خانوار و در نهایت تدریس های خصوصی فرهنگیان”دبیر” اشاره نمود.
مشکل بعدی را میتوان در مشخص نبودن و یا تاکید ها و پافشاری های یک خانوار بر روی هزینه های فرهنگی قلمداد کرد که از نگاه محقق و بنا بر تعریف رایج از هزینه فرهنگی که شامل خرید یک خدمت و کالای فرهنگی است، قرار نمی گرفت. این غیر همشکل بودن تعریف محقق و خانوارها و یا تعریف غیر هم سان خانوارها از این مفاهیم در میان خو،د بدون توجه به معیار قرار دادن تعریف محقق نیز گاه و بی گاه باعث خروج و عدول از این معیار کرده و بنابراین اصل داده ها را غیر معتبر و ناسنجیده می نمود.
ادبیات تحقیق
در بحث ادبیات تحقیق، ضعفی قابل بیان و بسیار بزرگ در زمینه موضوع سبک زندگی، مطالعه خانوار ، مطالعه و بررسی سبد هزینه های فرهنگی و بصورت کامل در مورد مطالعه و بررسی سبد هزینه های فرهنگی خانوار های فرهنگیان قابل بیان است. ادبیات تحقیق موضوع مورد مطالعه که سبد هزینه های خانوار و تأثیر آن بر روی سبک زندگی افراد و خانوارهای ایشان است به دو کتاب و چند پایان نامه بعضاً نامرتبط در این زمینه محدود میشود.
۱. الگوی سبک زندگی ایرانیان / صالحی، رضا / تهران : مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک ,۱۳۸۶
۲. فرهنگ و زندگی روزمره/ بنت، اندی / چاوشیان، حسن / تهران : اختران ,۱۳۸۶
۳. بررسی هزینه های بهداشتی در خانوارهای شهری ایران/ ابراهیمی، رسول / پایان نامه / تاریخ دفاع ۱۳۸۲
۴. تحقیقی پیرامون چگونگی تغییرات مصرف بر اساس نتایج بررسی هزینه خانواده در سالهای ۱۳۳۸-۱۳۴۷/ غفوری، محمد/ پایان نامه ….

نتایج تحقیق
هزینه های صورت گرفته در خانوارها را باید بنا بر درآمد و هزینه ها به دو دسته تقسیم نمود. دسته اول را بنا بر سطح درآمد باید سنجید و دسته دوم را بنا بر سطح هزینه ها.
مطالعات اولین نشان میدهد که تقریباً در هیچ خانواری بصورت پیش فرض حجم درآمده های بدست آمده با حجم هزینه های صورت گرفته همخوانی ندارد(هاشمی/شیرانی/۸۴). از اینرو هزینه های یک خانوار میتواند در مقابل درآمده های ممکن آن خانوار به دو صورت افزایشی و یا کاهشی مشاهده شود. این پیش فرض بصورت احتیاط بر ما الزام می سازد که تعریف مشخصی را از هزینه های خانوار داشته باشیم تا با محاسبه و تجمیع نتایج آن و کسر از میزان درآمد به اختلاف هزینه ها حال چه بصورت باقی مانده و چه بصورت بدهکار برسیم.
الگوی هزینه ها
اولین برداشت از مفهوم های هزینه های خانوار را میتوان در تمام مخارج یک خانوار اعم از هزینه های مسکن، خوراک، پوشاک، بداشت، آموزش ، بهداشت و فرهنگ مشاهده نمود. این تعریف کلی را میتوان با تجزیه و خرد کردن بصورت دقیقی بعنوان پیش فرض مطالعاتی خویش قبول نمود؛ بدینگونه که هزینه های صورت گرفته در جهت به خدمت گرفتن کالا چه بصورت کالای مادی و چه کالای خدمات را شامل شود. سبد هزینه های یک خانوار همچنان که مشاهده شد و تعریف گردید به چند مجموعه منسجم و غیر منسجم هزینه ای تقسیم و خرد می شود که هزینه های مسکن و پوشاک و تغدیه و … از این قبیل است، لذا تاکید این مطاله بر روی هزینه های فرهنگی امکان داشته و صورت گرفته در خانوارهای فرهنگیان است.
سبد هزینه های خانوارهای فرهنگیان
سبد هزینه های فرهنگیان را با کمی تسامح میتوان همان سبد هزینه های معمول یک خانواده از طبقه متوسط و متوسط رو به پایین شهروندان شهرنشین ایرانی قرار داد. ویژگی این سبد هزینه طبقه متوسط و متوسط رو به پایین را باید در تحصیص میزان درآمده به زیر مجموعه های هزینه های خانوار تشخیص داد. این مفهوم بدین معنی است که سبد هزینه ها را قبل از اینکه اولویت های معنوی خانوار مشخص کند در اغلب اوقات میزان درآمد و اولیت های “زنده مانی” خانوار تعیین می کند از اینرو بصورت یک قاعده نانوشته یک ترتیب اجرایی برای تخصیص منابع را بوجود می آورد که بصورت خطی میتوان بدین شکل نشان داد.
مسکن – خوراک – بهداشت و درمان – آموزش – خدمات و حمل و نقل- پوشاک – فرهنگ – حوادث غیر مترقبه – هزینه های غیر ضرور و تجملی – هزینه های دینی – هزینه ها ورزشی و سلامتی
ترتیب این هزینه ها را مولفه های متعدد نشان نداده بلکه نوعی از مدیریت منابع اندک درآمدی برای تامین نیازهای متعدد مشخص می کند با این حال میتوان به جز سه مورد اول که عبارتند از : مسکن، خوراک و بهداشت و درمان؛ ترتیب مولفه های دیگر هزینه ای را جابه جا کرد.
از میان این هزینه های صورت گرفته در سبد هزینه ی کل خانوار، تاکید و موضوع مورد مطالعه ما بر روی سبد هزینه های فرهنگی خانوار های فرهنگیان است.
سبد هزینه های فرهنگی خانوارهای فرهنگیان
با مشخص شدن جایگاه خطی هزینه های فرهنگی در مدل خطی هزینه های طبقه متوسط و متوسط رو به پایین جامعه ایرانی، مشاهده می شود که هزینه های فرهنگی جزء هزینه های غیر ضرور و قابل حذف خانوار دسته بندی شده است. این موقعیت نمادی از رویکرد فرعی خانوراهای ایرانی طبقه متوسط و متوسط رو به پایین به مقوله ی امر فرهنگی است. حال با توجه به این پیش مقدمه باید تعریفی دقیقی از سبد هزینه های فرهنگی خانوار فرهنگیان ارئه شود تا بتوان با یک پارامتر درست و تعیین شده خانوارهای فرهنگیان مورد مطالعه را بازشناسی کرد.
سبد هزینه های فرهنگی خانوارهای فرهنگیان را باید شامل تمام هزینه هی صورت گرفته در مقولات : خرید کتاب، مجلات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی/سرگرمی، هزینه های اوقات فراغتی، هزینه صورت گرفته برای شرکت در تئاتر، سینما و کنسرت های موسیقی، شرکت در کلاس های آموزشی برای یادگیری یک هنر خاص، شرکت در کلاس های مشاوره ای و تربیتی و خرید مصنوعات فرهنگی از قیبل آموزشی، پژوهشی، هنری و کارآفرینی دانست.
تجیمع هزینه های صورت گرفته در سبد هزینه های فرهنگی خانوارهای فرهنگیان، را میتوان یک شاخص قابل مطالعه برای تطبیق و مقایسه دو خانوار گروه اول و دوم فرهنگیان دانست و از این طریق به مطالعه میزان و شاخص مشترک هزینه های صورت گرفته در پایگاه اجتماعی فرهنگیان دست یافت.
نسبت هزینه های صورت گرفته فرهنگی دسته اول و دوم فرهنگیان بنا بر سبد هزینه های کل خانوار
سبد هزینه های فرهنگی یک خانوار فرهنگی، درصدی از میزان کل هزینه های صورت گرفته یک خانوار فرهنگی است. با این مقدمه افزایش یا کاهش هزینه های سبد فرهنگی خانوار را باید معلولی برای رویکردهای متفاوت خاوارهای فرهنگی بنا بر اولویت های یا محدودیت های مالی خانوار قلمداد کرد.
با مطالعه دو گروه خانوارهای اول و دوم، میانگین هزینه های صورت گرفته در هر خانوار را ۹% درصد از میزان کل سبد درآمدهای یک خانوار تشیکل میداد. حال با توجه به این میزان میانگین برای ده خانوار اگر برای هر خانوار نیز یک میانگین جدا گانه مصاحبه شود، سبد هزینه های فرهنگی هر گروه ار دو دو خانوارهاب اول و دوم نشان دهنده افزایش و یا کاهش میانگین هزینه های فرهنگی گروه خود از میانگین اصلی خواهند بود. با توجه به اینگه گروه اول را “دوشغله های فرهنگی” شامل میشود درصد میانگین هزینه های فرهنگی ایشان را ۱۳% محاسبه نموده و گروه دوم را که خانوارهای “یک شغل فرهنگی” شامل می شود ۵% درصد محاسبه نموده ایم. سبد هزینه های فرهنگی دسته اول را که ۱۳% از سبد هزینه های کل است در قیاس با سبد هزینه های گروه دوم خانوارهای فرهنگی که ۵% درصد است، نشان دهنده ی آن است که خانواهرای “دوشغله فرهنگی” به نسبت “خانوارهای یک شغله فرهنگی” هزینه فرهنگی بیشتری را انجام داده اند و این در وهله اول میتواند مقتضی از فرهنگ شغلی ایشان بوده و در مرحله بعدی نیاز شغلی هر فرد فرهنگی باشد. این آمار از آنجا بیشتر اهمیت میابد که با مطالعه سبد درآمدهای خانوارهای اول و دوم متوجه می شویم که میزان درآمد متوسط خانوارهای دوم که تنها “یک شغل فرهنگی” هستند نسبت به گروه اول خانوارهای فرهنگیان تفاوت چشمگیری بصورت متوسط ۶۰۰ هزار تومان را دارد. بر این اساس متوسط درآمدهای خانوار اول را مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان تعیین کرده و میانگین سبد درآمدی خانوارهای دسته دوم را دومیلیون و صد هزار تومان میبینیم.
مقایسه سبد هزینه های فرهنگی دسته اول و دوم خانوارهای فرهنگیان
با توجه با اینکه نسبت سبد هزینه های صورت گرفته گروه اول خانوارهای فرهنگیان در قیاس با سبد درآمدهای همان گروه در مقابل سبد هزینه های فرهنگی گروه دوم خانوارهای فرهنگیان در قیاس با میانگین سبد درآمدهای همان خانوار بیشتر است، باید به دنبال تبیین دلیلی بود که توجیه کننده افزایش سبد هزینه های فرهنگی خانوار اول با تاکید بر کمتر بودن درآمدش از گروه دوم خانوارهای فرهنگیان بود. این موقعیت نشان دهنده ان است که در جامعه مورد مطالعه، سبد هزینه های انجام گرفته در زمینه فرهنگ نسبت مستقیمی با میزان درآمدهای همان خانوار ندارد، بلکه این اولیت شغلی هر خانوار است که حال بصورت درونی یا بصورت اجبار، یک خانوار از گروه اول را که دارای “دوشغل فرهنگی” هست در قیاس با یک خانوار از گروه دوم در رتبه هزینه های فرهنگی بالاتری قرار میدهد. در واقع، آیا میزان هزینه های فرهنگی یک خانوار از گروه اول به این دلیل دو برابر یک خانوار از گروه دوم است که در خانوار گروه اول دو نقش شغلی فرهنگیان وجود دارد و در گروه دوم تنها یک شغل فرهنگی ایجاد شده است؟ پاسخ به این سئوال مسلماً خیر است، زیرا که افزایش هزینه های فرهنگی خانوارهای فرهنگیان اول را نمیتوان تنها و تنها مقتضی از شغل ایشان دانست. این تفاوت افزایشی در هزینه های خانوارهای اول و دوم را باید وابسته به فرهنگ زندگی روزمره و سبک زندگی این دو گروه خانوار دانست. سبک زندگی خانوارهای دسته اول یک اضافه هزینه ای به نسبت سبد هزینه های خانوار دوم دارد که آنرا باید در خرید بیشتر کتاب و مجلات دانست. درواقع سبد هزینه های فرهنگی نیز خود به دو دسته هزینه های پایه و غیر پایه تقسیم می شود. سبد هزینه های فرهنگی خانوارهای اول و دوم هر دو هزینه های پایه از قیبل کلاس های آموزشی و سرگرمی ، خرید مصنوعات فرهنگی و رفتن به سینما و … را انجام میدهند ولی این خانوار گروه اول است که پتانسیل هزینه بیشتری را وقف خرید کتاب و مجلات و … می کند. بنابراین این اختلاف معنی دار میزان تفاوت سبد هزینه های فرهنگی را نمی توان به شغل فرهنگی بودن یک خانوار بصورت مستقیم نسبت داد. بلکه این فرهنگ زندگی روزمره و سبک زندگی ایشان است که باعث و عامل این تفاوت است.
“دوشغله” و یا “یک شغله” بودن فرهنگیان و تاثیر آن در میزان سبد درآمد خانوارهای اول و دوم
بنا بر آنچه ذکر گردید، خانوارهای دسته اول فرهنگی که “دوشغله فرهنگی” بودند به نسبت خانوارهای فرهنگی دسته دوم که “یک شغله فرهنگی” بودند از میزان درآمد کمتری برخوردار بودند. در اینجا میان شغل فرهنگیان و میزان درآمدهای خانوار ارتباط مستقیم مشاهده شده است، چناچه که درآمد فرهنگیان بصورت نسبی در هر دو گروه خانوار اول و دوم تقریباً هم سان است و کلاس های خصوصی نیز، چنان تفاوت قابل بیانی را ایجاد نمی کند و لذا این سغل همسر گروه خانوارهای دوم است که حال (آزاد و یا دولتی) میزان بیشتری از درآمد را نصیب خانوار گروه دوم می کند.
با توجه به این بیشتر بودگی درآمد خانوار گروه دوم نسبت به گروه اول اینکه چرا دسته دوم خانوارهای مورد مطالعه، میزان کمتری از درآمده خویش را بصورت عمومی و میانگین صرف هزینه های فرهنگ بصورت ماهیانه می نماید، خود جای بحث دارد. آنچنان که مشاهده شد، افزایش هزینه های سبد فرهنگی خانوار اول نسبت به خانوار دوم متعصب از پایگاه شغلی ایشان نیست، در مورد گروه دوم خانوارها نیز همین فرضیه صدق کرده و پاسخ این کاهش در آمد به نسبت خانوارهای اول فرهنگیان را باید در مفهوم سبک زندگی و روش زندگی روزمره این خانوارها دسته بندی و مطالعه کرد. اینکه به چه دلیلی هزینه های صورت گرفته در خانوارهای گروه دوم کاهش چشمگیری دارد را باید در فرهنگ عدم توجه و دقت به هزینه های مصنوعات نوشتاری/فرهنگی مشاهده کرد. خانوارهای گروه دوم فرهنگیان علاقه کمتری به مطالعه هر گونه از مصنوع فرهنگی-نوشتاری اعم از : کتاب و مجلات را نشان داده و بیشتر سوق داشته به سمت خرید و مشارکت در مصنوعات فرهنگی تصویری رایج اعم از فیلم و …
این تفاوت در سبک زندگی باعث شده است که آنچنان که آشکار است خانوارهای گروه اول به نسبت گروه دوم و بصورت نسبی یک برتری علمی قابل مشاهده ای را داشته و بطور عامیانه سطح فرهنگی بالاتری را برای خود اختصاص دهند.
عامل شغل غیر فرهنگی بر سبک زندگی خانوار گروه دوم
دسته دوم خانوارهای مورد مطالعه که اعم بودند از یک “شغل فرهنگی” و یک “شغل غیر فرهنگی” (آزاد و یا دولتی) با یک رابطه مستقیم و بصورت کاملاً بارز از وضعیت درآمدی بالاتری نسبت به خانواده های دسته اول فرهنگیان برخوردار بودند. عامل شغل غیر فرهنگی بعنوان اولین و مهمترین دلیل این افزایش متوسط درآمد خانوارهای دسته دوم بر دسته اول؛ از آنرو قابل تاکید است که یک فرآیند معکوس را نسبت به هزینه های فرهنگی در دسته دوم خانوارهای فرهنگی مشاهده می کنیم. آیا دلیل هزینه ی فرهنگی را باید در مفهوم شغل غیر فرهنگی سنجید و یا محدودیت های این نوع از شغل؟
با توجه به مصاحبه های صورت گرفته نماینده خانوارهای دسته دوم از هر خانوار، این فرضیه را رد کرده و الویت را به کمبود وقت و عدم رفاه لازم، میدهند. بدین معنا که “شغل آزاد”، میزان بیشتری از وقت شخص شاغل به کار آزاد، را صرف خویش کرده و خستگی ناشی از آن امکان هزینه های مربوط به بخش نوشتار/فرهنگ را سلب می کند. لیکن بنا بر مصاحبه های جداگانه با خانوارهای اول، به نظر میرسد که این پاسخ به مسئله پاسخ درستی نبوده و بیشتر یک دستکاری واقعیت است. در هر دو خانوار ها دسته اول و دوم به یک میزان ساعت کاری(بصورت نسبی ۸ تا ۱۰ ساعت در روز) صرف می شود و نمی توان این مولفه را ، مولفه اصلی و تعیین کننده قلمداد کرد. بنابراین الزام بر این است که خانوار گروه دوم، بدلیل غیر از آنچه که از نظر گذشت، به میزان کمتر هزینه های فرهنگی اقدام می کند. مطالعه از نزدیک و مصاحبه آزاد با خانوارهای گروه دوم نشان دهنده این نتیجه بود که: علایق و سلایق خانوار گروه دوم از گرایش به فرهنگ / نوشتار اجتناب کرده و این عامل سلایق متفاوت است که، عاملی تعیین کننده است. وجود این عامل به حدی اثر گذار است که با شکل گیری یک فرهنگ درون خانواری و کاملاً غیر رسمی خوانش نوشتاری بصورت حداقلی و فقط خاصه متون آموزش مدارس است و این رفتار فرهنگی بصورت تایپ ایدآل از والدین به فرزندان نیز منتقل شده است.
عوامل توجه/عدم توجه به سبد هزینه های فرهنگی در خانوار های فرهنگیان
سبد هزینه های فرهنگی، از دسته هزینه هایی است که در مواقع اظطرار و بنا بر صلاحدید هر فرد در دامنه خانوار جزء اولین هزینه های حذف شده می تواند باشد. ذکر گردید که، هزینه های یک خانوار به دو دسته ضروری(زنده مانی) و غیر ضرور تقسیم می شود بنا بر این تعریف، سبد هزینه های فرهنگی برای بسیاری از خانوار ها بصورت یک سبد هزینه ای تلقی می گردد که اگر هزینه ای هم برایش نشود ضرری برای خانوار نخواهد داشت، در صورتیکه کاملاً بدیهی است که این عدم ضرر خانوار برای کوتاه مدت و گاهی میان مدت است و در طولانی مدت، چهارچوب خانواده را در ابتدا و سپس موقعیت های عرضی به خانواده در مرحله بعد تهدید خواهد شد و یا خانواده را با عدم همخوانی با محیط فرهنگی سوق خواهد داد.
حال خانوارهای فرهنگی اول و دوم را بنا بر ۹% هزینه سبد فرهنگی که بطور متوسط انجام میداده اند مطالعه کرده و باید بررسی شود که یک خانوار بنا بر چه الگویی و کدام دسته بندی های الویت ها این هزینه ها را سبد فرهنگی را انجام میدهند.
با بررسی و در خلال مصاحبه ها مشخص گردید که جدول اولویت بندی سبد هزینه های فرهنگی خانوارهای فرهنگیان مورد مطالعه بصورت نسبی در انتخاب اولویت های سبد هزینه های فرهنگی خانوار خویش از چهار عامل تبعیت میکنند.
این چهار عامل را باید بصورت پایه و اساس بسیاری از تفاوتهای دیگر این خانوار های اول و دوم در قیاس و تطبیق با یکدیگر دانست؛ که عبارتند از: ۱) میزان تحصیل طرفین. ۲) میزان درآمد هر خانوار. ۳) وقت آزاد. ۴)نیاز محصلین شاغلین فرهنگی و احتیاج به روز رسانی اطلاع دبیران.
آنچنان که مشاهده می شود عامل اول را میزان تحصیل هر یک از شاغلین فرهنگی، به خود اختصاص داده است. بدین ترتین پایه آموزشی هر فردی در این خانوارهای فرهنگیان مورد مطالعه مهمترین عاملی شناخته شده است که خود ایشان برای سبد هزینه های فرهنگی شان مناسب میدیند.
عامل دوم را میزان درآمد هر خانوار میدانستند که بنا بر یافته های تحقیقی حاضر، این عامل چنانچه ایشان باور داشتند مخصوصاً در مورد خانوارهای گروه دوم درست نبوده و حتی بصورت معکوس نیز مشاهده شده است. عامل سوم را وقت آزاد قلمداد کرده اند که البته، مفهوم وقت آزاد را تقریباً با اوقات فراغت همسان انگاشته اند و بالاخره عامل چهارم را نیاز محیط شغلی شان برای استمداد از امر فرهنگی قلمداد کرده اند.
عامل چهارم در واقع نقطه اوج این الگوی سبد هزینه فرهنگی و البته نقطه ضعف آن نیز هست. رسالت فرهنگیان در آموزش و پرورش نسل “ما بعد” خویش، این وظیفه را بر روی دوش ایشان می گذاشته است که بنا بر سبک زندگی متفاوت تری، عامل توجه به نیازمندی محیط شغلی شان را اگر در صدر امور قرار نمیدادند حدالقل در مرتبه دوم باشد لیکن عدم احراز چنین وضعیتی در بلند مدت به ضعف دو چندان الگوی آموزشی نسل بعد تبدیل می شود.
از سوی دیگر به دلیل غیر نظامند بودن این دست مطالعات و توجهات خاص فرهنگی، نمی توان انتظار داشت که بصورت جدی، الگوی آموزشی کشور به روز شده و به احتیاجات به فراخور زمانی نسل آموزش شونده پاسخ گو باشد.
بدیهی است که اگر هر کدام و یا همگی شرایط ذکر گردیده را در یک خانوار نداشته و یا بدان عمل نشود، آن خانوار شرایط عدم توجه به سبد هزینه های فرهنگی خویش را در پی دارد. در اینجا باید به این نکته دقت نمود که هر خرید فرهنگی لزوماً به ارتقاء فرهنگی شخص و یا خانوار خریدار کمک نمی نماید بلکه آین خرید باید آگاهانه، عقلانی و هدف دار(سیستماتیک) صورت پذیرد؛ بطور مثال: فرض را بگیریم که یک خانوار فرهنگی فرضی بدون داشتن چهار عامل الگوی سبد هزینه های فرهنگی ذکر شده، اقدام به هزینه هنگفتی برای رفتی به یک کلاس تخصصی غیر مزتبط با خویش کند. آیا میتوان از آن خانواده انتظار داشت که با این هزینه زیاد در سبد فرهنگی خویش، ارتقاء فرهنگی به همان اندازه داشته باشد. بنابراین بین سبد هزینه فرهنگی انجام گرفته و میزان مفید به فایده بودن آن امر فرهنگی همیشه ارتباطی مستقیمی نبوده و بعضاً در پاره ای از موارد میتواند بالعکس هم باشد.
رضایت/عدم رضایت خود خانوار ها از سبد هزینه های فرهنگی
سبد هزینه های فرهنگی صورت گرفته الزاماً و همیشه نمی تواند میزان رضایتمندی خوشایندی را برای ، خانوار کاربر آن هزینه های فرهنگی ایجاد و تسریع نماید. در واقع، سبد هزینه های فرهنگی با هر نوع از حجم مالی و ترابری انتقالی خرید و خریداری که داشته باشد در مقابل نیازهای نامحدود انسانی در عرصه امر فرهنگ ناکامل است.
در بحث خانوارهای فرهنگیان مورد مطالعه، نسبت هزینه های فرهنگی صورت گرفته بصورت ماهیانه در سبد هزینه های کل خانواده ار نظر محقق بسیار پایین است و الگوی حد مطلوبی را نمایان نمی کند لیکن از نظر خود خانوار ها نیز باید بدین سئوال نگریست.
از میان خانوارهای مورد مطالعه، ۵ خانوار از سبد هزینه های فرهنگی صورت داده خویش راضی بودند. این رضایت بر این پایه استوار بود که ایشان به نسبت هرینه ای که می نمایند نتیجه دریافت می کنند. اما ۵ خانوار مابقی یا گله از وضعیت فرهنگی و شرایط حاضر، حد مطلوب خویش و تصویر زندگی روزمره خویش را به نوعی تداعی می کردند که باید بهای بیشتری به سبد هزینه های فرهنگی خانوار خویش بدهند.
برای تعریف رضایتمندی و در مقابل آن، مفهوم عدم رضایتمندی خانوراهای فرهنگیان باید یه الگوی مطلوب زندگی ایشان و اولویت بندی های ایشان در سبک زندگی خویش، توجه کرد. طرح مسئله بدین مضمون که اگر یک میلیون تومان را همین الان داشتید چه میکردید و به کدام هزینه ها اختصاص میداید؛ هزینه های فرهنگی معمولاً تغییری با شرایط حاضر نمی کردند. به بیانی دیگر با تمامی امکانی که در اختیار ، خانوار قرار می گرفت که بصورت لحظه ای حد مطلوب خویش را از هزینه های فرهنگی و سبد هزینه های فرهنگی خانوار بالاتر برد لیکن بازهم هزینه های فرهنگی در مرحله چندم توجه کاربر قرار می گرفت. نبود فرهنگ کاربری از امر فرهنگی، شاید مهمترین دلیلی است که سبد هزینه های فرهنگی خانوراهای ایرانی و بصورت مشخص جامعه مورد مطالعه این پژوهش را از امکان هزینه مناسب تر در جهت مصرف فرهنگی باز میدارد.

نتیجه گیری
هر خانوار بنا بر الگوی تولید و مصرف، کالایی تولید و کالاهایی مصرف می کند. سبد هزینه های انجام گرفته هر خانوار شامل تمام امکانات و محصولاتی است که برای خانوار در دسترس بوده و یا ان خانوار توان دسترسی بدان را داشته است. با مطالعه سبد هزینه های هر خانوار و محاسبه دسته های هزینه های همسان با یکدیگر به یک گروه بندی هزینه های مصرفی خانوار میرسیم که بصورت یک الگوی خطی عبارت است از:
مسکن – خوراک – بهداشت و درمان – آموزش – خدمات و حمل و نقل- پوشاک – فرهنگ – حوادث غیر مترقبه – هزینه های غیر ضرور و تجملی – هزینه های دینی – هزینه ها ورزشی و سلامتی
اختصاص میزان های متقاوتی از درآمد حاصله خانواده به هر کدام از مقولات زیر بنا بر الویت بندی های خاص هر خانوار است که در طبقه متوسط و متوسط رو به پایین شهروند شهر نشین ایرانی، سه موضوع اول ثابت و هزینه ضرور برای (زنده مانی) و مرتبه های بعدی امکان جابه جایی و در مواقعی قطع هزینه را دارا هستند.
خانوارهای فرهنگیان مورد مطالعه نیز از همین الگو پیروی کرده و با یک الگوی اینچنینی الویت های خاص خویش را برای تخصیص هزینه ها در سبد هزینه های مصرفی خانوار مشخص نموده اند. سبد هزینه های فرهنگی خانوار نیز که جزیی از آن کل است به عنوان یک هزینه غیر صرور و قابل حذف شناخته می شود. که با کاهش درآمد، کاهش بودجه می یابد ولی این به معنای آن نیست که با افزایش درآمد، افزایش نقدینگی پیدا کند. در واقع سبد هزینه های فرهنگی خانوراهای فرهنگی در مواقع بحران بیشترین ضربه و یا یکی از بیشترین ضربه ها را متحمل می شود لیکن در مواقع سهولت لزوماً رفاه بیشتر و بهتری نمی یابد.
یافته های تحقیق بیانگر این نکته و تاکید بودن که در میان خانوارها گروه اول فرهنگیان که “دو شغله فرهنگی” و خانوراهای گروه دوم فرهنگی که “یک شغل فرهنگی” بودند نمی توان رابطه معنا داری را برای تخصیص هزینه های فرهنگی یافت. از سوی دیگر باید دقت داشت که صرف هزینه فرهنگی تا حدی مشخص و بصورت پایه و مفروضه برای این خانواده ها انجام می گیرد اما آن هزینه بالاتر فرهنگی خود نیاز به یک پیشفرض فرهنگی سازنده دارد تا بتواند که فرد را وارد عرصه ی استفاده و کاربری از امر فرهنگی نماید.
هر خانوار از فرهنگیان مورد مطالعه بنا بر سبک زندگی خویش که متأثز از سطح درآمد و فرهنگ اکتسابی ماقبلی خویش بوده است برخود خاص خویش را با سبد هزینه های فرهنگی انجام میدهد. در مقایسه این میزان از هزینه فرهنگی با سایر طبقات جامعه بعنوان مثال کارگران، مدیران و … شاید فرهنگیان و در کل آنهایی که خود در راستای عملیات فرهنگی هستند شرایط بهتری داشته باشند اما الزاماً این شرایط بهتر نسبت به طبقات دیگر به معنای مطلوب بودن و حتی مفید بودن سبد هزینه های فرهنگی خانوارهای فرهنگی نیست.
با این مقدمه است که باید تأکید داشت هر مصرف و هزینه فرهنگی لزوماً به ارتقاء فرهنگی، شخص کاربر و هزینه زا فرهنگی، نمی انجامد. هزینه فرهنگی میتواند “مفید به فایده” و در جهت ” بازتولید فرهنگی” باشد که آگاهانه، عقلانی و هدف مند (سیستماتیک) انجام شود. از اینروست که سبد هزینه های فرهنگی را لزوماً با کمیت دادن و حجیم کردن نمی توان مفید اعلام کرد بلکه کیفیت آگاهانه مصرف فرهنگی خود مولفه ای جدا برای محاسبه و مطالعه در باز تولید فرهنگ همگانی در مرحله اول و در مرحله بالاتر فرهنگ آموزشی کشور است.
با بیان و نگاهی کلی سبد هزینه های فرهنگی خانوار های فرهنگیان مورد مطالعه بنا بر الگوهای نرمال جهانی که حدالقل ۲۰ % هزینه فرهنگی را جایز میدانند نا مطلوب بوده و فاصله زیادی با معیارهای آن دارد. ابتداٌ هزینه های انجام گرفته فرهنگی خانوارهای مورد مطالعه و در مرحله بعد تعمیم این هزینه به کل طبقه فرهنگیان جامعه، بازگویای نبود برنامه ریزی صحیح در جهت پیریزی یک نظام آموزشی صحیح است که قبل از اینکه محتاج افزایش درآمد خانوارها باشد نیازمند فرهنگ سازی در جهت کاربری فرهنگی خانوار است.

منابع
۱. اقتصاد خانوار/ هاشمی داران، حسن – شیرانی حسن / نشر پریسان / چاپ اول /۱۳۸۴
۲. انسان شناسی شهری / فکوهی، ناصر / نشرنی / تهران ۱۳۸۷
۳. اقتصاد خانواده / آصف زاده، سعید / نشر دانشگاه علوم پزشکی / ۱۳۸۳
۴. نظریه های انسان شناسی/ فکوهی ، ناصر / نشر نی / ۱۳۸۷

مصاحبه ها
ف.ن / ۳۹ ساله
م.ج / ۴۱ ساله
س.ز. الف / ۳۸ ساله
م . م / ۴۸ ساله
م . الف / ۴۵ ساله
الف . ن / ۳۲ ساله
خ. ی / ۵۱ ساله
الف . ب / ۴۰ ساله
س. ح / ۳۰ ساله
م. ر / ۴۱ ساله