قتل دو زن و تجاوز به شانزده دختر،کشف جسد یک زن در سال ۸۴، آزار و اذیت تعدادی زیادی از زنان توسط ماموران قلابی در سال ۸۸، قتل یک زن با ضربات متعدد چاقو توسط دانشجویی در سال ۹۰، حمله ی شبانه گروهی موتور سوار و تهدید و عربده کشی و شکستن شیشه اتومیل ها در سال ۹۱. این موارد و شکایات متعدد دیگری که بیشتر توسط زنان صورت گرفته است، خشونت هایی است که در پارک جنگلی طالقانی در چند سال اخیر اتفاق افتاده است. و از همین رو یادداشتِ حاضر، به بهانه ی خبر هجوم شبانه عده ایی موتور سوار به پارک جنگلی طالقانی و به هم زدن امنیت فضای تفریحی این پارک در شهر تهران نوشته شده است.
اما مساله ی این یادداشت چیست؟، یا به بیان ساده تر؛ این یادداشت از چه زاویه ایی می خواهد به سراغ پارک جنگلی طالقانی برود؟
برای پاسخ به این سوال بهتر است نگارنده زودتر تکلیف خود را باخواننده هایش روشن کند.
نوشتههای مرتبط
این یادداشت به دنبال این است که؛ خشونت های اتفاق افتاده در پارک جنگلی طالقان را ذیل « جرم شناسیِ طراحی محیطی» یا « پیشگیری جرم از طریق طراحی شهری» بررسی کند.
در پیشگیری جرم از طریق طراحی محیطی؛ معماری، نحوه ی ساخت و ساز و موقعیت سنجی اماکن در شهر، بررسی می شود و رابطه ی آن با ارتکاب جرم مورد تحلیل قرار می گیرد. نحوه ی طراحی محیطی و معماری شهری می تواند در ارتکاب یا انطراف از جرم، فراهم کردن فرصت یا بالا بردن ریسک مجرمانه موثر واقع شود. در همین راستا یکی از مکان های شهری که توسط نظریه پردازانِ پیشگیری از طریق طراحی محیطی، مورد تحلیل واقع شده است، پارک ها هستند.
شکلِ دراز و باریک پارک ها، حضور نگهبان در درب های ورودی و خروجی، روشنایی موثر، داشتن علائم هشدار دهنده در ورودی ها، نصب علامت های مونوعیتِ استفاده از وسایل نقلیه موتوری،کم کردن تعداد درب های ورودی پارک، بالا بردن امنیت مکانِ بازی کودکان، جایگاه دستشویی های عمومی در پارک، جلوگیری از اختلاط کاربری تفریحی پارک با کاربری تجاری و چند ایده ی دیگر، مجموعه ی « پیشنهاد» هایی را تشکیل می دهد که نظریه پردازان محیطی در جرم شناسی، برای پیشگیری از جرم و قابل دفاع کردن فضای پارک ها ارائه می کنند.
هرچند خشونت های اتفاق افتاده ی اخیر در پارک طالقانی، این مکان را به یک مساله و سوژه ی جرم شناسی تبدیل کرده است اما این یادداشت نمی خواهد در حاشیه ی امن یک تحلیل محافظه کارانه قرار بگیرد.
یادداشت پیش رو، قصد رد کردن و بی اهمیت جلوه دادن تحلیل های جامعه شناسانه با رویکرد تضاد یا تعارض فرهنگی را ندارد و حتی به دنبال بی اعتبار کردن نهادینه گی خشونت های فرهنگی و ساختاری در جامعه نیز نمی باشد. تنها می خواهد اینبار از زاویه ی دیگری به این مساله نگاه کند. و آن زاویه ی دیگر این است که ؛ پارک جنگلی طالقانی از منظر جرم شناسی یک فضای غیر قابل دفاع است.
هجوم اخیری که به وسیله ی تعداد زیادی موتور سوار به این مکان تفریحی صورت گرفت، تهدید و شکستن شیشه های اتومبیل ها در ادامه ی سلسله ی خشونت های اتفاق افتاده در این پارک، غیر قابل دفاع بودن این پارک در فضای شهری را به عنوان یک ادعای قابل تامل تقویت می کند.
شاید نصب تابلو های ورود ممنوع برای موتور سوارها، یا توجه بازرسی های ورودی به این مساله بتواند مقداری از فرصت های خشونت زا و موقعیت های مناسب ارتکاب جرم را کاهش بدهد. امانگرانی رفتن به سمت فهم تحلیلی محافظه کارانه، یادداشت پیشرو را تهدید می کند.
مساله ی که جرمشناسان پیشگیری محیطی به آن اشاره می کنند این است که؛ در محیط های جرم خیز باید احتمال کشف جرم و دستگیری مرتکب را افزایش داد. یکی از ایده های داده شده در این مورد نحوه ی قرار گرفتن پایگاه های پلیس و نزدیکی عوامل پلیس به مکان های آسیب پذیر و فضاهای نا امن شهری است.
با توجه به خشونت های مختلفی و متعددی که پارک جنگلی طالقانی در این سالها به خود دیده است، می توان ادعا کرد که چهره ی این پارک به یک مکان جرم خیز در شهر تهران بدل شده است.
اگر پلیس، فضاهای آسیب پذیر شهر تهران را بخواهد اولویت بندی کند شاید پارک جنگلی طالقانی را هم باید در لیست سالهای اخیر خود قرار بدهد. و ممکن است پلیس تصمیم بگیرد که میزان دسترسی و سرعت حضور در صحنه توسط نیرو های خود را در مکان های جرم خیز شهر تهران افزایش بدهد. و از آنجایی که در چند مورد اخیر اتفاق افتاده در پارک طالقانی، پلیس حضوری به موقع و مناسب از خود نشان نداده است ایده های نظریه پردازان جرم شناسی محیطی می تواند پیشنهاد های پیشگرانه ایی را برای پلیس داشته باشد.
اما در پذیرفتن یا استقبال از پیشنهاد های این نظریه پردازان و توجه به ایده های جرم شناسی محیطی، مساله ی جدی و خطرناکی نیز هست که نباید از آن غافل بود.
طرح زندان سراسر بین بنتام و ایجاد فضای کنترلی و نظارت محور در محیط زندان و پدیده ی رویت پذیری و رفتن به سمت شکل گیری جامعه ی کنترلی و انضباطی، نگارنده را متوجه این خطر می کند.
ایده های جرم شناسی محیطی نباید منجر به امنیتی شدن فضاهای شهری و کنترل محور شدن مکان های تفریحی شود.
نظریه های محیطی پیشنها نمی کنند که با حضور پلیس، فضای یک مکان تفریحی مثل پارک را به فضای امنیتی نزدیک کنیم. کنترل و نظارت و حضور پلیس طبق ایده های جرم شناسیِ محیطی قرار نیست که پارک را به یک فضای قابل دفاع اما امنیتی تبدیل کند. چراکه ممکن است اعمال این سیاست ها ی کنترلی و نظارتی از طریق پلیس، به افزایش میزان ترس از جرم بیانجامد. سوئ تفاهم ها و مصادره های محافظاکارانه ی این چنینی از پیاده کردن امنیت به دست نیروهای پلیس وجه نگران کننده ی مساله ی قابل دفاع کردن فضاهای عمومی شهری مثل پارک است.
حضور پلیس در کنار مردم به میزانی که ممکن است احساس امنیت را برای مردم افزایش دهد، به همان اندازه ممکن است در دل مردم ترس و رعب ایجاد کند. بی توجهی پلیس به امنیت جانی و روانی شهروندان در فضاهای عمومی مثل پارک طالقانی تهران از یک سو، دلمشغولی ها و نگرانی های اخلاقی به مسائل عرفی دیگری در پیاده روهای خیابان تهران از سوی دیگر، نمایش دهنده ی تصویر دوگانه ی پلیس ذیل ترس و امنیت است.
این یادداشت در جارچوب همکاری انسا شناسی و فرهنگ با روزنامه اعتماد منتشر می شود، و به تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۱ در روزنامه نتاشر شده است.