انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناختی نوروز در نیمروز(سیستان)

مقدمه :نویسندگان کتاب نوروز در نیمروز کبری سندگل و امین الله سرابندی هستند، علاوه بر آن کتاب دیگر امین الله سرابندی با عنوان شیر
سیستان: سیستان در واپسین سال های حکومت نادرشاه افشار است که در سال ۱۳۸۷ توسط انتشارات پاژ در مشهد منتشر شده است. (ویکی پدیا)معرفی کتاب نوروز در نیمروز(سیستان) :کتاب نوروز در نیمروز در ۱۶۳ صفحه با ۱۹ قسمت در بر گیرنده ی عناوین مختف در مورد جشننوروز در سیستان پرداخته است. در مقدمه تاریخچه ی سیستان و نقش مهم سیستانی در مقابلهبا حملات گوناگون (اعراب و غیره) با توجه به اهمیت اساسی زبان فارسی با رویکرد توصیفی به تفصیل آورده شده است. در قسمت دوم به نوروز و اساطیر(جمشید، کیومرث و غیره) می پردازد،که نقش مهم در پیدایش این جشن داشته اند. در واقع رابطه ی متقابل میان آفرینش، زمان ومکان وجود دارد. که نوعی انسان شناسی تاریخی را برای ما به تصویر می کشد، نام اشخاص و ابزار در زمان و مکان (فضا) هویت می یابند. زیرا هریک نماد ویژگی های فردی در بستر اجتماعی و فرهنگی هستند. در قسمت سوم به منشا نوروز با توجه به سند مکتوب اوستا می پردازد که تحت تاثیر اندیشه های زرتشت (جنگ میان تاریکی یا اهریمن و روشنایی یا اهورامزدا) قرار دارد.

در اینجا ارتباط بسیار نزدیکی میان روایت حوادث و زندگی انسان وجود دارد. بنابراین راوی،زنجیره ی حوادث را از طریق روابط علی و معلولی به یکدیگر پیوند می زند. در قسمت چهارم به نوروز پس از حمله ی اعراب در طول حوادثی می پردازد. در اینجا با دو مفهوم اساسی خود(عرب ها) و دیگری (ایرانیان) نسبت به فرهنگ به طور کلی رو به رو هستیم، یعنی اعراب سعی در نابودکردن فرهنگ دیگری داشتند، که حکومت یعقوب لیث در سیستان به دخالت های آنها تا حد زیادی پایان داد. بنابراین باعث احیاء دوباره ی سنت های ایرانی گردید. سپس محمود غزنوی درجهت از بین بردن جشن سده اقدام نمود. اما ایرانیان مقاومت کردند و جشن نوروز را حفظکردند. علاوه بر آن اعراب در مفهوم خود القاب اعاجم و موالی را به ایرانیان در مفهوم دیگری نسبت می دادند و قوانین بسیار سختی را به عنوان مثال بر سیستانی ها در زمینه های گوناگون (ازدواج و غیره) تحمیل می کردند. با توجه به نظریه ی کلیفورد گیرتز می توان اذعان نمود که فرهنگ در قالب نمادها بیان می شود و به انسان ها امکان می دهد تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. به عبارت دیگر جشن نوروز در متن(فرهنگ) با رویکرد امیک (دیدگاه درونی یا بومی) مورد بررسی قرار می گیرد. در این زمینه می توان به تهیه ی انواع شیرینی های محلی در مناسبتهای مختلف (عروسی، مرگ و غیره) با توجه به نقش مهم همکاری و تعاون در میان سیستانی ها اشاره نمود.که در رفتارهای اجتماعی آنها نیز کارکرد می یابد. در قسمت پنجم کارهایی قبل از فرارسیدن نوروز در سیستان با نقبی به گذشته به تفصیل آورده شده است. همچنین در ادامه به تهیه ی لباس ها و خریدهای قبل از عید پرداخته شده است که نوعی استحاله در طبیعت با تحول برای ما القا می شود. در قسمت هفتم پیام آوران نوروز در سیستان معرفی شده است، یعنی با توجه به نظریه ی ماروین هریس ارتباط بسیار نزدیک میان نظام های اجتماعی- فرهنگی از خلال محصولات مادی (هفت سین) و شرایط مادی (وزش دو باد پیام آور نوروز یعنی باد پلپلاسی : پرستو و باد پنجکه : نام طایفه ای از طوایف قدیمی سیستان) وجود دارد. که علاوه بر آن اهمیت بارز این پیام آوران در زندگی مردم سیستان نیز تجلی یافته است. در قسمت هشتم به شب های قبل از نوروز در سیستان با نقبی به گذشته ی آن در طول حوادث(طاعون، خشکسالی) می پردازد.

در این شب ها یکی از کارهای بسیار مرسوم، شاهنامه خوانی بوده است، زیرا تیپی از ارزش ها را برای ما تداعی می کند. یعنی نوعی حماسه آفرنی شخصیت های مهم شاهنامه (رستم و سهراب) در زمان دوباره بازنمایی می شود. زیرا مخاطب را دعوت می کند تا به گذشته بازگردد و واقعیت های اجتماعی را در بستر زندگی، دوباره تجربه نماید. در قسمت نهم به مناسک دیدار اموات از طریق تهیه ی نذری (تهیه ی انواع نان های روغنی) برای شادی روح آنها پرداخته شده است. به این ترتیب در سیستم اجتماعی به کارکردهای مهم فرهنگ می توان دست یافت. در قسمت دهم شیرینی های محلی (کلوچه ی سیستانی، تجگی یا سمنو، قتلمه، قلیفی و غیره) و شیوه ی تهیه آنها معرفی شده است، که در اعیاد گوناگون، زنان آنها را تهیه می کنند و روحیه ی همکاری نیز در میان آنها برقرار بوده است که نشان دهنده ی همبستگی اجتماعی در سیستم های شناختی می باشد و در ادامه به به بعض از سیستم های تعاون در سیستان (کمک جنسی، نوع نقدی و غیره) همراه با اعتقادات مردم درباره ی سفره ی عید پرداخته شده است. که نوعی هماهنگی میان مواد و نام شیرینی ها با توجه به سبک زندگی مردم سیستان وجود دارد و در نظم تجلی می یابد.

در قسمت یازدهم اعتقادات مردم سیستان، موقع تحویل سال را بیان می کنند که نمایانگر فرهنگ در همه ی ابعاد آن می باشد. و روابط اجتماعی افراد در متن گسترده ای از معانی شکل می گیرد. در قسمت دوازدهم به مراسم چهارشنبه سوری (آتش بازی) می پردازد، در گذشته مردم در خانه، خیابان یا محوطه های روستایی آتش روشن می کنند و از روی آن می پرند. و در موقع پریدن می خوانند : زردی من از تو سرخی تو از من (سندگل،کبری و سرابندی، امین الله : ۱۳۸۶، ۸۹) به نظر می رسد که همان مسئله ی تغییر و تحول را از جنبه های گوناگون (درونی و بیرونی) در طبیعت بیان می نماید و یا برخورد نیروهای متضاد را به تصویر می کشد. برای اینکه صداهای تازه را بشنویم و خود را با همه چیز در زندگی هماهنگ کنیم. همچنین تاثیر عناصر اربعه (آب، آتش، اد و خاک) را در کنار یکدیگر داریم که به پیوند میان روشنایی، آبادانی، پاکی، بیداری و جاودانگی باز می گردد. در قسمت سیزدهم مناسک روز قبل از عید نوروز (مردم سیستان به آن علفه می گویند) در سیستان به تفصیل بیان شده است، که به عنوان مثال می توان به مراسم حنا بستن دست های دختران و پسران جوان اشاره نمود. علاوه بر آن مردان و زنان نیز موهایشان را وسمه ی بندند. که نمایانگر زیبایی و تازگی در میان افراد می باشد، برای اینکه با شادی به استقبال نوروز بروند. آنها همچنین به تهیه ی کلوچه و شیرینی های محلی مبادرت می وززند. در قسمت چهاردهم به کارهایی که مردم در روز اول عید انجام می دهند پرداخته شده است، که در اینجا با شیوه ی چیدمان محتویات سفره ی هفت سین (از قبیل نان در وسط سفره نمایانگر مرکز به عنوان منشا چیزهای دیگر، کلوچه، آینه، تخم مرغ، سمنو و غیره کنار نان قرار می گیرند.) به گونه ای است که عناصر گوناگون با توجه به مرکز هویت می یابند. در ادامه مردم به زیارتگاهها می روند برای اینکه نوعی احترام اجتماعی را نسبت به اموات رعایت نمایند. رقص زنان، دور از دید مردان نیز به آن کارکرد نمادین می بخشد. در گذشته مسابقات گوناگون اسب دوانی در میان جوانان به ۳ شکل ( خانه خیز، چهارنعل و یورتمه) پله (پرش طول) و کشتی (کشتی کچ در سیستان) برگزارمی شد. همچنین بازی های مختلف (خلیسک، گازگ و غیره) انجام می شد. (همان، ۱۰۵ و ۱۰۸-۱۰۹) با توجه به به این مسابقات می توان اذعان نمود که روحیه ی جنگاوری سیستانی ها در حملات مختلف، آمادگی لازم را کسب می نموده است. البته گاهی با نواختن دهل و سرنا نیز همراهی می شده است. در قسمت پانزدهم مراسم زیارت خواجه غلطان(کوه خواجه) به تفصیل آورده شده است که نماد هویت جامعه می باشد و روابط اجتماعی میان افراد را در جایگاه نام ها القا می نماید. که در بستر جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی عینیت می یابد. علاوه بر آن این کوه محل زایش و پرورش منجی سوشیانت بوده است که از جایگاه حائز اهمیتی برخوردار می باشد. در قسمت شانزدهم به زیارتگاه بی بی دوست و مناسک قربانی (مرغ، گوسفند و غیره با توجه به وضعیت اقتصادی افراد) در جهت برآورده شدن حاجات مردم سیستان پرداخته شده است که امور اجتماعی در سیستم های گوناگون کارکرد می یابد. به عنوان مثال نقش مهم زنان در اقتصاد خانواده با توجه کاوش در شهر سوخته و پیدا شدن مهرهای گلی در قبر آنها بوده است. به طور کلی کنترل اقتصادی خانواده های شهر سوخته توسط زنان صورت می گرفته است. علاوه بر آن تقسیم کار (آسیاب کردن گندم با آسیاب دستی) وجود داشته است. با توجه به اینکه آناهیتا نماد باروری بوده است، در سیستان بی بی، جایگزین ناهید (آناهیتا) شده است. (همان، ۱۳۱ و۱۳۶) به نظر می رسد که ارتباط بسیار نزدیک میان طبیعت، اعتقادات و شیوه های زندگی مردم وجود دارد. در قسمت هفدهم افسانه ی بی بی سه شنبه (سیندرلای سیستانی) را ذکر نمده اند که عرصه ی رقابت نیروهای متضاد را با توجه به واقعیت های اجتماعی انعکاس می دهد و به طور کلی با یک قهرمان در مقام ابژه رو به رو هستیم که سیالیت سوژه در عنصر حرکت، تلاش و پویایی تجسم می یابد. زیرا تفاوت ها به رقابت ها در جامعه دامن می زنند. در قسمت هجدهم به مناسک نوروز در مناطق دیگر می پردازد، که به پیوندهای مشترک فرهنگی (پختن نان در نواحی گوناگون) در بستر حوادث (حملات چنگیز، تیمور و غیره) اشاره دارد. معانی و نمادهای مختلف جشن با توجه به دید و بازدیدها همراه با هدایا (نقدی و غیره) بسط می یابد.

در قسمت نوزدهم با ترجیع بند جشن نوروزی از فرخی سیستانی ( یکی از شاعران بزرگ سیستان) در آغازی دوباره به مثابه ی تکرار تولد همه چیز در طبیعت پایان می یابد. همچنین به مثابه ی نوعی فراخوان عمل می کند، برای اینکه حقیقت زندگی را در رابطه ی خود با طبیعت درک کنیم و برای ما می گوید که نوروز همچنان ادامه دارد. زیرا زندگی انسان همیشه همراه با تجربه های زیسته سیال و جاری است. همچنین خاطرات مشترک در حافظه ی عمومی بازنمایی می شود برای اینکه در جامعه به عنوان کنشگر فعال، کنش ها را محقق می کند. به عبارت دیگر روابط پیچیده ی افراد در سیستم های گوناگون ادغام می یابد. بنابراین جامعه به مثابه ی تجلی گاه واقعیت های اجتماعی، هویت ها را درون تیپی از سمبولیزاسیون اجتماعی قرار می دهد، زیرا تفکر افراد به خوانش های متعدد دست می یابد.

نتیجه :

با توجه به نظر سوسور در بحث زبان و نشانه می توان اذعان نمود که در نوروز با نظامی از نشانه ها رو به رو هستیم، یعنی پختن نان های روغنی و شیرینی های محلی در سیستان، زندگی مردم را به شیوه های معیشت آنها که عمدتا کشاورزی بوده است، پیوند می زند. گندم، روح بارور شده ی آنها در بستر پویایی از حرکت، تلاش و خلق روایت های جدید بودن در هستی می باشد. البته نمادها، نشانه ها و معانی فقط قائل به رابطه ی دال و مدلول بر مبنای قراداد استوار نیست، زیرا در شرایط گوناگون این نشانه ها از هیچ قراردادی پیروی نمی کنند. به عنوان مثال رقص محلی چوب و شمشیر در سیستان در گذشته کارکردهای متفاوتی با امروز یافته است. به نظر می رسد در بستر حوادث در طول زمان از کارکرد نظامی به مثابه ی آمادگی و دفاع در شکل انسجام بخش آن به کارکرد شادکامی تغییر یافته است. بنابراین تیپی از ارزش ها در سیستم نمادین فرهنگ تجلی می یابد. در واقع اگر قائل به دو رویکرد همزمانی و درزمانی با توجه به نظر سوسور باشیم، می توان اذعان نمود که این پدیده به صورت لحظه ای از نظامی تاریخی در زمان و همچون بخشی از نظامی کلی شناخته می شود که همزمان با آن وجود دارد. به طور کلی با توجه به دیدگاه گیرتز پختن نان های روغنی گوناگون در سیستان در مناسک دیدار اموات (سیستانی ها به این روز، بو می گویند) بوی مردگان با خیرات خرما، نان روغنی و چلبک و بوی زندگان در روز تولد حضرت مهدی (عج) کارکرد نمادین می یابد. زیرا نان در حالت اول، سر مزار برای شادی روح اموات تقسیم می شود، در حالت دوم نوعی مناسک شادی با پختن نان فقط برای زنده ها صورت می پذیرد. در اینجا عامل بو (بوی روغن) افراد را به گرد هم آیی دعوت می کند و کارکرد جمع گرایی در روابط جتماعی میان افراد عینیت می یابد. و از طریق تقسیم کار آنها در این زمینه همبستگی اجتماعی، نظم می یابد. بنابراین در سیستم های اجتماعی، فضاهایی آمیخته به رنگ، صدا، سکوت، شکل و غیره در هویت انعکاس یافته است. که تنها با پذیرفتن تفکر نسبیت گرایی فرهنگی می توان به دیدگاهی انتقادی دست یافت. علاوه بر آن نقش انسان شناسی در بررسی فرهنگ، بسیار حائز اهمیت می باشد، زیرا به رویکردهای مهم امیک (دیدگاه درونی یا بومی) و اتیک (دیدگاه بیرونی یا دیگری) نسبت به فرهنگ در ابعاد گوناگون پرداخته است.

منابع :

۱ – احمدی، بابک (چاپ اول ۱۳۷۰ و چاپ پانزدهم ۱۳۹۲): ساختار و تاویل متن، تهران، نشر مرکز

۲ – سندگل، کبری و سرابندی، امین الله (چاپ اول ۱۳۸۶): نوروز در نیمروز، مشهد، انتشارات پاژ

۳ – فکوهی، ناصر (چاپ ششم ۱۳۸۸): تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی

Email:t.kuchekzaee@gmail.com