تصویر: فوکو و سارتر در تظاهرات خیابانی
” فوکو می خواهد مارا متوجه این کند که پیشرفت الزاما به سوی امر بهتر نیست و فرضا، هیچکس از شنیدن خبر پیشرفت سرطان احساس خوشایندی نمیکند”
(دیوید کوزنزهوی،۱۳۸۰)
نوشتههای مرتبط
نگارنده در یادداشت پیش رو، قرار است جریان یک واژگونی، چرخش یا گسست را در سرزمین کیفر با خواننده هایش در میان بگذارد. اما خواننده در صورتی در جریان این چرخش قرار خواهد گرفت که متوجه شود؛ ” « قدرت» و «خشونت»، در سرزمین کیفر چگونه یکدیگر را ملاقات میکنند؟”.
«قدرت» به موازات آنکه در ادبیات دانشگاهی و رسمی، کانون توجه دانشگاهیان بوده است در ادبیات عامیانه و غیر رسمی نیز هم چنان از حیات اجتماعی برخوردار است. و به مثابه واژه ایی رازآلود و پیچیده و در عین حال عامیانه و هرجایی، همواره میدان جدال و چالش اندیشمندان علوم مختلف قرار گرفته است. به نظر می رسد قدرت، یکی از اساسی ترین، جذاب ترین و در عین حال مساله ساز ترین مفهوم برای تعریف در علوم انسانی باشد.با این حال، علی رغم وجود همه ی چالش ها در حوزه ی این مفهوم، همواره تحلیل هایی از قدرت صورت گرفته که ذیل سه الگوی « حاکمیت »، « کالا » و « سرکوب »، قابل واکاوی است. و پیرو آن میتوان به این نکته پافشاری کرد که، علی رغم تبین ها و تحلیل های متفاوت و گوناگونی که از قدرت ارائه شده است، نگاه به این مفهوم در چارچوب آموزه های پیشین و سنتی باقی نمی ماند و “میشل فوکو” با ارائه ی درک جدیدی از قدرت، این مفهوم را از حوزه ی علوم سیاسی خارج کرده و طی یک سلسله پژوهش های تاریخی- جامعه شناختی، رد پای قدرت را در نسبت و مناسبات با حوزه های دیگری، هم چون روانپزشکی، پزشکی، جنسیت و کیفر شناسی دنبال میکند. میشل فوکو از زاویه ایی دیگر، پروژه ی خود را از نظریه هایی که با حاکمیت محوری، سرکوبگری و یا کالا محوری در باب قدرت شناخته میشوند، جدا میسازد و تفکر درباره ی قدرت را در مسیر جدیدی می اندازد.
از همین روست که ، فهم و تحلیل قدرت در نزد فوکو و شناخت تفاوت و عزیمت گاه های نگاه او با دیگران، ضرور میشود. بنابر این، فوکو از تحلیل هایی که پیشتر، دیگران از مفهوم قدرت داشتند خروج می کند و به میدان های جدیدی ورود می یابد. کیفر یکی از آن میدان هایی است که فوکو با ورود به آن به دنبال منطق، سازوکارها، مجراها و چگونگی اعمال قدرت می رود. نسبت قدرت را با نهادهایی چون زندان و سیاست هایی چون حبس، ذیل « تاریخ عقل کیفری» مشخص می کند. مطالعه فوکو درباره نسبت قدرت و کیفر سراسر متفاوت با آنچه از فیلسوفان و حقوقدانان پیشتر از این خوانده ایم، ارائه میشود.
از اوایل سده ی هجدهم تحولاتی رخ می دهد که داوری درباره ی مجرمان به مقاماتی هم چون پزشکان و روانپزشکان واگذار می شود.
” قاضی روزگار ما – چه در مقام رئیس دادگاه و چه در مقام عضو هیئت منصفه- کاری بیش از ” قضاوت” می کند. و او دیگر در امر قضاوت تنها نیست، مجموعه ایی از مراجع کمکی در طول دادرسی کیفری و اجرای حکم در هم میلولند: حول قضاوت اصلی، خرده نظام های عدالت و قضات موازی تکثیر یافته اند: کارشناسانِ روان پزشکی یا روان شناسی، رئیسان دادگاه های اجرای احکام، مربیان تربیتی، کارگزاران اداره ی ندامتگاهی، همگی قدرت قانونی تنبیه را بخش بخش کرده اند” ( فوکو،۱۳۸۸، مراقبت و تنبیه تولد زندان، ص ۳۲)
اینک، هدف اصلی کیفر، درمان است. در این ایستگاه فوکو با بُرشی جامعه شناسانه و تبارشناسی ِمجوعه ایی علمی – قضایی، به دنبال برملا کردن تناقضات موجود در چرخش اتفاق افتاده در سرزمین کیفر می رود. اینجاست که پای خشونت به وسط کشیده می شود. اینجاست که مناسبات قدرت و خشونت در سرزمین کیفر، پرسش نگارنده و خواننده میشود.
اینکه با پیدایش شیوه ی خاصی از کیفر، چگونه خشونت تغییر چهره می دهد.چگونه الگوی شکنجه – که با خشونتی آشکار همراه بوده است- جای خود را به اصلاحات انسان دوستانه می دهد. و پیرو آن چگونه تکنولوژی های انضباطی شکل جدیدی از کیفر می شوند؟ چگونه اعمال قدرت، موجب تولید و گردش دستگاه معرفت و دانش می گردد و به دنبال آن، چگونه انسان به مثابه موضوع دانش پدید می آید.چگونه پیکر انسان به عنوان موضوع دانش و در عین حال مجرای اعمال قدرت ظهور مییابد.چگونه مناسبات قدرت، بدن را مطیع و مولد و از لحاظ سیاسی و اقتصادی مفید می سازند. چگونه چنین انقیادی به واسطه تکنولوژی ِسیاسی خاصی صورت میگیرد. چگونه تکنولوژی های انضبا طی- به عنوان مجموعه ایی از تکنیکها – قدرت، دانش و کیفر را به هم پیوند میدهد .
در این مسیر، تأکید فوکو بر روی انتشار تکنولوژیهای قدرت و روابط آنها با پیدایش اشکال خاصی از دانش قرار میگیرد
“… تکنیک هایی همواره دقیق، اغلب بسیار خُرد اما با اهمیت: چون این تکنیک ها شیوه ایی از محاصره ی سیاسی و جزء به جزء بدن،[یعنی] یک ” خُرده فیزیک” قدرت را تببین کردند؛ و چون این تکنیک ها از سده ی هفدهم به بعد، بی وقفه عرصه های بیش از پیش گسترده تری را اشغال کردند، گویی که می خواستند سرتاسر پیکر اجتماعی را پوشش دهند. خرده ترفندهایی دارای قدرت عظیم انتشار، سامان دهی هایی ظریف با ظاهری معصوم اما عمیقا ظن برانگیز، سازوکارهایی تابع اقتصادهایی ننگ آور یا تابعِ اجبارهایی خَرد. با این حال همین ها بودند که جهش نظام تنبیهی را در آستانه ی عصر معاصر موجب شدند.(همان، ص ۱۷۴)
اما آنچه اهمیت دارد و در این جهش تحقق می یابد نوعی واژگونی در حوزه ی قدرت است. فوکو در سرزمین کیفر ،تحلیل ها را از ایده های سنتی پیشین در این حوزه به سمت مکانیزم ها و تکنولوزی هایی از قدرت هدایت می کند که پیشتر به این شکل تحلیل نشده است.
فوکو ایده های نیچه را در رابطه با دانش و قدرت اقتباس کرد و یک رابطه ی قدرت- دانش را پیش بینی کرد که حتی از نظرمعنایی تفکیک ناپذیر بودند. معنای این تغییر، توسعه و پیاده سازی تکنولوژی جدیدیست که آنرا قدرت انضباطی می نامد.(الیشوا سادان،۲۰۰۷).در مراقبت و تنبیه(۱۹۷۹)، فوکو جنبه ی تولید گر و مولد قدرت را از طریق تحلیل روابط بین کیفر، تکنولوژی های قدرت و توسعه ی علوم اجتماعی بیان می کند. (دنی لاکومب، ۲۰۰۶).
بنابر این به نظر می رسد، تحلیل ها تنها آن دسته از نهادهای قهریِ ( زندان ها، تیمارستان ها و دادگاه ها ) جامعه ی انضباطی را نشان نمی دهند، بلکه اغلب سطح دیگری از نهاد ها را که در سطح ساده ی رفاه هرروزه ی زندگی اند (آموزش، سلامت، امنیت اجتماعی و غیره) و اغلب دارای ساختار انضباطی اند نیز نشان میدهد.(دنی لاکومب، ۲۰۰۶).در پایان سده ی هجد هم و آغاز سده ی نوزدهم پرده ی صحنه ی تراژیک کیفر بسته میشود و نمایش تازه ایی روی پرده میرود:
” این لحضه ای مهم و حیاتی است. بازیگران قدیمی نمایش تنبیه، یعنی بدن و خون، جای خود را واگذار کردند. شخصیت جدیدی وارد صحنه شد، شخصیتی نقابدار. نوعی تراژدی پایان یافت؛ و کمدی یی با بازی سایه ها و صداهایی بی چهره و موجوداتی نامحسوس آغاز شد. اینک دستگاه عدالت تنبیهی باید دندان های خود را بر این واقعیت بی بدن فرو کند”(.فوکو، مراقبت وتنبه، ص ۲۷،چاپ هشتم ۱۳۸۸)
یادداشت پیش رو به دنبال این است که ؛” قدرت” و ” خشونت” در کجای این دو پرده ی متفاوت از نمایشِ کیفر قرار میگیرند.
فوکو کتاب” مراقبت و تنبیه ” را با سه صفحه صحنه پردازی دقیق و جزئیِ کیفر ، شکنجه یا تعذیبِ «دامی ین » در دوم مارس ۱۷۵۷ که به جرم سوء قصد به جان لویی پانزدهم محکوم شده است، آغاز می کند. شدت کیفر و روند شکنجه و تکه تکه سازی دامی ین، به قوت یک فیلم کوتاه با ابعاد و اندازه ای همسو با واقعیت بر پرده ی ذهن خواننده به نمایش گذاشته میشود و خواننده به خوبی میتواند صحنه ی محاکمه را انتزاع کرده در کنار تماشاگران در نمایش شکنجه حضور پیدا کند. اما صحنه ی محاکمه ی خشونت بار دامی ین، اپیزود نخست این فیلم است. فوکو بلا فاصله اپیزود دوم فیلم را کنار اپیزود اول قرار می دهد. روایت را با آوردن مقررات و برنامه روزانه ی یپیشنهادیِ « لئون فشه » برای دارالتادیب پاریس، در کتاب « درباره ی اصلاح زندان ها » ادامه میدهد.
” این دو، جرم هایی یکسان یا نوع یکسانی از بزهکاران را مجازات نمی کنند، بلکه هریک به خوبی معترف نوعی سبک کیفری اند. فاصله ی زمانی میان این دو کمتر از یک سده است. در همین دوره بود که در اروپا و ایالت متحد، کل اقتصاد مجازات از نو سازمان یافت. دوره « رسوایی» های بزرگ عدالت سنتی، دوره ی طرح های بی شمار اصلاحات؛ دوره ی نظریه ی جدید قانون و جرم، دوره ی توجیه نوین اخلاقی یا دوره ی طرح یا تحریر قوانین «مدرن»: روسیه در ۱۷۶۹؛ پروس در ۱۷۸۰؛ پنسیلوانیا و توکسانی در ۱۷۸۶؛ اتریش در ۱۷۸۸؛ فرانسه در ۱۷۹۱و سال چهارم جمهوری و ۱۸۰۸ و ۱۸۱۰. این عصری نوین برای عدالت کیفری بود.”(فوکو، همان، ص ۱۶)
خواننده با مشاهده ی این دو اپیزود کوتاه از دو سبک متفاوت در سرزمین کیفر شاهد آن دگردیسی مورد نظر می شود. در ادامه، خواننده متوجه می شود که این چرخش در راستای تحقق اصلاحاتی انساندوستانه اتفاق افتاده است . اصلاح طلبانی که خواهان رنج کمتر، ملایمت در کیفر و نهایتا رعایت انسانیت در کیفر دهی بودند. به دنبال اینکه چنگال عدالت کیفری که مدت ها دربدن فرو رفته است بیرون بیاید و حرکت ماشین شکنجه متوقف گردد.
اما در این گسست مساله این است که؛ چرخش از شکنجه ی «شریرانه » به جانب تادیب« انسان دوستانه » ممکن است به مثابه ی انسان دوستیِ فزآینده و به رسمیت شناختن استقلال فرد به نظر برسد. با این حال، فوکو به این بحث میپردازد که آنچه هم چون حرمت گذاری نوینی به انسانیت می نماید ساز و کار بهتر انطباق یافته ایی برای نظارت بر کالبد اجتماعی، و بسط موثرتر شبکه ی قدرت بر حیات روزمره است. در حالی که به نظر اصلاح طلبان هدف نظام های قضایی و کیفری، اعمال مجازات ها ی کمتر شریرانه بوده است به نظر فوکو منظور واقعی نظام کیفری نه کمتر مجازات کردن، بل که بهتر مجازات کردن [است]؛ شاید این مجازات با تخفیف در شدت همراه باشد، اما این تخفیف به منظور اعمال مجازات با جامعیت و ضرورت بیشتر است؛ این به معنی وارد کردن قدرت مجازات، به صورتی عمیق تر در کالبد اجتماعی است.(کورنز هوی،۱۳۸۰)
فوکو به دنبال این است که نشان بدهد کیفر در اصلاحات انسان دوستانه آن چیزی نیست که نشان میدهد. در همین راستا نگارنده، در میان این واژگونی قرار می گیرد و می پرسد؛ آن روی سکه ی اصلاحات انسان دوستانه چه تصویر دیگری ضرب شده است؟
تحت تاثیر فوکو، اندیشمندان، تاریخ اصلاح کیفر را به عنوان تاریخ انتشار الگوهای جدیدی از سلطه که « قدرت انضباطی» نامیده می شود می بینند. قدرتی که از طریق عینی سازی، طبقه بندی و بهنجار سازی اعمال می شود، قدرتی که در کل بدنه ی اجتماع توسعه یافته است.(لاکومب، ۲۰۰۶،۳۳۲) بنابر این فلسفه ی نوین مجازات را نه تنها ملهم از انسان دوستی، بل که ناشی از نیاز به نظارت باید دانست. یا این که به نظر می رسد که نفس این انسان دوستی به عنوان نوعی تدبیر برای ایجاد این شیوه ی نظارتِ رو به رشد باشد.(تیلور، ۱۳۸۰، ص ۱۳۳).
از همین روست که فوکو رد پای قدرت را در نهاد ها دنبال می کند و در این میان پای دانش را به وسط باز میکند. چرا که ” بدون دانش انظباطی هیچ گونه اعمال انضباط، دست کم هیچ گونه اعمال پایدار و سازمان یافته ی انضباط نمی توانست وجود داشته باشد”( کوزنز هوی، ۱۳۸۰). فوکو به این بحث می پردازد که ما نمی توانیم جامعه ی معاصر یا زندگی خود را درک کنیم، مگر آنکه نگاه دقیق و دیگری به این دست قدرت ها بیاندازیم: نه دولت یا طبقه یا قدرت مشارکتی، نه پرولتاریا یا مردم یا توده های رنج کش، بل که بیمارستان ها، تیمارستان ها، زندان ها، سرباز خانه ها، مدرسه ها، و کارخانه ها؛ و بیماران، دیوانگان، سربازان وظیفه، کودکان، و کارگران. ما باید به بررسی مکان هایی بپردازیم که قدرت درآن جا به شکل فیزیکی اعمال شده و به لحاظ فیزیکی ماندگاری یافته و یا با مقاومت مواجه می شود. (والزر، ۱۳۸۰،ص۲۴۹).
پس فوکو به دنبال یکی از این مکان ها یا یکی از این نهادها یعنی به دنبال چگونگی “پیدایش زندان” می رود.
از آنجایی که به قول والزر ” کیفر شناسی به وسیله ی نظام زندان شکل میگیرد” ( والزر،همان،ص۲۷۱ ) از همین رو، فوکو الگوی بنتام برای ساخت زندان ها را به عنوان صریح ترین صورت این فن آوریِ دیداریِ نوینِ قدرت برمیگزیند. زیرا در این الگوست که کار منضبط ساز و به هنجار کننده ی نگاه به رسواترین شکل خود می رسد.(جی،،ص ۳۴۹، ۱۳۸۰)
” فوکو در نظارت و مجازات به توصیف این نکته می پردازد که قدرت در دوره های مختلف در اروپا چگونه اعمال شده، چگونه از نمایش عمومیِ تن ِشکنجه شده ی مجرمان به تادیب، حبس و نظارت در روزگار امروز تغییر شکل داده است.”( میلز، ۱۳۸۹، ص ۷۳). و به دنبال این است که نشان بدهد چگونه در این گسست بدن جای خود را به روح می دهد. چگونه جلاد جای خود را به سپاه کاملی از تکنسین های روح مانند نگهبانان و پزشکان و کشیشان و روانپزشکان و روان شناسان و مربیان تربیتی می دهد. فوکو در پی آن است که نشان بدهد این واژگونی اتفاق افتاده آنچه ادعا می کند نیست و اصرارا داراد که به زیر پوست این گسست برود و یک کاسه نبودن جریان اصلاحات انسان دوستانه را در نظام کیفر ی به نمایش بگذارد. و در نهایت فلسفه ی نوین کیفر دهی را نه نشان از انسان دوستی بلکه نشان از نیاز به نظارت تببین نماید.
فاصله گرفتن از اثر های سرکوبگر کیفر و نشان دادن کارکرد ویژه و پیچیده ی اجتماعی کیفرها و تکنولوژی های انضباطی اهمیت فراوانی می یابد. و مساله ی کلان این خواهد بود که چگونه انسانها به واسطه ی قرار گرفتن در شبکه و مناسبات قدرت و دانش به عنوان سوژه و ابژه از آب در می آیند.
” با تحلیل ملایمت کیفری به منزله ی تکنیک قدرت، هم میتوان فهمید که چگونه انسان، روح، فرد بهنجار یا نابهنجار، به منزله ی ابژه های دخالت کیفری جای جرم را گرفتند؛ هم میتوان فهمید که شیوه های خاص به انقیاد درآوردن، با چه روشی توانست انسان را به منزله ی ابژه ی دانش برای گفتمانی با شان ” علمی” متولد کند”( فوکو، مراقبت و تنبیه، ص ۳۵).
بنابر این آنچه هدف دورو دراز نگارنده را تشکیل می دهد و از دل تحقیق پیرامون مناسبات قدرت و خشونت در سرزمین کیفر بیرون می آید همان ” ارائه ی تاریخ به هم پیوسته ی روح مدرن و قدرت نوین قضاوت کردن” است.
هراه با این گزاره، هرچند فوکو الگوی سراسر بین بنتام را به عنوان چارچوب اساسی انسانی کردن نظام کیفر، صریح ترین شکل این تکنولوژی های انضباطی می بیند، اما نشان دادن پیدایش و عملکرد این تکنولوزی های انضباطی قدرت و حضور آن در مکان های دیگری همچون صومعه ها، پادگان ها، کارگاه ها، کلنیک ها و… می تواند در جهت شفاف کردن اهداف اشاره شده، مورد تحلیل قرار بگیرد .چرا که ذیل تکنولوژی های انضباطی به سوی این تحلیل خواهیم رفت که تنها در کیفر و زندان نیست که این مناسبات پیاده یا اعمال میشود بلکه در ادامه ی این روند، زندگی فردی نیز مجرای اعمال این تکنولوژی های نوین قدرت قرار می گیرد.
” عنوان فرعی کتاب مراقبت و تنبه نباید مارا گمراه کند. کتاب به تولد زندان، یا حتی به عبارت دقیق تر، به شکل جدیدی از تنبیه نمی پردازد. بلکه مساله ی کتاب ظهور مجوعه ی کامل و جدیدی از تکنیک ها برای سامان دهیِ هنجارمند ِزندگی های فردی است. می توان گفت که زندان آزمایشگاه بزرگی است که درآن شماری از این تکنیک ها ابداع می شود. این امر در مورد کارگاه، مدرسه و ارتش نیز صدق می کند.”(سوژه، استیلا، قدرت، ص۲۳۹)
بنابر این ضمن تعیین جایگاه خشونت و قدرت در سرزمین کیفر هدف دیگری را بایدا مدنظر قرار داده و آن هدف از این قرار است که؛ مفصل بندی دانش با قدرت چگونه اتفاق می افتد. این دو ذیل واقعیت تاریخی روح مدرن چگونه یکدیگر را تولید و تقویت می کنند. دانش و قدرت چگونه و در چه مناسباتی زمینه پیدایش سوژه و تشکیل جامعه ی انضباطی را فراهم می آورند.
و در همین راستاست که فوکو و در پاسخ به پرسش “چرا قدرت “؟ در موخره ی کتاب میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمونوتیک پاسخ را «سوژه» میداند.:
“هدف من از تحلیل پدیدههای قدرت و یا ساختن و پرداختن بنیادهای چنین تحلیلی نبوده است. در عوض هدف من پرداختن تاریخی از شیوه های گوناگونی بوده است که به موجب آنها، انسانها در فرهنگ ما به سوژه هایی تبدیل شده اند.پژوهش های من با سه شیوه ی عینی سازی فرد سروکار داشته که انسانها را به سوژه تبدیل کرده اند.”
در کنار این پاسخ فوکو اما گمان می رود قدرت و نظریه پردازی های پیرامون آن از عوامل تعیین کننده ی تغییرات تاریخی بوده ست ،و فراخوان به در ک جدید ی از مفهوم قدرت می تواند هدف متناسب موضوع تحقیق قرار بگیرد. و ار آنجایی کیفر یکی از حوزه هایست که دستخوش این تغییرات تاریخی بوده است به نظر می رسد بررسی چگونگی چرخش اتفاق افتاده درنظام کیفری از طریق تحلیل مناسبات قدرت و دانش و تعیین جایگاه خشونت در میان این تغییرات مارا به سوی همان پاسخ فوکو یعنی ” سوژه” راهنمایی میکند.
منابع:
فوکو ، میشل (۱۳۸۸)، مراقبت و تنبیه تولد زندان ، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده ، نشر نی ،چاپ هشتم
کورنز هوی، دیوید (۱۳۸۰)؛ ” فوکو در بوته ی نقد”، مقاله ی قدرت، سرکوب، پیشرفت: فوکو، لوکوز و مکتب فرانکفورت، ترجمه ی پیام یزدانجو، نشر مرکز.
تیلور، چارلز(۱۳۸۰)؛ ” فوکو در بوته ی نقد”، مقاله ی آرای فوکو در باب آزادی و حقیقت، ترجمه ی پیام یزدانجو، نشر مرکز
جی، مارتین(۱۳۸۰)؛ ” فوکو در بوته ی نقد”، مقاله ی در امپراتوری نگاه: فوکو و خوار داشت « دید » در تفکر قرن بیستمی، ترجمه ی پیام یزدانجو، نشر مرکز
والزر، مایکل(۱۳۸۰)؛ ” فوکو در بوته ی نقد”، مقاله ی سیاست میشل فوکو، ترجمه ی پیام یزدانجو، نشر مرکز
میلز، سارا (۱۳۸۹)؛ فوکو، ترجمه ی داریوش نوری، نشر مرکز، چاپ اول
میلر، پیتر (۱۳۸۴)؛ سوژه، استیلا و قدرت، ترجمه ی نیکو سرخوش و افشین جهان دیده، چاپ دوم
۱.Brown, wendy(2006), power after focoult, The Oxford Handbook of Political Teory, Chpter 3, Oford University Press , pp 66- 84
۲.lacombe, dany(1996), reforming focoult: a critique of social control thesis, british journal of sociology, vol 47, no.2
این یادداشت در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه مردم سالاری منتشر می شود و در صفحه ی اندیشه به تاریخ ۱۴/۲/۱۳۹۱ به چاپ رسیده است.
پرونده «میشل فوکو» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/10102
پرونده «خشونت» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/3201