هفمین نشست هفتگی از مجموعه نشست های علمی انسان شناسی و فرهنگ در روز ۳ آذرماه ۱۳۹۲ و با موضوع ” پیامدهای اجتماعی طرح های توسعه ” در مرکز مشارکت های فرهنگی و هنری شهرداری تهران برگزار شد و طبق روال بحث ها با سخنرانی و پخش فیلم مستند و پنل پرسش و پاسخ همراه بود. در این نشست فیلم ” نفت سفید” با حضور کارگردان محمود رحمانی نمایش داده شد و آقای دکتر پویا علاءالدینی (دانشیار گروه برنامه ریزی اجتماعی در دانشگاه تهران) درباره «ارزیابی و ارزشیابی طرحهای توسعه در ایران: ضرورت، نظام مندی، مسالۀ بی طرفی و انتشار نتایج»، مریم راهور (کارشناس ارشد برنامه ریزی منطقه ای از دانشگاه علامه طباطبایی) با عنوان «ارزیابی طرح های توسعه کیش» و خانم مریم جمشیدی نسب (کارشناس ارشد برنامه ریزی اجتماعی از دانشگاه تهران) با عنوان «مسکن مهر به مثابۀ سیاست اجتماعی: ارزیابی اجتماعی مسکن مهر شهر جدید پرند» صحبت کردند و در انتها جلسه با پرسش حاضران و پاسخ سخنرانان به پایان رسید که گزارش آن را در زیر میخوانیم:
«مستند نفت سفید»
نوشتههای مرتبط
“نفت سفید” روایت زندگی مردمی است که اکثرا از راه شکستن سنگ امرار معاش می کنند. روایتی تلخ از یک شهر مرده که خانواده ها آن را ترک کرده اند و معدودی به ناچار ساکن آن هستند. “نفت سفید” نشانگر صعود و نزول تاریخی یک زندگی عشایری است که با ظهور نفت و کشف مخازن نفتی به ناگهان دگرگون شده و از یک زندگی روستایی خودکفا به شهری صنعتی و زندگی مدرن تبدیل شده و با خشک شدن چاه نفت، تبدیل به یک زندگی کاملا ابتدایی می شود.
“نفت سفید” نخستین فیلم مستند محمود رحمانی (متولد ۱۳۵۸) در مقام کارگردان است (به نقل از ایسنا). این فیلم که در سال ۱۳۸۳/ ۲۰۰۵ ساخته شده، در مدت ۱۶ دقیقه زندگی فعلی شهر نفت سفید را نشان می دهد. این شهر در ۶۵ کیلومتری اهواز در استان خوزستان واقع شده است. در سال ۱۹۳۸/ ۱۳۱۷، یک میدان عظیم نفتی در این شهر کشف شد و شرکت نفت ایران و انگلیس اقدام به حفاری این منطقه کردند . این شهر ششمین میدان نفتی ایران محسوب می شود که آمار استخراج نفت از ۵ چاه فعال آن بین سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۸۴ میلادی نزدیک به ۳۲۸ میلیون بشکه نفت بوده است.
برای آشنایی بیشتر با فیلم «نفت سفید» به پیوند زیر مراجعه فرمایید:
http://anthropology.ir/node/15931
دکتر فکوهی پس از نمایش فیلم با اشاره به نکاتی در مورد فیلم و بیان مقدمه ای جلسه را این گونه آغاز کردند:« شهرهایی که به عنوان نمونه در این فیلم به آن پرداخته شده است شهرهای صنعتی ای هستند که به آنان نوشهرگفته میشود. شهرهایی که به دلایلی خاص همچون وجود کارخانه و یا به دلیل موقعیت خاصی در پهنه ای خاص، رشد کرده و به جمعیت اش افزوده میشود. آنچه که در شهرسازی شاهد آن هستیم این است که زمانی که آن موقعیت از بین رفته و یا کارخانه از کار می ایستد، مهاجرتهای فراوانی از شهر اتفاق افتاده، بسیاری از نهادها از می افتند و شهر تغییرات فراوانی را به خود میبیند. اما من هیچ گاه چنین سطحی از تخریب که در فیلم نمایش داده شد را در دنیا مشاهده نکرده ام. تنها نمونه هایی از این شهرها را میتوان در فرانسه و در قرن ۱۹ دید که به علت وجود معادن زغال سنگ در شمال و در شمال غربی کشور به وجود آمدند، اما در حدود ۲۰ تا ۳۰ سال پیش به علت به صرفه نبودنشان تعطیل شدند. مسئله ای که امروز به آن میپردازیم پیرامون همین موضوع و بررسی پایدار نبودن طرح های توسعه و تخریب بافت هایی از شهر است. در فیلم چیزی که نمایش داده شد پایدار نبودن طرح توسعه است به این معنی که طرح توسعه ای برنامه ریزی و اجرا میشود بدون آنکه به آن فکر شده و پیش بینی شود که ۱۰تا ۲۰ سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد. در فیلم به این نکته اشاره شد که در مدتی که این میدان فعال بوده است ۳۲۸ میلیون بشکه نفت از آن استخراج شده که به قیمت امروز ۳۲ میلیارد دلار میشود و با این مبلغ شاید بتوان ده ها شهر را پایه ریزی کرد. و یا به قیمت همان دوران به صورت نسبی ۳ میلیارد بوده است که باید از این ۳ میلیارد دلار در مدت استخراج از این میدان استفاده ی درستی میشد، و بخشی از آن را در خود این شهر سرمایه گذاری میکردند. احتمالا این شهر در قالب شهر های خوابگاهی شکل گرفته است که در اصطلاح شهرسازی به مسکن هایی میگویند که برای کارگرانی که در آن شهر مشغول به کار هستند ساخته میشود تا در آنجا اسکان پیدا کنند. اگر ده درصد این سرمایه صرف طرح های توسعه ای جانبی میشد شهر میتوانست باقی بماند. به احتمال قوی کل سرمایه بدست آمده از میدان خارج شده و بعد از این که کار متوقف شده است شهر به طور کامل تخریب میشود. در فیلم نمایش داده نشد اما میشود حدس زد که ساکنین این شهر به منشاء آسیب های اجتماعی منطقه تبدیل شدند زیرا مجبور بودند به عنوان کارگر به دیگر شهر ها مهاجرت کنند و به قشر آسیب خورده ای که در این شهر ها قرار میگیرند تبدیل شوند و منطقه عشایری ای که قبل از ورود نفت به این شهر وجود داشت نیز تخریب شده است. این امر نشان میدهد که طرحهای توسعه به چه مقدار میتوانند ضربه ایجاد کرده و پول به دست آمده از آن لزوما به توسعه نمی انجامد. در طول زمان دولت نهم و دهم، میزان درآمد نفتی ایران معادل با کل درآمد نفتی در کل تاریخ ایران بوده است به مبلغ ۷۰۰ میلیارد دلار که وارد سیستم اقتصادی ایران شده و نه تنها کمکی نکرده بلکه سبک زندگی مردم را در شهر ها و روستاها تغییر داده و وضعیت بسیار بغرنجی از لحاظ اقتصادی در کشور به وجود آورده است . زیرا ما باید سبک زندگی ای را ادامه دهیم که در حالت استثنایی تزریق درآمد نفتی به سیستم ایجاد شده و دیگر کسی حاضر نیست آن را از دست داده و به موقعیت قبلی بازگردد. به نظر من مسئول این فاجعه اقتصاددان نولیبرال هستند که فرمول گذار از یارانه غیر مستقیم به یارانه مستقیم را پیچیدند و در دولت دهم به اجرا درآمد. در همان موقع هم مقاله ای به نام شوک اقتصادی که نظریه اش توسط نائومی کلاین (Naomi Klein) مطرح شده است نوشتم که در آن به این موضوع اشاره دارد که این مسئله و گذر از یارانه غیر مستقیم به مستقیم چطور میتواند به صورت یک شوک جامعه را تخریب کند. در آن زمان هم که قرار بر تغییر یارانه ها بود من به عنوان یکی از مخالفان طی این مقاله هشدار دادم که این فاجعه اتفاق خواهد افتاد و هنوز هم ادامه دارد.
حال موضوعی که دکتر علاءالدینی امروز به آن میپردازند اهمیت ارزیابی در طرح های توسعه است که در کشورهای مختلف دنیا وجود آن به صورت قانونی درآمده است که مشکلات اینچنینی را ایجاد نکند.
علاءالدینی: ارزیابی و ارزشیابی طرحهای توسعه در ایران: ضرورت، نظام مندی، مسالۀ بی طرفی و انتشار نتایج
دکتر علاءالدینی قبل از طرح مسئله اصلی در تکمیل صحبت های دکتر فکوهی و اشاره به فیلم مستند اینچنین گفتند: « از بدو زمانی که انسان ها یکجا نشین شدند تمام فعالیت هایشان بر روی محیط زیست و جامعه آنها تاثیرگذار بوده است. به عنوان مثال میتوان به خوزستان مهد تمدن ایران که شواهد متعدد و غنی ای از آن باقی مانده است اشاره کرد و جایی همچون فیلمی که نمایش داده شد که به صورت برهوت باقی مانده است. شهری که نفت در آن یافت شده و رونق گرفته و بعد از استخراج به علت مستعد توسعه نبودن رو به تخریب گذاشته است. و مستلزم تمهیدات فراوانی بوده است تا بتوان در آن به زندگی ادامه داد. خود این امر نشان دهنده آن است که فعالیت های بشر در سرزمین ها بسیار تاثیر گذار بوده است. من بیشتر در زمینه ارزیابی های اجتماعی – اقتصادی فعال هستم اما میبینیم که کشور ما ارزیابی های فراوانی همچون ارزیابی های زیست محیطی را کم دارد که این فعالیت های اینچنینی بیشتر باعث از بین رفتن سرزمین ما میشوند.
به نظر من یارانه ها در زندگی ما مثال بسیار با اهمیتی است. زیرا با این حرکت ما کاری را آغاز کرده ایم که خیلی بر روی آن فکر نشده و توجه تمام اقتصاد دانان جهان به این امر معطوف شده است و آن را بررسی میکنند زیرا هیچ جای دنیا چنین کاری را انجام ندادند که پول نقدی را در خدمت مردم قرار دهند . این امر عواقب اجتماعی بسیار وسیعی داشته که هیچ کس به مطالعه ی دقیق آنها نپرداخته است.»
ایشان پس از این توضیحات بحث خود را اینگونه آغاز کردند: « من میخواهم امروز بر این نکته تاکید کنم که ما به چه دلیل در تمام طرح های توسعه به ارزیابی و ارزشیابی نیاز داریم؟ پاسخ به این سوال این است که باید در خلال ارزیابی، آثار مثبت و منفی این طرح ها مشخص شود که بهترین ها برای مردم اتفاق بیافتد. به همین دلیل تمام این موارد باید سنجیده شده تا فعالیت های توسعه سرانجامی داشته باشد. مخصوصا در این ۱۰۰ سال اخیر که جمعیت شهرنشین افزایش چشمگیری داشته و ما به برنامه ریزی نیاز پیدا کرده ایم و سیستم های نوین برنامه ریزی تشکیل شده اند ».
نیاز به ارزیابی و ارزش یابی در تمام فعالیت های توسعه جهت شناخت وضعیت اجتماعی موجود دارای اهمیت است زیرا از طریق این شناخت است که ما میتوانیم طرح های توسعه را مطرح کرده، پیش بینی تغییرات اجتماعی در آینده به واسطه ی مداخلات را انجام دهیم. به عنوان مثال نمونه ی یارانه ها که باید اندک پیش بینی ای از شرایط آینده برای این طرح ارائه میشد، نظارت بر فرآیند اجرای تمهیدات توسعه و سنجش آثار اجتماعی مداخلات با توجه به اهداف از دیگر موارد اهمیت ارزیابی و ارزشیابی است.
در بسیاری موارد هنگامی که فعالیتی همانند کارخانه متوقف میشود آثاری که در فیلم مشاهده کردیم به وجود می آید، این اثرات در جریان مداخله به وجود نیامده بلکه بر اثر پایان آن مداخله است. به عنوان مثال پادگان هایی در فیلیپین قرار دارند که اگر بخواهند بسته شوند سبب یکی از بزرگ ترین مسائل که نابود شدن اقتصاد های محلی است میشوند. مثال هایی همچون فیلمی که نمایش داده شد در کشورهای سابق شوروی دیده میشود. موضوع توسعه و مداخلات بخش عمومی بهبود وضعیت انسان هاست اگر این سرحلقه گم شود بدون شک نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم.
انواع ارزیابی و ارزشیابی اجتماعی:
ارزیابی اجتماعی اولیه: جهت درک نیازها و یا جهت صورت بندی پروژه ها انجام میشوند، پروژه های محدودی همچون درست کردن بافت فرسوده که نیاز به ارزیابی های اجتماعی برای شناخت بیشتر دارد در سطح شهر انجام میشود.
ارزیابی تاثیر اجتماعی ( پیش بینی آثار اجتماعی طرح ها،کاهش آثار سوء و تضمین توفیق منظر اجتماعی )
پایش و ارزشیابی: سیستم قوی پایش و ارزشیابی که در حین پروژه از آن استفاده شده و آثار اجتماعی مرتبا از طریق آن سنجیده میشود.
ارزشیابی آثار پروژه: که اثرات اجرای طرح را نشان میدهد و به ما می آموزد که چه کارهایی درست و چه کارهایی غلط انجام شده است.
تجاربی که در ایران اتفاق افتاده است: ۱. مطالعات اجتماعی تهیه ی طرح های توجیهی، ۲. مطالعات پراکنده به صورت ارزیابی/ارزشیابی که متاسفانه هیچ کدام سیستماتیک نبوده و تنها توسط افراد علاقه مند انجام شده است.۳. مطالعات سازمان یافته تر آژانس های بین المللی۴. تجربه گسترده شهرداری تهران در انجام ارزیابی تاثیر اجتماعی ( اتا) که چندی پیش به ارزیابی تاثیر اجتماعی و فرهنگی ( اتاف ) تغییر نام یافته است. که به صورت گسترده دانش آموختگان علوم اجتماعی وارد این پروژه ها شده و از این نظر مثبت بوده است.
اصل ارزیابی تاثیر اجتماعی این است که قبل از انجام پروژه و به پیشوار آثار آن رفته و آثار اجتماعی مثبت و منفی آن را شناسایی کند و در صدد کم کردن آثار منفی و افزایش آثار مثبت طرح باشد و یا جلوی اجرای پروژه با آثار منفی فراوان را بگیرد.
اما تجربه خود من این امر را ثابت کرده است که در خصوص ارزیابی مقداری کج فهمی و مشکلات وجود دارد که از جمله آن میتوان به این موارد اشاره کرد: ۱. بدفهمی اهداف، در بسیاری از کتاب هایی که ترجمه شده به این نکته اشاره میشود که ارزیابی اجتماعی قبل, بعد و در حین پروژه باید انجام شود اما عده ای این جمله را به نوشدارو بودن این عمل تفسیر کردند و برای هرکاری از آن استفاده میشود نه به عنوان رویکردی پیشگیرانه. ۲. گسترده کردن فعالیت ها در زمان کوتاه، ۳. تکرار مطالعات بدون استفاده از نتایج آنها، به عنوان مثال مطالعات فراوانی که بارها پیرامون ارزیابی اجتماعی پیاده رو ها انجام شده است و سرانجامی ندارد ۴. باسمه ای کردن مطالعات به این معنا که تنها از یک روش و فرمول واحد برای تمام پروژه و طرح ها استفاده شود.
ما به مرور شاهد این هستیم که ماهیت شهر تهران از طریق این طرح ها درحال عوض شدن است و علوم اجتماعی باید به سمتی برود که بتواند این تغییرات را بررسی کند. ما به ارزشیابی آثار اجتماعی طرح ها،پایش و ارزشیابی حین اجرای طرح ها، ارزشیابی میزان توفیق طرح به لحاظ اجتماعی و بررسی آثار سوء آن نیازمندیم. برای یک ارزشیابی درست نیاز به این است که از ابتدا برنامه ریزی مناسب برای آن انجام شود ، نیاز به مطالعات پایه، نیاز به گروه شاهد، نیاز به نظریه ( تکامل نظریه طی تکمیل پروژه) ، روش های کیفی و کمی از دیگر موارد مورد نیاز ارزشیابی صحیح میباشد»
دکتر علاءالدینی در خصوص مشکلات امر ارزیابی در ایران گفتند: «در ایران مسئله پایش و ارزشیابی را به کنترل پروژه تقلیل داده اند و در جداولی به پیمانکاران و… منتقل میکنند. در صورتی که هدف ما این است که اتفاقاتی که در طول پروژه رخ میدهد را بررسی کنیم و اگر مشکلی در آن وجود دارد قبل از دیر شدن آن را تصحیح کرده و تغییراتی در آن ایجاد کنیم. یکی از دلایلی که به این مسئله پرداخته نمیشود فرمول پرستی است. امروزه از طریق یک فرمول واحد تمام کارها را انجام داده و از خلاقیت استفاده نکرده تا ساختاری ساخته و پرداخته شود که در طی آن مراحل یک پروژه بررسی و نتایج آن پیش بینی شود. برای تحقق این امر باید نظام مندی در کشور وجود داشته باشد. و در طی آن محققان بی طرفی برای کار پا به این سازمان ها بگذارند تا به انجام کار درست متعهد باشند و بتوانند ارزیابی و ارزشیابی صحیحی انجام داده و بدون وابستگی ای به سازمان آن را منتشر کنند تا این امر به مرور زمان منجر به بهبود وضعیت شود حال این خود جای سوال دارد که چه چیز سازمان ها را سوق میدهد به این که ارزیابی و ارزشیابی انجام ندهند، و یا اسناد آن را منتشر نکنند؟ »
«به نظر من در سازمان ها باید این دفاتر ارزیابی را در راس سازمان ها قرار داد و آنها را بیطرف کرده و از بهترین آدم ها استفاده شود، از بدنه جدا باشند تا بتوانند کارشان را انجام دهند. و برای دفاتر دیگر این توضیح داده شود که چگونه نتایج این ارزیابی ها میتواند در بهبود کار و وضعیت آنها تاثیرگذار و موثر باشد. »
دکتر علاءالدینی در آخر صحبت های خود را با این انتقاد به پایان رسانند که: « عدم دسترسی به داده اما یکی دیگر از مشکلاتی است که محققان ما با آن درگیر هستند. باید قوانینی وجود داشته باشد که داده هایی که در کشور تولید میشوند و مرتبط با مردم هستند را در اختیار آنها قرار دهند. مگر اینکه واقعا طبق خواسته های کمیته ای ویژه داده، داده هایی حساس و محرمانه نامیده شوند. انتشار نتایج مطالعات دارای اهمیت فراوان بوده و اگر ارزیابی و ارزشیابی ها به درستی انجام شوند،انتشار نتایج آنها هم الزامی باشد، محققان دیگر به این مطالعات دسترسی پیدا میکنند و مجموعه ی اطلاعاتی ای از کشور به دست می آوریم و میتوانیم از این گزارش ها و فعالیت های مختلف توسعه آگاهی پیدا کرده و از فساد تحقیقی جلوگیری کنیم.»
دکتر فکوهی پس از پایان صحبت های دکتر علاءالدینی در تایید و تکمیل گفته هایشان گفتند: « در عین حال که من حرف های آقای دکتر را تایید میکنم اما این نکته هم باید تذکر داده شود که متاسفانه در ایران داده ها انتشار درستی پیدا نمیکنند. یکی از دستاوردهای اقتصاد نو لیبرال این است که این داده ها به فروش برسند و طبعا به این دلیل همه ی افراد نمیتوانند این داده ها را خریداری کرده و به آنها دسترسی داشته و به نقد آنها بپردازد تنها سازمان آمار بعضا قسمتی از آمار خود را منتشر میکند. یکی از خواست های پژوهشگرانی که مخالف رویکرد نو لیبرالی هستند آزادی مطلق دسترسی به داده هاست و نه فروش آنها. داده ها نیز به کالا تبدیل شده اند و از این طریق درآمدزایی دارند. در بسیاری از موارد در بلوک شرق، شوروی سابق و آلمان شرقی شاهد انتشار داده های غلط بودیم. باید این نکته را هم در نظر گرفت که اگر داده نداشته باشیم بهتر از داده ی غلط است زیرا تمام مسائل را میتواند نابود کند مخصوصا در کشوری که در آن سیستم مدنی ضعیفی وجود دارد. به عنوان مثال در کشور ایران میبینیم که بررسی های اقتصادی هیچ گاه از طریق بررسی درآمد افراد انجام نمیشود زیرا هیچ کس درآمد واقعی خود را اعلام نمی کند. بلکه این بررسی بر اساس هزینه انجام میشود. نکته نظر دکتر بیشتر بر روی نتایج طرح های مطالعاتی بود که انجام میشود اما معمولا بسیاری از آنها منتشر نمیشوند. به هر حال تا جایی که من اطلاع دارم بخش بزرگی از مطالعات به مرحله انتشار نمیرسد در حالی که بر اساس قوانین کشور فقط تعداد محدودی از داده ها محرمانه تلقی میشوند و سایر داده ها باید در اختیار مردم قرار بگیرد و نتایجشان منتشر شود که این اتفاق نمی افتد.»
مریم راهور: ارزیابی طرح های توسعه کیش
ارزیابی طرح های توسعه کیش موضوع تحقیقاتی مریم راهور بود که در این جلسه اینچنین به توضیح آن پرداخت:« در بین طرح های توسعه کشور، مناطق آزاد از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند. اساسا فلسفه تاسیس مناطق آزاد توسعه تجارت و پردازش صادرات است که در نهایت منجر میشود به توسعه ی منطقه ای و ملی. در ایران دولت در دهه ۶۰ بعد از وقوع انقلاب اسلامی با همین هدف تصمیم گرفت مناطق آزاد را تاسیس کند تا بتواند از منافع این مناطق بهره مند شود. در سال ۱۳۶۰ اولین منطقه آزاد تجاری به نام جزیره کیش انتخاب شد که قبل از این هم از مزایای منطقه آزاد بهره مند بود اما به طور رسمی به عنوان منطقه آزاد در قانون شناخته شده نبود. علت انتخاب این جزیره برای من مسئله دسترسی به داده بود.
جزیره کیش بین اذهان مردم به خاطر جنبه توریستی و پیشینه آن از اهمیتی خاصی برخوردار است. تا به امروز سرمایه های بسیار زیادی به این منطقه تعلق گرفته است و ضرورت ارزیابی برای برنامه و طرح های توسعه آن لازم است. طرح هایی که برای توسعه منطقه آزاد کیش نوشته و تدوین شده و به تصویب رسیده است را باید ارزیابی کرد تا ببینیم که نتیجه ی این همه سرمایه گذاری ای که در این منطقه در قالب هتل ها و مراکز تجاری شده است چه نتیجه، دستاورها و پیامدهایی داشته است.
راهور در توضیح موضوع تحقیق خود گفت: « مقاله های بسیاری از منطقه آزاد کیش و عملکرد دیگر مناطق آزاد انتقاد کرده اند زیرا تنها آیتم های خاص جذب توریست در آنها مطرح شده است ودر مقایسه با دیگر مناطق آزاد جهان، فقدان تسهیلات زیر بنایی و کافی نبودن آن، مسائل حقوقی و… مطرح هستند که من در پایان نامه ارشد به طور مفصل به آن پرداخته ام. اما دغدغه من طرح توسعه و طرح جامعی بود که برای کیش نوشته شده بود.»
تاریخچه ی طرح های توسعه ای که برای منطقه آزاد کیش نوشته شده است به این ترتیب است :
از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۹ سه مشاور گنو، مشاور مناطق آزاد، پژوهش معماری، برای منطقه آزاد کیش طرح جامع تدوین کردند که هیچ یک به تصویب نرسیده است. یکی از دلایل آن میتواند تغییر مداوم مدیریت باشد. به این دلیل که منطقه آزاد کیش به صورت جداگانه از طریق سازمان عمران منطقه آزاد کیش هدایت میشود که عملا متولی اداره منطقه آزاد کیش، سازمان عمران است که رییس آن مستقیما توسط رییس جمهور به مدت سه سال انتخاب میشود. اما در دوره ای شاهد تغییرات مداومی بودیم کادرهای مدیریتی مرتبا عوض میشدند.
در نهایت در اردیبهشت سال ۱۳۸۳طرح مهندسین دریز و زومر Dress & Sommer از کشور آلمان و مشاور داخلی باوند، در تاریخ ۲۷/۴/۸۴ به تصویب شورای عالی شهرسازی و معماری ایران رسید. که مطالعه این طرح از سال ۷۹ آغاز شده بود.
اسم این طرح باغ ایرانی در خلیج فارس بود که افق طرح تا ۱۴۰۴ تعیین شده بود. این طرح که سال ۱۳۸۳ به شورای عالی معماری ابلاغ شد، متاسفانه بلافاصله به سازمان عمران ابلاغ نمیشود تا به اجرا در بیاید. زیرا سازمان پیگیری لازم را انجام نداده و تغییر مرتب مدیریت و عدم آشنایی مدیر جدید با تصویبات باعث عدم کنترل طرح ها میشد.
مشکلات این طرح ۱. مشکل محدوده میراث فرهنگی۲. عدم تطابق محدوده فعلی با محدوده قبلی ( ۱۳۷۵ ) و…
نهایتا با مشکلات موجود این طرح در تاریخ ۸/۵ /۱۳۸۶ ابلاغ شده و در دستور کار قرار گرفت تا اجرا شود. در این طرح جامع مقصد که به طور تخصصی بر روی گردشگری تاکید دارد و هدف این را داشت که جزیره کیش را به عنوان یک مقصد گردشگری در ایران مطرح کند که هم بتواند هم از داخل و هم از خارج گردشگر جذب کند. هدف این بود که این طرح گردشگری سند و شناسه ای شود برای کسانی که به این طرح نگاه میکنند تا بتوانند کیش را بسیار خوب بشناسند. اما تنها چیزی که در این طرح دیده نمیشود ارتباط آن با جزیره کیش است و تنها هاله ای رویاپردازانه در آن دیده میشود.
این طرح هم با نام باغ ایرانی در خلیج فارس شناخته میشود و هم تحت عنوان مجموعه سیاحتی گل شرق. در منطقه آزاد کیش زمینی با مساحت بسیار زیاد را به مشاورین آلمانی دریز و زومر واگذار کردند تا طرحی برای آن بنویسند و تمام کیش را تحت تاثیر خود قرار دهد. این زمین نزدیک بازار مروارید و شهرک صدف واقع شده است، زمینی خاکی که هنوز هم برایش برنامه ای ریخته نشده است. قرار بود بر روی این مساحت به صورت حرفه ای زمین گلف ساخته شود تا بتواند توریست ورزشی خود را جذب کند.
به طور کلی این طرح بعد از آنکه نوشته شد و سال ۸۳ به تصویب رسید و پس از آن در سال ۸۶ به سازمان ابلاغ شد تا در دستور کار قرار بگیرد، در این بازه سازمان منطقه آزاد کیش ۴ مدیر عامل عوض کرد و همراه این تغییر، در هر سازمان تقریبا تمام کادر مسئولین عوض شده و مسئولین جدید که اطلاعاتی از این طرح نداشتند بر روی کار آمدند. تکرار این امر باعث شد که مشاور دریز با سازمان دچار مشکل شود و کار متوقف شده و تمام شرکت از منطقه آزاد کیش بروند. در این حین مشاور دریز و زومر ادعا میکند که این زمین های بایر در کیش متعلق به اوست و سندهایی هم در این باب ارائه میدهد اما سازمان معتقد است که به علت انجام نشدن طرح، مالکیتی وجود ندارد و این کش و قوس باعث بلاتکلیفی این زمین ها شده است. در صورتی که اگر در این مدت تکلیف این زمین ها مشخص میشد، منطقه آزاد کیش میتوانست با جذب سرمایه گذار، که توانایی کمی هم در این زمینه ندارد، و یا با پروژه های مختلف، به توسعه بیشتر این منطقه ادامه دهد.
راهور با توضیح بیشتر این طرح اینچنین سخنان خود را ادامه داد: «این پروژه قرار بود بر روی بخشی از کیش ساخت و ساز انجام داده و مجموعه ای سیاحتی بسازد که کل کیش را تحت تاثیر خود قرار دهد. و با ساخت این مجموعه و درآمد حاصل از آن جذب توریست داشته باشند. برای باقی کیش هم برنامه ریزی هایی انجام شده بود واین قصد را داشتند تا قسمتی از کاربری های آن را به طور کامل تغییر دهند اما عملا هنگامی که اجرای قسمت اصلی طرح نافرجام ماند، سایر قسمت ها هم نتوانست به اجرا در بیاید.»
مسئله ی دیگری که کیش را بسیار تحت تاثر قرار داد دانشگاه هایی بود که در کیش ساخته شد و جمعیت فراوانی را به کیش سرازیر کرد. اما سازمان تفکیکی در مقابل این حجم گردگشگر و علت آمدن آنها به کیش انجام نداد و به صورت دقیق مشخص نشد که این افراد آیا خانواده های دانشجویان هستند و برای دیدار آنان به جزیره آمده اند و یا واقعا توریست هستند.
درحال حاضر در مجموعه، این طرح طرحی فراموش شده است و اعتقادی به ارزیابی آن وجود ندارد. تنها بخشی از سازمان ارزیابی هایی در هر سه سال انجام میدهد اما پیگیری هایی پیرامون این طرح انجام نشده ودر نهایت اعتقادی برای توسعه آن مکان وجود ندارد.
اما در آخر لازم است به این نکته هم اشاره کنم که کیش در نوع خود توسعه ی موفقی داشته است. سال ۶۵ این جزیره منطقه ای متروک و جمعیتی مهاجر فرست داشت و کسی در آن ساکن نبود. تسهیلاتی از رژیم گذشته در آن باقی مانده بود که قبل از انقلاب تنها در اختیار درباریان قرار میگرفت. اگر بخواهیم روند کیش را بسنجیم، نمیتوانیم بگوییم روند توسعه ناموفقی داشته است، اما مسئله این است که منطقه آزاد کیش آنچه را که در قانون از آن توقع میرفت که به منطقه ای تبدیل شود که صادرات را پردازش کند، تجارت را گسترش دهد،تولید در این منطقه صورت بگیرد و بتواند در مقیاس منطقه ای باقی جزایر اطرافش را که مناطق محرومی هستند را تحت تاثیر قرار دهد محقق نشد . زیرا تمام هزینه ها صرف تاسیس بازار و جذب توریست شده است.
مناطق آزاد در تامین بودجه شان خودکفا هستند و خودشان باید بودجه شان را تامین کنند. ما برای این منطقه ملزوماتی فراهم نکرده و سرمایه گذاران را جذب نکردیم بلکه تنها گردشگری و آیتم های جذب توریست را در آن گسترش دادیم. در نتیجه ما نمیتوانیم از جایی که امکاناتی برای آن فراهم نکردیم توقع داشته باشیم تجارت را در مقیاس منطقه ای دگرگون کند.
مسئله ی اساسی منطقه آزاد کیش مدیریت متغیر و بی ثبات است و در نتیجه آن برنامه ها هم به صورت لحظه ای اجرا و بدون هیچ ارزیابی اجرا میشوند. ملزومات به طور صحیح پردازش نمیشوند و دور باطلی از اهداف که محقق نشده به وجود می آیند. میتوان گفت که تمام طرح های توسعه ای پایدار نیستند و زمانی که به اجرا میرسد سبب تخریب میشوند، اما در مورد کیش این طرح اصلا به اجرا نرسید و بلاتکیفی آن برای کارکنان سازمان و یا ذی نفعان که مردم باشند باقی ماند.
فکوهی پس از پایین ارائه این نکته را اضافه کرد که:« اصولا مفهوم مناطق آزاد به صورتی که در کیش اجرا شد از ابتدا غلط بوده است. مفهوم منطقه آزاد عمدتا از کشورهای سوسیالیستی اقتباس شده است به این دلیل که سیستم های داخلی محدود بوده و لزوما قوانین نمیتوانست به بازار و گسترش آن کمک کند. به همین دلیل مناطقی را ایجاد کردند که مهم ترین آن هونگ کونگ است. این منطقه بیشتر منافع اقتصادی و توسعه ی اقتصادی بازار را به همراه دارد و نه توریست. اتفاقی که در ایران افتاد این بود که کیش به منطقه ای توریستی تبدیل شد که به طور کامل هم موفق نبود. باید مطالعاتی در این زمینه انجام شود که منطقه کیش به چه میزان توانسته است به نسبت مناطق مشابه و کشورهای جنوب خلیج فارس موفق بوده و با آنها رقابت کند؟ در خیلی موارد سفر به مناطق جنوب خلیج فارس که در آنجا یک رو ساخت و زیر ساخت توریستی مجهزتر دارد، ارزان تر از مسافرت به کیش است. به نظر من پروژه کیش به عنوان منطقه آزاد چندان به عنوان منطقه توریستی موفق نبوده و مناطق دیگری همچون چابهار یا قشم را میتوان در این زمینه موفق تر دانست.
جمشیدی نسب: مسکن مهر به مثابه ی یک سیاست اجتماعی (ارزیابی مسکن مهر شهر جدید پرند)
طرح مسکن مهر یک سیاست حمایتی و اجتماعی برای تامین مسکن و بهبود وضعیت اقشار کم درآمد در جامعه بود که به اجرا درآمد. سیاست های اجتماعی در صدد حذف نابرابری های ناعادلانه هستند و قصد دارند موقعیت رفاهی مردم را بهبود ببخشند. ما نیز چنین استنباطی از ماهیت طرح مسکن مهر و ایجاد عدالت و برابری داشتیم. ارزیابی اجتماعی به دنبال نتایج و پیامدهای طرح و برنامه هاست و تحلیل و تفسیری از برنامه های اجرا شده، اطلاعاتی در مورد نتایج آن طرح و وضعیت گروه های هدف نشان میدهد. هنگام ارزیابی وجود داده بسیار دارای اهمیت میباشد. اگر ما بخواهیم در یک برنامه ارزیابی مناسبی انجام دهیم وجود داده های اولیه از شروع کار تا پایان این امکان را به ما میدهد تا به سوالاتی از قبیل اینکه هنگامی که این طرح انجام شده است موقعیت رفاهی افراد را بهتر کرده ویا به بهبود وضعیت مردم کمکی کرده یا نه را پاسخ دهیم.اما وقتی این اطلاعات پایه را نداشته و یا محرمانه هستند، مشکلات فراوانی به وجود می آیند.
جمشیدی نسب در مورد تحقیق خود و مشکلاتش این چنین گفت:« به عنوان مثال در تحقیق انجام شده، زمانی وارد میدان شدم که این پروژه انجام شده بود و تعدادی خانوار ساکن این ساختمانها شده بودند و من تنها میتوانستم از خود نفع برندگان اصلی اطلاعات گرفته و نمیتوانستم به پیشینه ی این افراد بپردازم. به همین خاطر من فقط به خود ساکنین و کسانی که بهر مندان واقعی طرح هستند بسنده کردم و با خود آنها مصاحبه هایی داشته و ارزیابی اجتماعی را انجام دادم.»
«دلیل انتخاب شهر پرند برای موضوع تحقیقم این بود که شهر پرند پایتخت مسکن مهر نامیده شده و برای من مهم بود که بدانم پایتخت مسکن مهر چه موقعیتی دارد، قرار بود از سال۹۰ در شهر تهران ۹ پروژه مسکن مهر انجام شود که شهر جدید پرند یکی از آنها بود و بیشترین رشد فیزیکی را داشت. در آن زمان در این شهر ۱۱۸۰ واحد مسکونی تحت سکونت افراد قرار گرفته بود و به نسبت دیگر پروژه ها ساکنان بیشتری داشت البته آمار جدید که مربوط به امسال است در حدود ده هزار واحد مسکونی به آن اضافه شده است.»
شهر جدید پرند ۷ فاز دارد که فاز ۰و۱و۲ مختص شهر جدید پرند بوده اما بخشهایی از فازهای ۳و۴و۵و۶ به مسکن مهر اختصاص یافته است. خرداد ماه سال ۹۱ که من این پروژه را آغاز کردم خانوار ها تنها در فاز ۳ ساکن شده بودند اما در عرض یکسال در فاز ۴ نیز در حدود ۱۵۰۰ خانوار در آن ساکن شدند و پس از آن در فاز ۵ که ساختمان های کوزو نام دارند و توسط پیمانکارهای ترکیه ای ساخته شده اند ۷۰ درصد آن مستقر شده اند و در حدود ۸۰۰۰ خانوار ساکن این فاز هستند.
جمشیدی نسب هدف از تحقیق خود را اینچنین مطرح کرد: « ارزیابی مسکن مهر پرند به سه منظور برای من انجام شد: ۱. ساکنین مسکن مهر پرند با تغییر محل سکونت خود چه فرصت هایی را به دست آورده و چه فرصت هایی را از دست دادند.۲. دسترسی به خدمات و تسهیلات شهری چگونه صورت میگیرد۳. در کل رضایت ساکنین در موقعیت کنونی چگونه است؟»
برای سنجش عدالت اجتماعی در این طرح من از دیدگاه هاروی (David Harvey) استفاده کردم. او میگوید عدالت اجتماعی در شهر باید به گونه ای باشد که به نیازهای جمعیتی ساکنان آن پاسخ دهد. تغییر سکونت فرد در منطقه شهری به معنای تغییر در فرصت دسترسی به منابع شهری است. که این تغییرات میتواند موقعیت رفاهی افراد را تغییر دهد. دسترسی به خدمات شهری یکی از مهم ترین شاخص های دولت اجتماعی در ارتباط با مسکن است و در نهایت هم برای سنجش رضایت مهم بوده تا بدانیم تحقق عدالت اجتماعی در شهرها در نهایت به رضایت شهروندان از موقعیت کنونی خودشان منجر میشود.
شاخص هایی که من در تحقیق خود مورد سنجش قرار دادم به شرح زیر است:
اشتغال: این شاخص مهمترین مسئله مردم ساکن مسکن مهر است. بسیاری از این افراد که وارد شهر جدید پرند شده اند از قشر کارگری بوده و در مشاغل خدماتی در تهران و یا کرج مشغول بودند. الان با سکونت در شهر پرند شغل های خود را از دست داده اند. در حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد این خانوارها زنان سرپرست خانوار هستند که اکثر آنها معتقد بودند درتهران دارای مشاغل بوده و میتوانستند وضعیت بهتری از لحاظ درآمدی داشته باشند. در حدود ۳ تا ۴ هزار خانوار تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد بوده و اکثر آنان بیکار هستند.
دسترسی به حمل و نقل عمومی: پایانه ی مسافر بری ای در این شهر وجود دارد که تعدادی اتوبوس، تاکسی و ون دارد .هزینه اتوبوس تا تهران ۱۰۰۰ تومان، برای تاکسی،۲۰۰۰ تومان و ون ۳۰۰۰ تومان است. این هزینه برای این افراد که از قشر کم درآمد ومحروم هستند بسیار گزاف بوده و هیچگونه تسهیلات حمل و نقلی برایشان درنظر گرفته نشده است. از آنجایی که بحث اشتغال ارتباط تنگاتنگی با حمل و نقل دارد اگر ما تسهیلاتی در این زمینه برای این افراد در نظر میگرفتیم شاید وضعیت اشتغالشان به این وضع نبود. مشکل اصلی خیلی از خانواده ها در فاز ۵ که نیم ساعت تا فاز ۱ و۲ فاصله زمانی دارند مسئله سرویس مدرسه بچه هایشان است. هزینه ی رفت و آمد آنها در ماه حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان میشوند که برای این خانواد ها بسیار گزاف میباشد.
دسترسی به مراکز درمانی: یک درمانگاه خصوصی در این شهر است که شبانه روزی بوده و تیم پزشکی به نسبت خوبی دارد اما اکثر ساکنان معتقدند که نمیتوانند از این مرکز استفاده کنند زیرا هزینه ویزیت دکتر و خدمات پزشکی برایشان بسیار بالا میباشد. تنها بیمارستان دولتی نزدیک به این شهر بیمارستان رباط کریم است که از لحاظ سیستم بهداشتی و درمانی در موقعیت مطلوبی قرار ندارد. یکی از خانم های ساکن شهر که باردار بودند و ترجیح داده بود برای چک آپ هایش به تهران برود( زیرا بیمارستان رباط کریم در وضعیت مناسبی قرار ندارد) معتقد بود در همین رفت و آمد ها بوده است که فرزند خود را از دست داده است.
دسترسی به مراکز خرید ارزان قیمت: بسیاری از افراد از زمانی که در این مکان ساکن شده اند از این اتفاق شکایت دارند که بسیار دیر به دیر میتوانند مواد غذایی مورد نیاز خود را تهیه کنند. به علت هزینه حمل و نقلی که به هزینه مواد غذایی اضافه میشود قیمت این مواد بسیار بالاتر رفته است. در این بین قشر کارگری بسیار در حال لطمه خوردن هستند.
دسترسی به مراکز آموزشی: به طور کلی شهر جدید پرند ۱۷ مرکز آموزشی دارد که شامل دبستان و متوسطه میشود. از زمانی که خانوارها در مسکن مهر مستقر شده اند این مراکز در دو شیفت به کار خود ادامه داده و هر کلاس با جمعیت ۳۵ تا ۴۰ برگزار میشو. این مسئله بسیار بغرنج شده و ساکنان اصلی پرند را از وضع موجود ناراضی قرار داده است. آنان معتقدند مدارس بچه هایشان را از دست داده و برای این جمعیت وارد شده به شهر، تسهیلاتی در نظر گرفته نشده است.
امنیت اجتماعی و نیروی انتظامی: قبل از ورود این جمعیت به پرند در آن یک پاسگاه وجود داشته است که شاید جوابگوی سکنه قبلی آن بوده است اما حال نمی تواند جمعیتی را که در حدود ده هزار نفر میباشند و به یک باره وارد شهر شده اند را کنترل کند.جنایت هایی در این شهر اتفاق می افتد که از طریق این یک پاسگاه قابل کنترل نیست. فاز ۴ که تنها درصدی در آن ساکن هستند مشکل روشنایی دارد و افراد بسیاری را از این مسئله ناراضی نگاه داشته و امنیت لازم برای رفت و آمد را برای آنان فراهم نمیکند.
تفریح و اوقات فراغت: کمبود مکان های تفریحی در این محدوده باعث نارضایتی افراد میباشد. تنها دو پارک در فازهای ۱ و ۲ وجود دارد اما کفاف این جمعیت را نمیدهد، هیچ مجموعه فرهنگی ای در این فضا وجود ندارد. بسیاری از خانم های ساکن شهر معتقد بودند که:« ما را به این مکان تبید کردند تا از جلوی چشمشان دور باشیم. ما هیچ چیزی که شبیه به یک زندگی شهری باشد را نداریم . ما تنها یک خونه ای نو و تمیز بدون امکانات داریم.»
خدمات شهری: خدمات شهری مانند جمع آوری زباله و یا آسفالت خیابان ها، فضاسازی، روشنایی و معابر و.. با مشکل رو به رو هستند . خود افراد دست به این کارها زده و به عنوان مثال زباله های خودشان را جمع آوری میکنند. جلوی بسیاری از ساختمان ها تل ساختمان سازی همچنان باقیسا و به آن ها رسیدگی نمیشود. از لحاظ فضاسازی هم در فاز ۳ چون به فاز ۲ نزدیک تر بوده و به مرکز اصلی شهر نزدیکتر است، فضاسازی هایی انجام شده که توسط خود مردم و با هزینه های خودشان فضاسازی هایی صورت گرفته تا از حالت تک بعدی بودن بلوک های ساختمانی در بیاید. البته مشکل روشنایی مربوط به کل پرند است اما در مسکن مهر این امر تشدید میشود زیرا در عرض یکسال این واحد ها ساخته شده و خدمات و تسهیلاتی برای این واحدها در نظر گرفته نشده است.
برای جمع بندی میتوانیم به این نکته اشاره کنیم که مسئله اصلی افراد شغل آنان بوده و ارتباط تنگاتنگ آن با سیستم حمل و نقل عمومی به صورت غیر مستقیم هزینه های این افراد را افزایش میدهد. زیرا یا شغل خود را از دست داده و یا اگر در شغل های خدماتی و.. مستقر میباشند و به علت هزینه رفت و آمد، افزایش هزینه برایشان صورت میگیرد. علاوه بر آن عدم دسترسی به مراکز خرید ارزان قیمت و عدم دسترسی به مراکز درمان دولتی هزینه این افراد را به مراتب افزایش داده است.
در آخر باید به این نکته اشاره کنم که : از طرحی که ادعا دارد وضعیت رفاهی افراد را بهتر میکند، مخصوصا وضعیت قشر محروم جامعه را، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که این طرح به صرف یک واحد ساختمانی دادن به این افراد و رها کردن آنان از شرایط مستاجر بودن، هزینه هایشان را افزایش داده و به عنوان یک شهروند به این افراد نگاه نشده و از منابع شهری استفاده نکنند. در کل میتوانم بگویم که مسئله ای که برای من جالب بود این بود که با تمام این تفاسیر مردم نباید رضایتی از این وضع داشته باشند اما رضایت نسبی ای برای این آدم ها به وجود آمده که به نظر من کوتاه مدت است. خانه داشتن در اوضاع اقتصادی مملکت ما آرزوی بزرگی برای این قشر است و الان که صاحب خانه هستند و ترس بالا رفتن اجاره را ندارند، با مسائلی کنار آمده و رضایت نسبی کوتاه مدتی برایشان به وجود آمده است. اما از ساکنان قدیی تر که بپرسیم میبینیم که با آنکه قبلا اجاره خانه پرداخت میکردند اما موقعیت بهتری داشته اند. در قبال شغل، مراکزی که دیگر در اختیارشان نیست و … در نهایت میتوان این نتیجه را گرفت که ما در طرح توسعه، تعداد خانه ها را بالا برده، تعداد مالکین را افزایش دادیم، اما فرصت و موقعیت رفاهی افراد را بالا نبردیم و در بعضی موارد نیز کاهش داده ایم. البته باز هم با توجه به آن که هیچ سیستم پایشی وجود نداشت که بررسی کند قبلا موقعیت این افراد چگونه بوده و الان در چه موقعیتی هستند، نمیتوان به طور حتم این ادعا را داشت. اما در ظاهر میتوان دید که این افراد بسیاری از امکانات خود را از دست داده اند. بالاترین موفقیتی که در این پروژه از آن یاد میشود اجاره ندادن این افراد است در صورتی که این افراد ماهیانه در حدود ۲۲۰ تا ۲۵۰ هزار تومان قسط خانه هایشان را داده که تا ۱۳، ۱۴ سال دیگر ادامه خواهد داشت. کسانی که در کوزو مستقر هستد حدود ۲۰ تا ۳۰ تومن شارژ ساختمان میدهد و هنوز هم مسکن برایشان هزینه دارند در قبال این که منابع و فرصت رفاهی ای برای آنها وجود ندارد.
طبق روال جلسات یکشنبهها، پایانبخش برنامه، پنل و پرسش و پاسخ حضار و سخنرانان بود که در زیر آورده شده است:
به نظر من اطلاعاتی که از منطقه آزاد کیش ارائه دادید کامل نبوده و در بخش هایی نادرست است. آیا گسستی در این تحقیق وجود داشته است؟
راهور: من در طی یک سال بر روی این موضوع تحقیق کردم و یافته هایم بنا بر اطلاعاتی بود که سازمان عمران در اختیار من قرار داده بود. اما در مورد منطقه آزاد کیش مبحث توسعه با علم اجتماعی دارای رابطه مستقیم است چه توسعه شهری باشد و چه منطقه ای، قرار است وضع مردم را بهتر کند و این به معنای توسعه است. منطقه کیش قصد داشت که وضع مردم بومی خودش را و وضع مردم مناطق اطراف خودش را بهبود ببخشد زیرا مردم این ناحیه بسیار محروم بودند و تصمیم داشت که مناطق آزاد را تاسیس کند و از طریق گسترش صادرات و تجارت، شغل هایی برای افراد ایجاد کند تا بتوان از طریق آن درآمد مردم را بهبود ببخشد و رفاه آنان را بیشتر کرده و توسعه پیدا کنند اما در مورد کیش من این تحقیق را انجام دادم تا با توجه به هزینه هایی که به این منطقه اختصاص داده شده است، آیا توانسته است وضعیت مردم را بهبود ببخشد یا خیر
آیا در طرح جامعه کیش به بومیان کیش توجهی شده و برنامه ی ویژه ای برای آنان تدوین شده است؟
راهور: بله. در این برنامه پیش بینی شده بود که با توسعه ی گردشگری در منطقه آزاد کیش و جذب درآمدی که از طریق آن صورت میگیرد، بتوان مردم بومی را در منطقه از این وضعیت رهاند و به گونه ای وضعیتشان را بهتر کرده و رفاه برایشان ایجاد کنند. قسمتی از طرح جامع کاملا به این قسمت پرداخته بود. البته به نظر من طرح جامع توصیف دقیقی از وضعیت مردم آنجا ارائه نمیداد. برنامه ای در طرح مطرح شده بود تا از نیروهای بومی استفاده شده تا این همه حجم گردشگری که به واسطه مجتمع سیاحتی وارد جزیره میشوند را کنترل کنند. اما آن طرح عملا انجام نشد در نتیجه آن میزان اشتغالی هم که قرار بود برای افراد بومی ایجاد شود رخ نداد و مردم کماکن در وضعیت نا به سامان خود هستند.
پرسش دودانگه: در حوزه علوم اجتماعی تفاوت بین واژه ی ارزیابی و ارزشیابی چیست؟
علاءالدینی: معمولا فعالیتهایی که در انتهای پروژه انجام شده و دستاورردهای آن سنجیده میشود به آن ارزشیابیevaluation گفته میشود و باقی انواع آن را ارزبابیassessment مینامند.
پرسش دودانگه: در صحبت های آقای دکتر علاءالدینی مطرح شد که تکرار مطالعات ارزیابی به صرفه نیست. پروژه های مسکن مهر در زمین های دولتی در حریم مکانیابی شده اند و مشکلات آنها در زمینه خدمات، حمل نقل و اشتغال و غیره به دلیل این مکانیابی مشابه یکدیگر است. از این رو چقدر موضوعیت دارد که ما به طور مشخص بر روی مسکن مهر پرند مطالعات خرد اتنوگرافی انجام بدهیم و در سطح کلان به ارزیابی آن ها بسنده نکنیم ؟
علاءالدینی: در جلسه ای که با مسئولان مسکن مهر داشتم معتقد هستند که تبعات این مسکن در همه جا به صورت یکسان نیست. و همه جا متفاوت بوده و بعضی موفق تر بودند و دیگری نه. مسائل اجتماعی و سیاسی و کاربری در هر جا متفاوت بوده و طی فازهای مختلف نیز باهم تفاوت دارند. به نظر من اتفاقا مطالعات کمی در این زمینه صورت گرفته و بیشتر تحقیقات به حالت روزنامه ای انجام شده است و نقدهایی سطحی است. مورد پرند به علت نزدیک بودن به تهران نمونه ای خوب برای بررسی کاستی هاست چون میتوانست به قطبی خوب تبدیل شود.
جمشیدی نسب: من نمیتوانستم ارزشیابی انجام دهم زیرا این پروژه هنوز به اتمام نرسیده است و تمام فازها ساکن نیستند به همین خاطر ارزیابی انجام شد. همانطور که دکتر فرمودند در حیطه ی اجتماعی کارهای اندکی انجام شده است. و کمتر به خود افراد و کسانی که درگیر این فضا و مشکلات و موقعیت آنان پرداخته اند.
اگر بخواهیم مقایسه ای بین سکونت های غیر رسمی و مسکن مهر انجام داده و رضایتی که تنها از مالک بودن افراد حاصل شده است را ملاک قرار دهیم، دلیل ساخت این مساکن با این مشکلات چه بوده است در صورتی که در مکان گذاشته افراد میتوانست کنترل و بهبود داده شود؟
علاءالدینی: تغییری در سکونت های غیر رسمی اتفاق نیوفتاده است و افرادی از آن خارج نشده اند. بلکه برنامه بهبود سازی سکونتگاه های غیر رسمی از طریق ثابت بودن افراد و بهبود وضعیتشان صورت میگیرد. افرادی که ساکن مسکن مهرند کسانی هستند که در این مکان ها هم ملکی نداشته و اجاره نشین هستند.
فکوهی: پهنه ی مالکیت در ایران بسیار زیاد و برعکس پهنه ی اجاره نشینی بسیار پایین است. علت این قضیه شکننده بودن ساختار اجاره نشینی و اصولا نبود ضوابط برای جلوگیری از سودجویی در بخش مسکن است. در این مورد که چرا افرا ترجیح میدهند با این مشکلات به مسکن مهر برود این است که ساکن شدن در سکونت گاه های غیر رسمی غیر ممکن شده است. همواره جنگی شبانه بین افرادی که قصد دارند خانه سازی انجام داده و در مقابل مقاومت شهرداری در برابر آنان در جریان است. مشکل اصلی در ایران شکننده بودن سیستم اجاره است به این معنا که هنگامی که کسی در خانه ای ساکن است نمیتواند مطمئن باشد که سال دیگر نیز در این مکان باقی خواهد ماند. این اتفاق ناشی از آن است که مستغلات در ایران از حوزه کالایی شدن خارج نشده است. در حالی که بعد از جنگ جهانی دوم اولین کاری که در اروپا انجام شد این بودکه به طور کلی مستغلات را از بازار کالایی شدن و از طریق تنظیم آن از طریق بازار مالیاتی خارج کردند. و کسی نمیتواند از طریق خرید و فروش خانه ارزش افزوده به دست آورد.
در کشور ما که معتقد به موازین اسلامی است مناطق آزاد چگونه میتواند توریست خارجی جذب کرد؟
راهور: در طرح جامع اینچنین پیش بینی شده بود که باید تعدادی توریست خارجی وجود داشته باشد. سوال شما باید در ارزیابی و به عنوان یک نقد مطرح شود که اگر ما بخواهیم جذب توریست خارجی داشته باشیم برای منطقه ای که مشابهش در خلیج فارس وجود دارد، تنها میتوان مزیتی برای این مکان قائل شد که در جاهای دیگر وجود نداشته باشد. به علت موازین اسلامی ما نمتوانیم توریست هارا همچون دیگر مکان ها جذب کنیم پس میتوانیم تلاش کنیم توریست های سلامت، ورزش و سرمایه گذار های اینچنینی انجام شود تا توریست ها به این مکان ها بیایند.
بعد از پخش فیلم مستند توضیحی پیرامون شهرهای خوابگاهی داده شد. اگر این شهر ها از بین بروند و کارکرد خود را از دست بدهند به نمونه ای که در فیلم به آن پرداخته شد تبدیل میشوند و یا مشخصه هایی دارند که همچون دیگر شهر ها به حیات خود ادامه میدهند؟
فکوهی: من بالشخصه شرایطی که در فیلم نمایش داده شد را در دیگر نقاط دنیا ندیده ام. ممکن است در بعضی از بافت های خیلی توسعه نیافته همچون آفریقا این اتفاق افتاده باشد، اما معمولا مشابه این تغییرات ممکن است هنگامی که کارخانه ای کار خود را متوقف کرده و از شکل خوابگاهی خارج شود رخ دهد اما نه به این صورت که کل شهر از بین برود. این تغییرات در قالب افت توسعه ای، کاهش قیمت زمین، کاهش قیمت آپارتمان و… رخ میدهد و افرادی دیگر ساکن شهر میشوند. چون دسترسی دور است. اما باید در نظر داشت برای کسی که بازنشسته است دیگر دسترسی مطرح نیست بنابراین حاضر به زندگی در این مکان میباشد.
علاءاالدینی: من در آسیای مرکزی این نمونه از شهرها را مشاهده کرده ام. هنگاهی که هیچ چیز و هیچ کس باقی نمیماند. نمونه های معروف آن را در سیبری میتوانمشاهده کرد که برای کار در معادن به این مکان ها نقل مکان کرده اند و حتی شهرها سیستم شوفاز به صورت مرکزی داشته و به کارخانه مربوط است و هنگامی که کار کارخانه متوقف شود سیستم گرمایشی به طور کامل قطع شده و دیگر امکان زندگی کردن برای افراد وجود ندارد.
فکوهی: شاید آقای رحمانی بهتر بتوانند علت نابودی کامل این شهر را توضیح دهند.
رحمانی: آینده اقتصاد تک محصولی در تمام جهان اینچنین عاقبتی را خواهد داشت. افراد از همان روزی که شروع به استخراج این منبع کردند از پایان آن آگاهی داشتند. ار بین رفتن زندگی کوچ نشینی و عشایری مردم به واسطه پیدایش نفت است. این شهر به دو قسمت کارمندی و کارگری تقسیم میشد که در بخش کارمندی به کارهای شرکت های انگلیسی ساکن در آنجا پرداخته میشد که بعد از تمام شدن نفت به این خاطر که چیز دیگری در این مکان وجود نداشت و تنها منبع اقتصاد آنان کشاورزی بود که با ساخت شهر از بین رفته بود، افراد مانند دوران قدیم به سنگ کنی روی می آورند که کاری بدوی است. شهر های قدیم همانند روستای کوچک بوده که ناگهان نفت باعث تغییر عمده آنان شده و پول هایی را به آن تزریق میکند و موجب میشود که فرهنگ های مربوط به شکل قدیم از بین برود و چنین سرنوشتی را داشته باشد. نفت سفید آینده اقتصاد تک محصولی است که این شرایط را به وجود می آورد. اما تراژدی اصلی که اتفاق افتاد در حومه جنوب و خاص خوزستان با سابقه تاریخی آن است که مردم هویت خوشان را فراموش کردند و به آدم هایی از خود بیگانه تبدیل شدند که این سرونوشت شوم و محتوم را بخشی از تقدیر خود میدانند و درصدد تغییر آن نیستند.
خانم جمشیدی نسب شما به عنوان نتیجه گیری اعلام کردید که ساکن شدن در مسکن مهر پرند برای خانواد ها افزایش هزینه داشته است. این در صورتی است که این را در نظر نگرفتیم که این افراد قبلا اجاره نشین بودند و حتی اگر هزینه هایشان افزایش پیدا کرده این افزایش به چه نسبتی بوده است؟ یا مثال دیگر میتواند میزان استفاده این افراد از مواد غذایی و گوشت باشد که در این مقطع زمانی برای درصد زیادی تهیه ی آن دارای مشکل است آیا این کم شدن به نسبت نرم جامعه و یا قشر پایین جامعه بوده است؟ و آیا این پارامترها قبل از ساکن شدن این افراد در جایی بررسی شده است؟
جمشیدی نسب: در مورد این قضیه که میگویید هزینه های این افراد بر چه اساس کم شده است اول صحبت اشاره کردم که ما هیچ گونه برنامه پایش و ارزشیابی نداشتیم که بدانیم قبل از ساکن شدن این افراد در چه موقعیتی بودند به همین خاطر درصدی نمیتواست اندازه گیری شود. مطالعات من و تحلیل من بر اساس وضعیت کنونی ساکنان مسکن مهر بوده است.
پرسش عربستانی: راجع به آسیب شناسی ارزیابی و ارزشیابی در ایران صحبت کردید به نظر شما نقش پژوهشگر ارزیاب حرفه ای در ایجاد این شرایط چیست؟ زیرا گزارش ها از طریق آنان است که ارائه میشود
علاءالدینی: ارزیابی ها را باید جامعه مدنی از بخش عمومی بخواهد و یا پیش از قدرت گرفتن جامعه مدنی کشور همچون کشورهای کره و… یک سری نخبگان سیاسی و اجتماعی داشته باشد که آن ها هدف موفق بودن پروژه را تضمین میکنند. وقتی هیچ کدام از این عوامل و دولت توسعه گرا وجود نداشته باشد تا قوی عمل کند، نهایتا ارزیاب در خدمت کارفرما قرار گرفته و عدم توفیق آنها از همین جا شکل میگیرد.
پرسش عربستانی: در مورد نتیجه گیری خانم جمشیدی نسب و رضایت نسبی ساکنان مسکن مهر که تنها از ارتقای طبقاتیشان از طریق مالکیت ایجاد شده است، آیا شما باز هم میتوانید ارزیابی کنید که کل پروژه برای این مردم منفی بوده است؟ چرا؟
جمشیدی نسب: من در مورد کل پروژه نمیتوانم نظر دهم زیرا تنها یک مورد و موقعیت کنونی آن را بررسی کرده ام. و برای نظر دادن راجع به کل پروژه باید تا اتمام آن صبر کرد و مطالعات قوی و پایه ای انجام داد. مردم به این خاطر که در این بازار مسکن داشتن خانه برایشان آرزوی بزرگ و دست نیافتنی ای است رضایت نسبی ای دارند اما ما به خاطر این رضایت فعلی از حقوق شهروندی آنها نباید غافل باشیم.
در بحث مسکن مهر آیا بحث همگنی اقشاری که قرار است آنجا ساکن بشوند دیده شده است؟ از لحاظ میزان درآمد، سبک زندگی و اقلیم هایی که از آن آمده اند؟
جمشیدی نسب: من بر روی این موضوع کار نکردم اما فکر میکنم افراد فعال در شهرسازی خیلی به این موضوع پرداخته اند
موضوع جلسه پیامدهای اجتماعی طرح توسعه بود. در بحث کیش بیشتر ارزیابی طرح جامع کیش از منظر عدم تحقق پذیری بوده و پیامدهای اجتماعی آن برای من مشخص نشد.
راهور: من کار را به این منظور شروع کردم که پیامدهای اجتماعی برای ذی نفعان آن را بررسی کنم اما وقتی به جلو رفتم دیدم که طرح اصلا اجرا نشده است. درست است که افق طرح که تا سال ۱۴۰۴ تعیین شده است پایان نیافته است اما طرح فراموش شده باقی مانده و طرح توسعه ی دیگری هم برای این منطقه با این بهانه که ما طرح توسعه داریم، تدوین نشده و به تصویب نرسیده است. هنگامی که مطرح میشود طرح توسعه ی جدیدی بنویسیم، میگویند ما یک طرح توسعه داریم، هنگامی که نتیجه این طرح را پیگیری میکنیم، آن را فراموش شده میدانند.