روابط عمومی
روز ۲۴ اردیبهشت ماه به مناسبت بزرگداشت فردوسی فیلم مستند “شاهنامه خوانی در ایل قشقایی” به کارگردانی پوریا خلیلی در فرهگسرای اندیشه به نمایش درآمد در این برنامه که از عده ای از محققان و پژوهشگران حوزه مردم شناسی و فرهنگ و هنر نیز دعوت به عمل آمده بود ابتدا ارمیا غنی شاهنامه خوان نوجوان قشقایی قسمت هایی از شاهنامه را به سبک نقالان سنتی اجرا کرد . کارگردان مستند “شاهنامه خوانی در ایل قشقایی” پیش از نمایش فیلم ضمن خیر مقدم به حضار از خانم پروین بهمنی پژوهشگر فرهنگی و هنری ایل قشقایی به خاطر راهنمایی ها و معرفی چند نفر از شاهنامه خوانان قشقایی تشکر و قدر دانی کرد . وی همچنین از حضور تعدادی از فرهیختگان و پژوهشگران از جمله آقایان دکتر اردشیر صالح پور ، دکتر هادی سیف و دکتر سید محسن هاشمی در جلسه سپاسگزاری کرد . این فیلم مستند که مراحل تحقیق ، نگارش و ساخت آن چهار سال طول کشیده است به علل تاریخی و ریشه های فرهنگی سنت شاهنامه خوانی در ایل قشقایی از زبان خود آنها می پردازد . لازم به ذکر است که “قشقایی” نام اتحادیه ای از طوایف و تیره های ترک زبان ایلی و عشایری است که در استان فارس و برخی استان های همجوار زندگی می کنند . نام قشقایی برای اولین بار در اسناد تاریخی دوره صفویه ثبت شده است اما غالب پژوهشگران و محققان معتقدند که مهاجرت تیره های ترک زبان به این منطقه از پیش از دوران صفویه تا اوائل دوره قاجار در دوره های مختلف تاریخی و از مناطقی گوناگون صورت گرفته و به مرور زمان با اقوام بومی همسایه ادغام شده اند . از طایفه فارسی مدان به عنوان قدیمی ترین گروه از ترکان مهاجر یاد شده است که به دلیل ناآشنایی با زبان فارسی به این نام موسوم شده اند .
نوشتههای مرتبط
ترکیب جمعیتی ایل طی سه سده اخیر بارها دستخوش تغیرات و تحولات جدی شده به طوری که بسیاری از تیره های قشقایی ناچار به تبعید یا مهاجرت شده اند و همچنین گروه زیادی از مردم بومی و اقوام همسایه ، از جمله کردها ، لرها ، لک ها ، فارس ها و حتی عرب ها و بلوچ ها در آن مستحیل گشته اند .
سنت شاهنامه خوانی همچون بسیاری از خرده فرهنگ های دیگر در خلال این تغیر و تحولات وارد ایل شده و به مرور زمان تبدیل به یکی از علقیات فرهنگی مردم قشقایی شده است . نقل قول ها و روایت های شفاهی سالخوردگان و مطلعان محلی و جمع کثیری از هنرپژوهان و فرهنگ دوستان حاکی از آن است که در روزگاران گذشته عشایر قشقایی همچون سایر ایلات ایرانی شب ها در سیه چادر ها دور هم گرد می آمدند و اکثر کسانی که سواد خواندن و نوشتن داشتند علاوه بر اجرا موسیقی سنتی و خواندن اشعار و دوبیتی به زبان ترکی به شاهنامه خوانی نیز می پرداختند . همچنین با توجه به این که خوانین قشقایی تا پیش از حکومت پهلوی دارای قدرت سیاسی و نظامی در منطقه بودند شاهنامه خوانی در جنگ ها و جشن ها توسط عمال و کارگزاران ایل که عمدتا از نزدیکان و معتمدان خوانین بودند جهت ایجاد روحیه حماسی و سلحشوری اجرا می شده است .
پس از نمایش فیلم دکتر اردشیر صالح پور استاد هنرهای نمایشی دانشگاه هنر به ایراد سخنرانی پرداخت . دبیر پیشین جشنواره های شاهنامه خوانی عشایر و اقوام در این سخنرانی گفت : من چون خودم زندگی عشایری رو تقریبا تجربه کردم و لر بختیاری هستم کاملا فرهنگ عشایری رو میشناسم و همواره این قوم مایه ی احترام و سرافرازی ایران و بویژه بختیاری ها بوده و من در خوزستان یادم هست که همیشه پدران ما از بزرگان قشقایی به نیکی یاد میکردن و رشادت و سلحشوری این ایل و هنرهاشون ، فرهنگشون بالندگیشون، جانفشانی هایی که برای ایران عزیز کردن همواره مورد احترام و مباهات بوده .
وی با ذکر این نکته که خود را شاگرد مدارس عشایری زنده یاد بهمن بیگی بزرگ می داند به خاطرات دوران کودکی خود در مورد نحوه تدریس در مکتب خانه های قدیمی و اهمیت شاهنامه در نظام آموزشی آن روزگار اشاره کرد .
این پژوهشگر هنر و نویسنده کتاب “تفنگ نه دال” ضمن توصیف نحوه اجرا شاهنامه خوانی در سیه چادرهای عشایر بختیاری و قشقایی گفت : ” شاهنامه مانیفست فرهنگ ایرانی و غرور ملی ماست . هویت ماست . و عجیب نیست که از میان سه هزار شاعر صاحب دیوان فردوسی تا این حد مقبولیت پیدا کرده است .
دبیر سی و سومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجرافزود : قطعا ایاز خان قشقایی ، ایاز کاپیتان کش وقتی که با انگلیس ها میجنگه ، و یا تنگستونی ها وقتی که با انگلیسی ها میجنگن و یا بختیاری هایی که حرکت میکنن از اصفهان و تهران و چهار محال میان برای فتح تهران برای مبارزه با استبداد دقیقا شاهنامه خوانی جزء سنت های اونهاست . هرگز نمیشه شاهنامه رو از فرهنگ ایران بویژه فرهنگ عشایر دور کرد و مایه ی مباهات که ایل قشقایی این سنت رو همچنان حفظ کرده در کنار جمیع هنرهای دیگر .
وی در ادامه سخنان خود به برخی از چهره های فرهنگی و هنری ایل قشقایی اشاره کرد و گفت : بی بی موسیقی قشقایی اینجا ، بی بی پروین بهمنی که واقعا همیشه جزء مفاخره و ما از ارادتمندان ایشونیم . یا استاد گرگین پور ، خانواده ی گرگین پور. گروه دنا . همواره واقعا برای ایران زمین مایه ی افتخاره. به هر حال باید قدر دونست . مایه ی افتخار ماست ایل قشقایی و دست بافته ها ، آداب ، رسوم ، سنن ، و همه ی ارزش ها رو میباید در این قوم پاس بداریم .
اردشیر صالح پور در پایان سخنان خود گفت : باید سپاسگذار باشم از پوریا خلیلی . خیلی پایمردی کرد . فکر میکنم حدود چند سال درگیر این فیلم بود . چند بار این فیلم رو البته من دیدم . خونه ی ما میومد و این کار رو و تلاش و واقعا انجام داد . خودشم قشقایی نیست . مثل من که خودم قشقایی نیستم اما واقعا شیفته ی قشقایی هام . و قشقایی بخشی از افتخارات منه .
پیام جوکار سخنران بعدی بود که از طرف مجری برنامه دعوت به سخنرانی شد وی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که : هرمونتیک ها یک صحبتی دارند. هرمونتیک ها میگن که متنی جاودانه می شود که با خودش چالش داشته باشد. و به تعبیر دیگر متنی که با خود درگیر باشد واجد جاودانگی شدن است. شاهنامه ی ابوالقاسم فردوسی که گرانیگاه تمدن فارس زبان است ، واجد این شرایط است. ماسالون حرف بزرگی می زنه. میگه که اگر زبان حافظ رو از عرصه ی ادبیات فارسی بگیرند، سعدی رو بگیرند، مولانا رو بگیرند ادبیات فارسی تکان نخواهد خورد ولیکن اگر فردوسی و اثر شاهنامه از گستره ی ادبیات فارسی گرفته بشه، قطعا و قطعا یک خلاء بزرگی خواهد شد.
وی در ادامه افزود : ما سه نمونه شاهنامه خوانی داریم ، شاهنامه خوانی زورخانه ای هست که در زورخانه ها برای تهیج ورزشکاران خونده میشده . شاهنامه خوانی نقالی که در قهوه خانه ها برای سرگرم کردن مشتریان خوانده می شده و به این عزیز بزرگوارمون که اجرا کردن، منطبق بر سنت های شاهنامه خوانی نقالی و نقاله قهوه خانه ای بوده و یک شاهنامه خوانی مجلسی ما داشتیم. شاهنامه خوانی مجلسی شاهنامه خوانی هست که مختص ایلیایی ها هست یعنی ما بین کردها داریم ، در بین بوشهری ها داریم ، در بین بختیاری ها به شدت رواج داره و در بین قشقایی ها هم این مسئله حادث است.
جوکار ضمن عذر خواهی از برخی دوستان !!! گفت من نظری مخالف دارم . چگونه شاهنامه خوانی وارد ایل قشقایی شده است ؟ نگاه کنید شاهنامه … ما ترک هستیم و واجد شرایط حماسی سازی نیسیتم. ما حتی منظومه کوراغلو که در میانه دارن اونو می خوانند ، اون رو از تصنیف ساخته.ما حماسه سرودنمون و حماسه سازیمون بسیار شبیه عرب هاست . درسته ما خیلی فترت های زیاد داریم اختلاف زیاد داریم ولی بن مایه های ما با ایرانی ها فرق میکند ما ترک ها با اون ها فرق میکنه . ما حماسه نداریم در متن شاهنامه داره ستیز ایجاد میکنه بین ایرانی و انیرانی و غیر ایرانی . ما ترک ها هر کاری هم بخواهیم بکنیم به خاطر مسائلی که هست نمی تونیم شاهنامه رو وارد بطن زندگی خودمون بکنیم .
وی در ادامه افزود : من توضیح میدم خدمتتون. شاهنامه خوانی و ورود سنت شاهنامه خوانی در ایل قشقایی مسئله حادث است . مسئله نویی است مسئله تازه ایست . ۱۲۴۶ یک نفر از ایل بختیاری یکی از سردمداران طایفه ی مال احمدی که طایفه ی مشهوری بود کوچ میکنه میاد توی دمودستگاه سلطان محمد خان ایلخانی ، یعنی اواسط دوره قاجار اونجا چه اتفاقی میافته . اونجا شروع میکنه آرام آرام طایفه ی خودش رو وارد ایل قشقایی و در نهایتا کشکولی میکنه . کشکولانی ها . این نحوه ی ورود مال احمدی ها هست به ایل قشقایی . وقتی که وارد میشن یک سری پارامتر با خودشون میارن . پارامتر های فرهنگی از جمله شاهنامه خوانی . ما چهار تا شاهنامه خوان برجسته داریم در ایل قشقایی که سه تاش ترک زبان هستن ، یکیش هم دزکردی . من الان میگم خدمتتون . از این سه نفر همه شاگردان طایفه ی مال احمدی بودن .
وی ضمن تاکید بر نو و حادث بودن سنت شاهنامه خوانی در ایل قشقایی افزود : شاهنامه خوانی مجلسی از طریق طایفه ی مال احمدی وارد شده است . محمد قلی بیگ در راس اون قرار داره. سه تا شاگرد داره طهمورث خان کشکولی، محمدحسین خان کیانی و عرض شود خدمت شما محمودخان اسکندری و یک نفر دیگه هست که قشقایی نیست حقیقتا . شوقعلی ویسی دوزکردی که ایشون چون ترکی بلد بودن در دوزکرد بودن در منطقه ی سرحد قشقایی ها بودن ایشون ترکی هم یاد گرفتن و این چهار نفر رو جزء قشقایی ها میتونیم حساب بکنیم . شاهنامه خوانی قشقایی با این چهار نفر کلید خورده است و با فوت مرحوم محمودخان اسکندری به اتمام رسیده است. دایره ی زمانی بسیار کوتاهی داره من این رو بگم خدمتتون امیدوار هستم که در نسل جدیدی که قشقایی ها هستند این سنت حادث، این سنتی که نو وارد قوم قشقایی شده است ادامه پیدا کند.
هادی سیف پژوهشگر هنرهای سنتی که از طرف مادری قشقایی است . آخرین سخنران جلسه بود وی که به دلیل ذیغ وقت به ذکر چند خاطره از دوران کودکی خود که در ایلات و عشایر اکتفا کرد و گفت : چقدر شاهنامه عجین با روح و روان و خصوصیات فکری و خلقی ایلات ایران، عشایر ایران ، مرزبانان ایران و واقعا شجاعت هایی که در طول تاریخ ، ازین بزرگمردان و زنان سرزمینمان میدیدیم و دیدیم ، ناشی ازروح بزرگ فردوسی ، این هدایتگر حماسه های ایرانیست که بنظر من فردوسی متعلق به تنها ایران نیست . فردوسی متعلق به جهانیست که دنبال معرفت است و کسب آگاهی .
در پایان گروه موسیقی قشقایی به سرپرستی برزو طیبی پور و با صدای قربان نجفی به اجرا چند قطعه موسیقی قشقایی پرداختند
لازم به ذکر است که در این برنامه که با حمایت فرهنگسرای اندیشه ، انجمن قشقایی های مقیم مرکز و مجتمع صنایع دینه ایران برگزار شد علاوه بر سخنرانان ، خانم پروین بهمنی هنرمند و پژوهشگر فرهنگی ایل قشقایی و دکتر سید محسن هاشمی معون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه هنر نیز حضور داشتند و مدیریت و اجرا آن را نادر نامداری قره قانی بر عهده داشت .
متن سخنرانی ها
اردشیر صالح پور
سپاس از جهاندار پیروزگر کزویست نیرو و برو هنر
ز دانا بپرسید اسرار گر که فرهنگ بهتر بود یا گوهر
چنین داد پاسخ بدو رهنمون که فرهنگ باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بود ز گوهر سخن گفتن آسان بود
گوهر بی هنر خاروزار است وسست زفرهنگ باشد روان تن درست
سلام عرض میکنم خدمت عزیزانم . درود میفرستم به روح فردوسی بزرگوار که زنده کننده ی ایران عزیز است و هرگز سخنش رنگ خزان و کهنگی نمیگیرد و سلام میکنم به ایل بزرگ قشقایی که همواره برای ایران زمین مایه ی افتخار و مباهات بوده است . من چون خودم زندگی عشایری رو تقریبا تجربه کردم و لر بختیاری هستم کاملا فرهنگ عشایری رو میشناسم و همواره این قوم مایه ی احترام و سرافرازی ایران و بویژه بختیاری ها بوده و من در خوزستان یادم هست که همیشه پدران ما از بزرگان قشقایی به نیکی یاد میکردن و رشادت و سلحشوری این ایل و هنرهاشون ، فرهنگشون بالندگیشون، جانفشانی هایی که برای ایران عزیز کردن همواره مورد احترام و مباهات بوده .
عرض کنم که وصلت دیگه ای که من با ایل قشقایی دارم ، من به نوعی شاگرد مدارس عشایری زنده یاد بهمن بیگی بزرگ هستم که الان که در خدمت استاد هادی سیف بودم ذکر خیر بهمن بیگی عزیز بود . من در عشایر درس میخوندم ، در خوزستان معلم ما یک انسان بسیار شریف ونجیب بود که همواره برای من اسوه است متاسفانه هرگز ایشان رو ندیدم. استادی بود به نام “نمازی” که از شیراز می آمد و به ما فرزندان عشایر درس میداد وهمواره متانت ، منش و بزرگی این ادم مثل خود بهمن بیگی که واقعا خدمت بزرگی به هم عشایرهم به فرهنگ ایران زمین کرد ، مایه ی احترام بود. من در مکتب خونه هم درس خوندم من امروزه جسارتا استاد دانشگاه هستم و خیلی شاید برای دانشجوهای من مایه ی تعجبه که گاهی میگم من ازمکتب خونه و عشایر امدم دانشگاه. یادم میاد ملای ما – من هشت سالگی رفتم مدرسه – ملای ما یکی از دروسی که به ما یاد میداد شاهنامه بود . یعنی شاهنامه جزو هویت مکتب درسی ما بود به آواز. همچنان که در فیلم مشاهده کردید به طور اجتناب ناپذیری شاهنامه با تاروپود فرهنگ و ساعات و ابعاد و عرضات اجتماعی و شئونات ایلات و عشایر، خصوصا تو ایل بزرگی که جنوب ، همواره به اون میباله مثل بختیاری ها ، لرها و عشایر قشقایی ، همواره از این فرهنگ به شدت استفاده کردن . اون منش ، خلق و خو ، من زنده یاد محمود اسکندری رو از نزدیک میشناسم . ارادت بسیار ویژه ای داشتم. یادم میاد آخرین بار ایشون رو در فرهنگستان هنر سال ۸۸ دعوت کردن که شاهنامه خوانی بسیار خوبی داشت و حتی در “هوره” ی “هفتکل” یادم میاد من هربار که خوزستان میرفتم از تهران واقعا در “هوره” ی “هفتکل” میرفتم و پای نقل و روایات این استاد مینشستم . اصلا هیبت اسطوره ای ، منش ، بزرگی ، اون خوانشش . و همچنان ایشون ، جامعه شناسی خونده بودن در دانشگاه تهران. واقعا یک خان فرهیخته بود . به هر حال میخوام بگم که ایل قشقایی چقدر هویت اصلی فرهنگ ایلات رو همواره حفظ کرده . آیین سیاوشان ، هنوز مراسمش در ایل قشقایی مونده . و ایل قشقایی یادم میاد که تا سالهای انقلاب این سنت تعزیه و جشن در واقع سیاوش و سیاووش خوانی در ایل قشقایی بود . این جزء فرهنگ ماست . از سنت عشایری بگم که چطور شاهنامه میخوندن . همواره از سیاه چادر عشایر نوای شاهنامه خوانی بلند بود.شاهنامه را به دو سبک و سیاق میخوندن . یکی حماسه خوانی بود که رزمی بود و یکی نازک خوانی یا بزمی . به هر حال شاهنامه گنجینه ایست که همه ی جنبه هارو داره واقعا. در شب های زمستان بخصوص در سیاه چادر ها مجلس خوانی و دورخوانی بود.که مردان بزرگ مینشستن و یک داستان رو شروع میکردن. اون مرد بزرگ یا خان یا کدخدا یا فرد برجسته شروع میکرد و همینجور دوم و سوم و واقعا مثل یک ارکسراسیونی این کار رو انجام میدادن . و حتی یکی از سنت هایی که در شاهنامه خوانی عشایر بود اینکه شاهنامه خوان که اونجا قرار میگرفت چند تا از این متکاها ، متکاهای گردی که لر ها و قشقایی ها دارن اونجا قرار میدادن و چند تا گرز در کنار اون شاهنامه خوان بود و واقعا وقتی که اون شاهنامه میخوند آنچنان غرور و به قول ما لر ها ، قوش و هیجان این غرور اون رو میگرفت که این چوب ها و گرز ها و ترکه هارو بلند میکرد و آنچنان این ری اکشن های خودش رو ، این رفلکس های رفتاری خودش رو ، این غروری رو که واقعا درش بود ، به این متکاها میزد که گاهی پر این متکاها به هوا بر میخواست و واقعا اینکه “هر آنکس که شهنامه خوانی کند چه مرد و چه زن پهلوانی کند” . شاهنامه غرور ملی، شاهنامه مانیفست فرهنگ ایرانی است . هویت ماست . یعنی در میان دیوان شاعران بسیار که ما سه هزار شاعر صاحب دیوان داریم ، من البته جسارت در محضر استاد بزرگوارم ، استاد هادی سیف که واقعا مایه ی افتخار فرهنگ ایران زمینه، جسارتا سخن میگم ، سه هزار شاعر صاحب دیوان تنها یک اثر به نظر من اینقدر مقبولیت پیدا کرده ، که در بین تمام آحاد و اقشار اجتماعی از قهوه خانه ها ، از دربار شاهان بگیرید تا میان عشایر اینقدر تسری پیدا بکنه و روحیه ی مردم و این موهبت واقعا خاص حکیم ابولقاسم فردوسی است . استاد دکتر جعفر یاحقی استاد بزرگوار دانشکده خراسان جمله ای داره که واقعا میگه همواره این رو هم ابراز کرده که میگه کالبد فردوسی در توسِ اما روحش واقعا در عشایر هست . بویژه عشایر بختیاری و قشقایی . همین خوانشی که استاد کیانی یا استاد اردشیری یا محمود خان اسکندری واقعا وقتی که اینا میخونن. من یادم هست که در جهیز دختران عشایر بختیاری شاهنامه قرار میدادن . و یادم میاد آخرین سال ۴۶-۴۷ یک شاهنامه خوانی که فوت کرده بود ، شاهنامه را هم باهاش دفن کرده بودند . به هر حال شاهنامه واجد ارزشهای بسیاریه، بخشی از هویت ماست کارنامه فرهنگی ماست .و همواره غرور رو حماسه و بالندگی ، قطعا ایاز خان قشقایی ، ایاز کاپیتان کش و قتی که با انگلیس ها میجنگه ، و یا تنگستونی ها وقتی که با انگلیسی ها میجنگن و یا بختیاری هایی که حرکت میکنن از اصفهان و تهران و چهار محال میان برای فتح تهران برای مبارزه با استبداد دقیقا شاهنامه خوانی جزء سنت های اونهاست . هرگز نمیشه شاهنامه رو از فرهنگ ایران بویژه فرهنگ عشایر دور کرد و مایه ی مباهات که ایل قشقایی این سنت رو همچنان حفظ کرده در کنار جمیع هنرهای دیگر ، موسیقیش ، بی بی موسیقی قشقایی اینجا ، بی بی پروین بهمنی که واقعا همیشه جزء مفاخره و ما از ارادتمندان ایشونیم . یا استاد گرگین پور ، خانواده ی گرگین پور. گروه دنا . همواره واقعا برای ایران زمین مایه ی افتخاره. به هر حال باید قدر دونست . مایه ی افتخار ماست ایل قشقایی و دست بافته ها ، آداب ، رسوم ، سنن ، و همه ی ارزش ها رو میباید در این قوم پاس بداریم . صیانت بکنیم و این به عنوان یک سنت ارزشمند حفظ بشه . آخرین نکته ای رو که عرض میکنم تحقیقی که از استاد بزرگوار و پژوهشگر ارجمند علی وصولی میخوندم در خصوص سیاووشان ایشون کلاهی رو پیدا کرده در قفقاز و در ماواء نهر که به نوعی همین کلاه قشقایی هاست . همین کلاه دوگوشی که به نوعی این رو با یافته های باستان شناسی به سیاووش قهرمان پاک ایران نسبت داره. به هر حال خیلی خوشحالم که در جمع عزیزان قشقایی هستم و همیشه میگم برای نه تنها لر ها ، نه تنها بقیه ی اقوام بلکه برای ایران و برای جهان همواره من فکر میکنم ، قشقایی ها مایه ی احترامن و باید سپاسگذار باشم از پوریا خلیلی . خیلی پایمردی کرد . فکر میکنم حدود چند سال درگیر این فیلم بود . چند بار این فیلم رو البته من دیدم . خونه ی ما میومد و این کار رو و تلاش و واقعا انجام داد . خودشم قشقایی نیست . مثل من که خودم قشقایی نیستم اما واقعا شیفته ی قشقایی هام . و قشقایی بخشی از افتخارات منه . به هر حال باید از تلاش پوریا خلیلی و همه ی عزیزانی که در این راه گام بر میدارن ، برای اعتلای فرهنگی سپاسگذار بود و برای ایل قشقایی سربلندی ، عزت همچون گذشته آرزو دارم . سپاسگزارم از صبر یک یک شما .
پیام جوکار
هرمونتیک ها یک صحبتی دارند. هرمونتیک ها میگن که متنی جاودانه می شود که با خودش چالش داشته باشد. و به تعبیر دیگر متنی که با خود درگیر باشد واجد جاودانگی شدن است. این متن چه متن هوری باشد چه متن حماسی باشد چه متن قناری باشد. متنی که چالش داشته باشد. شاهنامه ی ابوالقاسم فردوسی که گرانیگاه تمدن فارس زبان است ، واجد این شرایط است. ماسالون حرف بزرگی می زنه. میگه که اگر زبان حافظ رو از عرصه ی ادبیات فارسی بگیرند، سعدی رو بگیرند، مولانا رو بگیرند ادبیات فارسی تکان نخواهد خورد ولیکن اگر فردوسی و اثر شاهنامه از گستره ی ادبیات فارسی گرفته بشه، قطعا و قطعا یه خلاء بزرگی خواهد شد. راجع به این مسئله سخن ها می توان گفت ولیکن چون وقت من بسیار کم است مجبورم از این مسئله بگذرم. شاهنامه، متنی که ستیز دارد. ستیزهای درونی و بیرونی ، ستیز بین ایرانیان و غیر ایرانیان ، ستیز بین دوست و دشمن .و ستیزهای درونی. نظیر ستیز بزرگ بین اسفندیار و رستم اتفاق می افتد، بین رستم و سهراب اتفاق می افتد. ستیزهای درونی را با اتکای زبان زیبایی شناختی ، یعنی زبان استبتال یا زبان بلاغی و ادبی فردوسی باعث می شود که یک متن جاودانه شکل بگیرد. مردی که در یک بستر قومیتی شکل گرفته است. این بسترقومیتی رو در قشقایی ها نداریم. صحبتش را در مرحله دوم صحبت هام خواهم گفت. فردوسی یک سری از چالش های بیرونی و درونی را با یک زبان ادبی آمده بیان کرده . و راز جاودانگی فردوسی حقیقتا در همین زبان ادبی است . چون به من گفتن ، پنج دقیقه بیشتر وقت ندارم ارجاع میدم شما را برای فهمیدن این نکته ها به دو سه کتاب ، “درامدی بر اندیشه و هنر فردوسی” سعید حمیدیان . و استاد من در علامه طباطبایی هست ، قابل خواندن است . بعد از اون از مجموعه مقالات دکتر حمیدرضا توکلی در نشریه هنر نوشتن ، این مقالات پانصد صفحه است . این بسیار میتونه کمک بکنه ، اگر خواستن دوستان تخصصی تر این مسئله رو پیگیری بکنن استاد بزرگوار سجاد آیرم لو مجموعه ای از کتابهارو در حوزه ی اسطوره ، حماسه و تاریخ نوشته ، و دوستان میتونن ، این کتاب رو محل ارجای خودشون قرار بدن . ما سه نمونه شاهنامه خوانی داریم ، شاهنامه خوانی زورخانه ای هست که در زورخانه ها برای تهیج ورزشکاران خونده میشده . شاهنامه خوانی نقالی که در قهوه خانه ها برای سرگرم کردن مشتریان خوانده می شده و به این عزیز بزرگوارمون که اجرا کردن، منطبق بر سنت های شاهنامه خوانی نقالی و نقاله قهوه خانه ای بوده و یک شاهنامه خوانی مجلسی ما داشتیم. شاهنامه خوانی مجلسی شاهنامه خوانی هست که مختص ایلیایی ها هست یعنی ما بین کردها داریم ، در بین بوشهری ها داریم ، در بین بختیاری ها به شدت رواج داره و در بین قشقایی ها هم این مسئله حادث است. من عذرخواهی میکنم و با کماال شرمندگی نظری مخالف بسیاری از دوستان رو دارم و نظرم به نظر سرکار خانم پروین بهمنی و برادرم دامون ششبلوکی بسیار نزدیک است. اونم اینکه من از فحوای تحلیلی ایشون در اون اثر شاهنامه خوانی در مناطق مختلف ایران که محمدرضا درویشی منتشر کردن در انتشارات ماهور، من موافق اون نظر هستم. چگونه شاهنامه خوانی وارد ایل قشقایی شده است . نگاه کنید شاهنامه؛ ما ترک هستیم و واجد شرایط حماسی سازی نیسیتم. ما حتی منظومه کوراغلو که در میانه دارن اونو می خوانند ، اون رو از تصنیف ساخته.ما حماسه سرودنمون و حماسه سازیمون بسیار شبیه عرب هاست . درسته ما خیلی فترت های زیاد داریم اختلاف زیاد داریم ولی بن مایه های ما با ایرانی ها فرق میکند ما ترک ها با اون ها فرق میکنه . ما حماسه نداریم در متن شاهنامه داره ستیز ایجاد میکنه بین ایرانی و انیرانی و غیر ایرانی . ما ترک ها هر کاری هم بخواهیم بکنیم به خاطر مسائلی که هست نمی تونیم شاهنامه رو وارد بطن زندگی خودمون بکنیم در طول تاریخ گذشته . ولی الان یک اتفاق بزرگی افتاده اون هم چه اتفاقی افتاده . من توضیح میدم خدمتتون. شاهنامه خوانی و ورود سنت شاهنامه خوانی در ایل قشقایی مسئله حادث است . مسئله نویی است مسئله تازه ایست . ۱۲۴۶ یک نفر از ایل بختیاری یکی از سردمداران طایفه ی مال احمدی که طایفه ی مشهوری بود کوچ میکنه میاد توی دمودستگاه سلطان محمد خان ایلخانی ، یعنی اواسط دوره قاجار اونجا چه اتفاقی میافته . اونجا شروع میکنه آرام آرام طایفه ی خودش رو وارد ایل قشقایی و در نهایتا کشکولی میکنه . کشکولانی ها . این نحوه ی ورود مال احمدی ها هست به ایل قشقایی . وقتی که وارد میشن یک سری پارامتر با خودشون میارن . پارامتر های فرهنگی از جمله شاهنامه خوانی . ما چهار تا شاهنامه خوان برجسته داریم در ایل قشقایی که سه تاش ترک زبان هستن ، یکیش هم دزکردی . من الان میگم خدمتتون . از این سه نفر همه شاگردان طایفه ی مال احمدی بودن که من الان ریزشو خدمتتون عرض میکنم و بعد یک نتیجه گیری میکنم و عرضم رو به اتمام میرسونم . شاهنامه خوانی در ایل قشقایی مسئله ای حادثی است . اولین کسی که کوچ میکنه غلامعلی بیگ مال احمدی کوچ میکنه و وارد دستگاه ایلخانی میشه . به تبع اون مال احمدی ها وارد میشن ، یک نفر که الان ذکرش رفت محمد قلی بیگ و عباس قلی بیگ مال احمدی که محمد قلی بیگ فرزند عباس قلی بیگ هست ، وارد ساختار فرهنگی ایل قشقایی میشود . و شروع میکنه به تربیت شاگرد . شاگرداش کیا بودن؟ محمد حسین خان کیانی که البته ، عذرخواهی میکنم ، محمود خان اسکندر ، طهمورث خان کشکولی بوده و علاوه بر اون یک کاکاخان بیگ مال احمدی بوده که محمد حسین خان کیانی شاگردش بودن . محمد قلی بیگ که در راس قرار داره ، شروع میکنه دو تا کار بزرگ انجام میده .اول اینکه روایت های بختیاری از شاهنامه خوانی رو به افرادی که مستعد بودن آموزش میده . شما نگاه کنید در روایتی که طهمورث خان کشکولی از شاهنامه میکنه ، و مرحوم محمود خان اسکندری هیچ نشانی از روایت و موسیقی قشقایی دیده نمیشه . البته این را هم بگم موسیقی قشقایی بسیار مستعد قرض گرفتن از محیط پیرامون خودش هست . خصوصا موسیقی بختیاری و مقامهای بویر احمدی و دشتی . موسیقی دشتستان . که موسیقی دشتستان کل موسیقی جنوب رو تحت تاثیر خودش قرار میده . من عرضم این است که شاهنامه خوانی از طریق طایفه مال احمدی وارد قشقایی شده است . و سنت دیرینه ای نیست حقیقتا . شاهنامه خوانی مجلسی . گفتیم سه نوع شاهنامه خوانی داریم . شاهنامه خوانی زورخانه ای . شاهنامه خوانی نقاری و شاهنامه خوانی مجلسی . شاهنامه خوانی مجلسی از طریق طایفه ی مال احمدی وارد شده است . محمد قلی بیگ در راس اون قرار داره. سه تا شاگرد داره طهمورث خان کشکولی، محمدحسین خان کیانی و عرض شود خدمت شما محمودخان اسکندری و یک نفر دیگه هست که قشقایی نیست حقیقتا . شوقعلی ویسی دوزکردی که ایشون چون ترکی بلد بودن در دوزکرد بودن در منطقه ی سرحد قشقایی ها بودن ایشون ترکی هم یاد گرفتن و این چهار نفر رو جزء قشقایی ها میتونیم حساب بکنیم . شاهنامه خوانی قشقایی با این چهار نفر کلید خورده است و با فوت مرحوم محمودخان اسکندری به اتمام رسیده است. دایره ی زمانی بسیار کوتاهی داره من این رو بگم خدمتتون امیدوار هستم که در نسل جدیدی که قشقایی ها هستند این سنت حادث، این سنتی که نو وارد قوم قشقایی شده است ادامه پیدا کند. این عزیز بزرگوار آقای غنی که هنرمند خردسال که اجرا کردن من امیدوار شدم که این سنت ادامه پیدا کنه در ایل قشقایی ها یک عرض من بود. یک عرض هم نتیجه گیری انجام بدم. ببینید ما چون وقت کم هست من رشته ی کلام از دستم خارج میشه ببخشید اگر پراکنده صحبت کردم من یک نکته عرض کنم خدمتتون فرهنگ ابزار بسیار قدرتمندی است وقتی قوم ما با متنی مثل شاهنامه در طول تاریخ ستیز داره ، اون ابزار فرهنگ به واسطه ی یک کوچ بسیار ساده تغیر میکنه بر کل ساختارهای ما . ابزار فرهنگ از شمشیر بسیار زودتر حرکت میکنه. سعدی موقعی که زنده بوده میگه که ابن بطوطه در سفرنامش میگه که من تو دریای چین بودم اون ها شعر سعدی میخوندند اونم این بیت رو “تا دل به مهرت داده ام در بهر فکر افتاده ام.تا در نماز استاده ام گویی به محراب اندری ” زودتر از خود سعدی زودتر از شمشیر، سخن سعدی حرکت میکنه . الان هم ببینید زودتر از شمشیر ترک ها، فارس ها ، عرب ها ، عجم ها همه زبان اون ها حرکت میکنه ابزار فرهنگ رو بهش اتکا کنیم ابزار فرهنگ و بهش اقتدا کنیم و الان هم ______ الان در حال حاضر هم می بینیم برجامییان و غیر برجامیان هم نمونه ای از تبلور فرهنگ و غیر فرهنگ هستن. من توجه عزیزان رو به بحث فرهنگ معطوف می کنم. بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم. عذر خواهی میکنم صحبت من به درازا کشید و بیشتر از وقتم شد بسیار متشکرم. یک تشکر ویژه ای دارم از نادر نامداری قرقانی عزیز و تمام دست اندرکاران بکنم حقیقتا اگر نادر نمی بود ، خیلی خیلی از این چیزی که هست کمتر همدیگرو همچون اثرات هنری کمتر اتفاق می افتاد.
هادی سیف
خیلی ممنونم. من افتخار بزرگی نصیبم شده، پنج دقیقه وقت به من دادن من این پنج دقیقه رو به دو سه دقیقه تبدیلش میکنم هنرمندان عزیز آمده اند . من فقط از برگزار کنندگان یک چنین محفل و مجلس بسیار ارزشمند و سرشار از صداقت و معرفت تشکر میکنم و چون خودم از تیره ی عمله ی قشقایی هستم ، از طرف مادری _____ فقط نکته ای رومیگم که این نوجوانی رو که شاهنامه خوانی میکرد من رو بیاد دوران نوجوانی خودم انداخت که پدربزرگم در پنجدری خانه تکیه داده به بالشد سبز رنگ خودش شاهنامه میخواند در اون غوغای نقش و رنگ شیشه های رنگی و گچ بری ها. و همیشه من رو به عنوان “خان بچه” صدا میکرد . واقعا اون روزگار روزگار خانه نشینی ی خوانین قشقایی بود. یادم هست که تنها خاطره ای که از پدربزرگ دارم ، همیشه به من میگفت ، توصیه میکنم که به خان بچه بگویید بعد از اینکه گلستان و بوستان حافظ و شعرا را دوست داشتی ، همیشه یادت باشه که جزء کتابهایی هم که زیر بغلت میزاری شاهنامه است . این نشان از این داشت که بعد ها که چقدر شاهنامه عجین با روح و روان و خصوصیات فکری و خلقی ایلات ایران، عشایر ایران ، مرزبانان ایران و واقعا شجاعت هایی که در طول تاریخ ، ازین بزرگمردان و زنان سرزمینمان میدیدیم و دیدیم ، ناشی از_____ بزرگ فردوسی ، این هدایتگر حماسه های ایرانیست که بنظر من فردوسی متعلق به تنها ایران نیست . فردوسی متعلق به جهانیست که دنبال معرفت است وکسب معرفت و کسب آگاهی . همینقدر وقتی که این سخنور بزرگ، مدام توصیه میکند ، جنگ میان تاریکی و روشنی رو ، پیروزی روشنی بر تاریکی رو ، شکست اهریمن از دست اهورا مزدا رو . این اندیشه در تمامی رشته های هنر ایران از نگارگری گرفته تا سایر خلاقیت ها آشکاره . زنده باشند عزیزانی که که این مجلس رو بر پا کردن و من امروز در پنج دقیقه خودم رو با تمام احساسات و با تمام خاطره ها در این مجلس عضو کوچکی از خانواده قشقایی ها میدونم. و این افتخاریست که بخشیش رو در کتاب جدیدی که به چاپ رسوندم ، باغ خاطره ها ، دل بارانی من ، انعکاس دادم . امیدوارم روزی توفیق تجدید چنین برنامه ها و مجالسی نصیب بشه و ما باز حضور داشته باشیم .