تصویر: پایان سیزده در (منبع مهر)
روزهای پایانی اسفند ماه در هیاهوی آماده شدن مردم و انتشار بهاریهها و نوروزنامههایی با هدف سرگرمی یا ارائه تحلیلهایی چند جانبه، مطرح کردن پرسش نوروز چیست؟ پرسش سنجیدهای محسوب نمیشود؛ پاسخها احتمالا چنین خواهند بود: جشن سال نو ایرانیان و سنتیباستانی و هزار ساله. آیا نوروز آن چنان در فرهنگ عمومی جامعه ایران (صرف نظر از تعدد گروهها، قومیتها، خرده فرهنگها و …) حل شده است که امری بدیهی و بدون نیاز به تعریف یا بازتعریف مجدد است؟ میتوان جشن نوروز را در حوزههای مختلفی ادبیات، اقتصاد، نشانهشناسی و … مورد بررسی قرار داد. هدف این نوشته تنها مطرح کردن پرسش درباره امری است که به عنوان مبدا و منشا نوروز شناخته میشود؛ طبیعت، رستاخیز جهان طبیعی و پاسداشت آن. کهنترین و فراگیرترین مراسم ایرانیان هر ساله در حالی برگزار میشود که فرایند تخریب و آسیبهای زیستمحیطی نشان از جایگاه نازل و بیتوجهی عمومی به محیطزیست در ایران است. تخریب و آسیبرسانی که حتی نوروز با چنین ریشهای نیز آن را متوقف نمیسازد. شناخت چگونگی تعریف محیطزیست در دوره برگزاری جشن نوروز میتواند الگویی از موقعیت کنونی محیطزیست در جامعه ایران را ترسیم کند.
نوشتههای مرتبط
رویکرد مسلط در پژوهشها و منابع متعدد پرداختن به ریشههای اسطورهای، تاریخی و مناسکی جشن نوروز است. اسطورهشناسان و فرهنگشناسان برجسته ایرانی چه در نسل نخست و چه پژوهشگران معاصر (بنگرید به ویژهنامه نوروز ۱۳۹۲ انسانشناسی و فرهنگ؛ بلوکباشی، مختاریان، ستاری و دیگران) عموما نوروز را با رویکردی ریشهگرایانه (خاستگاه) مورد بررسی قرار دادهاند. در این رویکرد موضوعاتی مانند خاستگاه اولیه نوروز (ایرانیان یا سومریان)، مناسک و آیینهای مرتبط، اسطورهها، لغتشناسی و معناشناسی واژگان و نحوه محاسبه زمان مورد توجه قرار میگیرند.
برداشت مرتبط با موضوع این نوشته وابستگی عمیق یکی از کهنترین جشنهای جهان را در پیوند با طبیعت نشان میدهد. مبنای آغاز یک دوره (سال جدید) در تمدن ایرانی با شروع مجدد حیات طبیعی (فصل بهار) همزمان است. ارزشگذاری برای یک عنصر یا ویژگی طبیعی در تمامی فرهنگها و تمدنهای کهن قابل مشاهده است. جماعتهای انسانی با تمامی اشکال متنوع انباشت فرهنگی و نیز استقرار در زیستبومهای متفاوت ناگزیر از سازگاری با شرایط اقلیمی برای بقا بودهاند، به بیان دیگر برای مدتهای طولانی (تا پیش از انقلاب صنعتی) مشخصههای طبیعی مانند پوشش گیاهی، حیات جانوری، فصل بارش، مسیر رود، جریان باد و … ساختار غیر قابل تغییر زیستبومهای انسانی و در نتیجه نیروی مسلط بر حیات بشری بودند. فلات ایران به دلیل پوشش عمدتا بیابانی و نیمه بیابانی، آب و هوای گرم و خشک و باراش اندک سرزمینی با اقلیم شکننده محسوب میشود، بنابراین شرایط زیست برای جماعتهای محلی و گروههای قومی ساکن در این محدوده جغرافیایی بسیار دشوار است. در چنین شرایطی دانش شناخت طبیعت، بخش عمدهای از فرهنگ را تشکیل میدهد. برای جامعه کشاورز و دامدار ایران شناخت دورههای بارش، جهت و زمان وزش باد، باران، جوانه زدن بذرها و سنبلههای درختان، جفتگیری حیوانات، نوع مراقبت و زمان محصولدهی و …. دانش ضروری محسوب میشود.
نیاز به شناخت و وابستگی مطلق به عناصر طبیعی، تقدسیابی این عناصر در فرهنگ در قالب اسطورهها، اخلاق و روایتهای آفرینش را در پی داشت. اگر چه اختلاف عمیقی میان رویکرد کارکردگرایانه و رویکرد ساختارگرایانه در تحلیل اسطورهها وجود دارد ولی نکته حائز اهمیت در این نوشته این مسئله است که جشن نوروز یا پاسداشت زمان طبیعی با واقعیتهای زندگی جامعه کشاورز و دامدار ایران همخوانی کامل داشته است و تداوم آن در یک دوره زمانی بسیار طولانی و با وجود تغییراتی نظیر تغییر دین، به دلیل انطباق تحسینبراگیز این اسطوره و مناسک و آیینهای مرتبط به آن با شرایط زیستبوم فرهنگهای گوناگون ساکن در فلات ایران بوده است.
نگرش دیگر و کمتر متداول به نوروز را میتوان در چند یاداشت فکوهی مشاهده کرد، محوریت این نوشتهها بررسی نوروز در قالب یک جشن یعنی بازآفرینی مجدد نظم از طریق برهم زدن موقتی ساختارهای فرهنگی و سیاسی است. تقدسیابی زمان تجدید حیات به دلیل خاستگاه نیرومند خود به پایهای برای تقدسبخشی به حوزه سیاسی تبدیل میشود بر این اساس نوروز یا رستاخیز طبیعت میتواند الگویی نمادین برای غلبه خیر بر شر در قالب حاکمیت سیاسی باشد. تدوام هر ساله این جشن این امکان را برای قدرت سیاسی فراهم میآورد تا با نمایش چهره خود در قالب نیکی و خردمندی، مشروعیت خود را در طول زمان بازآفرینی کند. فکوهی در سطح دیگری با با تحیلی امر سیاسی در حوزه عمومی انباشت فرهنگی چند هزارساله جشن نوروز و منشاء طبیعی آن را به عنوان یک بستر و فرصت بسیار قدرتمند برای ایجاد پیوندهای فرهنگی و هویتی میان جماعتها و گروههای قومی و مذهبی در ایران میداند.
تعریف جشن نوروز در مفهوم تقدسیابی عناصر طبیعی و به ویژه زمان طبیعی بر جایگاه ارزشمند طبیعت در فرهنگ دلالت میکند. آیا طبیعت در فرهنگ جامعه معاصر ایران (متشکل از فرهنگهای متعدد) جایگاه ارزشمند خود را حفظ کرده است؟ پاسخدهی به این پرسش در مطالعه دو فرایند امکانپذیر است؟ ۱ـ تاریخ ایران مدرن ۲ـ فرایند آمادهسازی برای نوروز در جامعه معاصر.
انقلاب مشروطه را آغاز تاریخ مدرن ایران میدانند، در خصوص تاریخ مدرن ایران بیشتر با رویکرد سیاسی به بحث بپرداختهاند. مطالعات زنان، شهری، دین و ادبیات نیز از دیگر حوزههای مورد علاقه و پرکاربرد پژوهشگران تاریخ معاصر بودهاند. محیطزیست یکی از ناشناختهترین و کماقبالترین شاخههای پژوهشهای فرهنگی ایران معاصر محسوب میشود. فقدان منابع مستقل و اختصاصی بومشناسی فرهنگی در ایران سبب میشود تا دیگر منابع مورد استفاده قرار بگیرند؛ بر اساس همین منابع چند محور عمده در بررسی فرایند تغییر موقعیت طبیعت در فرهنگ جامعه ایران بسیار تاثیرگذار بودهاند:
۱ـ ساختار اقتصادی: معیشت بخش بزرگی از جامعه ایرانی تا پیش از دوران مدرن، کشاورزی و دامداری بوده است. شیوه تولید در آن دوران سنتی بر اساس نیازهای اندک جامعه و در نهایت توزیع محدود به مناطق مجاور بود. جمعیت کم و سطح پایین فناوری و ابزار باعث میشده است تا مساحت اراضی تحت کشت و چرای دام محدود و در نتیجه امکان تغییر غیرقابل برگشت کاربری پهنههای طبیعی کاهش یابد. همانگونه که اشاره شد طبیعت در مشخصههای اقلیم و زمینشناختی مانند پستی و بلندیها و دوره بارش تاثیر فراوانی بر دانش و فرهنگ میگذاشته است.
ساختارهای کلان اقتصادی و سیاسی انقلاب مشروطه یا دوره پیشین آن یعنی سلطنت ناصرالدین شاه به دلیل شروع ارتباط با جامعههای بیرونی و عمدتا در موقعیت سلطه و نیز نیازهای درونی کشور به مرور دگرگون شدند.
تغییر شکل دولت و متمرکز شدن قدرت سیاسی: انقلاب مشروطه، تشکیل مجلس شورای ملی سرآغازی بر تغییر ساختارهای سیاسی ایرا بود. قدرتیابی دولت به عنوان مرجع تصمیمگیری برای تمامی ساختارهای و حوزههای گوناگون زندگی سبب بهمپیوستگی سرزمینی در کشور ایران شد. به این ترتیب گروههای قومی ساکن در اقلیمهای متفاوت ایران هم میبایست از یک سیستم و سیاست اقتصادی ثابت پیروی کنند و هم نیازهای جوامع همجوار و بزرگتر (سایر مناطق و کل کشور) و نیز مشخصههای بازار جهانی را در بهرهبرداری از منابع طبیعی زیستبوم خود در نظر بگیرند. انباشت سرمایه به عنوان پایه قدرت بعد دیگری را مطرح میکند یعنی
ساختار اقتصادی بر پایه سرمایه مالی، دولت سیاسی متمرکز برای تثبیت ساختارهای خود، مدیریت جامعه و برطرف کردن خواستههای شهروندان (افزایش جمعیت) نیاز به انباشت سرمایه مالی بالایی دارد. در نتیجه تولید از قالب محدود به نیازهای اندک جامعه محلی (به قصد ادامه حیات) فراتر میرود. در نتیجه اراضی بیشتری به زیر کشت میروند، مسئله تامین علوفه برای دام مطرح میشود، ماشینآلات و مواد شیمیایی برای محصولدهی مورد استفاده قرار میگیرند، کشت و پروش گونههای غیربومی رواج مییابد و منابع طبیعی برای تولید محصولات غیرخوراکی در مقیاس گسترده مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. مهمترین راهکار افزایش سرمایه برای دولتهای ملی و امروزه شرکتهای بزرگ چند ملیتی افزایش تولید و گسترش بازار توزیع برای رقابت در بازار مصرف است. شکل تولید از محصولات کشاورزی، محصولات صنعتی، قطعات الکترونیک، خودرو، پوشاک و خدمات متغییر است. تولید و مصرف کالاها و خدمات متنوع و دائما به روز شده در جامعه کنونی چه در سطح جهانی و چه در داخل ایران به معنای بهرهبرداری از منابع طبیعی در یک سطح و تولید زباله در سطح دیگر است.
مسئله تغییر چشماندازهای طبیعی به دلیل مداخله و فعالیتهای انسانی یکی از حوزههای پژوهشی است که نوع رابطه با طبیعت را در یک فرهنگ نشان میدهد. مقاومت در برابر تخریب طبیعت به عنوان یک سرمایه طبیعی و نمادین جز در موارد بسیار معدود در تاریخ معاصر ایران رخ نداده است.
اعمال چنین تغییرات گستردهای در سطح زیستبوم نیازمند استفاده از
دانش/ فناوریهای جدید است. در ایران مدرن با تغییر ماهیت دانش از یک الگوی کاملا بومی و متکی به تداوم در طول نسلهای اجتماعی به دانشی برخاسته از حوزه دانشگاهی است. دانش و فناوریهای جدید امکان تغییر مستقیم زیستبوم را فراهم میسازد، در حقیقت در این دوران طبیعت برای تولید انبوه مهار میشود. تغییر کاربری اراضی، سدسازی، جادهسازی، دستکاری گونههای گیاهی، سیستمهای آبیاری جدید، سموم و کود، برداشت مواد مختلف از معدن و انرژیهای جدید از جمله دگرگونیهای هستند که در
صنعتی شدن تولید در ایران در قالب تاسیس کارخانهها و کارگاهها و نیز استفاده از شیوههای جدید در کشاورزی و دانمداری قابل مشاهده هستند. کارخانهها با دودکشهای بخار و ماشینهای کشاورزی برای مدتهای طولانی نشانهای از قدرت و رفاه بودند. کارخانهها و مکانیزه شدن کشاورزی منابع طبیعی خام، آب، انرژی و .. تغییر میدهند و محصول جدیدی را به وجود میآورند. در این شکل از تولید شکل جدیدی از کالا عرضه میشود که برای رفع نیازهای اولیه مورد استفاده قرار نمیگیرد. تغییرات اجتماعی مانند تشکیل گروههای اجتماعی نظیر کارگران و نیز برهم خوردن ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در روستاها در مطالعات اجتماعی مورد توجه قرار نگرفتهاند. با توجه به اینکه با باور برخی صنعتی شدن به طور کامل در ایران اتفاق نیفتاده است این قرار گرفتن در موقعیت گذار، زمینه مناسبی برای پژوهشگران انسانشناس فراهم میآورد تا جنبههای گوناگون به ویژه شیوههای جدید سازماندهی ارتباط با زیستبوم و مصرف را مورد مطالعه قرار دهند.
۲ـ شهرنشینی: افزایش جمعیت شهرنشین یکی از مهمترین مشخصههای تاریخ ایران مدرن است. در این دوران با افزایش جمعیت ساکن و گسترش مساحت شهرها روبهرو هستیم به بیان دیگر شهرنشینی از یک الگوی زیست اقلیتی در برابر روستانشینی و کوچنشینی در حال تبدیل شدن به الگوی زیست غالب است.
توجه به یک نکته ضروری است در دوران معاصر افزایش مساحت زمینهای کشاورزی لزوما به معنای افزایش جمعت شاغل به کشاورزی نیست. تغییر شیوههای کشت و تمایل به مهاجرت به شهرها در کتار کاهش ارزش کشاورزی در ایران در برخی موارد روستهای ایران را با مسئله کمبود نیروی کار روبهرو ساخته است. از سویی روستانشینی با شکل پیشین تفاوت فراوانی پیدا کرده است و روستاها دیگر واحدهای خودکفای اقتصادی و فرهنگی نیست و سبک زندگی روستائیان نیز با زیستبوم طبیعی انطباق ندارد. یکی از نظریههای پذیرفتهشده نشان میدهد برخلاف تصور عمومی جوامع بومی در تخریب محیطزیست نقش بسیاری دارند.
شهرها از نظر فرهنگی نماد سلطه بر طبیعت هستند. زندگی در شهر با رفاه تعریف شده است. ساکنان شهر با دشواری مخاطرات طبیعی، قحطی، بیماری، تامین مواد غذایی، دستیابی به انرژی و … مواجه نیستند. اکثر جمعیت شهرنشینان را شاغلان بخش صنعت و خدمات تشکیل میدهند، این گروه هیچ در زندگی روزمره خود هیچ ارتباطی با عناصر طبیعی ندارند، دانش ضروری برای این گروه شامل شناخت مشخصههای زیستبوم طبیعی نیست. تنها گروهی از متخصصان به صورت حرفهای به کسب دانش در این حوزه میپردازند. به معنای دیگر زندگی در شهر را میتوان به نوعی گسست از جهان طبیعی دانست. شهرها زیستبومهای انسانی پهناوری هستند که نه تنها محیطزیست اطراف خود را تغییر میدهند بلکه به دلیل وسعت، ساختمانها، میران مصرف انرژی (آب، برق و گاز)، جمعیت انبوه، خودروها و … یک زیستبوم طبیعی ایجاد میکنند. عناصر طبیعی در شهرها به شکلی کاملا کنترلشده مانند پارکها، سیستمهای سرمایش و گرمایش، سیستم آب شهری، فاضلاب و … حضور دارند. پهنههای طبیعی مانند کوهها، تپهها، رود و … در شهرهای یا کاملا تخریب میشوند یا تغییر کاربری میدهند.
مچموع شرایط گفتهشده نشان میدهد شرایط جامعه ایران از زمان آغاز به دوران مدرن بسیار تغییر کرده است، بنابراین نمیتوان انتظار داشت نگرش به طبیعت و جایگاه آن در فرهنگ بر اساس همان الگوهای پیشین باشد.
۱ـ مطرح نبودن منابع طبیعی به عنوان سرمایه: تغییر ساختار و شرایط سیاسی و اقتصادی سبب شده است تا منابع طبیعی تنها به عنوان سرمایه اولیه برای تولید صنعتی مطرح باشند. این مسئله در تمامی کشورها اتفاق افتاده است یعنی بهرهبرداری بیوریه از منابع طبیعی بدون بررسی امکان بازیابی طبیعت و نیز با استفاده از روشهای غیراصولی؛ برای مثال تغییر جریان آب رودخانهها یا سدسازیهای گسترده و یا برداشت از معادن.
۲ـ عدم تعلق به زیستبوم به عنوان سرمایه نمادین: بیان این مسئله که عنصری طبیعی مانند کوه و یا رودخانه به عنوان نماد شهر ما شناخته میشود مسئلهای که باید در کنار میزان و چگونگی کنش جمعی در حفاظت از آن مورد سنجش قرار بگیرد. نمونههای اندک واکنش به آسیب محیطزیست در ایران (خشک شدن دریاچه ارومیه و زاینده رود اصفهان) اگرچه حائز اهمیت است ولی این موارد با مولفههایی مانند اعتراضات قومی و وضعیت اقتصادی همراه بوده است به بیان دیگر کنش اجتماعی برای حفاظت از محیطزیست مشابه نمونههای دیگر در سطح جهانی در ایران شکل نگرفته است.
بار دیگر سوال ابتدایی مطرح میشود: آیا نوروز پاسداشت رستاخیز طبیعت است؟
نمیتوان به این سوال پاسخی قطعی داد، تداوم این جشن در دوران مدرن نشان حفظ اهمیت آن دارد. اما مهمترین پشتوانه آن یعنی هویت بر پایه محیطزیست هنوز بر اساس شرایط جدید شکل نگرفته است.
فرایند آماده شدن برای نوروز و نیز کنشهای جمعی و عمومی در طول تعطیلات دو هفتهای عید را میتوان شکلی از آسیبرسانی به طبیعت دانست. اگرچه چنین مسئلهای میبایست بر پایه یک پژوهش باشد اما بر اساس مشاهدات میتواند مواردی را ذکر کرد
افزایش میزان آب مصرفی در خانهتکانی اسفند ماه
مصرف مواد شوینده شیمیایی
فاضلابهای شهری با مواد آلاینده شیمیایی
فشار به پهنههای طبیعی در جریان مسافرتهای نوروزی: هر ساله در زول جشن نوروز جمعیت زیادی به مسافرت میروند. اوج تخریب در شمال ایران و در شهرکهای ساحلی قابل مشاهده است که در بیشتر ایام سال خالی از سکنه هستند. این در حالی است که میتوان جمعیتی را که یک پهنه طبیعی با امکان بازیابی مجدد پذیرا باشد، محاسبه کرد.
تولید زباله: هر ساله در طول تعطیلات نوروز حجم بالایی از زباله تولید و در طبیعت رها میشود.
نوروز برای تداوم یافتن در ماهیت ارزشمند خود یعنی جشنی برای پاسداشت طبیعت میبایست مجددا با توجه به شرایط کنونی تعریف شود. شرایط گذشته غیر قابل برگشت است اما محیطزیست ایران در شرایط مطلوبی قرار ندارد، این وضعیت شکننده حیات گروههای محتلف قومی و شهرها و روستاها را تهدید میکند، مانند خطر مهاجرت گسترده به دلیل طوفانهای احتمالی حاصل از خشک شدن دریاچه ارومیه، مشکل تامین آب برای کشاورزان اصفهانی، آلودگی نفتی در خلیج فارس و دریای خزر و نمونههای متعدد دیگر.
تعریف محیطزیست و تبدیل آن به یکی از مولفههای هویتی و در نتیجه شکلگیری فرهنگ عمومی برای حغاظت از طبیعت بیشتر از هرچیز دیگر نیازمند آموزش در سطوح مختلف و بازخوانی مجدد اسطورههای کهن است.
منابع:
زند رضوی، سیامک (۱۳۸۹)، جامعهشناسی و بحران منابع طبیعی تجدید شونده در ایران، تهران: قطره.
آبراهامیان، یرواند (۱۳۸۴)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی.
بهار، مهرداد (۱۳۶۲)، نوروز، زمان مقدس، نشریه چیستا، شماره ۱۷ و ۱۸.
حسامیان، فرخ و دیگران (۱۳۸۸)، شهرنشینی در ایران، چاپ هفتم، تهران: نشر آگه.
فکوهی، ناصر (۱۳۸۵)، پارههای انسانشناسی، تهران: نشر نی.