۱۹۶۸ سالی مهم در تاریخ مبارزات توده ها به شمار می رود . سال بروز واکنش ها علیه سیاستهای (( امپریالیستی )) آمریکا در ویتنام. اما فراتر از موضع گیری های موجود علیه جنگ ویتنام و اشغالگری ایالات متحده آمریکا ، شکل گیری این جنبش ها و مبارزات اجتماعی جریان یافته درون آن ، به دلایلی دیگری نیز جریان یافت و در دوره ی زمانی خود امواج آن به تمامی نقاط دنیا رسید . جنبش های ایجاد شده صرفا توجه خود را معطوف به واکنش علیه آمریکا و سیاست های آن نظام در جنگ علیه ویتنام نکرده بودند بلکه توجه اصلی معطوف به مسائل خرد و بحث های پیرامون آن در زندگی فردی شهروندان بود . در حقیقت مه ۶۸ فرصتی بود تا در عرصه ی نظر و عمل ، واکنش لازم در مقابل کنش مدرنیته و مسائل همراه آن بوجود آید . جنبش اجتماعی در این سال توجه عمومی را به سوی جامعه ی مدرن سوق داد . بسیاری از فیلسوفان و تاریخ نگاران در مباحثات و استدلالات خود از جنبش مه ۶۸ و دستاوردهای آن به عنوان مهمترین رویداد انقلابی قرن بیستم یاد می کنند . استدلال آنان به سبب انحصاری نبودن این جنبش به طبقه ای خاص یا قوم و نژادی معین بود . کارگر و دانشجو و کارمند و اقلیت نژادی و قومی همه خواهان تغییر بودند .اکثریت مردم فرانسه فرهنگ، اخلاق و مناسبات اجتماعی را به زیر سوال برده بودند .
مه ۶۸ و غوغای پاریس ، تعجب همگان را در سراسر جهان بر انگیخته بود . این ماه به عنوان ماه جنبش مبارزات توده ای مردم فرانسه شناخته شد . در آن زمان دانشجویان فرانسوی در اعتراض به وضعیت سلسله مراتبی نظام اجتماعی فرانسه ، کیفیت پایین زندگی کارگران و شرایط آموزشی پس از جنگ جهانی دوم واکنش نشان دادند .
طی سالیان طولانی و تا به امروز برای بسیاری از محققان و حتی عامه مردم این سوال مطرح بوده است که چه عامل و عواملی سبب وقوع رویدادهای مه ۶۸ در فرانسه شدند ؟ و امروز پس از گذشت ۴۳ سال ازآن تاریخ چه درسهایی را می توانیم از آن رخداد بیاموزیم ؟
نوشتههای مرتبط
در مه سال ۱۹۶۸ چه روی داد ؟
رویداد های ماه مه سال ۱۹۶۸ فرانسه ، از تظاهرات دانشجویان دانشگاه پاریس و تصرف ساختمان مرکزی دانشگاه توسط آنان آغاز شد . شورش عمومی سراسر فرانسه را در برگرفت . شورش به سرعت به حالت انقلابی تبدیل شد و پس از آن با مقابله خشن دولت و سازش حزب کمونیست فرانسه با دولت دست راستی ژنرال دوگل روبرو شد . با ادامه ی تظاهرات و اعتصابات فرانسه به کلی فلج شد .
ناظران ، این رویداد را به عنوان اراده ای برای دگرگونی (( نظام اجتماعی کهن )) در بسیاری از ابعاد اجتماعی که شامل روشهای آموزشی ، مطالبه ی آزادی های بیشتر سیاسی و آزادی جنسی و … می شد ، قلمداد کرده اند . جنبش مه ۶۸ ثابت کرد که دوره ی ایدئولوژی ها و نبرد عقاید بر خلاف نظراتی که در آن دوره بیان می شد پایان نیافته است ، بلکه آغاز تحرک های اجتماعی در فرانسه سبب رسیدن موج آن خیزش به کشورهای توسعه نیافته و بیداری ملل آن جوامع نیز شد .
تاریخ نگاری مه ۶۸
آغاز جنبش مه ۶۸ به تظاهرات روز ۲۲ ماه مارس بازمی گردد . در دانشگاه ((نانت )) ساختمان اداری آن دانشگاه توسط ۱۵۰ نفر از دانشجویان اشغال شد . دولت این عده را (( آنارشیست )) نامید .تعداد زیادی از دانشجویان توسط پلیس بازداشت شدند . پس از آن دانشجویان راهپیمایی مسالمت آمیزی را به منظور بیان مطالبات خود بر پا کردند . توجه رسانه ها به سرعت به شورش جلب شد .در ۳ مه ۱۹۶۸ دانشجویان دانشگاه سوربن در پاریس نیز در اعتراض به تعطیل شدن دانشگاه نانت و بازداشت بسیاری از دانشجویان آن دانشگاه توسط پلیس ، دست به تجمع اعتراض آمیز زدند .
پلیس محوطه دانشگاه سوربن را اشغال کرد و شمار زیادی از دانشجویان آن دانشگاه را بازداشت نمود . دانشجویان دیگر به منظور جلوگیری از بازداشت معترضین به سوی اتومبیل و ون های پلیس حمله ور شدند . در آن هنگام پلیس با پرتاب گاز اشک آور اقدام به متفرق نمودن جمعیت نمود . با وجود پرتاب گاز اشک آور بسیاری از دانشجویان راه خروج اتومبیل های پلیس را بستند . پلیس در نهایت موفق به شکستن محاصره شد اما این امر تنها با بازداشت صدها دانشجو امکان پذیر شد .
در ۶ مه ۱۹۶۸ ، اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه و اتحادیه استادان دانشگاه های فرانسه در اعتراض به تهاجم پلیس به دانشگاه سوربن به برپایی راهپیمایی و اعتصاب پرداختند . بیش از ۲۰.۰۰۰ دانشجو ، آموزگار و حامیان آنان که مردم عادی بودند به سوی دانشگاه سوربن حرکت کردند . پلیس با شلیک گاز اشک آور عده ی زیادی از تجمع کنندگان را متفرق کرد و تعداد زیادی را بازداشت نمود . دانشگاه سوربن از سوی دولت بسته شد . روز بعد شمار دانشجویان و معلمان و کارگران شرکت کننده در راهپیمایی افزایش یافت . خواسته های آنان آزادی تمام بازداشت شدگان ، خروج پلیس از دانشگاه و بازگشایی مجدد دانشگاه نانت و سوربن بود . در روز ۱۰ ماه مه ۶۸ ، اعتراضات و اعتصابات عمومی از طریق تلویزیون سراسری و رادیو بطور گسترده تحت پوشش خبری قرار گرفت . اتحادیه های چپ و فدراسیون های کارگری از جنبش حمایت کردند ، حزب کمونیست فرانسه بر خلاف میل خود از دانشجویان تلویحا حمایت کرد و دولت دوگل با محافظه کاری ای که در ذات آن دولت بود ، عکس العمل نشان می داد .
بیش از یک میلیون نفر در روز ۱۳ مه به راهپیمایی پیوستند و پلیس حرکت آنان را زیر نظر داشت . نخست وزیر وقت جورجیوس پامپیدو شخصا خبر آزادی بازداشت شدگان و بازگشایی مجدد دانشگاه سوربن را اعلام کرد . موج اعتراضات دولت را مجبور به عقب نشینی کرده بود . پس از بازگشایی دوباره دانشگاه سوربن دانشجویان بار دیگر دانشگاه را به تصرق در آوردند و اعلام (( خودگردانی )) کردند آنان اظهار نمودند که اینک (( دانشگاه از آن مردم شده است )) . در حدود ۴۰۰ کمیته مردمی در عرض چندین هفته سازماندهی اعتراضات علیه دولت را بر عهده گرفتند . در روزهای بعدی کارگران کارخانه ها را تحت اختیار خود در آوردند .
در ۱۶ مه ۶۸ ، کارگران ۵۰ کارخانه را تصرف کردند . در روزهای بعدی بیش از ده میلیون کارگر به موج اعتراضات پیوسته بودند و در هفته های بعد حدود ۳/۲ کارمندان فرانسوی با حمایت از اعتصابات عمومی نظام اداری فرانسه را به تعطیلی کشاندند . معترضین توسط جنبش متحدی سازمان یافته نشده بودند . برخی از اتحادیه های کارگری تلاش می کردند تا اعتراضات را از حالت خشونت آمیز به در آورده و به سوی مجرایی معتدل تر هم چون تقاضای افزایش حقوق و اعتراض با خوساتهای صرفا اقتصادی آنهم به صورن محدود هدایت کنند .
زمانی که رهبری اتحادیه در حال مذاکره با دولت بر سر افزایش ۳۵% حداقل دستمزد کارگران بود ، کارگران کارخانه ها را به تصرف در آوردند و از بازگشت به سر کار خودداری نمودند . این حرکت آنان پشت کردن به رهبران اتحادیه تلقی می شد . با وجود آنکه دولت در آستانه فروپاشی قرار داشت دوگل از پذیرش کناره گیری خودداری کرد . وی زمانی که از میزان استفاده ارتش از قوه ی قهریه علیه مخالفان مطمئن شد طی سخنانی که از رادیوی سراسری فرانسه پخش شد ( در آن هنگام تلویزیون ملی فرانسه به دست مخالفان افتاده بود ) اعلام کرد که مجلس ملی از امروز تا بازگشت آرامش به کشور و برگزاری انتخابات منحل خواهد بود . هم چنین به کارگران هشدار دادکه به سر کار بازگردند و تهدید کرد که در صورت ادامه اعتصابات تبعات آن متوجه خودشان خواهد بود .
علل سیاسی آغاز جنبش ماه مه ۶۸ :
پیش از پرداختن به علل سیاسی آغاز جنبش انقلابی مه ۶۸ ،ممکن است این سوال به ذهن خطور کند که چرا ((پاریس )) محوریت جنبش را بدست آورد ؟ در پاسخ می توان اشاره کرد که علاوه بر تمرکز نظام اداری ، اقتصادی و فرهنگی فرانسه در پاریس ، پاریس مکان پر معنایی برای مردم فرانسه بوده است . مرکزیت احزاب و نیروهای سوسیالیست و کمونیست فرانسوی از دوران مبارزه آنان علیه نازی ها در طول جنگ جهانی دوم همواره در پاریس بوده است . در سوی دیگر دولت فرانسه سابقه طولانی ای در استعمارگری داشته است . نیروهای چپ نو فرانسه در ابراز مخالفت علیه اشغال الجزایر توسط فرانسه روشهای مسالمت آمیزی را بکار گرفتند . جنبش چپ نو ، در کشورهای مستعمره نفوذ یافت و از جنبش استقلال طلبانه مردمان این مناطق حمایت کرد . این عمل واکنشی در مخالفت با سنت های قدیمی چپ سنتی فرانسه نیز بود ، سنت هایی که همواره در عمل به سازش با دست راستی ها می پرداختند . در نهایت جنگ استعماری فرانسه منجر به زایش حزب اتحاد سوسیالیست های فرانسه (PSO) شد.موضع اصلی این حزب انتقاد از ضعف و سستی حزب کمونیست فرانسه (PCF) بود.
اتحاد مذکور در سال ۱۹۶۲ شاخه ای نیز تحت عنوان اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه (UNEF ) تشکیل داد این اتحادیه با جذب حدود ۰۰۰/۱۰۰ نفر به سازمانی قدرتمند تبدیل شده بود . مه ۶۸ تحت تاثیر مستقیم جنبش اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه قرار داشت .
از منظری دیگر ، فرانسه در دهه ۶۰ میلادی بسوی بوروکراسی شدید و تمرکزگرایی در امور اجرایی و سیاسی حرکت می کرد . تمایل به تمرکز گرایی نه تنها مربوط به امور اداری دولت می شد، بلکه به امور اجرایی دانشگاه های نیز سرایت کرد . برای تعداد دانشجویان پذیرفته شده در دهه ۶۰ در مراکز آموزشی فرانسه افزایش یافت و از سوی دیگر کمبود استاد و قوانین سخت گیرانه بوروکراتیک دانشجویان را رنج می داد .
پیوستگی مشکلات باهم کار را به امور سیاسی نیز کشاند . فرانسویان از شروع جنگ ویتنام توسط آمریکا و حمایت دولت فرانسه از آن ناراضی بودند . گروههای حامی صلح نیز از کاهش تسلیحات کشتار جمعی و آزادی کشورهای جهان از یوغ استعمار حمایت می کردند . در مجموع جنبش ماه مه ۶۸ فرانسه ، تبلور تمامی اعتراضات علیه (( محافظه کاری )) جریان یافته دهه ۱۹۶۰ در دولت های غربی بود . محافظه کاری ای که هم در دولت دوگل جریان داشت و هم به حزب اپوزیسیون یعنی حزب کمونیست فرانسه راه یافته بود .
علل اقتصادی آغاز جنبش ماه مه ۶۸ :
پس از جنگ جهانی دوم اقتصاد فرانسه به سرعت رشد کرد . دولت دوگل تمرکز خود را برای پیشرفت و رسیدن به سطح سایر کشورهای پیشرفته سرمایه داری معطوف داشت . دولت سعی کرد صنایع فرانسه را توسعه بخشد و فرانسه را به کشوری صنعتی تبدیل کند . برای مثال نرخ رشد اقتصادی از سال ۱۹۵۷-۱۹۴۸ به ۷۵% رسیده بود . در برنامه ۵ ساله دولت از سال ۱۹۵۸-۱۹۵۳ نرخ رشد به ۵۷% کاهش یافت . البته این میزان نرخ رشد بیشترین میزان پیشرفت در میان سایر کشورهای اروپایی در آن دوره بود .
بخش عمده نظام کشاورزی و صنعتی فرانسه مکانیزه شده بود و با افزایش روند صنعتی شدن جمعیت زیادی از حومه ی شهرها به مراکز شهری مهاجرت کردند . در سال ۱۹۲۱ ، در حدود ۹ میلیون نفر در بخش کشاورزی فرانسه مشغول به کار بودند در حالیکه در سال ۱۹۴۶ این تعداد به ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر کاهش یافت . این مهاجرت سبب بی نتیجه ماندن سیاست های کشاورزی دولت شد . در سوی دیگر در کنار رکود کشاورزی فعالیت اقتصادی شرکت های بزرگ گسترش یافت . برنامه ۵ ساله توسعه اقتصادی از سال ۱۹۶۵ که توسط دولت دوگل آغاز شده بود با سقوط دولت وی با نزخ رشد ۲۵% به پایان رسید . لازم به ذکر نیست که مشکلات اقتصادی بسیاری هنوز غیر قابل حال مانده بودند . جمعیت بیکاران فرانسه در حدود ۵۰۰ هزار نفر تخمین زده شد و در همان زمان ناگهان بحران اقتصادی جهانی آغاز شد و مالیات ها افزایش یافت . در مدت ۱۰ سال پس از حفظ قدرت توسط دوگل این واقعیتی انکار ناپذیر است که وضعیت اقتصادی فرانسه تا حدودی با رشد مواجه شد .
این کشور در حدود ۶۳% افزایش یافت .میزان تجارت خارجی فرانسه به مدت سه دوره در حدود ۶۳% تولید ناخالص ملی افزایش یافت. صعودی قرار گرفت که لزوما از طریق تجارت با کشورهای مستعمره نبود بلکه از طریق بازارهای رقابتی نیز تامین می شد . مبادله خارجی توسط بانک مرکزی فرانسه در حدود ۶ میلیون دلار تخمین زده شد . با وجود کسب منافع عظیم اقتصادی در زمینه صنعت در برنامه بازسازی فرانسه ، طبقه کارگر طعم فقر را بیش از پیش می کشید . بنابر این شمار شرکتهای تاسیس شده افزایش یافتند و در مقابل شمار اتحادیه های کارگری هم رو به افزایش گذاشتند . دولت قادر به برقراری موازنه و مصالحه میان طبقات اجتماعی جامعه فرانسه نبود و شکاف طبقاتی هر روز تشدید می شد . طبقات کارگر تمایل داشتند آرام آرام از این وضعیت خسته کننده اجتماعی – اقتصادی رها شوند . مه ۶۸ و ایجاد جرقه ی اولیه توسط دانشجویان فرصت مناسبی را برای کارگران فرانسوی فراهم کرد .
علل اجتماعی آغاز جنبش ماه مه ۶۸ :
رشد سریع اقتصادی در کوتاه مدت سبب بروز نارضایتی های اجتماعی شد . نابرابری ها و تنازعات اجتماعی و طبقاتی افزایش یافت . دانشجویان توجه زیادی به زمینه های اقتصاد صنعتی و تمایلات طبقاتی فرانسه داشتند . این مسئله بازگو کننده عدم تعادل طبقاتی در جامعه فرانسه و افزایش تضاد بین طبقات بود . ضمنا ، در همان زمان سیاست توسعه ی مدارس و مراکز آموزشی توسط دولت آغاز شد و تعداد دانشجویان فرانسوی در دهه ۶۰ میلادی ۱۰ برابر بیش از تعداد دانشجویان در دوره پیش از جنگ جهانی بود . در واقع تحصیلات عالیه تنها برای بورژوازی ای که به سطوح بالای اجتماعی رسیده بودند حائز اهمیت بود ، اما از سال ۱۹۵۰ دولت فرانسه با پذیرش ۱۷۰۰۰۰ دانشجو در آزمون ورودی دانشگاه به تعداد بیشتری از جوانان امکان راه یابی به دانشگاه را داد . در سال ۱۹۶۸ تعداد بیشتری از جوانان طبقات مختلف به دانشگاهها راه یافتند . بسیاری از خانواده ها خواهان تحصیل فرزندانشان به منظور کسب جایگاه اجتماعی بالاتر بودند . این امر سبب افزایش تعداد دانشجویان شد .
دانشجویان بورژوا اغلب آموزش را برای تهیه مدرک و تضمینی برای برای کار در آینده می دانستند . اما نظام آموزشی قادر به برآورده کردن خواسته های آنان نبود . نظام آموزشی آن دوره فرانسه نظامی تک قطبی ، بی روح و ایستا بود . دانشجویان از حمایت هیچ نهادی برای آینده شان برخوردار نبودند . در دوره ی پیش از آن دانشجویان می توانستند از حمایت خانواده هایشان برخوردار شوند زیرا والدین آنها به طبقه الیت ( نخبگان ) جامعه تعلق داشتند اما پس از جنگ جهانی دوم ، مسئله فرق می کرد ، هیچ کس به آنان نگفت گه چه کنند و در آینده به منظور کار به کجا بروند . با وجود تلاش برای انجام اصلاحات وسیع جامعه فرانسه نتوانست همه ی جوانان را پوشش دهد . دانشجویان نسل گذشته خود را سرزنش می کردند آنان نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی حساس بودند . بسیاری از اعضای نسل گذشته سعی می کردند خاطرات تلخ دوره ی جنگ را فراموش کنند . آنان برای آغاز زندگی عادی شان تلاش می کردند و توجهی به مسائل سیاسی از خود نشان نیم دادند ، برخی از آنان تا آن روز از جناح چپ سنتی حمایت می کردند و معتقد به لزوم اصلاحات تدریجی و نه انقلاب بودند . اما از سویی دیگر نسل جدید به نسل قدیمی بی اعتماد بودند . دانشجویان دهه ۶۰ میلادی از میان دو راه اصلاحات و انقلاب دومی را بر گزیدند .
درسهایی از مه ۶۸
تاثیرات مه ۶۸ در سطوح داخلی :
پس از جنبش ماه مه ۶۸ ، مردم فرانسه احساس آزادی بیشتری نسبت به گذشته می کردند . سازمانها و هنجارهای جدید اجتماعی شکل گرفتند و مردم حاضر به پذیرش دوباره هنجار ها و قواعد پیشین نبودند . جنبش ماه مه ۶۸ ، صدای اعتراض علیه وضع موجود و تعریف دوباره ساخت نوین زندگی به همراه قدرت مبارزه و تلاش جمعی بود . معترضین خواهان رسیدن به فرصت های برابر رشد به همراه ارتقای حقوق شهروندی و افزایش مشارکت در امور سیاسی بودند . دستیابی به برخی از این خواست ها نشان از تاثیر عمیق جنبش بر ساختار ها و هنجارهای اجتماعی و سیاسی فرانسه داشته است . برای مثال پیش از رویدادهای مه ۶۸ کارگران خارجی از بسیاری از حقوق خود محروم بودند و به دلیل ترس از دست دادن کار سکوت می کردند ، پس از وقوع هر جنایتی انگشت اتهام همواره به سوی آنان نشانه می رفت اما پس از مه ۶۸ و تاثیرات حاصل از آن کارگران خارجی تا حدود زیادی به حقوق خود دست یافتند .
پس از مه ۶۸ ، صحبت و بحث های آزاد سیاسی رونق یافت ، تابوها، سنت ها و ارزشهای کهنه از طریق همین مباحثات شکسته شدند . در بعد سیاسی تاثیر مه ۶۸ ، سبب توجه بیشتر به مسائلی چون برابری ، دمکراسی مستقیم و خودگردانی مردمی شد .
تاثیرات مه ۶۸ در سطوح بین المللی :
تاثیرات مه ۶۸ محدود به بعد داخلی کشور فرانسه نشد . هزاران معترض دانشجویی در سراسر دنیا به مدد ابزار اطلاع رسانی جمعی مثل تلویزیون ، رادیو و روزنامه فعالیت های خود را به صورت هماهنگ و همزمان سازمان می دادند . شروع هر جنبش اعتراضی در نقطه ای از دنیا جرقه ای برای آغاز جنبشی دیگر در کشوری دیگر بود . این جوانان از خط چپ سنتی فرانسه جدا شده بودند . آنان با دیده انتقادی به موضع گیری منفعلانه جناح چپ سنتی فرانسه در قبال جنگهای استقلال طلبانه ملل تحت استعمار فرانسه می نگریستند . این نسل پایه گذار چپ نوینی شدند که خواهان پویایی در موضع گیری ها بود . دانشجویان در تظاهرات ضد جنگ علیه سیاست های دست راستی دولتهای اروپایی و آمریکا شرکت می کردند .
دانشجویان سراسر دنیا هویت نوینی را به دنیا شناساندند . نسلی که در راه تغییر ، تبدیل و تحقق سنت های کهنه به ارزشهای نو ، شوونیسم ( ملی گرایی افراطی ) به جهان وطنی ، قوانین خشک سلسله مراتبی به خودگردانی ، پدرسالاری و تبارگرایی و نژاد پرستی به انسان گرایی تساوی خواهانه ، رقابت به همکاری ، و ثروت اندوزی به مهار فقر گام برداشتند . هر چند بسیاری از این اهداف عملی نشد اما آرمان انسانی آن نسل هنوز هم زنده است .
نتیجه گیری :
مه ۶۸ صرفا یک شورش نبود بلکه انقلابی بود که تاثیر خود را در تمامی ابعاد اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی نه تنها در فرانسه بلکه در سراسر دنیا بر جای گذاشت . مه ۶۸ میراث نسل خواهان تغییر بود . نسلی که نشان داد برقراری صلح و امنیت با به راه انداختن زندانهای بزرگتر و زنجیرهای طولانی تر توسط رژیم های اقتدارگرا ( از دولت دوگل در فرانسه گرفته تا دیکتاتوری های جهان سوم ) امکان پذیر نیست . نسل دهه ۶۰ میلادی نشان دادند که خواهان تبدیل شدن به مصرف کنندگانی اهلی تحت قوانین بوروکراسی نیستند . آنان خواهان تحقق شعارهای انقلاب فرانسه در عمل بودند . آنان آرمانی بزرگ در سر داشتند : آزادی و برابری برای همگان .
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)*