پیتر هارلینگ برگردان شهباز نخعی
بصره در روی کاغذ دومین یا سومین بزرگ ترین شهر عراق، کاملا می تواند پر جنب و جوش تر از دوبی، ابوظبی، دوحه یا کویت بوده و بر خلیج فارس اشراف داشته باشد. ام القصر، بندر آن یکی از عمده ترین بنادر کشورهای تولید کننده نفت است که بازار وسیع مصرف کنندگان قدرتمندتر نیز هست، وعراق را به بقیه دنیا پیوند می دهد. دراین منطقه، مواد سوختی فراوان و به ویژه هزینه بهره برداری آن پایین است و این امر موجب می شود که تغییرات بهای بشکه نفت هرقدر که باشد، سود مهمی باقی بماند.
نوشتههای مرتبط
در زمانی نه چندان دور، جامعه بصره به خاطر تنوع قومی، نخبگان روشنفکر و سنت های کارگری شهره بود ، که از آن «شهری واقعی» می ساخت که می باید پایگاه بازرگانی منطقه و قدرتی تولیدی باشد. در اطراف شهر، که خیلی حاصلخیز است، شالیزارهای برنج و نخلستان هایی وجود داشت که از شهرتی خاص برخوردار بود. با این حال، زمانی که هنگام ورود به فرودگاه با تابلوی «بصره، بهشت سرمایه گذاری» روبرو می شوید، تنها می توان لبخندی نومیدانه برلب آورد.
شهر دقیقا اثر وجود یک حاکمیت اقتدارگرا را بر انسان می گذارد که «جهان سوم» نام دارد. حکومت تقریبا غایب است و تنها نشانه آن وجود یک فرمانداری است. این فرمانداری، که از نداشتن بودجه از سال ٢٠١٣ تاکنون شکایت دارد، هرهفته شاهد ناسزاگویی تظاهرکنندگانی است که سماجت و پافشاری لازم را ندارند و به راستی بسیج نمی شوند. تعدد شبه نظامیان مذهبی تقریبا به طور کامل حضور کمرنگ نیروهای امنیتی رسمی را می پوشاند. شرکت های نفتی خارجی نیز دیده نمی شوند: در بهترین حالت، آنها زمانی که این یا آن قبیله دست به خشونت می زند به استخدام کارگران محلی می پردازند تا بازتوزیع ثروت میان آنها تامین شود.
اقتصاد دوزخی شهر به سرعت از جنبه مبهم آن مانند رانت خواری عمومی (هنگامی که حقوق ها پرداخت شده و برنامه ها تامین مالی شده اند) و مصرف کالاهای وارداتی (عمدتا خودرو)، به واقعیت بیماری های مسری فساد فراگیر، قاچاق مواد سوختی و بازار مواد مخدر تبدیل می شود. در همین حال، انفجار جمعیتی نیز در یک شهری گری مهارنشده ادامه می یابد.
بصره دقیقا معکوس یک « دولت – شهر» است. مدل باستانی که به تدریج که « دولت – ملت» ازبین می رود، ظاهر می شود و سبب ایجاد شهرهای ثروتمندی می شود که مستقلا سازماندهی می شوند. فرمانداری وابسته به نظامی بسیار تمرکزگرا است. در اینجا کسانی که اِعمال قانون می کنند از جاهای دیگر می آیند. حتی تصمیم های پیش پا افتاده در بغداد گرفته می شود که بصره در آن اثرگذاری اندکی دارد: در دولتی که دارای ٣٠ وزارتخانه است، تنها یک وزیر از بصره حضور دارد و فقط ٩ درصد نمایندگان مجلس از بصره هستند. طبقه سیاسی محلی، حزب ها و نیروهای شبه نظامی بیرونی ای را نمایندگی می کنند که درشهر حالتی انگلی دارند.
حضور انبوه قبایل ناشی از سه مرحله مهاجرت است: بهره کشی زمین داران بزرگ از خرده کشاورزان در نخستین نیمه قرن بیستم؛ خشکاندن باتلاق های جنوب عراق توسط رژیم صدام حسین درسال های دهه های ١٩٨٠ و ١٩٩٠؛ و تلاطم های ایجاد شده براثر اشغالگری آمریکا درسال ٢٠٠٣. برخی از قبایل که به ویژه متنفذ و اغتشاش گر هستند باخود عادات و رسومی مغایر با شهرنشینی آورده اند: ازاین جمله «گرمشا» است که ناقل رسم نافرمانی ای است که در دوران مقاومت در باتلاق ها جا افتاده است (١).
خلاصه، بصره در وضعیت معمول شمار زیادی از مناطق ثروتمند ازنظرمنابع طبیعی قراردارد که توسط مقامات ملی از حق مالکیت خود محروم گشته و با آن مانند مستعمره رفتار می شود: «بلوچستان پاکستان»، «شرق سوریه و عربستان سعودی»، «جنوب مراکش» و «مصب نیجر در نیجریه». غالبا احساس بی عدالتی منجر به شکل هایی از عدم اعتماد و بدگمانی نسبت به قدرت مرکزی و حتی رویا برای استقلال طلبی می شود. ولی به عکس این موارد، در بصره شکایات ملایم و تهدیدهای جدایی خواهانه همراه با تردید و تعلل است و اقداماتی که نشانگر آمادگی یک شهر برای انجام کاری برای خود باشد همگانی نیست.
رفتار مردم بصره بیشتر بین تخیل آنچه که شهر می تواند باشد و تسلیم کامل نسبت به رها شدگی به حال خود به دوپاره تقسیم شده است. این شاید به خاطر آن باشد که فاصله بین امید و واقعیت آنقدر ژرف است که آنها نمی دانند از کجا باید شروع کنند. کانال های آبی که مردم دوست داشتند آنها را «ونیز شرق» توصیف کنند اکنون لبریز از زباله شده است؛ شط العرب با شکوه، که از به هم پیوستن دجله و فرات تشکیل شده، رنگ نفت کوره به خود گرفته و بوی روغن ماهی می دهد. برخی می گویند بهتراست فورا بزرگ ترین برج جهان در آن ساخته شود تا کاملا به صورت شهری عمودی درآید و از دست و پا زدن در وضعیتی ناگوار به درآید و به رویا پردازی درباره ستارگان بپردازد.
بصره در انتظار دست یابی به چنین موقعیتی سلاح های خود را دارد. گروه هایی از شبه نظامیان مجهز به توپ بی وقفه در ترددند. تصویر «شهدا» درهمه جا دیده می شود. خاک سپاری آنها جامعه را در مراسمی بزرگ گردهم می آورد. جوانان رزمنده عموما بدون این که اجباری داشته باشند به صورت داوطلب به گروه های شبه نظامی می پیوندند. با این حال، هدف های آنان بسیار متفاوت است: نبرد در آن سوی عراق علیه سازمان حکومت اسلامی (داعش) درحالی که این سازمان خطر کمی برای بصره داشته و ستادکل شبه نظامیان شیعه با امنیت در آن به سر می برد. بنابراین کارزاری غریب برای نجات کشوری است که هرگز حق این شهر را چنان که باید و شاید ادا نکرده است.
به علاوه، مبارزه یا توسط احزاب تندرو «اسلام گرا» و یا شبه نظامیان هدایت می شود، این امر مانع از آن نمی شود که به هم پیوستگی مردمی در بصره پرتحرک تر و متحدانه تر از هر نقطه دیگر کشورباشد. مردم بصره به طور داوطلبانه بیش از نیمی از جنبش بسیج مردمی ( به عربی «حشد الشعبی») را تشکیل می دهند که در پی فتوای صادره در ژوئن سال ٢٠١۴ توسط آیت الله علی سیستانی تشکیل شد و عراقی ها را به حمایت از دستگاه امنیتی دربرابر پیشرفت داعش فراخواند. رقم دقیق هرچه که باشد، شهر با ضرباهنگ «بسیج» زندگی می کند. دلیل این همه فداکاری چیست؟ پاسخ همواره به الزام مذهبی و تکلیف اطاعت از آقای سیستانی بازمی گردد که مرجع تقلید ودرصدر روحانیت شیعه عراق است. اما، نظرات او گاه نادیده گرفته می شود وقتی که مغایر با منافع نه چندان مشروع طبقه سیاسی باشد و یا با رسوم مردمی شیعی و یا عرف های دیگر غالب اجتماعی سازگار نباشد. او مانند همیشه می تواند به احزاب برای توافق های لازم و مقتضی فراخوان بدهد یا رسما زنجیر و قمه زدن در جریان زیارت را ممنوع کند، تشییع جنازه های پرهزینه را نقد کند و اِعمال قواعد قبیله ای نهی نماید: همه کسانی که فراخوان پرطنین و روشن را شنیده اند، دراین موارد فورا خود را به نشنیدن می زنند (٢).
در واقع «بسیج» نقطه مقابل خدمت وظیفه عمومی است: جنبشی واقعی است که با عمل گرایی ساختاری در جامعه شیعه به وجود آمده که خود را خیانت دیده از نخبگان می بیند و در جستجوی شناسه هایی برای خویش است. جنگ علیه داعش، که برای کسانی که دور از جبهه زندگی می کنند جنبه استعاری دارد که با یک اصل شیعی معنا می یابد : شهادت امام حسین (ع و یارانش درجریان نبرد کربلا درسال ۶٨٠ میلادی است (٣). عمدتا گرد محور این رویداد غم انگیز است که رفتارمذهبی شیعه و خود همذات پنداری با آن شکل می گیرد.
این مراسم به صورت سنتی هرسال درماه محرم، نخستین ماه از تقویم قمری، به ویژه در مراسم «عاشورا» در نمایش های «تعزیه» و شکل های دیگری از یادمان مانند قمه زنی برگزار می شود. این مراسم باعث می شود تا تجربه فداکاری امام حسین (ع) عمیقا زندگی می شود، امری که سنگ اصلی بنای فرهنگی قربانی پرور است که شیعه گری را یک مقاومت دورانی، درعین حال پیروزمندانه و انتحاری، دربرابر تجاوز و سرکوب می داند. امروز همان صحنه روز به روز در مبارزه علیه داعش که عصاره همه دشمنان مفروض شیعه است تکرار می شود: سنی گری سلطه گر، غرب سلطه جویی که از حریف حمایت می کند و مانند همه نظریه های توطئه: اسرائیل. شهدا فدا میشوند تا شیعه گری بتواند در نماد حسین وار خود زنده بماند. از اینجا پیکار پس از مرگ شکلی مناسکی به خود می گیرد.
همچنین، بسیج می باید در بُعد اجتماعی آن درک شود: جوانانی بیکار و غالبا بدون چشم انداز شغل و ازدواج، به این ترتیب امکان می یابند که خود را نشان دهند. بزرگداشت شهیدان منبعی برای ترغیب همتایان آنهاست و موجب سربلندی والدین می شود. تشییع جنازه ها بیش از هر امر دیگری موجب پیوستگی جامعه می شود و یک رشته سنت های کم و بیش بازسازی شده را فعال نموده و ایجاد معنا و ارتباط می کند: قبایل رژه می روند، همبستگی محله ای ایجاد می شود. مانند مراسم عروسی تیراندازی هوایی می شود و از شهدا مانند یک حماسه بهره گیری می شود.
این سرزندگی تاثیرات سیاسی خود را دارد. نمایندگان مفروض شیعه گری عراقی درمورد موقعیت ایجاد شده پس از سرنگونی صدام حسین هیچ کاری نکردند. فرارسیدن عصری تازه که درطول قرن ها سلطه مورد انتظار و رویاپردازی بود، به هیچ پیروزی نیانجامید. دیگر کسی به آینده باور ندارد و این امر سبب واپس گرایی خبط آمیز به سوی بازسازی گذشته در یک دایره بسته می شود.
به صورتی متناقض، امروز مجموعه قربانی ساز به وجود آمده از تسلیمی صد ساله می تواند در آزادی کامل ابراز شود. کسی با آن مخالفت نمی کند؛ قربانی خود را بر همگان تحمیل، فضای عمومی را اشغال، بر ساختار اجتماع چیره می شود و مشروعیت سیاسی را تعیین می کند. همه چهره های رهبری شیعه، دست کم درظاهر، می باید نسبت به تشیعی از هم گسیخته، که غالبا با ایدئولوژی ساختاربندی شده و محاسبات دوراز اخلاق نخبگان در تضاد است ابراز احترام و تکریم کنند.
این درواقع درس کلی تری است که بصره به ما می آموزد. این شهر بالقوه شکوفا و پررونق، که مشکلات عاجل بسیاری دارد که به آنها بپردازد، خود را منحصرا تسلیم درخواستی کرده که ازحد توانایی اش فراتر است، ساخت هویتی شیعی در گردونه ای از شکست های برخود تحمیل کرده، که شاید با یافتن ابزارهایی برای گشایش به روی آینده کاهش یابد.
نویسنده: Peter Harling
مشاور پیشین دنیای عرب «گروه بین المللی بحران»، پیمانکار اجتماعی در
بیروت.
پانویس ها:
١- این باتلاق ها، که شورشیان از آنها به عنوان پناهگاه دربرابر رژِیم صدام حسین استفاده می کردند، در نیمه سال های دهه ١٩٩٠ کاملا خشکانده شد. از سال ٢٠٠٣ مقامات بغداد، با کمک سازمان ملل، کوشیدند این مرداب ها را بازسازی کنند و برای این کار غالب سدهای بسته شده توسط حکومت قبلی را ازبین بردند.
٢- واقعیتی که او را واداشت در فوریه ٢٠١۶ تصمیم خود درمورد محدودیت مداخلات عمومی درعرصه سیاسی را اعلام کند.
٣- در جنگ های طولانی جانشینی که درپی درگذشت پیامبر درگرفت، جنگ کربلا موجب پیروزی خلیفه اموی «یزید» علیه هواداران امام حسین (ع) شد. این شکست نقطه آغاز یک شهیدپروری است که مبنای شیعه گری است و تا امروز تداوم دارد.