رگردان: مجید ابراهیمپور، نویسنده: مصطفی دیکچ
بنابراین، دوره سوم، بهویژه بعد از ۱۹۹۶، با تحولات جغرافیای نسبی/قراردادی محلههای اولویتدار سیاستهای شهری در یک جغرافیای حکومتگرا (statist) شناخته میشود. ویژگیهای محلی ناپدید شد و محلههای سیاست شهری به محلههای سلسلهمراتبی بر اساس طردشدگی و محرومیت تبدیل شد؛ برخی از آنها «محرومتر و طردشدهتر» از بقیه بودند. همچنین یک تغییری از جغرافیای نسبی مشکلات (که در حال حاضر این نسبیت تنها در میان محلههای محرومشده وجود دارد) به جغرافیای مطلق تهدید به وجود آمد که توسط تصمیمگیری مرکزی بر اساس معیارها مشخص میشد و توسط یک گفتمان ملیگرای جمهوریخواه بازنشر میشد. بهاینترتیب، محلههای سیاست شهری رابطهای نسبی با بیرون نداشتند، در خودشان بسته شدند و به همین ترتیب به «مشکل» تبدیل شدند. در این فرآیند، ساکنان و ویژگیهای محلی به دستههای فضایی همگن داخلی تبدیل شدند و ایدههای اولیه در مورد تصاحب فضای زیستشده توسط خود ساکنان، محو شد.
نوشتههای مرتبط
چنین نظم فضایی در طول دهه ۱۹۹۰ تحکیم شد، نظمی که همچنین توسط دولت ژوسپن (Jospin) بهعنوان «نسل جدید قراردادهای شهری» به عموم معرفی شد. اولیویتهای سیاست شهری و از طریق آن، تصویر حومهها و ساکنان آنها بهطورمداوم با تأکید بیشتر بر جمهوری بازتعریف شد: مسأله ناامنی و اقتدار دولت. علیرغم انتقادهای گزارش سوئور (Sueur) در سال ۱۹۹۸ و کوغ دِ کوم (Cour des Comptes) در سال ۲۰۰۲، که هردو تأکید داشتند که «منطقهبندی» با خود سلسه بدنامیهای منطقهای را به همراه دارد و خارج کردن این محلهها از «محلههای اولویتدار» بسیار مشکل خواهد بود چرا که علیرغم محرومیتزدایی محلات، تمرکز فضایی سیاست شهری تغییر پیدا نکرده است. مقایسه فهرست محلات اولویتدار سیاست شهری (۱۶ محله در سال ۱۹۸۲، ۲۳ محله در سال ۱۹۸۳، ۱۴۸ محله در سال ۱۹۸۴، ۴۰۰ محله در سال ۱۹۸۹، ۵۴۶ محله در دهه ۱۹۹۰ و حدود ۱۲۰۰ محله از سال ۱۹۹۶) نشان میدهد که علیرغم افزایش تعداد محلاتی که محرومیتزدایی شدهاند، فهرست اساساً «بدون تغییر» باقی مانده است و این نشان میدهد که دایماً محلات جدید به فهرست اضافه میشوند درحالیکه محلات قدیمیتر باقی ماندهاند. بهعنوان مثال، بسیاری از ۱۶ محله انتخاب شده بهعنوان «محلههای دارای مشکل» در زمانیکه سیاست شهری بهطور آزمایشی شروع شده بود، همچنان در فهرست هستند. همین امر برای حدود ۵۰۰ محله رفع مشکل شده در سال ۱۹۸۹ هم صادق است – آنها از آن زمان عملاً در فهرست باقی ماندهاند.
اگرچه همان استراتژی فضایی (مانند مناطق هدف مداخله فضایی) از ابتدای دهه ۱۹۸۰ در دستور کار قرار داشت اما در دوره سوم بود که محرومیت و طردشدگی محلهها امری مطلق شد. این ویژگی عمده سیاست شهری بود. مسایل اصلی که دغدغه سیاست شهری فرانسه تغییر نکرده است اما راههای مفهومسازی مناطق مداخله و بازنمایی آنها به طور چشمگیری تغییر پیدا کرده است. از زمان اوایل دهه ۱۹۸۰، تغییر تمرکز از «توسعه اجتماعی» به «امنیت»، از «پیشگیری» به «سرکوب»، از «حق بر تفاوت» به «مدل جمهوری یکپارچگی» و از «خودگردانی» به «پیمان جمهوری»، از طبیعت درحال تغییر مشکلات «بهطور طبیعی» منبعث نشده است بلکه به طور قابل ملاحظهای از تفاوت سازمانیابی گفتمانی فضاهای سیاست شهری پیروی میکند.
این خلاصه گزارش طبیعیسازی نظم فضایی مشخص (یعنی جغرافیای محلههای دارای اولویت سیاست شهری) و سازمانیابی گفتمانی متفاوت آن از طریق سیاستهای حکومتی را نشان میدهد. باقیمانده شدن حومهها بهعنوان شکلی از تهدید بیرونیِ «ارزشها و اصول جمهوری» صرفاً محصول اعمال گفتمانی حکومت نیست بلکه درباره این است که یک نظم فضایی معین به هژمونی تبدیل شده است؛ شکلی از فضامندی بیعدالتی بهعنوان نظم فضایی هژمونیک منبع بدنامی شده است. چنین نظم فضایی و تثبیت گفتمانی آن، بدون شک، توسط دولتهای متوالی به کار گرفته شده است تا بهطور فزایندهای ابزارهای سرکوب علیه حومهها را مشروعیت بخشد. به بیان دیگر، بخش جداییناپذیر از ایدئولوژی بهاصطلاح «امنیتگرا» وجه مشخصه چهار دولت اخیر شده است. یا به بیان بهتر، این مضوع محصول این ایدئولوژی است که باقیماندهشدن حومهها را جزیی از «نظم پلیس» خود میکند.
چهار
چیزی که برای من مهم است این است که تضاد فزاینده مابین سطح نمودها و سطح واقعیتها را کنار بگذاریم و نشان دهیم […] که «امر اجتماعی» -ردهای که ظاهراً به رد و توضیح ورایِ «امر ایدئولوژیک» متمایل است- در حقیقت از مجموعهای متشکل است از کنشهای گفتمانی و بازپیکربندی زمینههای ادراک.
[Rencière, 2000a: 117]
ایدئولوژی بدون فضایی که به آن ارجاع میدهد، فضایی که توصیف میکند، ادبیاتش و پیوندهایی که استفاده میکند و کدهایی که آنرا شامل میشود، چیست؟ … پیزی که ما ایدئولوژی مینامیم تنها از طریق مداخله در فضای اجتماعی و فرآیند تولید آن کسب میشود و بهاینترتیب در جسم آن جای میگیرد. ایدئولوژی بهتر است بهعنوان گفتمانی از طریق فضای اجتماعی بیان شود.
[Lefebvre, 2000 [1974]. 55]
«پلیس»، به معنای واقعی آن، نامی است که رانسیر به نظمهای حکمرانی میدهد. این نظمها براساس رژیمهای خاص بازنمایی هستند که وی به آن عنوان «تقسیمبندی امر محسوس (partition of sensible)» میدهد. این عنوان به این ترتیب تعریف میشود: «سیستمی از شواهد محسوس که بهطور همزمان یک وجود مشترک [یعنی کلی که باید حکومت شود] را بین میکند و تقسیمبندی که مکانهای نسبی و بخشهای آن را تعریف میکند» (۲۰۰۰b: 12). تقسیمبندی امر محسوس، بهعنوان سیستمی از شواهد محسوس، تعینهای ادراکی یک موقعیت را تنظیم میکند – چه چیزی درون است و چه چیزی بیرون، مرکزی است یا پیرامونی، قابل شنیدن یا غیرقابل شنیدن، قابل دیدن یا غیر قابل دیدن. پلیس چیزی خود آشکار یا بهطور طبیعی داده شده نیست بلکه محصولی از یک رژیم معین بازنمایی است یا بنا به گفته رانسیر شواهد محسوس است. با این تعبیر، یکی از اولین ابزارهایی که توسط وزیر داخلی فرانسه، نیکلاس سارکوزی، پیشنهاد داد، مثالی از آن است. او این پست را در سال ۲۰۰۲ با این شعار گرفت که «نظم جمهوری را احیا کند» و دوره انتشار آمار جرم جوانان را تغییر داد و بهطور گستردهای در اختیار عموم قرار داد (Le Monde, 31 May 2002).
مفهومسازی رانسیر از پلیس بهعنوان پدیدهای که از طریق انتصاب شواهد محسوس مستحکم میشود، راهی را برای بررسی سیاستهای حکومتی ارایه میدهد. سیاستهای حکومتی شواهد محسوس معینی (اسناد سیاستی، تعیینهای فضایی، نقشهبرداری، دستبندیکردنها، نامگذاریها و آمار) را انتصاب میکند که کمک کنند تا نظم فضایی خاصی را تثبیت کنند و روش مشخصی را برای تفکر راجع بع آن ترویج دهد. در نمونه فرانسه، نظم موجودی که سیاستهای حکومتی را با تعیین مناطق مداخله (حومهها) مستحکم میکرد بهطور رسمی زمانی مورد پذیرش قرار گرفت که سرویس اطلاعاتی فرانسه تصمیم گرفت که درگیر مسأله حومهها شود، فهرست محلههای سیاست شهری نقطه شروع آن بود. زمانی که وزارت دادگستری با هدف احیا قانون درگیر این موضوع شد، اقدامات آن روی این محلهها متمرکز شد. همچنین، اقدامات سرکوبگرانه دیگر (نظیر قراردادهای امنیتی، تفنگهای منور سارکوزی و غیره) و نگرانیهای روزافزون درباره «ارزشهای جمهوری» همه با همان تصویرسازی فضایی محقق میشد. تصویرسازی که از دهه ۱۹۹۰ به بعد، تبدیل به اساس تحکیم چیزی شد که من آنرا «حکومت مجازات جمهوری» مینامم (Dikeç, ۲۰۰۷).
مسلماً، نتیجه معیوب تحکیم این نظم فضایی -پلیس- تشکیل حومهها بهعنوان چیزی است که در این تعریف نمیگنجد، طرد شده، خطرناک و منحرف است – بهعنوان شکلی از بیرونبودن که یکپارچگی «جمهوری» را تهدید میکند. با محدودکردن «دیگری» در ناکجای جغرافیایی، از طریق بستن حومهها در خودشان، این شکلگیری نهتنها از داینامیک ساختاری نابرابری مداوم به دور ماند – چرا که تمرکز را از باقیماندهشده به باقیمانده تغییر دارد – بلکه «از پیش داده شدگی» موقعیت را از طریق بازنمایی حومهها بهعنوان پدیدهای که ذاتاً دچار مشکل است، بازپیکربندی کرد. علاوه بر این، این امر موجب شد تا جنبشهای بالقوه عدالتخواهانه که از حومهها رشد کرده بود، از بین برود؛ اول، از طریق مشروعیتسازی اقدامات سرکوبگرانه و تکنیکهای نظارتی و دوم، از طریق تغییر مطالبات سیاسی به اختلالات. از میانه دهه ۱۹۹۰، هیچ دولتی شاهد وقوع شورشهای حومهها بیش از غارت و سوزاندن نیست، چیزی که در دهههای ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ سابقه نداشت.
بنا به گفتههای لفور که در ابتدای این بخش آمده بود، ایدئولوژی بهعنوان بازپیکربندی گفتمانی فضای اجتماعی است که اصطلاحات گفتمانی را میآفریند که از طریق آن مشکلات شناسایی میشوند، راهحلها بهوجود میآید، اقدامات مشروع میشوند و مطالبات تحکیم میشوند. اگرچه این فضای اجتماعی چیزی بهطور ذاتی داده شده نیست اما اینطور به نظر میرسد که این فضا چیزی طبیعی و ذاتی است. احتمال مطلق نظم ایجاد شده ممکن است توسط باز شدن فضاهای جدید گفتمانی که توسط اصطلاحات گفتمانی متفاوت سازمان مییابد، به زیر سؤال برود و این فضاهای جدید میتواند پایههای تشکیلات سیاسی که علیه پلیس کنش میکند را شکل دهد. با این رویکرد است که مفهوم «عدالت فضایی» میتواند بهعنوان یک نقد طردشدگی سیستماتیک، سلطه و سرکوبی بسیج شود که از طریق نظم پلیسی که مستحکم شده است، در میان دیگر چیزها بازتولید میشود.
فهرست منابع:
BOURDIEU P, ‘Site effects’, in P Bourdieu et al. (eds), The Weight of the World: Social Suffering in Contemporary Society, Trans. by P P Ferguson et al. (Stanford University Press, Stanford) pp 123-29, 1999.
BRODIE J, ‘Imagining democratic urban citizenship’, in E Isin (ed.), Democracy, Citizenship and the Global City (Routledge, London), pp 110-28, 2000.
COLLOVALD A, ‘Violence et délinquance dans la presse. Politisation d’un malaise social et technicisation de son traitement’, in F Bailleau and C Gorgeon (eds), Prévention et sécurité. Vers un nouvel ordre social? (DIV, Saint-Denis La Plaine), pp 39-53, 2000.
COUR DES COMPTES, La politique de la ville. Rapport public particulier (Les éditions des Journaux Officiels, Paris), 2002.
CRESSWELL T, In Place/Out of Place: Geography, Ideology, and Transgression (University of Minnesota Press, Minneapolis), 1996.
DIKEÇ M, ‘Justice and the spatial imagination’ Environment and Planning A 33(10): 1785-1805, 2001.
DIKEÇ M, Badlands of the Republic: Space, Politics and Urban Policy (Blackwell, Oxford), 2007.
ESTEBE P, ‘Instruments et fondements de la géographie prioritaire de la politique de la ville (1982-1996)’, Revue française des affaires sociales, 3: 25-38, 2001.
FEATHERSTONE D, Resistance, Space and Political Identities (WileyBlackwell, London), 2008.
HARVEY D, Social Justice and the City (Johns Hopkins University Press, Baltimore), 1973.
HARVEY D, The Urban Experience (Johns Hopkins University Press, Baltimore), 1989.
HARVEY D, Justice, Nature and the Geography of Difference (Blackwell, Malden, MA and Oxford, UK), 1996.
HOLSTON J and APPADURAI A, “Cities and citizenship” Public Culture 8(2) 187-204, 1996.
HONIG B, Political Theory and the Displacement of Politics (Cornell Univ. Press, Ithaca), 1993.
ISIN E, Being Political: Genealogies of Citizenship (University of Minnesota Press, Minneapolis and London), 2002.
KEITH M, “Street sensibility? Negotiating the political by articulating the spatial”, in Eds A Merrifield and E Swyngedouw The Urbanization of Injustice (New York University Press, New York) pp 137-160, 1997.
KEITH, M. and PILE S. (eds) : Place and the Politics of Identity. Routledge, London, 1993.
LE MONDE, ‘Le ministre veut publier plus fréquemment les chiffres de la délinquance’, ۳۱ May, 2002.
LEFEBVRE H, [1974] La production de l’espace (4e édition) (Anthropos, Paris)
MASSEY D 2005 For Space (Sage, London), 2000.
MERRIFIELD A and SWYNGEDOUW E (eds) The Urbanization of Injustice (New York University Press, New York), 1997.
OECD, Integrating Distressed Urban Areas (OECD, Paris), 1998.
RANCIERE J, ‘Dissenting words: A conversation with Jacques Rancière’ diacritics 30(2): 113 – ۲۶, ۲۰۰۰a.
RANCIERE J, Le partage du sensible: Esthétique et politique (La Fabrique, Paris), 2000b.
SOJA E, Postmetropolis: Critical Studies of Cities and Regions (Blackwell, Oxford, UK and Massachusetts, USA), 2000.
STAEHELI L, ‘Globalization and the scales of citizenship’ Geography Research Forum 19: 60-77, 1999.
SUEUR J-P, Demain, la Ville. Rapport présenté au ministre de l’emploi et de la solidarité, ۲ vols. (La Documentation française, Paris), 1998.
TAJBAKHSH K, The Promise of the City: Space, Identity, and Politics in Contemporary Social Thought (University of California Press, Berkeley and Los Angeles), 2001.
WACQUANT L, ‘America as social dystopia: The politics of urban disintegration, or the French uses of the “American Model”’, in P Bourdieu et al. (eds), The Weight of the World: Social Suffering in Contemporary Society, Trans. by P P Ferguson et al. [La misère du monde, 1993, Editions du Seuil, Paris] (Stanford University Press, Stanford) pp 130-39, 1999a.
WACQUANT L, ‘Ce vent punitif qui vient d’Amérique’ Le Monde diplomatique, avril: 1 and 24-5, 1999b.
بخش اول این مقاله:
http://www.anthropologyandculture.com/fa/easyblog/3243-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%D8%B1%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%DB%8C-%E2%80%8C%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%88%D9%84
بخش دوم این مقاله:
www.anthropologyandculture.com/fa/easyblog/3272-%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%D8%B1%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%DB%8C-%E2%80%8C%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%85