تصور عمومی از مسیحیان ایران همواره ما را به ایرانیان ارمنی می رساند ، در حالی که سابقه مسیحیت در ایران به دوره ساسانی می رسد و جز ارامنه ، آشوریان از قدیمی ترین اقوام مسیحی ایرانی محسوب می شوند. گرچه سرنوشت تاریخی ایرانیان مسیحی در دوره ساسانیان مشخص نیست ولی عموم مسیحیان ایران خود را به کلیسای آشوری متصل می دانسته اند. مهاجرت ارامنه به ایران در قرون بعدی و نقش و تاثیری که در توسعه ایران داشتند آن قدر پر رنگ بود که گاه سایر مسیحیان ایران از خاطر می روند گرچه که سیستم مبادلاتی و ارتباطی آشوریان با جامعه مسلمان نیز در این کمرنگ شدگی ، بی تاثیر نبوده است
آشوریان در زمان سلطنت پادشاهان آبگار( مستقر در ادسا)، یعنی در همان سال های نخست به مسیحیت گرویدند. در واقع قبل از پذیرش مسیحیت توسط کنستانتین، پادشاه روم و رسمیت یافتن این دین در نواحی شرقی، مسیحیت رشد خود را آغاز کرد. حرکت حواریون به نقاط مختلف جهان برای تبیلغ مسیحیت پس از واقعه پنطیکاست [i] آغاز شد. در واقع ۵۰ روز بعد از به صلیب کشیده شدن مسیح، حواریون به ابلاغ پیام عیسی مسیح (ع) در سرزمین های همجوار پرداختند . برخی از مسیحیان حلول روح القدس در روز پنطیکاست را روز زایش کلیساها میدانند[ii]. به طوری که هنوز هم در کلیساهای شرقی این اعتقاد راسخ وجود دارد .با آغاز تبلغ رسولان مسیح، دو نفر با نامهای ادی و توما به نواحی شرقی رفتند. ادی به نواحی شمال غربی ایران و بین النهرین رفت و توما راه هندوستان را در پیش گرفت. اولین کلیساها نیز در همین مناطق ایجاد شد. اورفا، که در سال های اول مسیحیت شهری آباد درشمال بین النهرین بود، نخستین کلیسا را در خود جا داد. “و از آن جا متدرجاً به آذربایجان و عراق انبساط یافته تا آن که شهر آربل بعد از آن مرکزیت دینی و انجیلی پیداکرد” [iii]
کلیه مناطق مذکور از نواحی مهم آشوری نشین در دوره خود بودهاند. در مورد تأسیس کلیسای ایران اطلاعات دقیقی در دست نیست. اما احتمالا در همان سال های نخست مسیحیت نه فقط نزد آشوریان ایرانی که در سایر نقاط ایران نیز رشد کرده است. به هر روی این کلیسا و به طور کلی کلیساهای شرقی از حیطه فرمانروایی روم خارج بودند که این مسأله معضلات و مزایای خاصی با خود به همراه داشت. از یک سو آشوریان ایرانی آزادی عمل در اجرای مراسم دینی و تدوین اصول اعتقادی خود داشتند و از طرف دیگر به علت عدم حاکمیت امپراطوری روم بر آن ها، اغلب به عنوان جاسوس آن دولت در ایران و گاه نیز به چشم دشمن به آن ها نگریسته میشد. البته نباید فراموش کرد کلیسای ایران یک کلیسای مستقل بود. به عبارتی انفصالی که در سال۷۸۷ م میان کلیساهای شرقی و غربی رخ داد، کلیسای ایران را شامل نمیشد. چرا که در ۴۲۱ م کلیسای ایران طبق نظر شورای دادیشوع از کلیسای روم جدا شد. دادیشوع، در زمان بهرام پنجم (پادشاه ساسانی) اسقف مدائن، پایتخت ساسانیان بود. در اثر ظلم و اجحافی که بهرام گور در این دوره به علت جنگهای ایران و روم به مسیحیان اعمال کرد، دادیشوع بر آن شد که شورایی در روستایی واقع در بین النهرین تشکیل دهد. از این تاریخ به بعد کلیسای ایران، استقلال خود را از کلیسای روم اعلام کرد[iv]. اما به هیچ وجه نمی توان این کلیسا را منفک از کلیساهای شرقی دانست . جز اصول اعتقادی بنیادی که در بین همه مسیحیان جهان یکسان است ، مسیحیان ایرانی همواره از الگوهای خود پیروی کرده اند و یا تغییراتی در سیستم های وابسته به کلیسای شرق ارائه کرده اند.
تاریخچه حضور ارامنه در ایران نیز با ابهامات فراوانی مواجه است به گونه ای که برخی از پژوهشگران معتقدند پیش از مهاجرت های اجباری در دوران شاه عباس صفوی ، ارامنه در بخش های مرزی ساکن بوده یا از طریق مناطق جنوبی ایران برای تجارت به آب های آزاد دسترسی پیدا می کرده اند. به هر روی ایرانیان ارمنی نیز مانند اکثر ارامنه زیر شاخه کلیسای شرقی( سریانی ) و عموما وابسته به کلیسای گریگوری هستند.
– روز حلول روح القدس بر شاگردان مسیح در اورشلیم که آنها را قادر کرد به زبانهای مختلف سخن بگویند.[i]
-میلر، ۵۰ :۱۹۳۱ [ii]
– حکمت، ۲۴۰ : ۱۳۴۵ [iii]
-حکمت ،۲۴۵ : ۱۳۴۵ ؛میلر، ۲۹۵ : ۱۹۳۱ [iv]