عکس: ییلاق کله، طایفه ترکمه، ارتفاعات هشته سر، شهرستان هوراند، منطقه آذربایجان، عکس از فرزاد وفادار (بومی)گروهی از دانشمندان هستند که به شیوه متفاوتی از دیگر دانشمندان می اندیشند و رفتار می کنند؛ آنها خود را آنتروپولوژیست نامیده اند. کلیفورد گیرتز (۱۹۷۳: ۵) در اولین مقاله کتاب مشهورش تفسیر فرهنگ ها سوالی می پرسد و پاسخی می دهد: «برای آنکه بفهمید یک علم چیست، باید ابتدا ببینید که شاغلان آن علم چه می کنند. در مردم شناسی، یا مردم شناسی اجتماعی، آنچه شاغلان آن انجام می دهند، اتنوگرافی است». چیزی که هسته محوری هویت صنف مردم شناسان در علوم را می سازد، اندیشیدن و عمل کردن به شیوه اتنوگرافیک است که در نهایت به قول ریموند مادن (۲۰۱۰) «اتنوگرافیک بودن» را به ارمغان می آورد. اندیشه و عمل اتنوگرافیک در ارتباط با کار میدانی (fieldwork) معنا می یابد.
در واقع مردم شناس شدن نوعی اجتماعی شدن را در بر دارد، بدین معنا که شیوه اندیشه و رفتار وی بر اساس چارچوب ها، مقوله ها، و طبقه بندی های جامعه مورد مطالعه اش شکل می گیرد. مردم شناسی موفق است که بتواند به خوبی فرایند اجتماعی شدن را طی نماید تا پذیرفته شود. فرایند اجتماعی شدن نشان دهنده موضع یادگیرنده مردم شناس (نک. مورچیسون، ۲۰۱۰: ۱۵-۱۷) است. بعد زیبایی شناختی شغل و حرفه مردم شناسی دقیقاً در همین لذت یادگیری است. وقتی مردم شناس خود را به لحاظ فکری و حسی به نظم اجتماعی دیگری (Other) می سپارد، این فرصت منحصر بفرد و استثنائی را یافته است تا به قول مریلین استراترن (۱۹۹۹) لحظه اتنوگرافیک را تجربه کند.
نوشتههای مرتبط
بنابراین، بیش از هر چیز، در شغل مردم شناسی، تغییری شخصیتی و وجودشناختی رخ می دهد؛ تغییری که می تواند یکی از اصلی ترین مشخصه های مردم شناسی در مقابل دیگر علوم اجتماعی باشد. پژوهش اتنوگرافیک توسط ایجاد تغییر می تواند به محقق توانایی و قدرتی دهد که از طریق آن قادر خواهد بود تا در جهان آکادمیک به معنای دقیق کلمه تولیدگر باشد: تولید مفهوم. در واقع، مردم شناس نماینده آکادمیک جامعه ای غیر- آکادمیک است؛ یعنی او تلاش می کند تا ابعاد، مسائل، و موضوعات جامعه مورد مطالعه اش را تبدیل به مفاهیمی کند و توسط آنها با جامعه علمی سخن بگوید.
برمی گردم به لحظه اتنوگرافیکی که مردم شناس در آن خود را غرق شده در جامعه مورد مطالعه اش می یابد: ته نشستی شخصیتی و وجودی که در اثر درگیری با اندیشه ها، رفتارها، و محیط مادی دیگری پدید می آید. برای همین باید بگویم که معنای دقیق «اتنوگرافیک بودن» به قول سی. واتسون «در آنجا بودن» (۱۹۹۹) است و اساسی ترین محصول آن عبارت از دو چیز است: یک. دیگری چگونه جهان را تجربه می کند و دو. دیگری چگونه جهان را سازمان می دهد. از همین رو، سه مقوله بنیان رابطه اتنوگرافیک محقق با جامعه مورد مطالعه است: یک. مکان، دو. زمان، سه. چیزها. مردم شناس برای تغییر شخصیتی باید در مکان، زمان، و چیزها غرق شود.
امید دارم تا شاغلین دانش آنتروپولوژی در ایران بتوانند لذت «در آنجا بودن» را تجربه کنند و با چشاندن محصولات «اتنوگرافیک بودن» به دیگران، به آنها نیز لذت ببخشند: یک وظیفه زیبایی شناختی.
منابع
Geertz, Clifford (1973) “Thick Description: Toward an Interpretative Theory of Culture”, in The Interpretation of Cultures, pp. 3-30, London: Fontana Press.
Madden, Raymond (2010) Being Ethnographic: A Guide to Theory and Practice of Ethnography, London: Sage.
Murchison, Julian M (2010) Ethnography Essentials: Designing, Conducting, and Presenting Your Research, San Francisco: Jossey Bass.
Strathern, Marilyn (1999) Property, Substance, and Effect: Anthropological Essays on Persons and Things, London & New Brunswick: The Athlone Press.
Watson, C. W (1999) Being There: Fieldwork in Anthropology, London: Pluto Press