از دیر باز جامعه پذیری یا اجتماعی شدن (Socialisation) فرزندان از کارکردهای مهم نهاد خانواده بوده و هست. ولی از سویی, با همگانی شدن و اجباری شدن آموزش و پرورش و از سوی دیگر, با اوج گیری انقلاب صنعتی و پیشرفته شدن و پیچیده شدن جوامع, امر جامعه پذیری امروزه بیشتر بر عهده نهاد آموزش و پرورش است. چون فرزندان هر جامعه ای (چه کوچک و چه بزرگ) از عُنفوان کودکی تا پایان دبیرستان بیشترین وقت و زمانِ روز و هفته خود را در درون مدرسه (یعنی نهاد آموزش و پرورش) و در ارتباط با آن (تکالیف منزل) می گذرانند. رسانه های جمعی نیز که امروزه در اکثر دنیا از جمله در جامعه ما با برنامه های مختلف, وقت زیادی را از زمان فرزندانِ جامعه, یعنی دانش آموزان سنین مختلف (بخصوص کودکان) اشغال کرده است. و در گذر از برنامه های گوناگون امر جامعه پذیری یعنی آشنا کردن آنان با فرهنگ جامعه را انجام می دهند. این در حالی است که رسانه ها نیز به عنوان یک نهاد آموزشی مکمل در راستای نهاد آموزش و پرورش بوده و از دستگاه های ایدئولوژیکی (به تعبیر لوئی التوسر, ۱۹۷۰) هر جامعه محسوب می شوند. چون از جمله اهداف آشکار و پنهان رسانه های جمعی هر جامعه ای بسط, تبلیغ و توسعۀ ارزش ها, هنجارها, قوانین و آداب و رسوم فرهنگ آن جامعه می باشد. در حالی که, نهادهای مختلف دیگر جامعه, نظیر : نهاد دین, نهاد فرهنگ و نهاد سیاست نیز به روش های مختلف بخصوص به کمک این دو نهادِ آموزشی رسمی یعنی, نهاد آموزش و پرورش و رسانه های جمعی در این فعالیت نقش دارند.
در نتیجه, فرزندان هر جامعه ای در ارتباط با نهادهای مختلف آموزشی که هر یک, بار فرهنگی خاص به خود را دارند, و تبلیغ آن فرهنگ را می کنند, قرار می گیرند. این نهادهای آموزشی در دنیای امروز شامل : خانواده, نهاد آموزش و پرورش و رسانه ها هستند, که هر یک دارای اهمیت زیادی است. البته عناصری مانند : کتاب, مجله و روزنامه, همچنین, محیط های عمومی مانند : پارک, سینما, خیابان, ویترین مغازه ها, نیز, شبکه دوستان در ساعات خارج از مدرسه نیز جزء این منابع تاثیر گذار می باشند. امروزه مجموع این منابع فرهنگی را صنایع فرهنگی (یونسکو, ۱۳۸۰) نیز می نامند.
نوشتههای مرتبط
فاصله گرفتن از جامعه ساده سنتی و نزدیک شدن به جامعه صنعتی و مدرن, از سویی, علاوه بر بیشتر شدن و پیچیده شدن ارزش ها, هنجارها و قوانین, امر جامعه پذیری روز به روز سخت تر و پیچیده تر شده و می شود. از سوی دیگر, در جامعه های مدرن, با کم شدن قدرت و نفوذ خانواده ها, آموزشگاه (مدرسه, کلاس های مختلف آموزشیِ هنری, ورزشی و غیره) مجری و عامل تمام و کمالِ اجتماعی شدن, گشته است. چون اجتماعی شدن, “ورود به دنیای دیگر می باشد. اجتماعی شدن هدایت و تغییر افراد, یعنی تبدیل فردی غیر اجتماعی به موجودی اجتماعی از رهگذر تلقین مقوله های فکری و نظامی از اندیشه ها, باورها, سنت ها و ارزش های اخلاقی, حرفه ای یا طبقاتی که تعدادی از آنها تغییر ناپذیراند و تعدادی دیگر, بر عکس, همپای آموخته های جدید و تجربه ها و اوضاع زندگی دگرگون می شوند, می باشد.” (شرکاوی, ۱۹۸۶ : ۳۹) بنابراین, نهادهای مختلف اجتماعی هر یک به طور جداگانه یا در مواقعی مانند نهاد آموزش و پرورش و رسانه های تصویری به صورت همکاری و هماهنگ در تلاش جامعه پذیر کردن افراد جامعه, هستند.
اجتماعی شدن, نه تنها در جوامع متفاوت است بلکه, در هر عصری نیز فرق می کند. چون, از سویی, ارزش ها, هنجارها, قوانین و آداب و رسوم جوامع متفاوت است, از سوی دیگر, این عناصر برای همیشه نمی توانند ثابت باقی بمانند. بخصوص در عصر حاضر به دلیل عصر ارتباطات و نقل و انتقال سریع اطلاعات و فرهنگ ها, این تغییرات بیشتر شده است. در این میان افراد بر اساس واقعیت های روز, خواسته ها و فرهنگ رایج روز جامعه, اجتماعی می شوند. از این رو, برای مثال تفاوت های زیادی در فعالیت جامعه پذیری در جامعه سنتی و جامعه مدرن وجود دارد. این تفاوت ها, در چند عامل مهم است که عبارتند از : الف : ازدیاد قانون در جوامع مدرن و پیشرفته نسبت به جوامع ابتدایی و ساده, که پیچیدگی و کار جامعه پذیری را بیشتر و سخت تر کرده است. ضمنا, تغییر محتوای قوانین نیز کار جامعه پذیری را مشکل تر کرده است. ب : کم شدن قدرت و نفوذ خانواده و بالا رفتن مسئولیت نهاد آموزش و پرورش, بنابراین, نهاد آموزش و پرورش در مقابل فرزندانی از طبقات مختلف اجتماعی و فرهنگی قرار دارد. ج : تحرک اجتماعی در بین اعضاء جامعه در جوامع مدرن بیشتر از جوامع ابتدایی است. یعنی, افراد از طبقات مختلف بر اثر داشتن امکانات تحصیلی و شغلی و تغییر روش و وجود منابع جامعه پذیری جدید, به طبقات دیگر نقل مکان می کنند. د : مهاجرت از روستاها به شهرها و مهاجرت از کشور به کشور دیگر با فرهنگ دیگر و سپس بازگشت این دسته افراد به جامعه اولیه خود, و نهایتا این دو عامل تغییرات اجتماعی را بدنبال داشته که جامعه را در مقابل مسائل جدید قرار می دهند. در نتیجه, فعالیت جامعه پذیری در جوامع مدرن و پیشرفته به مراتب سخت تر و مشکل تر از جوامع سنتی و یا ابتدایی می باشد.
موضوع جامعه پذیری با توجه به پیچیده بودن و چند بعدی بودن, از سویی, در رشته های مختلف علوم انسانی از سوی دیگر, از دیدگاه ها و زوایای مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. روانشناسی, جامعه شناسی, روانشناسی اجتماعی و انسان شناسی فرهنگی نیز هر یک از دیدگاه خود جامعه پذیری را مورد کنکاش و مطالعه قرار داه اند. به طور کلی می توان گفت که, کم پژوهشگری در رشته های مختلف علوم انسانی می توان یافت که یا به صورت مستقیم به امر جامعه پذیری نپرداخته باشد, یا به صورت غیر مستقیم در گذر از پرداختن به امر آموزش و پرورش بی توجه به این موضوع بوده باشد. برای مثال چارلز کولی بحث “درونی کردن ارزش ها را مورد مطالعه خود قرار می دهد که این امر بخشی از عناصر محتوای جامعه پذیری است.” (کوزر, ۱۳۷۲ : ۴۱۵)
در واقع, برای بحث دقیق پیرامون جامعه پذیری به قول ژاک آردوآنو روانشناس اجتماعی فرانسوی (۱۹۹۴) یک نگاه بین رشته ای (مُولتی رفرانسیل) نیاز است تا همه ابعاد و زوایای این موضوعِ مهم, کالبد شکافی بشود. از این رو, ماندن در چارچوب یک رشته و در چارچوب یک نظریه خاص در هر رشته, کاری ناکافی و چه بسا خطا می باشد. بنابراین, در این مقاله نیز در محدوده یک رشته یا نظریه باقی نمانده بلکه, سعی شده است در یک رویکرد بین رشته ای به جامعه پذیری توجه بشود. ضمن اینکه, به دلیل تحصیلات دانشگاهی و جامعه شناس بودن, زاویۀ دید بررسی این موضوع در حوزۀ جامعه شناسی سنگین تر و قوی تر از بقیۀ دیدگاه ها است. البته, در توضیح مطالب هم از روانشناسی اجتماعی و هم از انسان شناسی فرهنگی نیز بهره برده ایم.
در مجموع, با نگاهی کلان به رویکردهای مختلف در مورد جامعه پذیری, می توان دو دیدگاه کلی را مطرح کرد. دسته ای که به فرد اهمیت داده و به “اصالت فرد” معروف هستند, و دسته دوم که به جامعه و منابع جامعه پذیری اهمیت می دهند که به “اصالت جامعه” شناخته شده اند. البته نظریه سومی نیز وجود دارد که بین این دو نظریه واقع شده و مقالۀ حاضر از آن پیروی می کند.
در اصالت فرد, “اهمیت کنترلِ خود و ادغام روانی ملاک است یا به گفته افلاطون, که حکومت درونی را نام می برد, وی معتقد است که زمانی که انسان بتواند بر خود حکومت کند می تواند و قادر است که برای دیگران مفید باشد. بدون اینکه خود به این موضوع بیاندیشد و به آن واقف باشد. در حالی که طرفداران اصالت جامعه معتقدند که استقلال و خود مختاری احساس مسئولیت و معرفی خود, در واقع انعکاس هنجارها و شرایط اجتماعی است. در واقع, در این دیدگاه انسان مسخ شده است و برده نیازها (امنیت, حمایت, به رسمیت شناختن) بوده همچنین مطیع گروه غالب یا اشخاص ممتازی که وی را در موقعیت قربانی پذیرش هر نوع القاعات می باشد, در نظر می گیرند.” (مونتاندون, ۱۹۹۱ : ۱۰) به عبارتی, در این دو حالت یک حرکت یک طرفه و یا فقط رفتِ تنها از طرف یک منبع به طرف منبع دیگر وجود دارد. خواه از طرف منبع جامعه پذیر کننده به سمت منبع جامعه پذیر شوند باشد, خواه از طرف منبع جامعه پذیر شونده به سمت منبع جامعه پذیری کننده باشد.
بدین سان, این دو دیدگاه دو نگاه متفاوت به انسان را نشان داده, ضمن اینکه دو فعالیت را در مورد او مطرح می کنند. بنابراین, انسان ضمن مشخص کردن و معرفی جایگاه خود یعنی شناسا بودن, (Actif) موضوع مشخص شدن و معرفی شدن (Passif) توسط بیرون نیز هست. لذا, در این فضای فکری است که می توان به جامعه پذیری پرداخت.
اما انسان نه آنچنان که گروه اول معتقدند, سوژه مطلق بوده و جامعه و نهادهای آن در موردش هیچ اختیاری نداشته باشند, و نه مانند حالت دوم, سوژه موضوعی بی اختیار و صد در صد مطیع جامعه می باشد. بلکه, به زعم ما انسان جامعه پذیر تا حدودی اختیاراتی بر حسب نسبت آگاهی هایش داشته و به صورت کنش متقابل با نهادها و منابع جامعه پذیری برخورد می کند.
در همین رابطه بر اساس اندیشه بوردیو (۱۹۸۹) می توان گفت که امر تحمیل و کنش متقابل برای همه افراد جامعه یکسان نمی باشد. یعنی, هر چقدر فرد از آگاهی بیشتری برخوردار باشد و نسبت به خود, به شناخت خود و امکانات خود, شناخت و آگاهی بیشتری داشته باشد, کمتر به شکل سریع تحت تاثیر اشعه های فرهنگ منبع یا منابع جامعه پذیری اطراف خود واقع می شود. چنین فردی, بیشتر کنش متقابلی را با منبع یا منابع جامعه پذیری بر قرار کرده, و به صورت فعال عمل می کند. بدین وسیله, بیشتر به صورت آگاهانه از ارزش ها, مقررات و هنجارهای منبع یا منابع مورد برخورد, تبعیت می کند. اما در صورتی که فرد آگاهی کاملی نداشته باشد, یا آگاهی ضعیفی داشته باشد, به صورت منفعلانه با منبع یا منابع جامعه پذیری برخورد کرده و بیشتر تحت تاثیر آنها قرار می گیرد. یعنی, در این حالت است که می توان به عمل تحمیل فرهنگ منبع جامعه پذیری تاکید کرد. بنابراین, امر جامعه پذیری برای همه جوامع و در درون هر جامعه ای برای همه افراد جامعه به طور یکسان موفقیت ندارد.
روانشناسان تربیتی “تحت تاثیر نظریه های «تحقق خویشتن» (Actualisation de Soi) (مازلو, ژاهودا, آلپورت, راجرز) معتقدند که جامعه پذیری زمانی واقعا موفق است که با شکوفایی شخصیت و تکمیل شخص همراه باشد. برای مثال وری (Wery) آموزش را به عنوان یک کمکی که آموزش دهنده به پیشرفت هماهنگ شدن آموزش گیرنده می کند, تعریف کرده, بدین ترتیب آموزش گیرنده بتواند خود را با محیط هماهنگ کرده و به شکوفایی شخصیت خود برسد, تا بتواند در آینده خود را با جامعه کل هماهنگ کند.” (مونتاندون, ۱۹۹۱ : ۹)
فراتر از بحث جامعه پذیری, فعالیت آموزش و پرورش (جامعه پذیری وسیع تر و فراتر از عمل آموزش و فعالیت پرورش می باشد. در واقع, عمل آموزش یکی از ابزار و فعالیت پرورش یکی از ابعاد جامعه پذیری محسوب می شوند. در حالی که, یکی از کارکردهای مهم نهاد آموزش و پرورش, کل جامعه پذیری است.) است که در این رابطه, “تعدادی از انسان شناسان فرهنگی دانشگاه یل آمریکا (Whiting et Child, 1963) نیز انسان را خیلی منفعل در نظر گرفته و اهمیت آموزش و پرورش را خیلی بزرگ جلوه می دهند, به طوریکه در نظر آنان انسان مانند خمیری است که آموزش و پرورش هدفش, تغییر در این خمیر به شکل دلخواه نهاد آموزش و پرورش می باشد.” (همان : ۸)
جامعه شناسی کلاسیک, برای مثال دورکیمی در مفهوم اولیه یعنی, اهمیت جامعه تاکید زیادی داشته و برای نهادهای اجتماعی اهمیت فوق العاده ای قائل شده, در حالی که جامعه شناسی معاصر هر چه بیشتر در جهت مفهوم دوم حرکت می کند و به انسان (کودک) به عنوان بازیگر اجتماعی نگریسته و به او اهمیت بیشتری می دهد. برای مثال, در اندیشه نظریه تحلیل نهادی که نظریه ای جامعه شناسی خرد است (لورو, ۱۹۸۱), به انسان به عنوان بازیگر اجتماعی که در مقابل جامعه منفعل نبوده ولی در ارتباط با ساختار و نهادهای اجتماعی می باشد, توجه خاصی شده است. به زعم این گروه فرد در مقابل ساختار نهادهای اجتماعی بازیگری است که نمی تواند از همۀ ارزش ها, هنجارها و قوانین نهاد مربوطه سرپیچی کند. بلکه, بستگی به موقعیت و قدرتش تا حدودی مجبور به اطاعت از نهاد اجتماعی خواهد بود.
بودونیه به نقل از مونتاندون “در مورد ساختن رفتارهای فردی و گروهی معتقد است که جامعه شناسان از طرفی, به انسان ها به عنوان بازیگران اجتماعی توجه می کنند, از طرف دیگر, به تعامل ها و به روابطی که انسان ها از سویی, خودشان را می سازند, هویتشان را مشخص می کنند, از سوی دیگر, به ساختن هویت دیگری توجه می کنند و در ساختن دنیای اجتماعی مشارکت و همکاری می کنند, توجه دارد.” (مونتاندون,۱۹۹۱ : ۹) از این رو, دیدگاهی در جامعه شناسی وجود دارد که به تعامل فرد با ساختار اهمیت داده و یکی را فدای دیگری نمی کند.
در روانشناسی اجتماعی نیز ضمن مهم بودن گروه ها و تاثیر آنها بر رفتارهای اجتماعی افراد گروه یا جامعه, فرد به صورت منفعلانه عمل نمی کند. بلکه, تا حدود زیادی به مانند جامعه شناسی معاصر, معتقدند که فرد در تعامل با محیط می باشد. (موسکوویچی, ۱۹۸۹)
عناصر جامعه پذیری :
جامعه پذیری به عنوان یک فعالیت پیچیده دارای ابعاد و عناصر مختلفی است. عناصر تشکیل دهندۀ جامعه پذیری شامل سه بخش : منبع, محتوی و روش می باشند که هر یک نقش خاص به خود را دارند. منظور از منبع, محیط ها, منابع و عواملی هستند که کارکرد و هدف جامعه پذیری دارند. یعنی فضاهایی هستند که مایل به انتقال فرهنگ خود می باشند. امروزه این منابع عبارتند از : نهاد خانواده, نهاد آموزش و پرورش, رسانه های جمعی و محیط های اجتماعی (خصوصی و عمومی) اطراف فرد. منظور از محتوای جامعه پذیری, ارزش ها, نمادها, هنجارها, قوانین و آداب و رسوم خاص هر منبعی مد نظر می باشد که در فعالیت جامعه پذیری ساخته می شوند. البته, این منابع در ارتباط با یکدیگر و تحت تاثیر فرهنگ جوامع هستند. و نهایتا روش, راه هایی است که یک منبع سعی در جامعه پذیر کردن افراد آن موقعیت انجام می دهد.
در بین این سه بخش مهمترین بخش قابل تعمق, راه ها و یا مکانیسم های جامعه پذیری هستند. چون در واقع این بخش است که موفقیت و یا شکست منبع خاصی را در این امر مطرح می کند. بخصوص زمانی که ما در مقابل منبعی قرار می گیریم که این منبع از محتوای خوب, اخلاقی و با ارزشی برخوردار می باشد, ولی در جامعه پذیر کردن افراد جامعۀ خود موفق نبوده, این مسئله بیشتر حائز اهمیت می شود.
همچنین, فعالیت جامعه پذیری دارای مراحلی برای ساخته شدن می باشد. در این باره دوبار معتقد است که “اعمال جامعه پذیری حاصل دو فعالیت متفاوت است. فرایند تطابق یا همسازی ( Accomodation)، و فرایند همانند گردی (Assimilation). در گذر از همسازی، فرد سعی می کند محیط خود را طوری تغییر بدهد که نزدیک به خواسته هایش باشد و تا احساساتِ اضطراب آمیز وی تقلیل یابد. در حالیکه در فرایند همانند گردی، فرد سعی می کند خود را با معیارها و فشارهای محیط هماهنگ کند.” (دوبار, ۱۹۹۹ : ۲۴)
نکته مهم و اساسی در مورد جامعه پذیری, تاثیر آن بر افراد جامعه است تا ادغام اجتماعی (Intégration Sociale) سپس یگانگی اجتماعی در جامعه بوجود بیاید. یقینا, در صورتی که امر جامعه پذیری موفق باشد و افراد جامعه به صورت آگاهانه و نه تحمیلی از آن تبعیت کنند, جامعه پویا و پر تحرک بوده, و چنین جامعه ای راحت تر و سریع تر, به اهداف خود رسیده و سپس راه های پیشرفت و توسعه پایدار را خواهد پیمود.
فهرست منابع
منابع فارسی :
– کوزر لیوئیس (۱۳۷۲). زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی. ترجمه محسن ثلاثی. تهران, انتشارات علمی.
– یونسکو (۱۳۸۰). صنایع فرهنگی. (مانعی بر سر راه آینده فرهنگ). ترجمه : مهرداد وحدتی. انتشارات موسسه پژوهشی نگاه معاصر با همکاری مرکز گفتگوی تمدن ها.
منابع فرانسوی :
– Althusser Louis (1970), Idéologie et appareils idéologiques d’Etat. In : La Pensée, no 151, juin 1970.
– Ardoino, Jacques (1994), Le projet épistémologique initial de la psychologie sociale, In : Pratique de formation, Microsociologie, interactions et approche institutionnelle. No : 28, octobre.
– Bourdieu Pierre (1989), Le sens pratique, Paris, Les éditions de Minuits.
– Cherkaoui Mohamed (1986), Sociologie de l’éducation. Que sais-je? Paris, P.U.F.
– Dubar Claud (1999), La Socialisation, Construction des identitiés socials et professionelles. Armand Colin. Paris.
– Lourau René (۱۹۸۱), L’Analyse Institutionnelle, Paris, éditions de Minuit.
– Montandon Cleopatre (1992), La socialisation des emotions : un champ nouveau pour la sociologie de l’éducation. In : Reveue Francaise de Pédagogie, no 101. Octobre, nevembre, decembre, p 105-122.
– Moscovici Serge (1989), Des représentations collectives aux représentations sociales : éléments pour une histoire, In : Jodelet D., Les représentations sociales, P.U.F.
علاقه مندان برای اطلاعات بیشتر می توانند به کتاب نگارنده با نام “درآمدی جامعه شناختی بر جامعه پذیری”, انتشارات جیحون مراجعه کنند.