انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گذر هنر،هنر محیطی: گفتگو با نوشین نفیسی

روحی: خانم نوشین نفیسی عزیز ، سلام و خوش‌آمدید! بنده از زمانی که ساکن این شهر (اصفهان) هستم، افتخار آشنایی با شما و آثارتان را در نمایشگاه‌های این شهر داشته‌ام، خواهش می‌کنم مختصراً خودتان را برای کسانی که با شما آشنایی ندارند، معرفی بفرمائید.

نوشین نفیسی: متشکرم خانم روحی. من در سال ۱۳۳۸ در یک خانواده فرهنگی در اصفهان به دنیا آمدم.کودکی و نوجوانی من و برادر و خواهر هایم با علاقه به ادبیات و کتاب ، گشت وگذار و جستجو گری در طبیعت و مسافرت های متعدد به گوشه و کنار ایران و البته علاقه مندی به مبارزات سیاسی و اجتماعی طی شد. علاوه براین موارد که ویژگی عمومی خانواده ما بود من علاقه خاصی به جمع آوری اشیا طبیعی و نقاشی داشتم…به هر حال ازسال ۶۵ بازگشت مجدد من به عرصه کارهنری ، با آموزش نقاشی درتهران آغاز شد ، وبا مداومت خودم شاخه های دیگری یافت. حدود ۱۹ سال است که به تدریس نقاشی کودکان ونوجوانان در آتلیه شخصی خود ، کارگاه باران،اشتغال دارم. از سال۸۲ با عده ای از دوستان نقاش تحت عنوان گروه گدار، کار هنری را پی گرفته و نمایشگاه های متعدد برگزار کرده ایم. ازسال۸۰ عضو فعال انجمن نقاشان اصفهان و مدرس آن هستم. درعرصه های دیگر هنری چون تصویرگری و هنرهای جدید (چیدمان-ویدئو-هنر محیطی) نیز فعالیت دارم.
ازسال ۸۴ با گروه گدارشروع به انجام یک سری کار در محیط طبیعی کردیم. وسپس به شکل جدی تر با گروه هنر محیطی پردیس (دکتراحمد نادعلیان) همراهی و هم کاری داشته و دارم . (ازتابستان ۸۷)

برای آشنایی بیشتر با کار های هنری من می توانید سری به سایت من بزنید.

روحی: آثار ارسالی شما برای این صفحه، «پیکره‌های ونوس» است؛ اما قبل از پرداختن به آنها، مایلم درباره بستر هنری‌ای صحبت کنیم که این پیکره‌ها در آن ظاهر می‌شوند. یعنی درباره «هنر محیطی»؛ با دیدن تصاویر ارسالی و خصوصا دیدن تصویر شما در حین کار، (که ناگفته نماند سخت مرا دچار احساس خوشایندی هم کرد) سریعاً متوجه این مطلب می‌شویم که «طبیعت» نه فقط بستر، بلکه خاستگاه این هنر نیز هست. آنچه از این تصاویر می‌شود فهمید این است که در این شیوه هنری، طبیعت، هم «کارگاه» (آتلیه) هنرمند است و هم «جعبه متریال» (مواد) هنریِ اوست و احتمالا می‌تواند «آموزگار» هنرمند هم باشد. از اینرو شاید بشود یک جورهایی گفت که «هنر محیطی»، حداقل در خصوص قلمروی کاری شما، می‌تواند نوعی فراخوان باشد. فراخوانی برای بازگرداندن «انسان» به خانه و موقعیت نخستین‌اش؛ و اگر اینگونه باشد، بنابراین ما با هنری مواجه هستیم که حامل رسالتی جهان‌شمول و تاریخی نیز هست. لطفا در اینباره بفرمائید.

نفیسی:می دانید “طبیعت” در هنر محیطی environmental art ، در واقع به مثابه رسانه هنری مورد استفاده قرار می گیرد. اما در مورد اینکه آیا هنرمند از عناصر طبیعت به عنوان متریال کارش استفاده می کند یا نه، بستگی به دیدگاه و برخورد او به هنر محیطی دارد. برخی از هنرمندان محیطی از مواد طبیعی چون سنگ ،گیاه ، صخره ،ریشه و….و عناصر آن چون باد ،آب ، آتش و خاک به عنوان ماده کار استفاده می کنند و بخشی دیگر از آنها از عناصر طبیعی در کارشان استفاده نمی کنند. بلکه با قرار دادن اشیاء دست ساخت بشریا واسطه قرار دادن خود و حرکات نمایشی، آیینی (هنر اجرا) و…. در محیط ، طبیعت را واسطه قرار می دهند. هنر آنها بیشتر هنر در محیط طبیعی است و هدف آنها استفاده کردن از فضاها و محیط های طبیعی جدید و متنوع است. در این نوع برخورد هنرمند در واقع یک اجرا یا چیدمان را بارها در طبیعت منتها در فضاهای مختلف اجرا می کند و هراجرا با توجه به مختصات طبیعی آن مکان حس و حال متفاوتی می یابد.
اما من علاقمندم در کارم بیشتر از عناصر طبیعی و مواد طبیعی استفاده کنم، اگرچه خود را محدود به این ایده نمی کنم. (نگاه کنید به کارهای پرندگان تالاب در سایت من که پرندگان را از پارچه ساخته ام.) در واقع آنچه برای من اساسی است این است که خود محیط من را به کجا می برد. اگرچه قبل از ورود به آن مکان سعی دارم اطلاعاتی کسب کرده و با توجه به آن در مورد کاری که می خواهم انجام دهم فکر کنم و حتی اتود بزنم ، اما دوست دارم وقتی با آن محیط طبیعی ، با آن شرایط ویژه ، در آن روز خاص …..روبرو می شوم در لحظه، در خود و در طبیعت جستجو کنم ، که چه کاری می خواهم انجام دهم و به چه صورت. هنرمندان محیطی به قول اسماگولا در کتاب گرایش های معاصر در هنرهای بصری ،
” ایفای نقش های مستقیم در طبیعت را برگزیده اند : زیستن ،تجربه و کنش متقابل با آن و نه فقط نمایش آن را .در نتیجه علاقه واقعی این افراد در کل به روند آفرینش هنری است نه فقط محصول تمام شده اش. هدف آنها از کار با محیط طبیعی ، تصورات مفهومی ، بدن های خود و تجربه های شخصی ، درک درونی زندگی و زیست است. ”
از اهداف مهم هنر محیطی اعتراض علیه ماهیت تصنعی دنیای مدرن ، مصرف گرایی ، تخریب محیط زیست و فاصله گرفتن از طبیعت است. هنرمند محیطی بیشتر به رابطه ائی مشابه به رابطه جوامع اولیه( و نه جوامع سنتی ، ) با طبیعت و هستی نظر دارد. یک نوع بی واسطگی با طبیعت ، کشف و تجربه تازه از فضا و بازگشت به طبیعت. او چون کیمیاگری امروزی در پی تبدیل عناصر عادی به رویداد ها و ساختار ها ی جادوئی است.

روحی: خانم نفیسی، حالا می‌خواهیم درباره «پیکره‌های ونوس» صحبت کنیم. خوشحالم که از بین آثار متعلق به هنر محیطی‌تان، ونوس‌ها را برای وبلاگ، انتخاب کرده‌اید. چون در پس این پیکره‌ها، آن رسالت «خاص» هنری‌ای که من از شما می‌شناسم نهفته است. شما هنرمندی هستید که در اکثر کارهایتان (نقاشی‌ها) ، معترض خشونت و سلطه بر زنان بوده‌اید، که البته با مُثله به تصویر کشیدن آنان، آنرا نشان داده‌اید. با توجه به این مسئله، پیکرهای گِلیِ ونوسِ مُثله شده در بستر آب و ساحل، به نوعی ادامه همان روایت پیشینی ـ شناخته‌شده از شما در خصوص «زنان» در چهره تاریخی‌اش است.
اکنون بر اساس حلقه‌ای که خودتان بین دغدغه همیشگی‌تان (زنان) و نیز هنر محیطی، زد‌ه‌اید، می‌پرسم آیا می‌توان بین آن آلام و مُثله‌شدگیِ ونوس در مقام «زن» (صرفاً به عنوان عنصر باروری و فاقد هویت شخصی و فردی) از یکسو، و هنر محیطی از سویی دیگر به عنوان ریشه‌کن کردن آلام‌ او، رابطه‌ای درمانگرانه برقرار کرد؟ به بیان دقیقتر آیا می‌توان گفت که در ذهن شما این تصور وجود دارد که فراخوان بازگشت به طبیعت، قادر به بازسازی روابط تحریف‌شده اجتماعی در خصوص زنان نیز هست!؟

نفیسی: پیکره های ونوس در واقع اولین تجلی تجسم یافته ذهن بشر اولیه به شمار می روند.بسیاری از این پیکره هادر اندازه های کوچک چند سانتی متری ،به عنوان جادوی خوش خیم هنگام زایمان به کار می رفته است. البته بعضی هم اندازه های بزرگتری داشته اند. آنها نماد مادینه هستی یا مادر کبیر بودند که در سراسر دنیا وجود داشته اند.
آنچه در این پیکره ها و سایر پیکره های ایزد بانوان کهن ایران و جهان برایم جالب است ، تقدیس نیروی باروری و زایندگی زنان و ارتباط بی واسطه ترآنان ، نسبت به مردان با طبیعت و هستی است. ایزد بانوان کهن و زنان زیسته در این جوامع دارای ارتباط ویژه ای با آب ، باروری ، گیاهان ، دانه ها و رویش هستند. که این به خودی خود زیباست ولی درست از همین منظر دارای یک تناقض است. (تناقضی که البته دربستر جوامع اولیه و روابط آن ، تناقضی محسوب نمی شود بلکه از منظر کنونی ما متناقض به نطر می رسد. ) و آن فردیت گم شده زنان است.آنچه در پیکره های ونوس ، به خصوص باستانی ترین ونوس ها، مثل ونوس ویلندروف محسوس است، این است که این پیکره ها بدون سر و دست و پا هستند. درواقع آنها نمادی از زنانی بدون ابزاری برای اندیشیدن ، عمل کردن و حرکت کردنند. گرچه زیبایی هستی مندانه این ارتباط را در می یاببم ، اما این دلیل نمی شود که آن را از زاویه دیگرمورد نقد قرار ندهیم.
از سوی دیگراینک ما تجربه مدرنیته را از سر گذرانده ایم . و می دانیم که یکی از سر فصل های مدرنیته توجه به فردیت و اهمیت دادن به وجود منحصر به فرد انسانی است. ولی این توجه متعالی به علاوه پیامدهای دیگر مدرنیته ، خودمنشا جدایی هرچه بیشتر انسان از طبیعت و حتی مثله شدگی وجود انسانی است.
من نمی گویم که انسان با این بازگشت به طبیعت همه آلام خویش را ریشه کن می سازد، اما می دانم که اگرمیان این فردیت قوام یافته و استحکام پیوندگاه های انسان با هستی بتوانیم تعادل ایجاد کنیم به هستی دیگرگونه ای دست خواهیم یافت. ما در دل طبیعت ” قرار ” خواهیم یافت. و در آغوشش احساس ایمنی و سکون خواهیم کرد و متقابلا موجب تسکین و آرامش آن (او) می شویم زیرا از آن حمایت می کنیم . در اینجا بد نیست برای دیدن اثری تحت عنوان انسان مدرن به سایت مذکور ، بخش هنر محیطی ، جشنواره ۲۵ مراجعه کنید.

روحی: البته اگر منظورتان از «ما» ملت ایران باشد، به باور من، هنوز خیلی جا داریم تا این تجربه را از سر بگذرانیم، در حقیقت باید گفت «در حال» تجربه‌اش هستیم؛ آنهم گاه در کشاکشی بسیار سخت با سنت؛ بگذریم، در تصاویر ارسالی از سوی شما ما با دو پیکره ونوس، مواجه هستیم یکی به رنگ «سبز روشن» و دیگری به رنگ «قرمز»؛ آیا می‌توان گفت که تأکید بر رنگ‌ها و استفاده از آنها، جنبه‌ای نمادین در خصوص ماهیت روابط اجتماعی زنان دارد!؟ یا به بیانی دیگر، آیا استفاده از این دو رنگ اتفاقی است و یا باید خوانشی خاص از رنگ ها داشت: به عنوان مثال، رنگ‌ سبز را توصیفی نمادین از آرامشِ برخاسته از طبیعت، و قرمز را بیانگر خشونت و ستم باید دانست!

نفیسی: باید بگویم انتخاب این دو رنگ مکمل در کنار هم بیشتر به لحاظ زیبا شناسی بوده اما استفاده از رنگ قرمز که به صورت شره شره ریخته شده، نمادی از خون است . ونوس در خون خود غرق است و خون نه لزوما به مثابه جنبه خشونت آمیز آن، بلکه به عنوان نماد زایش نیز به کار رفته است. زن خونین و زاینده .
ونوس ها با سنگ و گل ساخته شده اند و سپس توسط خاک سرخ هرمز رنگ آمیزی شده اند. در کنار پیکره دو ونوس بر فراز صخره های رو به دریا ، چیدمانی از فسیل های استوانه ای قرار دارد که برای کمک به فضاسازی باستانی موضوع به کار رفته.

روحی: خانم نفیسی عزیز چنانچه مطلب خاصی برای معرفی بیشتر کارهایتان دارید لطفاً بفرمائید.

نفیسی: خانم روحی از اینکه این فضا را در اختیار من گذاشتید و به حرف هایم گوش دادید ممنون. می خواستم شما و خوانندگان وبلاگتان را به پنجمین نمایشگاه نقاشی گروه گدار در گالری آپادانا در اصفهان دعوت کنم. این نمایشگاه روز جمعه ۱۷ اردیبهشت ساعت ۵ بعدازظهر افتتاح می شود و تا روز ۲۲ ام ادامه دارد. بخشی از نقاشی های من در این نمایشگاه به نوعی در ارتباط با همین مثله شدگی می باشد. باز هم متشکرم…….

آدرس سایت نوشین نفیسی:
www.nooshinnaficy.com

این مصاحبه نخست در وبلاگ زهره روحی منتشر شده و سپس برای تجدید انتشار به سایت انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.

http://zohrerouhi.blogpot.com