راننده خط ویژه ۲۷ : من محمد علی قاراخانی هستم و از سال ۱۳۷۶ تا به حال رانندگی میکنم. قبل از آن در کارخانه نساجی سیمین کار میکردم و بازنشستهی آنجا هستم. بعد از آن پنج سال رفتم در یک کارخانه شخصی (خصوصی) کار کردم. آن هم کارش نساجی بود، ولی بعد درش بسته شد. بعد دیدم برای تأمین زندگی باید کار کنم که رفتم کارخانه دیگری کار کردم.
من سیزده سال است توی این خط ۲۷ (شریعتی ـ رودکی) کار میکنم و با اکثر مسافرهای این خط سلام و علیک دارم. و اینقدر با هاشون جورم که میدونم هر کس کجا پیاده میشه. اینه که اصلا نمیگذارم بهم بگن کجا نگه دارم، همانجا راست میبرم سر مقصدشون پیاده میکنم…..
نوشتههای مرتبط
ز. ر: لطفا خودتان را به طورکامل معرفی کنید و نیز بفرمایید چند سال است که رانندهاید؟
راننده خط ویژه ۲۷ : من محمد علی قاراخانی هستم و از سال ۱۳۷۶ تا به حال رانندگی میکنم. قبل از آن در کارخانه نساجی سیمین کار میکردم و بازنشستهی آنجا هستم. بعد از آن پنج سال رفتم در یک کارخانه شخصی (خصوصی) کار کردم. آن هم کارش نساجی بود، ولی بعد درش بسته شد. بعد دیدم برای تأمین زندگی باید کار کنم که رفتم کارخانه دیگری کار کردم. آنهم بعد از مدتی جا به جا شد و مسیرش برای ما دیر بود که این شد که رفتم رانندهی یکی از این شرکتهای مجتمع فولاد شدم. بعد از آن مدتی رفتم دستدوم فروشی کردم. از این پیراهنهای دست دوم میخریدم میبردم در و دهات میفروختم. بعد هم دیگر آمدم توی این کار (رانندهی خط ویژه). یعنی از ۱۶ سالگی به کار بودهام تا حالا. یعنی تصدیق ششم رو گرفتم وارد کار شدم. و الان هم فکر میکنم ۶۷ سالم باشه، متولد ۱۳۲۳ هستم. و توی دهاتهای مبارکه به دنیا آمدهام. و فکر میکنم همان زمانی که ۱۶ سالم بود به اصفهان آمدم.
ز. ر: چه شد که به اصفهان مهاجرت کردید؟
قاراخانی : خب آنجا مشکل داشتیم. از نظر تأمین زندگی مشکل داشتیم. غیر از کار کشاورزی هیچ کاری نبود. یعنی مجمتع فولاد نبود، ذوب آهن نبود، این [کارخانه] نسوز نبود، یعنی یک کار کشاورزی جزئی بود. این شرکتها اصلا نبود. وقتی ما آمدیم برای اصفهان، هیچکدوم از این شرکتها وجود نداشت. اگر داشت اصلا نمیآمدیم که به مشکل بربخوریم. الان هم بچههایی که آن موقع به اصفهان نیامدن و بعد که این شرکتها در آنجا تأسیس شد، و در آنجا مشغول شدند، بحمدالله وضعشون به از ما است. هم از نظر زندگیشان و هم از نظر تأمین کارشان. هم خونهشان اونجاست، هم کارشان اونجاست، هم کشاورزی هم آنجا رونق گرفت. الحمدالله کشاورزی آنجا خیلی رونق داره، برنجکاری میشه. اما آن موقع که ما اومدیم، اینطور نبود چارهای هم نداشتیم.
ز.ر : با خانواده آمدید؟
ـ : نه! خودم تنها آمدم. پدر و مادرم همانجا ساکن بودند. اینجا با چهار نفر دیگر یک اتاق اجاره کردیم. بعد هم دیگر هر کس برای خودش مستقل شد. کفیل پدر و مادرم شدم و سربازی نبردنم و بعد هم ازدواج کردیم. پدرم بهم گفت دیگه الان موقعشه که شما زن بگیری، گفتم آخه وضعمون زیاد خوب نیست. گفت یواش یواش خوب میشه. دختر عمویم را گرفتیم. الان هم چهار تا فرزند و چهار نوه دارم . دو تا دختر و پسرم توی خونهاند که هر دو هم عقدند و همین روزها آنها هم میروند.
ز. ر: پسرانتان شغلشان چیه؟
قاراخانی : اینی که الان توی خونه است، توی نقلیه انرژی اتمی کار میکنه، راننده است. پسر دیگرم هم توی استخر امیرحمزه کار میکنه. دخترانم هم هر دو خانهدارند. یکیشان تا فوق دیپلم درس خوانده. بعد مادرش بیماری سختی گرفت مجبور شد ترک تحصیل کند.
ز. ر: تعطیلات چه میکنید؟
ـ : تا زمانی که سرمان شلوغ نشده بود، سالی چند سری مشهد که حتما میرفتیم. اما خب بعد که بچهها بزرگتر شدند و تورم هم رفت بالا، دیگه آنطور نه، نمیشود رفت.
ز. ر: عضو کدام صنف هستید، بیمه تان چه طور است؟
قاراخانی : بیمه تأمین اجتماعی هستیم. حقوق بازنشستگیمان هم خدا را صد هزار بار مرتبه شکر بهمون میدهند. ۶۰۰ هزار تومان است. خدا بانیِ این «بازنشستگی» رو به خیر کند. حالا هر کی که هست. دیگر اگر این حقوق نبود، نه ما ، افرادی به جورهی ما ، خیلی مشکل داشتند. با این تورم و قیمتها و با این برنامه کار و این برنامهی زندگی.
ز. ر: درآمد اینجا (رانندگی) چقدر است؟
قاراخانی: اینجا، خیلی نمیتونم کار کنم. برای اینکه یک کلیه بیشتر ندارم و سنمون هم دیگه آن طور نیست. بیست ، بیست و پنج هزار تومان در روز است. البته بدون استهلاک و بنزین و …؛ الان صبح این موقع شش ، شش و ربع توی خطم. تا یازده کار میکنم، ساعت یازده که میبینم دارم مشکل پیدا میکنم، میرم برای خونه؛ ناهارم رو میخورم ، نمازم رو میخونم باز دوباره مییام کار میکنم تا ساعت چهار و نیم ، پنج. بعد هم میرم خونه. راضی هستم شکر خدا.
ز. ر: عضو تعاونی رانندهها هم هستید؟ چه مزایایی برایتان دارد؟
قاراخانی: بله عضو هستم ، همان سال اول برای عضویت ۲۰ ، ۳۰ هزار تومان پول دادیم. چیزی که بهمون نمیدهند، اگر بخواهیم چیزی بگیریم عین بیرونه هیچ فرقی با بیرون نداره و چیزهایی هم که داره مثل سوپرهاست با همان قیمت. البته اون اوائل که رفتیم دفترچه گرفتیم گاهی یک روغن موتوری ، لاستیکی ، چیزی بهمون میداد. اما ده سالی است که دیگر هیچی بهمون نمیدهند. الان فقط از نظر خوراکی هرچی که سوپرها دارند آنجا هم دارد. از نظر مزیت نه اصلا هیچ مزیتی برامون نداره . همون پولی است که دادیم.
ز. ر: با مسافرهای خط آشنایی دارید؟
ـ : من سیزده سال است توی این خط ۲۷ (شریعتی ـ رودکی) کار میکنم و با اکثر مسافرهای این خط سلام و علیک دارم. و اینقدر با هاشون جورم که میدونم هر کس کجا پیاده میشه. اینه که اصلا نمیگذارم بهم بگن کجا نگه دارم، همانجا راست میبرم سر مقصدشون پیاده میکنم. رابطهام با مسافرها خیلی خوبه.
ز. ر: آیا خاطرهای هم دارید که بخواهید تعریف کنید؟
قاراخانی: بله، چند سال پیش خانمی سوار ماشینم شدند، کمی که ماشین حرکت کرد، درجا گفتن که نگه دارم. پرسیدم چیزی شده، گفتن کرایه همراهم نیست. بهشون گفتم مانعی نداره . میبرمت کرایه رو بعد بهم بده، اگر هم پول تا پنج ، شش هزار تومان بخواهی مانعی نداره بهت میدهم شما فردا بهم برگردون. بردمشون و کرایهی برگشت را هم بهشون دادم. فردای آنروز دیدم آقایی دارد به پلاک ماشینهای خط ما نگاه میکند جلوی ماشین من ایستاد و سراغ راننده رو گرفت. شوهر همان خانم بود. آمده بود کرایه و پولی را که به خانمش داده بودم بهم برگرداند. کلی هم تشکر کرد.
ز. ر: ممنون از شما و همکاریتان برای انجام مصاحبه. انشاءالله که سلامت باشید.
اصفهان ـ زمستان ۱۳۹۰