مردم اردبیل در عموم روزها، خاصه روزهای تعطیل در طول مسیر میدان دور دریاچه شورابیل به صورت گروهی به فعالیت “ورزیدن” یا ورزش همگانی میپردازند. به دنبال فهم گفتمان این کردار، نخست از طریق قومنگاری اقدام به مشاهده ی میدانی این پدیده نموده و سپس ازطریق دیرینه شناسی، این گفتمان مورد تحلیل قرار گرفت. این روش در پی فهمی از یک صورتبندی گفتمانی بود تا بتواند ذوات یا موضوعاتی که به پیدایش گزارههای گفتمانی منتج شده است، را در یابد. در این میدان، مردم بیشتر به صورت بدنی ورزیده، در حال مقاومت و در حال گذراندن فراغت نمود مییابند و دست آخر، از طریق پرداختن به نشانه های موجود در میدان تحقیق، صورت بندی موضوعات را میتوان شامل پیکره گی، روزمرگی و دل تنگی معنا نمود. مردم از این سه طریق در این مکان گرد هم آمده و به صورت اجتماعاتی از سه ابژه ی بدن، مرگ و خانه که برساخته ی گفتمان زندگی یا سبکهای زندگی به عنوان مفاهیم زندگی شهری مشاهده گردیدند. فضای دور شورابیل، مکانی است برای مشاهده نمادین شوق به زندگی مردم شهری که در آن به صورت نهادینی به فعلهای تکراری زندگی میپردازند.
کلمات کلیدی: شورابیل، ورزیدن، قوم نگاری، دیرینه شناسی،کردار
نوشتههای مرتبط
۱-مقدمه:
در جامعه ی مدرن آن شکل بیماری گسترده از بین رفته و کنترل عمومی بر بدنهای مردم به لحاظ پزشکی وجود دارد. اما با وجود این، شیوهای جدید از نگرانی برای سلامتی با « سبک زندگی » جدید و وجود بیماریهای مزمنی پیش میآید که در شرایط جدید روبروی انسان قرار گرفته است. لذا امکان ایجاد پارادایم تندرستی نوینی برای حفظ تندرستی و مراقبتهای بهداشتی درمانی در وضع حاضر وجود دارد که بتواند با ایجاد رژیم جدیدی از سلامتی، جای آن گونهی خاص زیستی – پزشکی کنترل بیماری را بگیرد [۱]. علیرغم این که در گذشته بدن به عنوان موضوعی فروگذاری شده و بیاهمیت تلقی شده و ارزش محسوب نمیشد، امروزه به دلیل اهمیتی که در خصوص سلامتی بر آن میرود، اخلاق جدیدی در خصوص آن ایجاد شده و میتوان گفت حفظ سلامتی موجب شده است بدن در جامعهی مدرن خود به صورت ارزش دیده شود، تا جایی که امروزه « جسم همان طور که زمانی روح چنین وضعیتی داشت، به تکیه گاه ممتاز عینیت یافتگی تبدیل شده است » [۲]. به این صورت یکی از موضوعات مهمی که پیش میآید، توجه به سلامتی و کنترل بدن با محوریت اعمال و رفتاری است که مارسل موس آن را تکنیکهای بدنی و عادتهایی میداند که مختص هر گروهی از اجتماع میباشد و امروزه ارزشهای فرهنگی علاوه بر این که ذهن مردم را در نظر دارد، به بدن آنها نیز القا مییابد [۳]. از این رو نمایش انبوهی از حرکات بدنی به عنوان ورزش در سامانهی اجتماعی، منجر به ورود آن در سبکهای زندگی عموم مردم شده [۴] و پیرو همین بازنمایی از تماشای ورزشهای قهرمانی، جنبش ورزش همگانی شکل گرفته و با بازآفرینی ارزشهای تربیتی و فرهنگی آن به عنوان یکی از کردارهای اجتماعی غالب در جامعه جای گرفت [۵]. با این حال آن طور هم که فوکو انتظار دارد در جامعه مدرن امتیاز قدرت کنترل بدن تحت تأثیر فضیلتگرایی اجتماعی با قراردادهایی بیمارستانی در اختیار پزشکی قرار گرفته باشد [۶]، بدنها از طریق مرئیشدن، به نزدیکترین دیگری برای افراد تبدیل میشود و آنها سعی میکنند با نوعی خودمختاری خودشان بدن را به صورت یک دوست در اختیار بگیرند. افراد با گشایش نوعی فضای گفتگو در بدن خود آن را به موضوعی در تصاحب خود در آورده، امکان اجتماعی شدن ناپیدایی ایجاد میکنند [۷].
روژک از فراغتهای مردمی که به صورت عادت درآمده یاد کرده، آنها را بازآفرینی ارزشهای اقتصادی در جامعه میداند که به صورت روزمره در آمده است. او اظهار میکند که انسان امروزی آگاهی زیادی از خطرات بدنی داشته ولی با این حال بین فراغت و مصرف در زندگی او تفاوت چشمگیری وجود ندارد [۸]. اما ابه هر حال این نوع سهیم شدن در فراغت عمومی، لذت ناشی از سهیم شدن در شکلهای فرهنگی موجود هم از جهت ارضاهای نفسانی افراد و هم از جهت قوت قلب پیدا کردن در میان مردم نشأت میگیرد [۹]. لذا به تبع بوردیو میتوان ارزشهای بدنی را همچون عادت وارههایی از تکنیکهای بدنی دانست که طبقات مختلف از شرایط زندگی خود آفریده و در سطح عمومی جامعه به اشتراک میگذارند یا به نوعی با آن در جامعه صحبت میکنند [۱۰]. از این رو با نحوی که مردم در جریان کنترل بدنشان، از آن همچون ابزار تولید نماد و خلق نشانه استفاده میکنند، آداب و رسوم جدیدی از بهداشت بدن در جوامع امروزی خلق شده و در سطح جامعه اجرا میشود [۱۱] به صورتی که دیگر در محیطهای عمومی شهری ورزش، فراغت و تندرستی را در هم آمیخته و آن را به عنوان صورتی جدید از شکلهای فرهنگی مردم نمایان میکند.
۲- ورزش یا مدیریت بدن
ورزش یکی از فعالیتهای فراغتی عمدهی مردم است. اگرچه گاه گفته میشود تماشای تلویزیون به صورت مصرف غیرفعال فراغتی با صد و بیست دقیقه در روز بیشترین سهم را در گذراندن فراغت به خود اختصاص میدهد، اما در بخش فراغتی، فعالیتهای مورد علاقه مردم را به ترتیب در مسافرت، میهمانی و ورزش مشاهده کردهاند. طی تجارب تحقیقاتی، بین رضایت خاطر از گذراندن اوقات فراغت و سلامتی روانی، ارتباطی مثبت و معنی داری مشاهده گردیده و بین رضایت از گذراندن اوقات فراغت و رضایت زندگی نیز ارتباط معنیدار وجود دارد. علاوه بر این، در مقایسهی دو گروه ورزشکار و غیر ورزشکار در زمینه رضایت فردی در گذران اوقات فراغت، ورزشکاران راضیترند و هر قدر ساعات تمرین بیشتر شده، بر میزان رضایتمندی افراد افزوده شده است. میان بررسی متغیرهایی همچون تعداد فرزندان، رفاه کارگران، درآمد ماهیانه به عنوان متتغیرهای پیشگویی رضایتمندی از اوفات فراغت، بیشترین ضریب همبستگی متعلق به “میزان تمرینات هفتگی” میباشد. بهبود اوضاع اقتصادی و در نتیجهی آن توجه به افزایش اوقات فراغت و زمان اختصاص به ورزش در میان اعضای جامعه، به رضایت از فراغت، رضایت از زندگی، احساس خوب بودن، سلامتی، امیدواری و شادابی مردم میانجامد [۱۲]. علاوه بر فراغت و رضایت مردم از زندگی، فعالیتهای جسمانی به صورت ورزش، اثرات معناداری در کاهش فاکتورهای منفی سلامت روانی نظیر افسردگی، اضطراب و استرس دارد. گذشته از این، هر چند پرداختن به ورزش میتواند در مقایسه با شرایط بیتحرکی نتایج مطبوعی را در بهبود سلامت روانی سالمندان جامعه داشته باشد، ولی با توجه به تحقیق انجام شده تمامی افراد سالمند درگیر در سطوح فعالیتی بالا و متوسط فعالیت بدنی میتوانند از نتایج سلامت روانی برخوردار شوند [۱۳]. لذا وجود فعالیت بدنی در اوقات فراغت می تواند خود یک فاکتور موثر در زندگی مردم به خصوص افرادی که سنشان رو به بالا میرود باشد. مطالعات این طرز منفی را به چالش میکشند که کهنسانی الزاما تجربهای منفی توام با مشخصهی نقصان ذهنی و بدنی و تجربه ی بیماری و ناتوانی گسترده میباشد. باور بر این است که پیشرفتهای علم پزشکی در ترکیب با مشارکت فعالانهی افراد مسن، در مسائل مربوط به سلامت و سایر موضوعات، میتواند بر برخی از افراد کمک کند تا بر فشارهای مفروض طبیعی پیشین در خصوص سن، غلبه نموده و تجربههای کهنسالی موفقیتآمیزی را برای آنان تسهیل نماید [۱۴].
گذر عمر توأم با کار و فعالیت شغلی است که تبعاتی چون تنیدگی شغلی به همراه دارد.یکی از نتایج تنیدگی شغلی زیاد ومداوم، فرسودگی شغلی است. تحقیقات نشان می دهد ورزش میتواند بر کاهش فشار روانی ناشی از فرسودگی شغلی شغل موثر باشد. مطالعهی در جهت مقایسهی میزان فرسودگی شغلی کارمندان ورزشکار وغیرورزشکار شهر سمنان صورت گرفت و نشان داد کارمندانی که ورزش میکنند، خستگی عاطفی که اصلی ترین مولفه ی فرسودگی شغلی است، در آنها نسبت به همتایان غیر ورزشکارشان کمتر است [۱۵]. تحقیقات بیانگر این است که زنان نیز در معرض افسردگی و چاقی ناشی از آن قرار دارند که هر دو اینها بر مشکلات جسمی و روانی و بهداشتی زنان میافزاید. نتایج تحقیقی در خصوص تأثیر تمرینات ورزشی بر افسردگی بانوان نشان میدهد که رسیدن بیشترین درصد نمونهها به سطح هنجار بعد از انجام تمرینات ورزشی است. همچنین بین سطح افسردگی زنان چاق در دو گروه شاهد و مداخله بعد از تمرینات ورزشی، اختلاف معناداری نشان می دهد در نتیجه میتوان گفت انجام تمرینات ورزشی در کاهش سطح افسردگی زنان سودمند واقع گردیده و تعداد بیمارانی که باید تحت درمان قرار گیرند تا یک نفر از نتیجه و پیامد غیر مطلوب رهایی یابد، ۲ نفر است [۱۶]. تحقیقات در خصوص اختلالات ناشی از چاقی افراد در زندگی روزمره شان، از طریق مقایسه کیفیت زندگی زنان چاق و دارای وزن طبیعی در شهر قزوین نشان می دهد که زنان چاق در مقایسه با زنان با وزن طبیعی درشش بعد از هشت بعد کیفیت زندگی شامل عملکرد جسمانی، محدودیت نقش کاری، درد جسمانی، سلامت عمومی، نشاط و عملکرد اجتماعی به طور معنی داری دچار اختلال کیفیت زندگی بودند. در نتیجه میتوان گفت که افراد چاق معمولا سطوح پایین سلامتی جسمی و روانی، بخصوص سطوح پایین احساس خوب بودن جسمی و اجتماعی را تجربه میکنند[۱۷].
به این صورت است که رفته رفته بهبود عملکرد بدن در مسائلی چون حفظ لاغری و رژیم غذایی نیز دیده شده و در سالهای اخیر، لاغری در ایران به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است. از این رو اقدام برای رعایت رژیم غذایی جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغهای بسیاری از دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است. در حالی که در مورد نسلهای پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده، حتی میتوان ادعا نمود که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک پرده گوشت سلیقهی ایرانی را در مورد معیار زیبای اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراد آن چنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ میشود، نشان میدهد[۱۸]. در چنین فرهنگی طبیعی به نظر میرسد زنانی که اقدام به تناسب اندام میکنند، خود شکوفاتر باشند. تا جایی که آنها از رشد معنوی بالاتری برخوردار بوده و رشد معنوی بالاتری نیز دارند. عادتهای تغذیهای زنان به میزان تمایل به تناسب آنها موثر است. در این میان فعالیتهای بدنی و ورزشی زنان بر میزان تمایل به تناسب آنها موثر است. مسئولیت پذیری زنان بر میزان تمایل به تناسب اندام آنها موثر است. به عبارتی زنانی که اقدام به تناسب اندام میکنند مسئولیت پذیرترند[۱۹]. امروز جوانان پسر و دختر به آن ظواهری از زندگی خود اهمیت داده و بر آن نظارت دارند که تحت کنترل و در حوزهی قدرت خود دارند. بدن حامل هویت برای آنان بوده و از طریق کنترل ودستکاری آن بیقدرتی خود رادر حوزههای دیگر جبران میکنند. بدینسان جسم و ظاهر آن به یک اصل نمادین در بین جوانان بدل شده است یعنی به تدریج که محیط فعالیتهای اجتماعی از جامعهی سنتی فاصله میگیرد، ما بیش از پیش مسئول طراحی بدنهای خویش میشویم به این معنی که در دنیای امروزی مدیریت ظاهر انسانها به نوعی تبدیل به رسانهای برای هویتشان شده است [۲۰]. در دنیای مصرفی تلاشهای زیادی از سوی جوانان در باب داشتن ظاهر و بدنی زیبا انجام میگیرد تا از این طریق هویت متمایزی را که جوانان میخواهند از خود در اجتماع نشان دهند، حاصل شود. بدین سان جستوجو برای داشتن چهره و ظاهری زیبا و اندام کامل بیش از آن که با فرد و هویت آنان مرتبط باشد، با پذیرش هویت از سوی آنان همراه است[۲۱]. برخی محققین معتقدند این امر ناشی از فرایند جهانی شدن و توسط رسانهها و ابزارهای ارتباطی آن صورت گرفته و باعث شکلگیری تغییراتی در سبک زندگی و مدیریت بدن به عنوان یکی از مهم ترین شاخصهای آن شده است؛ چرا که فرد در فرهنگ جدید رسانهای به طور مداوم در معرض پیام های گوناگون قرار گرفتهاند. فتحی و آشتیانی معتقدند که جهانی شدن از طریق رسانهها با القای فرهنگ و سبک … ترویج مصرف گرایی، تنوع و نوگرایی، جهانی شدن فرهنگ عامه غرب، ترویج فردگرایی و خودآموزی و از هم آموزی و به هم آموزی و دادن بازخوردهای متقابل بر مدیریت بدن مخاطبان خود نقش ایفا میکنند [۲۲].
۳- دیرینه شناسی کردارهای اجتماعی
همان طور که جامعه شناسان آداب و رسوم جدید کردارها یا ورزیدن های مردم را ناشی از تکنیکها یا عادتهای بدنی ناشی از گفتگو یا اعمال مردم بر بدن خود میدانند، میتوان نمادهای تولید شده این نوع کردارها را همانند نظمی نمادین تلقی کرد که فوکو، به قصد بررسی نظم گفتار، آن را مورد تفسیر قرار میدهد. از نظر او، مولفین این نوع گفتار، میانجی نگارش متنی هستند که سرچشمهی آن، ناشی از معناهای نهفته در گفتار بوده و از راه تجربهی زیستهی افراد به صورت متنی نهفته شده است [۲۳]. به نظر ویتگنشتاین، اشتغال به عمل، بیرونیترین و بنیادیترین سطح تعامل انسانها با اشیاء و پدیدههای جهان پیرامون، قوام بخش هنجارمندیای است که در پی آن میباشد. در واقع کنشها و فعالیتهای بیرونی مبتنی بر فعالیتهای درونی و ذهنی انسان بوده، [بازیهای زبانی یا] فعالیتهای ذهنی و منظومهی معرفتی کاربر زبان نیز در پایهای ترین سطح بر اثر ورزیدن شکل میگیرد. رابطه او با اشیا در جهان انعطافپذیر و مبتنی بر تعامل مداوم با اشیا بوده، فعالیت ذهنی مبدا عزیمت شکل گرفتن منظومهی معرفتیاش و فعالیت بدنی مبتنی بر فعالیت ذهنی او است. [۲۴]. از این رو ورزیدن انسان یا کردارهای او، دارای اشکالی بیرونی است که ناشی از فهم وی از جهان زیستهاش و تعامل زبانی او در جامعه نشأت می گیرد. زبان مبتنی بر هستی انسان و شکل بنیادین آن چیزی است که انسان آن را میگوید، ازاینرو با در نظر گرفتن زبان بدن انسان در نمادهایی که از وجود خود در اجتماع ورزشی میآفریند، میتوان به آن چیزی پی برد که در جریان ورزیدن انسان وجود دارد[۲۵]. لذا نظم نمادینی که در اجتماع ورزشی وجود دارد، از خلال گشودگی آن قابل فهم وهمان نیز در منتهی الیه تعاملهای ذهنی انسان و جامعهی پیرامون او قرار دارد.
به نظر فوکو، در یک گفتمان، موضوعات، گزارهها، و مفاهیمی وجود دارند که به صورت دیرینهشناختی میتوان آن ها را ناشی از سرچشمههایی دانست که به تدریج پیدا شده و با استراتژیهایی به صورت گزارهمند در سطح گفتمان در آمدهاند. لذا در سطح گفتمانی که در میدان کردارها یا ورزیدنهای بدنی افراد قابل مشاهده است، آستانهای صوری از گزارههایی مشهود است که اصول موضوعه و ساختارهای گزارهای و تبدیلهای آنها را تعریف میکند. از نظر فوکو، قواعدی موجب شکلگیری گزارهها با اسلوبهای بیانی خاص شدهاند که ریشه در شکلگیری موضوعات خاص این احکام داشته اند[۲۶]. دیرینهشناسی تأکید میکند که نمیتوان کنشهای کلامی ممکن یا بالفعل فردی را جدا از یکدیگر مطالعه کرد، اما در عین حال مدعی است که میتوان مجموعهها یا سیستمهای چنین احکامی را به صورتی مجزا ار پیش زمینهی علمی مطالعه کرد [۲۷]. دیرینهشناسیِ ورزیدن افراد ریشه در موضوعاتی دارد که از طریق شکلگیری استراتژیک حکمها یا گزارههایی بیانی به شکل آداب و رسوم یا تکنیکهای بدنی در یک میدان تحقیق قابل مشاهدهاند. انسانها در تعاملات اجتماعی، در قالب یک بستر فرهنگی از دانستنیها و معرفت فرهنگی برخوردار هستند. دانستنیهای فرهنگی مخزن دانش و معرفت انسان، تعیین کنندهی دیدگاه و یا معرفت گزارهای وی جهت هدایت وفتار یا کنش اجتماعی وی است. مطالعه چنین فرهنگی که به صورت عینی در یک فضای کنش اجتماعی مشهود است، از راه مردمنگاری صورت گرفته و از طریق مشاهدهی محقق در جریان تعاملات روزمره یا داده برداری از میدان کنشهای اجتماعی افراد از نمادهای مورد مشاهده و سیستم معانی مشترکی که در جریان رفتار مردم وجود دارد صورت میگیرد [۲۸].آن طور هم که هیوم معتقد است، درک و تحلیل نکات مشهود از تصویرهای بیرونی حرکات و حالات ورزشی حاضران نیز از راه پی بردن به تجارب معنایی آنان از راه شهود و مشاهدهی همدلانه محقق یا پی بردن کنشگرانهی وی از این اعمال میسر میباشد [۲۹]. و از این رو برآوردن گزارههای مربوط به تظاهرهای بدنی افراد، در خلال ورزش صبحگاهی و از روش مردمنگاری تفسیری انجام شده، نخست به توصیف عینی و مشاهدهی همدلانهی ورزش صبحگاهی پرداخته و سپس از طریق دیرینهشناسی فوکو به تحلیل گفتمان ورزش صبحگاهی پرداخته شده است.
۴- قومنگاری گفتمانی اجتماع مردمی:
مردمنگاری میدانی اطلاعات خود را از از طریق روشهای استاندارد، مانند مشاهده مشارکتی و مصاحبه، در حالتی که محقق با مورد مطالعه زندگی میکند و در میدان تحقیق درگیر است، میباشد. در این تحقیق، عمدهی تمرکز محقق بر توصیف گروهها و افراد حاضر در میدانی که به شکل جادهای دور دریاچهی شورابیل احداث شده و روز به روز بر جنبههای تفریحی و فراغتی آن افزوده میشود، متمرکز است. به علاوه، سوالها، اطلاعات و مشارکت محقق در طول سالها حضور در این میدان نیز به کمک تفسیر و تبیین اطلاعات برآمد. مصاحبه های کوتاه، اشارههای شخصی و تعاملهای محقق نیز در جهت درک و دریافت اطلاعات وی از فضای بازی کنشگران کمکی شد تا بتوان با آنها همدلی نموده و به احساسشان در جریان اعمالی که به صورت ورزش انجام میدهند، دست یافت [۳۰].
مردم نگاری و حضور در میدان ورزشی نشان داد دستهجات مردم حاضر در این میدان که به صورت ظاهر همچون گروههای مشارکت کننده در ورزش صبحگاهی دیده میشوند، ، از سه گروه خارج نیستند. نخست افرادی که به قصد تقویت بدنشان در این میدان آماده شدهاند. دسته دوم افرادی هستند که برای کنترل و حفظ وجودشان به ورزش میپردازند. گروه آخر، بیشتر از جنبه رفاهی در این مکان حاضر شده و به گذراندن فراغت خود میپردازند. به سبب این سه شکل نمایان شدن، حضور افراد به صورتهای مختلفی قابل توصیف است.
جدول ۱: طبقه بندی اجتماع همگانی
R
ورزیدگی جسمانی
کنترل بدن
گردش مفرح
۱
تمرینات سبک و هوازی
دوچرخه و پیاده نیمه سنگین
تحرکهای دسته جمعی دوستانه
۲
تمرینات رسمی متمم ورزش
اجتماع ورزشهای هفتگی
پیاده روی انفرادی و غیررسمی
۳
ورزش آماتور و غیرحرفه ای
ترمیم بدن انفرادی یا دونفره
تفریح و تجمعهای دسته جمعی
این سه گروه بیشتر به صورت غیر رسمی و بدون هیچ برنامهی مدون شهری در این مکان حاضر میشوند و همه روزه حضور افراد در این مکان به خصوص در اوقات اولیه و انتهایی روز مشهود هستند. در این تحقیق که بیشتر بر حضور صبحگاهی افراد پرداخته میشود، حضور عمده مردم در ایام تعطیل به خصوص دو روز آخر هفته با اطلاع رسانیها و ویژه برنامههای شهروندی تشدید میشود. با این حال، حضور مستمر مردم بیشتر از طریق جدول ۱ قابل جمع بندی بود. توضیح این که در ایام خاص گردشگری، میهمانی نیز از راه دور حاضر میشوند که حضورشان در این تجمعها، مشمول گردشهای مفرح میشود. در عین حال وجود سلائق متفاوت علاوه بر گروههای ذکر شده نیز به صورت پراکنده خالی از امکان نیست.
۴-۱-سناریوهای بدنی:
در یک ترسیم کلی، نمایشی از دوی نیمه لنگ در میدان مشهود است. مردم در این فضا در حال دویدن آهسته دیده میشوند و با این حال پیادهروی و دوهای تند و دوچرخهسواری هم وجود دارد. اما کلی از حرکت به صورت دویدنی آهسته و لنگیدن دیده میشود. مردمی که در این فضا ورزش میکنند، عموما خسته و عرق کردهاند و صحنهی میدان ورزشی همچون فیلمهایی با قهرمانان خسته به نظر میآید. بین این قهرمانان خسته، چند نقش مشهود است. نخست باید از قهرمانان بدنهای سرحال که برای تمرین و ممارست بدنی و تقویت جانشان آمدهاند حرف زد. اینها برای اجرای تمرینات سبک و سنگین ورزشی خود در این میدان حاضر شده و شامل دو تیپ اصلی میشوند که بر ورزش سبُک با بدنهای متظاهر و همچنین تکاپوی سنگین و جدی ورزشی دیده قابل تقسیم است. این گروه، به صورت مشهود و مشخصی برای “ورزیدگی” بدن خود در میدان حضور یافته و بر حالت ورزشی بدنهای موجود در میدان رنگ و لعاب میدهند. لذا این حضور بدنهای افراد را به صورت بدنهایی ورزیده و زیبا در میدان دور دریاچه مینماید.
عدهی دیگری از حاضرین به صورت انسانهایی عادی ورزش کرده، خسته و لهله زنان به طی مسیر میپردازند. برخی از آنها هلکلهای چاق و درشتی دارند که به توصیه پزشک یا دوستان برای “آب کردن” بدن خود در چنین فضایی حاضر شدهاند. آنها سعی در “مقاومت” و کنترل وزن خود دارند تا سنگینتر از این نشود، به همراه آنها اعضای خانواده و دوستانی حضور دارند و به همراهشان/دنبالشان میروند/میدوند. نقشهای دیگری توسط دوچرخهسوارانی که همچون خردهفرهنگی مینمایند اجرا میشود و به صورت گروهی و گاه انفرادی از مسیر عبور میکنند، در حالی که آهنگی شاد و مهیج از دستگاههای دیجیتالشان برای انرژی گرفتن و ادامه دادن مسیر به گوش میرسد. افراد تنها و پیادهای هم دور از میدان ورزشی، قهرمانان خستهی زندگی روزمره هستند که در رکاب تک قهرمانان حاضر در میدان بدن خود را با دویدن و پیادهروی چرخ میدهند تا شاید با عرق کردن باری از دوش اندامشان بردارند. مردان و زنان خوشپوش و زیبایی هم به سبک طبقات متوسط در میدان حاضر شده و همراه با خودنمایی و با ژستهای شهری، خود را به صورت تکنوکراتهای خستهی زندگی روزمرهی شهری نمایان میکنند.
نقشهای شاد و مفرحی که با قهقهههای سنگین و گفتوگوهای دوستانه همراه است، دسته سوم را تشکیل میدهد. این گروه همچون گردشگرانی به نظر میآید که در در طی “فراغت” خود حال راه انداختن کارناوالی شهری در این فضا بوده و عمدتاً به صورت گروهی در این میدان حاضر شده و به گردش گروهی میپردازند. دوچرخهسواران و افراد پیادهای که عمدتا تا پایان مسیر هم نمیپیمایند به تولید کردن اصوات و علائم شاد و پرنشاط میپردازند و اگرچه اقلیتی همه روزه دارند، اما در روزها آخر هفته تعدادشان به وفور اضافه میشود. تکیهی این افراد بر تعطیلات و حضورهای دسته جمعی و قرارهای دوستانه بوده و لباسهای متنوعی نیز در تن دارند. حضور این افراد موجب میشود نظم عمومی به صورت گردابی شکل گرفته و همچون مانعی در مسیر اندامهای متحرک ورزشی قرار گیرند.
۴-۲-اسلوبهای تنانگی:
به جز افرادی که به صورت مستمر به ورزش پرداخته اند و در حین ورزش احساس پاسخ به عادات ورزشی و تندرستی و تنفس هوازی دارند، بسیاری از افرادی که به سفارش پزشکان و یا به همنوایی از مردم برای رفع بحرانهای جسمانی و کنترل اندام شرکت میکنند، حس و حال خوشایند از فعالیتهای جسمانی نداشته و پاسخشان به پیامهای بیرونی و مشاهده فضای بیرونی، رضایتمند و توام با شادابی نیست. آنها از این که مجبور هستند به فعالیت بدنی، در رنجند و ورزش نه همراه با احساس آزادی و رغبت که بیشتر یک فشار جسمانی برای رهایی از سایر رنجهای جسمانی آنها است. محقق با دو پیام دعوت به خنده و تعریف ورزش با حاضرین همراه شده و در هنگام دریافت پاسخ پیام اول کمتر از واکنشهای مثبت برخوردار شد و عمده افراد یا خنده کذایی برای برقراری ارتباط با مخاطب ادا نمودند و یا با تأئیدی موقت از محقق تشکر کردند که پس از اندکی خندهها دوباره در میان فشارهای جسمانی ناشی از پیاده روی گم میشد. تعداد کمی از افراد از نشاطی که نشان از آزادی و فراغت ورزشی است بهرهمند بوند. برخی افراد و گروهها نیز خود همواره در حال تولید خنده و ابراز آزادی جسمانی در محیط و لذت از نشاط جمعی بودند. پاسخها به تعریف حاضرین از ورزش، گویاتر بودند. عمده افراد از ضرورت ورزش و نبود تحرک در زندگی سخن به میان آورده و این فعالیت را اجباری برای رفع نقیصه ناشی از بیتحرکی در فعالیت روزمره زندگی میدانستند. چنانکه به نظر میرسید ورزش همانند قرص دارویی است که آنان استفاده میکنند و در برابر مشکلات ناشی از چاقی، بیتحرکی، مکانیسم داخلی بدن و فشارهای جسمی و روحی یک پیوست اساسی برای تداوم زندگی است. تعداد کمی از افراد به نقش ورزش در نشاط و احساس سبکی فیزیکی در زندگی روزمره اشاره داشته و در برخی موارد سخنان نغزی همچون” تحرک جوهر تنفس است”، ” ورزش بیمه بدن است” و ” پیاده روی در طبیعت یک جورایی عبادت است”، ” اینجا نعمتی است که باید قدرش را دانست ” و … نیز ابراز میداشتند. از این رو به جز موارد کمی که تحرک را یک انرژی و نیرو برای زندگی میدانند، بقیه، حضورشان را همانند دارو و یا تزریق مجدد سلامتی به زندگی میدانند و بیش از این که احساس نیاز درونی به ورزش داشته باشند، آن را برای بازگشت به زندگی و استقراض سلامتی مصرف میکنند. به طور کلی این احساسات را می توان طی گزارههای “لذت ورزیدگی”، “ترس از زوال” و “نشاط جمعی” بیان نمود.
استراتژیهای پیدایش این قواعد، از تبیینهای استدلالی حضور افراد در این میدان قابل واکاوی است. بیشتر سخنها از منطق پزشکی و پیشتر از آن به استخراج فهمی درونیشده از تندرستی برمیگردد. عمده افرادی که حضور دارند، با تاکید بر احساسات ناشی از بدنهای نافرم خود، به استدلال پرهیز از بیماری، مواظبت و مراقبت از بیماری، جلوگیری از افزایش بی رویه وزن، از فرم افتادن هیکل و بازگشت به سبکی دوران جوانی یا “جوان شدن” استدلال ویژهای دارند که به دلیل پیدایش این احساس در برههی کنونی، میتوان آنها را تحت تأثیر استدلالهای پزشکی برای جلوگیری از بیماری دانست. اما استدلال قدیمیتری هم وجود دارد و آن هم تندرستی و سلامتی است و این استدلال، نه بر اساس ترس از بیماری و درمان آن که طبق سفارشات سنتی برای سالم بودن و راهی برای سلوک زندگی است. این استراتژی، نه بر اساس پزشکی مدرن که استدلالی بومی و قدیمی بوده، کسانی که از قبل با گزارههای مربوط به این استدلال خوی گرفتهاند، در دورههای مختلف اقدام به تنانگی و ورزدن بدن از طریق ابداع ورزشهایی کردهاند که عمومیت داشته است و اینک از طریق همراه شدن با فرصتهای ورزش همگانی و پیادهروی سلامتی خود را به صورت پایدار حفظ میکنند. فراغت، پویایی و نشاط گویای دلایلی کافی برای حضور آزاد افراد از زندگی روزمره و بازسازی گروهی نیروی زندگی میباشد. استدلال جدیدتری مشابه استدلال پزشکی وجود دارد که به تنهایی استعداد تعقل دارد. بخش اعظمی از جوانترها و یا ورزشکاران آماتور، به دلیل تنسالاری و زیبایی بدن خود، به ورزش دست میزنند. عمدهی جوانانی که با ورزشهایی چون پرورش اندام و ایروبیک آشنایی دارند، به مشارکت در ورزش پرداخته، برخی نیز از طریق پیادهروی و ورزشهای صبحگاهی به این عمل دست میزنند. این استدلال بر اساس زیبایی و همیشه خوب دیده شدن بدن و نوعی شیفتگی به خود جسمانی از طریق معاینه خود در آئینه شکل گرفته است. از این رو می توان سه برنامه رسمی برای حضور مردم در این مکان را مشخص نمود و آنها را به این صورت نامید “آمادگی، تندرستی و آئینه”.
۴-۳- سبکهای زندگی:
فوکو در خصوص موضوعات که بخش مهمی از تحلیل گفتمان وی را تشکیل میدهد، به جنبهی پدیدارشناختی و استعلایی از مفاهیم گفتمانی میپردازد [۳۱]. از این رو آن چه در میدان تحقیق، به صورت نماد اصلی حضور افراد مشهود است را میتوان در نحو ابژکتیو گفتمان مشاهده نموده و از سبکهای حضور در میدان دور دریاچه به ساحت استعلایی زندگی حاضرین و بعد سوبژکتیو یا معنایی این حضور دست یافت. آن چه در این میدان به طور کاملا مشهود حاضر است، وجوهی آشکار از موضوعات گفتمانی در بافت فرهنگی اجتماعی زندگی روزمره مردم اردبیل است [۳۲] که در پس کردارهایی که در اینجا با “ورزیدن” بیشتر مایه میگیرند، نهفتهاند. نمادها یا نشانههایی که عمل ورزیدن در ورزش همگانی در میدان دور دریاچهی شورابیل مشهودند، به صورت بدن، مرگ و خانه خود را نشان میدهند. این نشانهها سازندهی مفاهیمی چون ورزیدن، مقاومت و فراغت بوده و خود را در پس این معانی به عنوان فاعل پنهان زندگی نشان میدهند. لذا این فاعل ها از پس آنچه طی قواعدی نحوی از حضور افراد مشهود است، در”ورزیدن بدن”، “مقاومت در برابر مرگ” و “فراغت از خانه” قابل تفهماند. آنچه از این وجوه نمادین نشانه در پس زمینه کردارهای حاضرین مشهود است، در دال این نشانه ها به صورت “زیبایی و قدرت بدن”، “مقاومت در برابر پیری و بیماری” و همچنین “آزادی و شور فراغت از خانه” خود را مینمایاند. تحقیق مردم نگارانه، از ورای تحلیل گفتمان نیازمند ساختن استعارههایی برای فهم و بیان موضوعاتی است که این دالها به آن اشاره میکنند. موضوعات در بطن زندگی روزمرهی مردم نهفته بوده و بر این وجوه نمادین خود را مینمایاند. آن چه که موجب اهتزاز بدن، مرگ و خانه(در اوج عدم حضور خود) به عنوان سمبلهای حضور در میدان دور دریاچه شده اند، عبارتند از پیکرهگی، روزمرگی و دلتنگی موجود در زندگی روزمرهای که مردم شهر اردبیل جریان زندگی خود را در آن یافتهاند.
جدول ۲: معناکاوی نشانه
نماد
دال
مدلول
بدن
زیبایی و قدرت
پیکرهگی
مرگ
پیری و بیماری
روزمرگی
خانه
آزادی و شور
دلتنگی
از این رو سه مفهوم پیکرهگی، روزمرگی و دلتنگی که بیانگر موضوعاتی است که در زندگی روزمرهی مردم اردبیل جاری بوده و موجب شکلگیری کردارهایی است که به کنش ورزیدن مردم در دور میدان دریاچه شورابیل میانجامد. ورزش همگانی که ورزیدن جسمانی مردم را در میدان ورزشی مشهود میکند، حاکی از صورت بندی موضوعی زندگی روزمرهی مردم شهری است که خود را در شهر با قواعد خاص آن یافته و در زندگی خود بازآفرینی می کنند. قواعد زندگی شهری، خود را در هر کنشی جمعی از زندگی مردم شهر نشان داده و در ورزش همگانی گفتمانی که برخاسته از قواعد زندگی جاری مردم شهر میباشد، بیان میگردد.
اما این سه موضوع که از بافت اجتماعی و فرهنگی برخاسته و به خلق گفتمان ورزشهای همگانی انجامیده است، بیانگر خواست و ارادهی زندگی روزمرهی مردم شهرنشینی است که با توجه به شرایطش، زندگی مردم در ان شکل گرفته است. شهری که به صورت تار عنکبوتی و از انباشتن دو فرهنگ اسلامی و مدرن، آن هم به صورت نامفهومی شکل گرفته [۳۳] و در سیر توسعه شهری همانند دیگر شهرهای ایران تن به مهاجرتهای گستردهی روستائیان[۳۴]، روزمرگی [۳۵] و خلق حاشیهنشینی گشته است [۳۶]. همانگونه که گفته شد، ورزش به عنوان فراغتی مدرن سهمی را در زندگی مردم میجوید و این همه، میخواهد پاسخگوی خلاءهایی باشد که کنشگران برای درک بدن، مرگ و خانه در پی آناند.بیانات کلیدی مردم در این میان راهگشا است. آنها چنین میگویند: ” عقل سالم در بدن سالم، …هر کس میخواهد دنیا به رویش بخندد باید خودش اول با تمام وجود به دنیا بخندد “، ” بس که کار کردهایم و به خودمان نپرداختیم، دنیایمان تکراری شده، … تا این که دیدم با این وضع بدنم دیگر نمیتوانم به زندگی ادامه بدهم ” و ” آدم در فضای خانه کم میآورد و از آن بدش میآید، … گاهی لازم است زندگی را ول کرده بروی بیرون و با بچهها و دوستها خوش باشی “. به این صورت میتوان سه موضوع پیکرهگی روزمرگی و دلتنگی، را برخاسته از از فضای موجود زیستن یا زندگی روزمرهی مردم دید. زندگیای که در آن این سه عنصر زندگی بازنما شده و شکلهای بودن آنها را خلق میکند. مردم (۱) متوجه بدن خود به عنوان فضای خصوصی شخصی و ساز و کار فیزیولوژیک آن شدهاند؛ (۲) دچار از دست دادن فهم محیطی و درک پیرامون خود در جریان لحظهها شده و به صورت روزمرهای در بستر زمان قرار گرفتهاند. (۳) تکراری شدن ادراک مردم از فضای خانه، و تکراری بودن این درک محیطی شده و دنبال رهایی از تنگی این قفس بروکراتیک شهری هستند. از این رو وجود مردم در انقیاد زندگی قرار گرفته و به صورتی می توان گفت انسان دچار ” عرفی شدن” در جریان زندگی شده و به دنبال رهایی از این حالت است. دسته ای به سوی فهم بدن و ورزیدن عضلانی یا نمایشی آن می روند. دسته دیگر، از بس که به آینده مینگرند، دچار حال نبوده و پس از احساس خطر مرگ دنبال زندگی و حال میگردند. اما دسته سوم، از بس متوجه حال و زندگی امروزی شدهاند، دنبال رهایی از فضای زندگی و به دست آوردن حضوری برای شور و نشاط میگردند. این سه موضوع، نشاندهندهی سه سبک متفاوت از زندگی با تکیه بر معناهای درونی یا تجارب زیستهی افراد میباشند.
۵- صورت بندی گفتمانی اجتماعات ورزشی
چگونه می توان گزارههایی که به شکلگیری کردارهای ورزشی در میدان دور دریاچه انجامیده است، را توصیف نمود. این گزارهها از طریق بیان روانشناسانه لذت از ورزیدن اندام، ترس از زوال در جریان روزمرهی زندگی و در نهایت آزادی و نشاط جمعی که بیشتر شامل فراغت روحی زندگی میباشد، شکل میگیرند و میتوان صورتبندی گفتمانی را در چنین بازیهای زبانی مشهود دید. بازیهایی که از طریق مشاهدهی عمومی با دیدن ورزیدگی، مقاومت و فراغت مردم قابل درک است. اینها همان معانیای هستند که نخست از مشاهده حضور بدن، مرگ و خانه [۳۷] در میدان دور دریاچه شکل میگیرند. این مشاهده در جریان فرمهایی از اجتماع ورزیدنهای انسانی شکل میگیرد. در جریان کردارهای تنانگی و حضور کالبدی سوژههای گفتمان که از طریق خاستگاههای نهادی زندگی شهری برای بازگشتن مردم به کالبد جسمانیشان شکل گرفتهاند، مردم کردارهای مناسکی تحت عنوان ورزش همگانی را میورزند. این ورزیدن، نامی است که مختص فعالیت ورزشی عموم مردم در این فضا است، اما شامل سه نمایش تنانهی مردم از ورزیدگی فرم بدن، مقاومت برای حفظ آن و فراغت از حضور سنگین روزانهی آن در سهم خود از فضای شهری (خانه) میباشد. همینها است که به تلقی هیوم، شامل و انتقال دهندهی حسهایی چون لذت، ترس و آزادی از زندگی شهری به فضای ورزشی میشود.
خاستگاه این فرصت یا فضای فراغتی ورزش، همان زندگی شهری است که از طریق نهادهای ورزشی، رسانهها و میل به آزادی بر میخیزد. آنچه که به این کردارها فرم میدهد، وجود “ابزارها و صنعت تحرک و زیبایی”، “بیماریها و رانهی مرگ” و بالاخره “اشتیاق و کودکی انسانها” است که موجب شکلگیری سه برنامهی آمادگی، تندرستی و آئینه برای ایجاد گزارههای مطرح شده میشوند. اینها برنامهها یا راهبرها از القاء یا فهم سوژهها از پیکرهگی، روزمرگی و دلتنگی خود در جریان زندگی روزمره خلق شده و انسانها را به سوی فضای شهریای که همچون ابژهی a [38] در شهر شکل گرفته، و به خلق شبه فانتزی از زندگی روزمره میانجامد. از این رو ورزش همگانی همان ورزیدن زندگی است که حافظ آن را در عشق ورزیدن که با یک تلقی تفسیری ازآن در شوق به زندگی میدانست، در فضایی از شهر شکل میگیرد و این شوق در آنجا “ورزیده” میشود. میدان دور دریاچه محل اجتماعات شورانگیز و عاشقانهی مردم به زندگی و بازجویی بدن و گفتوگو با آن یا نمادینهسازی آن است و این کردار، از قواعد زندگی روزمره برمیخیزد که بدن را به گونههای متفاوتی در خدمت زندگی قرار میدهد. در زندگی شهری، بخشی از بدنها، میرا و بخشی نامیرا و ورزیده هستند/بخشی از سوژه ها باروحیه و بخشی بی روحیهاند. به صورتی که میتوان گفت، جانها(کالبد و سوژه) در دیالتیک بین مرگ و زندگیاند؛ اما فضای فانتزیک ورزشی، فرصتی است تا در قالب اجتماعاتی سامان یافته و به صورت بهنجارسازانهای به سوی هم نزدیک شوند.
۶- نتیجه: رستاخیز ورزیدگی
حاصل کار این است که بدن در میدان ورزشی حاضر است و آنچه انسانها از طریق اعمال و کردارهای بازنماینده خود در بدن، چه به صورت آشنا و چه غریب در این مکان مینمایند، مشهود هستند. سوژه در نمادهای بدن خود شناخته میشود و از زندگی و فضای روزمره خود میگوید. بدنها اگرچه در فضای لذت بخش و فانتزیک ورزشی بازگفتهی سخنهایی هستند که در جریان گفتوگوی صاحبانشان شکل میگیرد، بیانگر سخن یا گفتمانی است که از ارادهی به زندگی خبر میدهد. همین ارادهی به زندگی است که در شهر حضور داشته و با هضم کالبد و سوژه، به آن فرصت میدهد که برای بازجستن خود و احیای زندگی، در این فضا حضور یابد. گفتوگوی بدنها، به شکلگیری سه گزاره روانشناختی، وجودی و رمانتیک میانجامد و دم از لذت، مرگ و زندان(خانه)ی میزند که گفتارهای زندگی و وجود یافتن انسان، از بدویترین دوران آن تا پیشرفتهترین فرم بدنی و فکریاش هستند. انسان از طریق میلی به زندگی در فضای خودساخته/بیکران دنیا از فرصت شهروندی خود به حضور در میدانی جانبخش برای درنگ و بازگشت به خود خوانده میشود و در آن خود را مییابد. او در شهر هبوط کرده و در آن خود را در بدن خود که به تعبیر مرلوپونتی نظرگاه جهان است، به صورت مردابیای درمییابد [۳۹] و قدرت، زوال و جمود آن را نه در پهنهی زندگی عادی و روزمره، که در فضاهایی چون مکان ورزشی شهری میتواند به اکران بگذارد. فضای ورزشی، محلی است برای رستاخیز “ورزیدن” و حضور اجتماعات گفتارهای زندگی که در فرصت شهری زندگی امکان بههنجار حضور و بروز را ندارند.
۷- فهرست
[۱] گیدنز، آ.، بردسال، ک.( ۱۳۸۹)، جامعهشناسی، چاوشیان، نی،تهران، چاپ چهارم، ص ۲۳۱
[۱] بوردیار، ژ. (۱۳۹۰)، جامعهی مصرفی: ۲۱۲
[۲]انگلیس، د. (۱۳۹۱)، فرهنگ و زندگی روزمره، : ۷۱
[۴] پوسیلو،ک. (۱۳۸۵)، ورزش رویدادی کاملا اجتماعی، پول در ورزش و …، فریبا قلیزاده : ۴۳
[۵] انورالخولی،ا. (۱۳۸۳)، ورزش و جامعه، : ۹۱
[۶] میلر، پ. (۱۳۸۸)، سوژه گفتمان و قدرت، سرخوش و جهاندیده : ۱۸۱
[۷] لو بروتون، د. ( ۱۳۹۲)، جامعهشناسی بدن، فکوهی، ثالث، تهران، ص ۱۲۷
[۸] Rojek, c.shaw, s.m., veal, a.j. (2006) “A Handbook of leisure studies”, polgrave
(برگرفته از فصلنامهی مطالعات جوانان، شماره ۱۳، ص ۲۷۰)
[۹] ریچاردز، ب. ( ۱۳۸۸)، روانکاوی فرهنگ عامه، پاینده، ثالث، تهران، چاپ اول، ص ۳۲
[۱۰] روجک، ک. (۱۳۹۰)، مطالعات فرهنگی، علوی، تهران، ص ۱۴۶
[۱۱] محسنی، م.( ۱۳۸۸) جامعه شناسی پزشکی، طهوری، تهران، چاپ اول، ص ۳۵۵
[۱۲] تندنویس، ف. (۱۳۸۱)، جایگاه ورزش در اوقات فراغت مردم ایران، پژوهش در علوم ورزشی، شماره ۴ ، ص۱۳۰ الی ۱۳۱
[۱۳] پورآذر، م. ، شیخ، م. ، صحبتی ها، م.، محمدنیا، س. (۱۳۹۲)، مقایسه ی سلامت روانی در مردان سالمند در سطوح متفاوت فعالیت ورزش هفتگی، پژوهش در علوم توانبخشی، سال نهم، شماره ۵، ص ۸۵۸
[۱۴]پترسن، آ. (۱۳۸۹)، کند و کاوهای فرهنگی اجتماعی بدن، ابراهیمی، الماس دانش، تهران، ص ۱۳۳
[۱۵] سلطانیان، م. ع.، امینبیدختی، ع.۱. (۱۳۸۸)، بررسی نقش ورزش بر فرسودگی شغلی کارمندان، کومش، سال دهم، شماره ۴
[۱۶]. قربانی، ا.، ضیایی، ا.، صادقی، ط.، آصف زاده، س (۱۳۹۱)، مقایسهی کیفیت زندگی زنان چاق با زنان دارای وزن طبیعی، مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دوره پنجاه و پنج , شماره ۳
[۱۷] جلالینیا، ف.، ورعی، و.، رسولزاده، ن.، کاظمنژاد، ا. (۱۳۸۹)، تاثیر تمرینات ورزشی بر افسردگی زنان چاق، دانشکدهی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوره پنجم، شماره ۱۸
[۱۸] میرزایی، سید محمد، جبیب الله زنجانی، سحر قربانعلیپور، ۱۳۹۲، عوامل موثر بر گرایش زنان بر مدیریت بدن مطالعهی موردی اضافه وزن و چاقی در کرج، مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال پنجم، شماره ۴، ص ۱۱۱
[۱۹] همان، ۱۱۲
[۲۰] ضیاپور، آ. ، باقریان جلودار، م. ( ۱۳۹۲)، عوامل اجتماعی موثر بر مدیریت بدن در میان جوانان گیلان غرب، سال دوم، شماره ۵ ، ص ۱۰۴
[۲۱] فتحی، س.، آشتیانی، آ. ۱۳۹۲، اندامهای مشابه در جهان مشابه بررسی نقش جهانیشدن در مدیریت بدن، مطالعات توسعهی اجتماعی ایران، سال پنجم، شماره ۳ ، ص ۸۸
[۲۳] رودی، ف.( ۱۳۸۹)، روایت فلسفی روایت از باستان تا پست مدرن، : ۱۹۱
[۲۴] دباغ،س. ( ۱۳۹۳)، زبان و تصویر جهان مقولاتی در فلسفه ویتگنشتاین، ۶۱
[۲۵] کلارک، ت. (۱۳۹۲)، مارتین هایدگر، مرکز، چاپ دوم ۱۲۰
[۲۶] کلانتری، ع. (۱۳۹۱)، گفتمان از سه منظر زبان شناختی فلسفی و جامعه شناختی، تهران، جامعه شناسان، ص ۱۰۹
[۲۷] دریفوس، ه.، رابینیو، پ. (۱۳۹۲)، میشل فوکو فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک، بشیریه، نشر نی، چاپ ۹، تهران، ص ۱۳۷
[۲۸] ایمان، م. ت. (۱۳۸۷)، مبانی پارادایمی روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ص ۳۰۷
[۲۹] هنفلینگ، ل. (۱۳۸۳)، فلسفه و زبان روزمره، رافع، گام نو، تهران، چاپ ۱، ص ۱۷۴
[۳۰] ایمان، ۳۱۸ و ۳۲۱
[۳۱] درایفوس و رابینیو، ۱۴۲
[۳۲] ساسانی، ف. (۱۳۸۹)، معناکاوی به سوی نشانه شناسی اجتماعی، نشر علم، تهران، چاپ ۱، ص ۱۹۷
[۳۳] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۳)، میراث کهن الگویی شهر اسلامی اردبیل، انسان شناسی و فرهنگ
[۳۴] توسلی، (۱۳۸۷)، جامعه شناسی شهری، پیام نور، تهران، چاپ ششم، ص
[۳۵] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۴)، پدیدارشناسی خانه: نقد رمان چراغها را من خاموش میکنم، انسان شناسی و فرهنگ
[۳۶] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۴)، جامعه شناسی حاشیه نشینی، قوم نگاری تفسیری منطقه آرازعلی اردبیل، انسان شناسی و فرهنگ
[۳۷] زینالی اُناری، م. (۱۳۹۳)، شهرخانه، انسان شناسی و فرهنگ
[۳۸] استعاره ی ژاک لکان از لذت
[۳۹] کمبل، ج. (۱۳۸۸)، قدرت اسطوره، مخبر، مرکز، تهران، چاپ ۵، ص ۱۹۹
فایل پیوست: