لوموند دیپلماتیک برگردان قدرت ستارنژاد
هولیگانهای روس بازی را بردند و مطمئناً خیلی خوشحال هستند. از تماشای عکسهای انگلیسیهای خونآلود در خیابانهای مارسی به خود میبالند. با افتخار در همه جا دراین مورد صحبت میکنند. اصلاً مهم نیست که چهار نفر به شدت صدمه دیدهاند. شایعات در دنیای آنها جایی ندارد، هولیگانیسم نوعی «سبک زندگی» انگاشته میشود. به نظر آنها، شنبه ۱۱ ژوئن ۲۰۱۶ برای همیشه لحظه پر افتخار خواهد ماند چون بر انگلیسیها که استاد قدیمی این کارها هستند غلبه کردهاند. تعدادی از همتایان آلمانی به گروهی اوکراینی در شهر لیل حمله کردند، ولی نتوانستند نمایش را از دست آنها بگیرند. در دنیای «وارهولی» [ اشاره به اندی وارهول، نقاش و فیلمساز آمریکایی] هولیگانها (با فیلمهای گرفته شده) به دنبال معروف شدن «چهار دقیقه شهرت» خود هستند. دنیایی بی مرز که همه چیز وسیله چالش و برتری طلبی شده است. این تندروها در دنیای فوتبال همان black bloc های راهپیماییهای ضد جهانیشدن هستند.
نوشتههای مرتبط
تندروهای اقلیت ولی با توان بالای ایجاد آشوب در یک منجلاب خشونت افراطی میافتند. هر چند روشها از کشوری به کشور دیگر متغیر است ولی ریشه روانشناختی در همه جا یکی است. برای فهم آن بایستی کلیشهها و نظرات به عاریت گرفته را بیرون ریخت و پذیرفت که خشونت در آن مردان – رده سنی ۱۸ تا ۴۵ سال و از تمام اقشار اجتماعی – فقط با مصرف مشروبات الکلی مرتبط است و به فرایندهای خاصی مربوط است.
در اساس و ریشه، معمولاً علاقه زیاد برای تیم باشگاهی وجود دارد. سپس، در طول بازیها، حس تعلق خاطر از طریق «گره کور» طرفداران باشگاه، به نوعی برتریجویی، دفاع از قلمرو، رنگها و معروفیت ایجاد میشود. پس رویارویی با گروههای هولیگان رقیب از نمایش ورزشی اجتناب ناپذیر است.
چند وقت پیش لیدر آلمانی [درباره تجمع هولیگانها] گفت که، یک نوع مراسم هفتگی است که امکان تجربهای پرهیجان بهویژه با رفتن به جاهای دیگر را فراهم میکند «جنگ بدون خدمت سربازی». به تأیید خیلیها در این باندها افراد گوناگون یافته میشوند – دهها تا صدها نفر، بدون شمارش «هواداران» احتمالی- خانواده دوم که توسط ارزشهای مشترک متحد شده است.
یک هولیگان واقعی هرگز تنها نیست؛ او بهصورت گروهی و خیلی حساب شده و نامحسوس شکار میکند. همچنین این انسجام قبیلهوار و شبه فرقهای، پایه و اساس تندروی و دلیل وجودی آنها است.
در کنار سایر گزینهها و در بعضی مواقع مهمترین دلیل تعلق خاطر، تعهد مرگ و زندگی است. او در روزهای عادی دانشجو، کارمند بانک، بیکار، کارمند رده متوسط است ولی در چارچوب فوتبال و روز مسابقه و رقابت چهره« Mister Hyde » خود را نشان میدهد.
او که کاملاً توسط همتایانش احاطه شده، دگرگون میشود. ایجاد چنین پیوندهای قبیلهای [اولین بار] در سالهای ۱۹۶۰ در انگلیس « کار سختی بود» و همچنان در این قاره در حال گسترش است. ساختار باند از کشوری به کشور دیگر متغیر است هر باندی تاریخچه خاص خود را دارد و دارای نظام سازماندهی کم و بیش سلسله مراتبی است. «کادر» رهبری در ردههای سنی سی یا چهل ساله هستند که قبلاً توانایی خود را در ایجاد خشونت به اثبات رساندهاند و توان سازماندهی استراتژیهای شبه نظامی برای برنامهریزی، جا به جا شدن و دور زدن نیروهای امنیتی را دارند.
نوعی بازی جنگی ولی با ضربات واقعی است. همچنین روز یکشنبه برای جمع شدن در شهر لیل هولیگانهای آلمانی – در آن سوی راین به آنها «هولی» میگویند- از گنجینه هوش و ذکاوت خود استفاده کرده و پلیسهای هموطن خود را فریب دادند. بعضیها که توانسته بودند بدون دردسر موفق به این کار شده، تصاویری گروهی – با چهرههای نامشخص- بعد از رسین خود به شمال فرانسه در شبکههای اجتماعی پخش کردند.
بالعکس، از ورود بیست نفر به فرانسه جلوگیری شد. گشت و گذار روسها به موضوع اصلی تبدیل شده بود. این کار نیز از قبل برنامهریزی و آماده شده بود. بیشک مجبور بودند بلیط هواپیما و قطار رزو کنند، به گفته شاهدان حتی ماشین یا وانت اجاره کرده بودند. بعد از رسیدن به محل، پراکنده شده و سپس در روز بازی دور هم جمع میشوند تا دسته منسجم حدوداً ۲۰۰ نفری به وجود آورند.
بسیاری از فرانسویهای شاهد رفتار [هولیگان ها] خطرناک بودن آنها را به روزنامه «لوموند» تأیید کردند: «خیلی وحشتناک بود در کارشان حرفهای بودند.» تعداد اندک دستگیر شدگان (از ملیتهای مختلف) این فرضیه را تقویت میکند که آنها به خوبی میدانستند چطور در طبیعت پراکنده شده و شاید هم به کشورشان فرار کردهاند.
تلفنهای همراه و شبکههای اجتماعی نیز به این فرایند کمک کردند. برای مثال هولیگانهای تیمهای مختلف روسیه با هم بر علیه انگلیسیها متحد شدند. همین اتحاد علیه دشمن در بین آلمانها و کرواتها نیز رایح است و «هسته فعال» گروههای مختلف، به بهانه گردهمایی برای انتخابات دور هم جمع میشوند.
پیش از این در ۱۶ ژوئن برای لهستانیها نیز چنین اتفاقی در «Saint Denis»، هنگام بازی مقابل تیم آلمان که از آن ترس داشتند، رخ داد. این نگرانی از حفظ انسجام، هنگام حمله دشمن بیشتر خود را نشان میدهد. [این نگرانی] هنگام انتخاب استراتژی مناسب در هنگام رویارویی با حریف و جاگیری و حفظ نظم به اوج خود میرسد. سردستهها – به انگلیسی «top lads » – میدانند چطور چهرهشناسها را از پلیس تشخیص داده و از آنها دوری کنند.
پلیسها با لباس ضد شورش (CRS و پلیس گشت فرانسه) آنها را کمتر نگران میکند، برای اینکه توان جابجایی آنها محدود است و چیز زیادی از هولیگانیسم نمیدانند. هنگام اجرای مرحله حمله که معمولاً برقآساست، یک فرد تازهکار از تشخیص خودی از غیر خودی در وسط آشوب باز میماند. ولی یک هولیگان، بر اوضاع مسلط بوده و میتواند رقبای بالقوه خود را شناسایی کند. محلهای مختلف درگیری کدگزاری شده، از طریق نوع لباس، حتی نشانههای مرجع خیلی پیچیده مانند
(Stone Island, Henri Lyold, CP-Company…) [مورد استفاده قرار میگیرند]. از زمانی که تصاویر روسها در مارسی پخش شد، هولیگانهای سایر کشورها متوجه ماجرا شدنده و به چشم خود دیدند که چه بلایی سر آنها آمد و انگلیسیها را مقصر دانستند.
و در هنگام درگیری همچنین معلوم شد که این انگلیسیها در حد و اندازه تلافی نبودند. یکی از کارشناسان حاضر در محل با اطمینان گفت که « بیشتر آنها طرفداران معمولی بودند، ما به آنها «لاندا» میگوییم، مشروب زیاد خورده و در آنجا گیر افتاده بودند».تلویحاً اشاره کرد که: روسها حتی تقصیر را گردن افراد ضعیفتر از آنها [انگلیسیها] هم مقصر میاندازند؛ [روسها]در برابر انگلیسیهای خشنتر – آنهایی که لندن اجازه خروج از خاک این کشور را نداد- درگیری طولانیتر خواهد داشت. در مرحله رویارویی حفظ انسجام ضروری است.
باید تک تک اعضا را تحت نظر داشت تا مبادا مشکلی داشته باشند و اگر نیاز به کمک دارند به آنها کمک شود. استفاده از سلاح سرد مدتها با فرض حفظ «اصل حیثیت» ممنوع بود ولی امروزه و به ویژه در ایتالیا، اروپای شرقی به نظر میرسد بسیار رواج دارد.
در سال ۲۰۰۹ در صربستان، با ضربات چوب بیسبال توسط حدود پانزده هولیگان تیم پارتیزان بلگراد که به «گروباری» (در زبان صرب به معنی گورکَن است)معروفاند به طرفداران تیم تولوز حمله کرده و یک نفر از آنها به نام «بریس تاتن» را کشتند. تحقیق مشخص خواهد کرد که آیا روسها در مارسی به سلاح دسترسی داشتند یا نه.
لذت برتر بودن
برای تمام هولیگانها، این مرحله عمل، از اهمیت زیادی بزخوردار است چون «هجوم آدرنالین» را در پی دارد. به گفته خودشان، ترکیبی از ترس و سرخوشی، لذت برتری، هیجان زدوخورد و فریاد زدن و چند لحظه سرشار از انرژی است. روسها هفتهها، ماهها و سالها درباره آنچه که در مارسی اتفاق افتاد حرف خواهند زد.
«this colors don’t run» جملهای است که بر روی تی شرتهای سالهای ۱۹۸۰ نوشته شده بود. در عصر اینترنت، این معیار هنوز معتبر است: شهرت یک گروه یا یک فرد بر اساس توان رویارویی و عقب نکشیدن ارزیابی میشود.
برخلاف نظر بعضیها بیشتر هولیگانها هنگام درگیری مست نیستند چون الکل تمرکز حواس را از بین میبرد. آنها ترجیح میدهند رو فرم باشند گاهی با تمرین ورزشهای رزمی خود را آماده میکنند. تعداد زیادی ویدئو آماتور بر روی «یوتیوب» با چند کلیک در دسترس هستند و صحنههای رویارویی در روسیه و لهستان را نشان میدهند و خیلی مشخص است که درگیر شوندگان دارای بدنی قدرتمند، ورزشکاری و شبه نظامی هستند.
در فرانسه، همچنین ممکن است عدهای «مستقل» – نام محلی هولیگانها- نامیده میشوند و قبل از اینکه وارد عمل شوند کوکائین مصرف میکنند. به عنوان نمونه حادثه پاریس و درگیری بین طرفداران «Boulogne du Parc des Princes » و رقیب آنها «Virage Auteuil» (۱۷ مارس ۲۰۱۰ با یک کشته) را میشود مثال زد.
در چنین موقعیتهایی، اکثر افراد وخامت رویدادها و مجازاتی که در پی خواهد داشت را به سخره میگیرند. برای آنها تنها چیزی که اهمیت دارد زمان حال است. به گفته پلیس بلژیکی و متخصص در این حوزه: « این یک نوع اعتیاد است، تعدادی از آنها این کار را کنار میگذارند ولی بعداً برمیگردندبه همان نقطه اول، برای اینکه نیاز به آدرنالین دارند انگار که از لحاظ جسمی به این عطر خشونت نیاز داشتند». این پدیده جذاب همان خرده فرهنگ هولیگان است که به یک تجارت کامل تبدیل شده است. در اروپای شرقی و آلمان خطوط تولید لباس مخصوص این مشتریها با کمترین مشکل به سود سرشار دست یافتهاند. در انگلیس، جایی که موقعیت امروز اجازه خشونتهای سالهای ۱۹۸۰ را نمیدهد، «خاطرات» سردسته هولیگانها و کتابهایی از این دست فروش موفقیت آمیزی در کتابفروشیها داشته اند و حتی فیلمهایی چون The Firm, Green Street, Football Factory یا Awaydays از این موضوع الهام گرفتهاند.
بازیهای یورو جذبه آشوبزای محیط را تأیید کردند. مثل هر بازی مهم از سی سال پیش هولیگانها امروز یا گذشته از همه جای قاره، تنها و یا به طور گروهی اطراف ورزشگاهها پرسه میزنند. هر چند بازی مربوط به کشورشان نباشد.
آنها برای گردش، نزدیک محلهای استراتژیک (ایستگاهها، میادین، بارها…) میآیند تا ببینند مردم چه کار میکنند و از بین طرفداران افراد «جان سخت» را انتخاب کنند. این یک بازی خاص است، کاری مشخص و آشناست که هدف آن پی بردن به این است که چه لحظه و کجا حادثه اتفاق بیافتد.
بلژیکیها، پاریسیها، احتمالاً در روز مسابقه روسها در شهر لیل حضور داشتند ولی انگلیسیها از طریق مونیتورها تماشا کردند. آنها آنجا بودند تا از فریاد زدن کلمه «حیوان» به هنگام رویارویی احتمالی انگلیسیها و روسها لذت ببرند. ولی فهم انگیزه اصلی آنها مشکل است. آلن اِهرنبرگ جامعه شناس بعد از فاجعه «هِیسل» (در سال ۱۹۸۵ هنگام حرکت جمعیت قبل از بازی لیورپول-یوونتوس در بروکسل ۳۹ نفرکشته شدند) متوجه شد که هولیگانها دچار «جنون خودنمایی» هستند.
«خودنمایی» برای اظهار وجود مقابل دیدگان حریف و رسانهها است. در واقع، در این عمل مرتبط با هویت، تمایل به نشان دادن برتری وجود دارد مخصوصاً به دلیل اینکه اینترنت پر از سایتهای مرتبط با این موضوعات است. این دنیای هولیگانها پر از تناقض است: طرفداران از دست پلیس فرار میکنند و در جمع طرفداران صلحجو گم شده تا دوباره شورش دیگری بر پا کنند. همچنین سعی می کنند فضای رسانهها را نیز اشغال کنند. برای نمونه، روسها چنین عمل کردند و تا حدودی موفق بودند.
برگردان: قدرت ستارنژاد
چهارده ژوئن ۲۰۱۶، لوموند دیپلماتیک
صفحه لوموند دیپلماتیک در انسان شناسی و فرهنگ