نویسنده:مارتین فورنیه/برگردان: آریا نوری
از مدتها پیش محققانی که در حوزهی حرفه آموزگاری تحقیق و تفحص میکنند روی مشکلات روزافزون این حرفه دست گذاشتهاند. مشکلات مثل وضعیت نا به سامان، بحرانهای دائمی و … آری، مدتهاست که دیگر حرفهی معلمی تنها انتقال سادهی اطلاعات به دانش آموزان نیست…
محققان در حال حاضر نشانههای بسیاری را مورداستفاده قرار میدهند تا بهواسطهی آنها اشارهای بکنند به بحرانی که حرفهی معلمی را درنوردیده است. ازجملهی این نشانهها میتوان به حرکتهای اعتصابی معلمان، تظاهرات، مقالاتی که توسط ایشان در روزنامهها یا مجلات نگارده میشود، سخنرانیهایی که در آغاز هرسال تحصیلی به منصهی اجرا درمیآیند تا مشکلات حرفهی معلمی را نشان دهند و … اشاره کرد. مدتی است که جامعه شناسان، روانشناسان و … به بررسی مشکلات و بحرانهایی که معلمان امروزی با آنها دستوپنجه نرم میکنند پرداختهاند و سعی میکنند مشکلات و مصائب ایشان را بررسی کرده و به دنبال راهحلی برای مقابله باشند.
برای مثال میتوان به فرانسه اشاره کرد. یکی از ارگانهای اصلیای که هرساله در کنار سایر نهادها به بررسی وضعیت معلمان و نیز سایر کنشگران نظام آموزشی میپردازد وزارت آموزشوپرورش این کشور است. سرویس ارزیابی وزارت آموزشوپرورش فرانسه[۱] وظیفهی ارزیابی وضعیت معلمان را عهدهدار است. نتایج تحقیقات این موسسه نشان میدهد اولین انگیزهی معلمان جوان برای ورود بهنظام آموزشی این کشور علاقهی ایشان به مقولهی دیسیپلین و به دنبال آن برقراری ارتباط با نسل دانش آموزان است. ۵۰درصد معلمان جوان نیز اشاره به لذتی میکنند که از انتقال دانش به دیگری میبرند.
معلمانی که مورد سؤال قرار میگیرند به مقولههای دیگری نیز اشاره میکنند که در نظرشان اهمیت بسیاری دارد: آزادی عمل در کلاس درس، آزادی در انتخاب محتوای مطالبی که میخواهند به دانش آموزان منتقل کنند، رهایی از کمند سلسله مراتبی که جز اتلاف وقت نتیجهای در برندارد و نیز استفادهی بهینه از وقتیکه در مدرسه حضور دارند اما در کلاس درس نه. حال بهتر است به نکات تاریکی که معلمان به آنها اشارهکردهاند نیز اندکی بپردازیم. بزرگترین مشکلی که معلمان به آن اشارهکردهاند و در نظر ایشان سختترین وجه حرفهی معلمی است، هماهنگی خود با سطح دانش آموزان است. البته معلمان نسل قدیم و نسل جدید دو دید متفاوت نسبت به این مقوله دارند. معلمان جوان بیش از هر چیز به تفاوت فاحش بین سطح کتابهای درسی و توقع دانش آموزان اشاره میکنند. معلمان باتجربه نیز اذعان دارند که بعضاً در برابر دانشآموزانی بیانگیزه، بینظم و منفعل احساس خستگی میکنند.
ژک لان[۲]، وزیر آموزشوپرورش فرانسه در سال ۲۰۰۳، ژان پیر اوبن[۳] را در آن زمان مسئول بررسی و تحقیق در مورد وضعیت معلمان کرد. اوبن کتابهای بسیاری را در مورد مدرسه و وضعیت آموزش منتشر کرده است. نویسندهی مقاله در عین آنکه که از معلمی با عنوان حرفهای برای آینده یادکرده، وضعیت آن را بحرانی خوانده بود.
مابین امید و سرخوردگی
دو گروه تشکیلشده در سال ۱۸۹۹ (ریبو) و ۱۹۷۲ (ژکس) هم قبل از گزارش منتشرشده در سال ۲۰۰۳ برای اشاره به وضعیت معلمان از واژهی بحران و نیز عبارت وضعیت نابه سامان معلمان استفاده کرده بودند. اوبن هم در گزارشی که ارائه داد مسائل یکسانی را مطرح کرد. به گفتهی اوبن باوجودآنکه وضعیت معلمان در طول سالهای اخیر تحولات فراوانی را به خود دیده، مشکلات ایشان نیز شکلهای جدیدی به خود گرفته است. اوبن این پرسش را مطرح میکند که آیا نمیتوان یکی از ریشههای اصلی مشکلات معلمان را باور افسانهوار ایشان به این مقوله در نظر گرفت که معلمی یعنی انتقال دانشی که معلم در اختیار دارد به دانشآموزانی پیگیر که دوست دارند هرچه سریعتر به حد معلم خود برسند؟! باوری که همهی ما امروزه بهخوبی میدانیم افسانهای بیش نیست؟
معلمان باتجربهای که در گزارش اوبن از آنها سؤال شده بود، ریشهی اصلی مشکلات خود را تحولات گستردهی اجتماعیای میدانستند که از دههی ۶۰ میلادی به بعد در جامعهی فرانسه به وقوع پیوسته بود.
اولین مسئلهای که میتوان به آن اشاره کرد تغییر وضعیت کودکان در خانواده است. خانوادههایی که درگذشته به شیوهای پدرسالارانه اداره میشدند دیگر در جوامع غربی عملاً وجود خارجی ندارند. تغییر و تحولات اجتماعی سبب شده تا وضعیت کودک و نوجوان و نیز جایگاه وی در خانواده متحول شود. پدر و مادر امروزی توجه بسیار بیشتری به نیازهای کودک خود و نیز خواستههای وی نشان میدهند.[۴] کودکان از سی سال پیش تاکنون (بهخصوص در جوامع مردمسالار غربی) تغییرات بسیاری کردهاند که همهی ما بهخوبی نسبت به آنها آگاه هستیم.
کودکان در دنیای امروز جسورتر شده و قوانین را زیر سؤال میبرند، ایشان دیگر بههیچوجه حاضر نیستند چشمبسته از قوانین مدرسه اطاعت کنند. انگیزهی آنها کمتر شده، در خانه کمتر درس میخوانند، در کلاس کمتر توجه میکنند و ذهن خود را روی فعالیتهای کلاسی متمرکز نمیکنند.[۵] نتیجهی این تحولات وخیم شدن شرایط کلاس درس است. این مساله نیز باعث شده این احساس به معلمان دست بدهد که وضعیت دانش آموزان روزبهروز بدتر و کنترل ایشان سختتر میشود.
اما مسئلهی دومی که به آن اشاره شد: معلمان اعتقاددارند جایگاه سابق خود در جامعه را ازدستدادهاند. در نظر ایشان احترام به شغل و شخصیت معلم که از ویژگیهای اصلی این حرفه به شمار میرود، در جامعه کمرنگ شده است. در رسانهها حرفهای منفی در مورد مدرسه زدهشده و چهرهی نامناسبی از آن ترسیم میشود. برای مثال مطبوعات و رسانههای فرانسه معلمی را بهسان حرفهای نشان میدهند که درگذشته مانده و در برابر هرگونه تحول و همگام شدن با تحولات جامعه مقاومت نشان میدهد.
باید این امر را مورداشاره قرارداد که شکل رابطه با دانش و آگاهی از دههی ۶۰ میلادی به بعد تحولات بسیاری را به خود دیده است. کارهای پژوهشی صورت گرفته نشان میدهد که تا دههی ۶۰ میلادی ثباتی کلی در اطلاعاتی که به دانشآموز ارائه میشد به چشم میخورد، اطلاعاتی که برای مدت دهها سال هیچگونه تغییری به خود ندیده بودند. ونسان لان اما معتقد است از آن زمان به بعد روند انتقال دانش به دانش آموزان دچار تحول شد: در دههی ۷۰ میلادی برنامههای اصلاحی و بهروزرسانی گستردهای در تقویم آموزشی فرانسه به منصهی اجرا درامد که هنوز هم ردی از آن به چشم میخورد. از آن زمان به بعد تغییرات دائمی شده و هرسال از اصلاحات جدیدی پردهبرداری میشود. اگر به این مسئله سرعت تحول دانش را هم اضافه کنیم، یعنی رشد چشمگیر دانش بشری و بهخصوص فضاهای مجازی، به این نتیجهگیری میرسیم که مدتهاست مدرسه دیگر در عرصهی انتقال دانش یکهتازی نمیکند. گسترش روزافزون فضای مجازی و نیز افزایش کاربرد کامپیوتر در بین نسل نوجوان سبب شده تا مسیر دسترسی به دانش و اطلاعات بسیار هموارتر از گذشته باشد. مارسل گوشه، فیلسوف، اعتقاد دارد جوامع امروزی وارد فاز فردگرایی مردمسالارانه شدهاند.[۶] ورود به این فاز نیز سبب شده تا اقتدار آموزشی از میان برود و یا حداقل تا حد زیادی از آن کاسته شود. این مسئله به این معناست که مدرسه و معلمان که قبل در رأس هرم انتقال دانش قرار داشتند این جایگاه را ازدستدادهاند. گوشه اعتقاد دارد معلمان شاهد این مسئله هستند که روزبهروز از میزان اعتبار و نفوذ ایشان در جامعه کاسته میشود. جالب است که همین امر، حال تااندازهای کمتر، در گزارش ژکس که در سال ۱۹۷۲ منتشرشده بود نیز به چشم میخورد.
[۱] DEP:La direction de l’évaluation, de la prospective et de la performance
[۲] Jack Lang
[۳] Jean-Pierre Obin
[۴] A. Prost, L’Enseignement en France, 1800-1967, Armand Colin, 1968.
[۵] J.-P. Obin, Enseigner, un métier pour demain, La Documentation française, 2003.
[۶] M. Gauchet, « L’école à l’école d’elle-même. Contraintes et contradictions de l’individualisme démocratique », Le Débat, n° ۳۷, ۱۹۸۵.
بازانتشار این مطلب با ذکر نام انسان شناسی و فرهنگ،نویسنده و مترجم بلامانع است.