بخش دوم و نهایی
به آن دسته زبانهایی گفته میشود که پس از برافتادن شاهنشاهی هخامنشی (۳۳۰ پیش از میلاد) تا چند سده پس از انقراض ساسانیان (۳۱ هجری قمری/۶۵۱ میلادی) به کار میرفته است. زبانهای ایرانی دوره میانه در فاصلهای میان قرن سوم قبل از میلاد تا حدود قرن نهم میلادی است. زبانهای این دوره را به دو گروه زبانهای ایرانی میانه غربی و ایرانی میانه شرقی تقسیم میکنند. دو زبان پارتی و فارسی میانه به گروه غربی و زبانهایی مانند سغدی، خوارزمی، سکایی و بلخی به گروه شرقی تعلق دارند. زبانهای شرقی را، که به زبانهای ایرانی میانه شمال شرقی محدود میشود، از آن جهت شرقی نامیدهاند که منشأ آنها شرق ایران و زبانهای غربی را از آن جهت غربی گفتهاند که منشأ آنها غرب ایران بوده است. از زبانهای مادی و اوستایی که در دوره باستان رایج بودهاند، در دوره میانه زبانی منشعب نشده و چگونگی از بین رفتن آنها نامعلوم است.
نوشتههای مرتبط
زبانهای ایرانی میانه غربی
منظور زبان هایی است که از سده چهارم تا نهم میلادی رواج داشتهاند و همانندی آنها با یکدیگر، بیش از همانندی زبانهای ایرانی میانه شرقی با یکدیگر بوده است. این زبانها عبارتاند از:
پارتی (پهلوی اشکانی، پهلوانی)
از نظر تاریخی این زبان حدوداً در منطقه خراسان، گرگان و ناحیهای که امروزه ترکمنستان نامیده میشود رایج بوده است. زبان پارتی از گروه زبانهای غربی دوره میانه، زبان قوم پارت و در زمان فرمانروایی سلسله اشکانی (نیمه سده سوم قبل از میلاد تا ربع اول سده سوم پس از میلاد) زبان دولتی و اداری ایران بوده است. خاستگاه قوم پارت پهله یا پَهلو یا پرثوه نامیده میشده که خراسان امروزی و بخشهایی از ترکمنستان را دربرمیگرفته است. از دوره اشکانیان هیچ نوشته ادبی، دینی و غیردینی بر جای نمانده است، تنها مدارک و اسناد دولتی یا تجاری و در مواردی آثار مذهبی که در دورانِ ساسانیان نوشته شده است. در دوران اشکانیان اسناد و نامهها را به زبان آرامی مینوشتند. سپس از نیمه دوم قرن اول پیش از میلاد زبان پارتی و خط آن که از خط آرامی اقتباس شده بود جای آن را گرفت. شاهان اشکانی در آغاز نام و القاب خویش را به خط و زبان یونانی بر سکهها ضرب میکردند، اما از حدود نیمه قرن اول میلادی، زبان پارتی به جای آن به کار رفته است. ادبیات در دوران پارتها شفاهی بوده است و قصهگویان و نقالان افسانهها را سینه به سینه نقل میکردهاند. گروهی از این قصهگویان و نقالان «گوسان» نامیده میشدند که در واقع سرایندگان و موسیقیدانان دورهگردی بودند که داستانها را به شعر نقل میکردند. گوسانها حافظ داستانهای ملی ایرانیان بودهاند و آنها را به ساسانیان منتقل کردهاند. همین داستانها بعدها یکی از منابعی خداینامههایی بوده است که بعدها در شاهنامه فردوسی نیز منعکس شده است. از میان داستانهایی که در ادبیات فارسی برجای مانده است منظومه ویس و رامین اصل و منشأ پارتی دارد. آثار به جای مانده از زبان پارتی نوشتههایی است که بر سنگ، چرم، سفال، فلز، سکه، مهر وجز آنها به خط کتیبهای نوشته و حک شده است. این آثار عبارتاند از: آثار نسا، آثار جنوب ترکمنستان، بنچاق اورامان (این قباله یکی از سه سند معامله فروش تاکستانی است)، آثار دورااُُروپوس، سکهها و مهرها. این نوشتهها شامل نام اشخاص، جایها، وزن و تاریخ است که روی کوزههای حمل شراب حک شده است. از دوران پارتیان کتیبهها، چرم نوشتهها و سفال نوشتههایی به خط منفصل یا خط کتیبهای پارتی باقی مانده است که بعضی از آنها عبارتاند از سفال نوشتههایی از شهر نسا در نزدیکی عشقآباد که تاریخ نگارش بیشتر آنها سده اول پیش از میلاد است. از این گذشته آثاری از جنوب ترکمنستان به دست آمده است. ۳ سند معامله مربوط به فروش ۲ تاکستان در اورامانِ کردستان، کتیبهای بر مجسمهای برنزی از هرکول که بر آن کتیبهای به دو زبان پارتی و یونانی است، و چند کتیبه و سنگنوشته نیز آثار بازمانده از دوران پارتیاناند. خط پارتی از راست به چپ نوشته میشود و حروف به یکدیگر نمیچسبند. در این خط هزوارش به کار رفته است.
پهلوی (فارسی میانه زردشتی)
به این زبان در اصل در ایالت جنوب غربی پارس ( فارس امروزه) سخن گفته میشده است. این زبان را ادامه زبان فارسی باستان دانستهاند. فارسی میانه، که به آن «پهلوی ساسانی» نیز میگویند، زبان رسمی ایران در دوره ساسانیان بود. آثاری که به زبان پهلوی نوشته شده بیشتر آثار دینی زردشتیاند و آثار ادبی منثور و منظوم از میان رفته. اما ترجمه عربی و فارسی بعضی از آنها در دست است. بیشتر آثار دینی پهلوی نیز در قرن ۳ و ۴ هجری هنگامی که دین زردشتی دیگر دین رسمی ایران نبود تألیف نهایی یافت. آثار بازمانده از این زبان را میتوان به ۳ دسته تقسیم کرد: ۱. کتیبههای شاهان و دولتمردانِ ساسانی، آثار کتیبهای (غیرکتابی): این کتیبهها به الفبایی که از آرامی گرفته شده نوشته شدهاند. کتیبههایی که در آغاز دوره ساسانی نوشته شدهاند غالباً با ترجمه پهلوی اشکانی و گاهی با ترجمه یونانی همراهند. این کتیبهها را از حیث موضوع میتوان به کتیبههای دولتی و کتیبههای خصوصی تقسیم کرد.
الف)کتیبههای دولتی. آثار بر جای مانده از کتیبههای دولتی عبارتاند از سنگنوشتههای اردشیر بابکان و اورمزد، سنگنوشته اَبنون، سنگنوشته شاپور اول در حاجیآباد، سنگنوشته شاپور اول در تنگ براق، سنگنوشته شاپور اول بر دیوار کعبه زردشت، سنگ نوشته شاپور در نقش رجب، آثار دورااروپوس، دیوار نوشتهها، سفال نوشتهها، پوست نوشتهها، کتیبه اَپَسای دبیر، سنگنوشتههای کرتیر، سنگنوشته کرتیر در نقش رجب، سنگنوشته کرتیر در کعبه زردشت، سنگنوشته کرتیر در سرمشهد، سنگنوشته کرتیر در نقشرستم، سنگنوشته نرسه در پایکلی، سنگنوشته نرسه در بیشاپور، سنگنوشته شاپور سکانشاه، سنگنوشته سلوک، سنگنوشته شاپور دوم(؟) در مشکینشهر، سنگنوشته شاپور دوم و سوم در طاقبستان، سنگنوشته مهر نرسی. این کتیبهها به شاهان ساسانی یا درباریان آنها تعلق داشتهاند.
ب) کتیبههای خصوصی. نوشتههای این کتیبهها بسیار کوتاه و شامل دو دسته موضوع میشوند: نخست کتیبههای سنگ مزار(،دخمه و آرامگاهها). تاریخ این کتیبهها متأخر و متعلق به اوایل دوران اسلامی است و نوشتههای آنها بیشتر نام و نسب متوفی و نام شخصی است که دستور ساختن دخمه را داده است. دسته دیگر کتیبههای یادبود و یادگاری است، مانند مالکیت ملکی به شخصی. دیگر آثار کتیبهای، کتیبههای خارج از قلمرو کنونی ایران است مانند کتیبه ترمذ در جنوب شرقی ازبکستان؛ دو کتیبه دره سند علیا و…؛ از دیگر آثاری که به خط پهلوی کتابی نوشته شدهاند میتوان از پاپیروس نوشتهها؛ سفال نوشتهها؛ فلزنوشتهها؛ سکهها؛ مهر و مهروارهها نام برد. خط فارسی میانه کتیبهای دارای ۱۹ حرف است و از راست به چپ نوشته میشود. با این خط سنگنوشتهها و سکههای اوایل دوران ساسانی نوشته شده است و خط منفصل نیز نامیده میشود.
۲. آثار زردشتیان (آثار کتابی) که به الفبایی از اصل آرامی نوشته شدهاند. این آثار را میتوان از حیث موضوع به چند دسته تقسیم کرد: ۱. ترجمه کتاب اوستا همراه با تفسیر به زبان پهلوی (زند و پازند). زند همه اوستا که در دوره ساسانی به شکل کامل وجود داشته است، امروزه در دست نیست. ۲. متون دینی فارسی میانه (رسالهها وکتابهایی که بر اساس اوستا و ترجمه آن به زبان پهلوی (زند) در موضوعات گوناگون تألیف شده است، مانند دینکرد، بندهشن (به دو روایت هندی و ایرانی)، گزیدههای زادسپرم، آثار منوچهر شامل سه نامه و کتابی به نام دادستان دینی، نامهها، دادستان دینی، روایات پهلوی، پرسشنیها، و ِجرکرد دینی. ۳. متون فلسفی و کلامی، مانند شکندگمانیک ویچار یا(وزار) پسدانش کامگ، گجستگ اَبالیش. ۴. کشف و شهود و پیشگویی (متنهایی که به شرح پیشگویی بویژه حوادث پایان جهان میپردازد)، مانند ارداویرافنامه، زند وهمن یسن، پیشگوییهای جاماسب، جاماسبنامه، یادگار جاماسبی، ظهور شاه بهرام ورجاوند. ۵. افسون و تعویذ، مانند نوشتههایی که در کتابهای پهلوی آمده و درباره تفأل، تعبیر خواب و افسون و طلسم است. ۶. اخلاقیات (اندرز و حِکَم) که مهمترین آنها عبارتاند از: اندرز آذرباد مهر اسپندان، اندرزهایی که در کتاب ششم دینکرد آمده ، اندرز اوشنردانا، اندرزدانایان به مزدیسنان، اندرز خسروقبادان، اندرز پوریوتکشان، اندرز دستوران به بهدینان، اندرز بهزاد فرخ پیروز، خیم و خرد فرخ مرد، پنج خیم روحانیان؛ داروی خرسندی؛ خویشکاری ریدگان؛ رساله روزها؛ اندرز خوبی کنم به شما کودکان؛ اندرزنامههای کوچک؛ آرای دین به مزدیسنان و دادستان مینوی خرد. ۷. رسالههایی در آیین کشورداری؛ اصل پهلوی آنهابر جای نمانده و فقط ترجمه عربی و گاه فارسی آنها در دست است، این نوشتهها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: «عهود و وصایا» که فرمانهای شاهان و وصیتنامههای سیاسی را دربرمیگیرد و وصایای سیاسی شاهان است به جانشینان خود و نیز شیوههای کشورداری مانند: عهد اردشیر؛ عهد اردشیر به پسرش شاپور؛ رساله اردشیر در آیین کشورداری عهد اردشیر و پسرش هرمز؛ عهد قباد؛ عهد انوشیروان؛ کارنامه انوشیروان و شاهینی «نامههای سیاسی» نامههایی از شاهان ساسانی که درباره سیاست و دستورالعملهای کشورداری است، مانند نامه اردشیر، نامه تنسر، نامههای انوشیروان، نامه منسوب به خسرو پرویز در پاسخ شیرویه. ۸. خطبههای هنگام جلوس بر تخت، شامل گفتههای شاهان ساسانی که هنگام جلوس بر تخت سلطنت ایراد میکردند. ۹. «توقیعات»؛ گفتههای کوتاه حکمتآمیز که از قول شاهان نقل شده است، مانند توقیع نرسی، توقیع بهرام گور، توقیع هرمزد پسر انوشیروان، توقیع خسرو پرویز، توقیع قباد پسر خسرو پرویز و توقیعات انوشیروان. ۱۰. آییننامهها؛ رسالههایی به زبان پهلوی درباره آداب جنگ، سرگرمیها و رسوم درباری، آیین برگزاری جشنها. ۱۱. تاجنامه (درباره آیین کشورداری و رسوم درباری) ۱۲. چیستان (از ادبیات اندرزی به شمار میرود) مانند رساله یوشت فریان و اَخت. ۱۳. مناظره و مفاخره، مانند منظومه مفاخرهآمیز در اثری به نام درخت آسوری ۱۴. تاریخ وجغرافیا تنها اثر تاریخی کارنامه اردشیر بابکان است و همچنین یک اثر جغرافیایی به نام شهرستانهای ایران در دست است. ۱۵.حماسه؛ تنها متن موجود دراینباره یادگار زریران نام دارد (این اثر درباره نبردهای ایرانیان با خیونان پس از گرویدن گشتاسب، شاه ایران، به آیین زردشتی است)؛ خداینامه (اثر تاریخی بزرگِ دوره ساسانی است که به نظر برخی محققان به صورت غیرمستقیم در شاهنامه مانده است)؛ داستان شَروین دشتبَی، کتاب بهرام نرسی، کتاببهرام چوبین، و کتاب انوشیروان از کتابهای تاریخی و رمان این دوره محسوب میشوند. ۱۶. فقه و حقوق، مانند شایست نه شایست، روایت امیداشووهیشتان، روایات آذر فرنبغ فرخزادان، روایات فرنبغ سروش، مادیان هزار دادستان (مجموعه هزار فتوی)، پرسشهای هیربد اسفندیار فرخ برزین، پیماننامه زناشویی. ۱۷. رسالههای کوتاه درباره تعلیم، مانند خسرو وریدک، شگفتیها و برجستگیهای سیستان، گزارش شطرنج و وضع نرد، ماه فروردین روزخرداد، سورسٌخن، آییننامهنویسی. ۱۸. داستانهای منثور؛ در زمان انوشیروان بسیاری از افسانهها به کتابت درآمد یا به زبان پهلوی ترجمه شد که برخی از مهمترین آنها که در کتابهای اسلامی نام برده شدهاند عبارتاند از هزار افسان، سندبادنامه، بلوهر و بوذاسف، کلیله و دمنه؛ طوطینامه و اسکندرنامه از کتابهایی به شمار میروند که اصل پهلوی آنها موجود بوده و اکنون نسخههای فارسی آنها در دست است. ۱۹. شعر؛ اشعار نسبتاً کمی به زبان پهلوی در دست است. سه منظومه کوتاه اندرزی به نامهای اندرز دانایان (در رساله اندرز دانایان به مزدیسنان)، مدح خرد (در رساله خیم و خرد فرخ مرد)، وصف خرد (در رساله اندرز بهزاد فرخ پیروز) در دست است؛ قطعه شعری با مضمون دینی به نام «آمدن شاه بهرام ورجاوند» نیز در دست است، سرود آتشکده کرکوی (قطعه دینی دیگری که به خط فارسی نوشته شده است اما به لحاظ ساختار زبانی آن را شعر پهلوی محسوب میکنند). ۲۰. بلاغت؛ در نوشتههای عربی به کتاب کاروند اشاره شده است. از کتابهای علمی به زبان پهلوی هم اکنون نوشتهای در دست نیست. اما ایرانیان بویژه از زمان شاپور اول ساسانی با علوم یونانی، هندی و بابلی آشنا بودهاند و در علوم گوناگون دست به ترجمه میزدهاند. اطلاعاتی از برخی کتابهایی که درباره علم نجوم بوده در دست است مانند «زیج شهریاران ورزیدک، تنگلوش یا تنگلوشا و کتاب اندرزگر. ۲۱. فرهنگ؛ دو فرهنگ به زبان پهلوی در دست است به نامهای فرهنگ اویمایوک (واژهنامه کوچک اوستایی با معادلهای پهلوی) و فرهنگ پهلوی (فرهنگ املایی که برای دبیران و کاتبان دشوار بوده است، مانند هزوارشها)
۳. زبور پهلوی؛ مسیحیان ایران در دوران ساسانیان کتابهایی به فارسی میانه نوشته یا از کتابهای دینی خود ترجمه کرده بودند. تنها نوشتهای که از مسیحیان دوره ساسانی به دست ما رسیده است بخشی از زبور است. این اثر در میان قطعات مکشوفه از ترفان همراه با نوشتههای مانوی به دست آمده است که از زبان سریانی به پهلوی ترجمه شده و مترجم آن از نسطوریان ایرانی بوده است. الفبایی که زبور پهلوی بدان نوشته شده است حد فاصل میان الفبای فارسی میانه کتیبهای و فارسیمیانه زردشتی است. خط فارسی میانه کتابی دارای ۱۴ حرف و از راست به چپ نوشته میشود و آن را خط متصل یا شکسته نیز مینامند. وجود املای تاریخی و شبهتاریخی و نیز هزوارش خواندن این خط را با دشواری روبهرو میسازد.
زبان فارسی میانه ترفانی (مانوی) زبانی را که مانویان در آثار دینی خود به کار بردهاند «فارسی میانه مانوی» یا «فارسی میانه ترفانی» مینامند. آثار مربوط به دین مانی که از واحه ترفان به دست آمده به الفبایی نوشته شده است که ظاهراً خود مانی آن را از الفبای تدمری اقتباس کرده بود. این الفبا هزوارش ندارد و از راست به چپ نوشته میشود. الفبای مانوی برای نوشتن آثار مانوی به زبانهای سغدی و پهلوی اشکانی هم به کار برده شده است. آثار مانوی متعلق به دوران میان سدههای سوم و نهم میلادی است. مانویان برخلاف زردشتیان، به نوشتن رساله و کتاب بسیار علاقمند بودهاند. نوشتههای مانوی را براساس مضمون به ۴ دسته تقسیم میکنند: ۱. کتابهای مانی که عبارتاند از انجیل (درباره نماز و نجات روح)؛ گنجینه زندگان (در توصیف آنچه از پاکی نور و فساد تاریکی در روح وجود دارد)؛ فرقطیما (رساله)؛ رازها (در شرح اعمال پیامبران پیشین، و نیز تناسخ)؛ غولان (درباره فرشتگانی که هبوط کردهاند و به زمین فرود آمدهاند)؛ نامهها (۷۷ نامه از مانی که به رهبران جوامع مانوی نوشته بوده)؛ زبور (مجموعهای از دعاهای مانی که از سرودههای خود مانی است)؛ ارژنگ (مجموعهای از نقاشیهای مانی برای نشاندادن جهانهای روشنی و تاریکی)؛ شاپورگان (چکیدهای از آموزههای مانی که به شاپور اول هدیه کرده است)؛ کفالایا (مجموعهای از روایات مانی که شاگردانش گردآوردهاند). ۲. آثار منثور پیروان مانی، منظور آثاری است که از پیروان مانی به زبانهای ایرانی برجای مانده است (مانند ترجمه دو اثر مجعول به نام کتاب اُخنوخ و چوپان هرمس) شرححال مانی (درباره زندگی مانی از تولد تا نزول وحی)؛ داستانهای تمثیلی (داستانها و تمثیلهایی که مبلغان مانوی برای تبلیغ عقاید خود استفاده میکردهاند)؛ نامهها (نامههای رهبران دینی درباره مسائل گوناگون جامعه مانوی)؛ تفسیر جان؛ تکوین عالم؛ مواعظ منوهمد روشن؛ چکیده تعلیمات مانی. ۳. اشعار مانوی اشعاری که بیشتر برای اهداف دینی سروده شده است، مانند دو متن منظومِ بلندِ «گفتار نفس روشن» و «گفتار نفس زنده». خط مانوی از خط سریانی سترنجیلی گرفته شده است و پالمیری نیز نامیده میشود. این خط بدون هزوارش، املای تاریخی، و شبه تاریخی است.
زبانهای ایرانی میانه شرقی
در مقایسه با زبانهای ایرانی میانه غربی، تا اندازه زیادی ساختهای کهنتر صرفی و نحوی دوره باستانی را حفظ کردهاند. این زبانها اغلب در نواحی شرق ایران رواج داشتهاند. زبانهای ایرانی میانه شرقی که از آنان آثار مکتوب باقی مانده است، عبارتاند از:
سغدی، شناختهشدهترین و، به لحاظ آثار برجای مانده، غنیترین زبان ایرانی میانه شرقی زبان سغدی است که سرزمین سغد و سمرقند، مرکز اصلی آن بوده است. زبان سغدی، پس از ایجاد مراکز تجاری در مسیر جاده ابریشم، در ترکستان شرقی به زبانِ میانجی تبدیل شده بود. به رغم گسترش این زبان در آن روزگار و کثرتِ آثار برجای مانده از آن، از موطن اصلی آن، امودریا و سیردریا گرفته تا تُرفان و دونهوان، شاهدی از تنوع گویشهای این زبان در دست نیست؛ تفاوتهای موجود در این آثار، بیشتر بر ادوار تاریخی تحولِ این زبان و تفاوتهای نوشتاری دلالت میکنند. از زبان سغدی در دوران باستان اثری بر جای نمانده است. کهنترین آثار این زبان، متعلق به قرن دوم میلادی و نوشتههایی است بر روی سکهها. قدیمیترینِ آثار مکتوبِ این زبان، موسوم به نامههای باستان متعلق به قرن چهارم میلادیاند که در دیوار مرزی بین دونهوان و لویان کشف شدهاند. آثاری که در نواحی علیای ایندوس در پاکستان کشف شدهاند، در واقع، متعلق به همین دوراناند و سبک نگارش آنها به نامههای باستانی شبیهاند. مشهورترین متون غیرمذهبی سغدی، اسنادی است از کوه مغ واقع در ترکستان شرقی. بیشتر این اسناد، نامههای اداری و تجاری متعلق به آخرین حکمران پنجیکنت هستند. آثار به دست آمده از سغدی در دوره میانه را به ۳ دسته تقسیم کردهاند: ۱. آثار مربوط به دین بودایی که در سدههای هشتم و نهم میلادی کتابت شدهاند. بیشتر آثار سغدی بودایی ترجمه متون چینیاند. ۲. آثار مربوط به دین مانی که از واحه ترفان به دست آمدهاند. این آثار به الفبای مانوی و بخشی هم به الفبای سغدی بودایی نوشته شدهاند. غالب آثار سغدی مربوط به دین مانی از فارسی میانه و پهلوی اشکانی ترجمه شدهاند. تاریخ کتابت آثار سغدی مربوط به دین مانی معلوم نیست. ۳. آثار مربوط به دین مسیح که بیشتر این آثار نیز از واحه ترفان به دست آمدهاند. غالب آثار سغدی مسیحی از سریانی ترجمه شدهاند. این آثار را از سده ششم تا دهم میلادی دانستهاند. خط سغدی گونهای از خط آرامی است که تعداد کمی هزوارش در آن به کار رفته است. خطوطی که برای نگارش متون سغدی به کار گرفته شدهاند، به سه گونه تقسیم کردهاند: گونه کهن، رسمی و پیوسته. خطِ گونه کهن خطی است که در نامههای باستانی و متون نوشته شده تا قرن پنجم میلادی دیده میشود؛ گونه رسمی خط کتابی سبکدار و تنظیمیافتهای است که بیشتر در متون بودایی به کار رفته و آن را سوتره نیز مینامند، گونه پیوسته شامل انواع خط تحریری و قلمی است. خط اویغوری که پیش از شناخت خط سغدی به خط سغدی معروف بوده یکی از این گونههاست.
خوارزمی، زبان خوارزمی در ناحیه شمال سغد و در مسیر علیای آمودریا و دهانه دلتای آن رواج داشت. این زبان تا دوران مغول در خوارزم رایج بود و سپس، در قرن ۹ هجری بهکلی از بین رفته و جای خود را به ازبکی داده است. از زبان خوارزمی در دوره باستان اثری نیست. زبانِ خوارزمی را به ۲ دوره تقسیم میکنند: ۱. خوارزمی میانه که از آن چند کتیبه بر روی ظروفی گِلی از کوه کریلگانقلعه که به خطی برگرفته از خط آرامی نوشته شده است؛ دیگر مدارکِ خوارزمی میانه نوشتههایی است بر روی سکهها و ظروف مسین که از نواحی آرال کشف شدهاند؛ نوشتههایی بر روی چوب و چرم از توپراق قلعه و چند کتیبه و سفالینه دیگر از توققلعه. ۲. خوارزمی متأخر در آثاری به الفبای عربی از سدههای ششم تا هشتم هجری به کار رفته است. مشهورترین اسناد خوارزمی متأخر، حواشی زمخشری به زبان خوارزمی در کتاب مقدمه الادب است. همچنین در یکی از دستنویسهای کتاب قُنیه المُنیه، از قرن هفتم هجری، جملاتی به زبان خوارزمی آمده است. خطی که برای نگارش خوارزمی متأخر به کار رفته، همان خط عربی با اندک تغییراتی است.
بلخی، سرزمین بلخ، واقع در شمالِ افغانستانِ کنونی، در مرز جنوبی سرزمین سغد بوده است. پس از سقوط هخامنشیان، در همین منطقه که بعدها تخارستان نامیده شد یونانیان حکومت میکردند، اما در سده دوم پیش از میلاد قبایل سکایی و تخاری سرزمین بلخ را تصرف کردند و سلسله کوشانیان را بنیاد نهادند. کوشانیان ابتدا زبان یونانی را برای امور اداری و رسمی به کار میبردند و بر سکهها نیز عناوین سلطنتی را به زبانِ یونانی ضرب میکردند. سپس، به تدریج زبان بلخی جایگزین زبان یونانی شد، اما استفاده از خط یونانی برای نگارش بلخی ادامه یافت. مهمترین اثری که از زبان بلخی به دست ما رسیده است کتیبهای است در سرخ کتل، واقع در بغلان، که به الفبای تخاری و در ۲۵ سطر نوشته شده است. چند کتیبه دیگر نیز از زبان بلخی کشف شده است. آثار بازمانده از زبان بلخی متعلق به اواسط سده دوم تا اواسط سده نهم میلادی است. خط بلخی، گونهای از خط یونانی است که الفبای آن به الفبای تخاری معروف است. این خط دارای دو گونه کتیبهای و تحریری بوده است.
سکایی، یکی از زبانهای ایرانی میانه شرقی، زبان قبایل سکایی که بنابر منابع چینی از قرن دوم قبل از میلاد در ناحیه ترکستانِ شرقی سکنی گزیده بودند. از دو گویشِ دوره میانه زبان سکایی آثار زیادی باقی مانده است: ۱. سکایی تُمشقی، گویشی قدیمیتر که در نوشتههای بهدست آمده از تمشق در شمالِ شرق کاشغر به کار رفته است. از گویشِ تمشقی آثار اندکی بر جای مانده است: یک دستنویسِ بودایی و چند سند. این آثار بر همانندی ساختاری و واژگانی آن با سکایی ختنی دلالت میکنند و نشان میدهند که هر دو گویش از یک زبان واحد مشتق شدهاند. آثار سکایی تُمشقی، در مقایسه با آثار سکایی ختنی، نشانگر مراحل قدیمیتر تحول زبان سکایی است. ۲. سکایی ختنی که در نوشتههای به دست آمده از معابد بودایی سرزمین ختن، واقع در جنوبِ شرق کاشغر، به کار برده شده است. آثار دیگری نیز به زبان سکایی ختنی از «کوه هزار بودا» در نزدیکی دونهوان کشف شده است. بخش عمده نوشتههای به دست آمده از این آثار ترجمه متون بودایی از زبان سنسکریت و تبتی است. مشهورترینِ این متون، کتابِ زمبستا است که مجموعهای از آموزههای بودایی است. خطی که برای نگارش متون سکایی ختنی به کار رفته یکی از گونههای خط براهمی به دو شیوه کتابی و شکسته است که در آسیای مرکزی رایج بوده است.
منابع
Основы иранского языкознания, ۱۹۷۹, Древнеиранские яазяки, Ре. В.И. А баев, М. Н. Боголюбов, Ор. В.С. Расторгуева, Москва, Наука.
Основы иранского языкознания,۱۹۸۱,среднеиранские яазяки, Ре. В.И. А баев, М. Н. Боголюбов, Ор. В.С. Расторгуева, Москва, Наука.
Gershevitch, 1968, “Old Iranian Literature”, Handbuch der Orientalistik, Abt. 1, Bd. 4 Iranistik. Abs. 2: Literature. Lief. 1., Leiden.
اُرانسکی، یوسیف م. ،۱۳۷۸، زبانهای ایرانی، ترجمه علی اشرف صادقی، تهران، سخن.
اُرانسکی، یوسیف م،۱۳۸۵مقدمه فقهاللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام.
تفضلی، احمد، ۱۳۷۶، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، سخن.
زرشناس، زهره، ۱۳۸۲، زبان و ادبیات ایران باستان، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران.