گویشهای ایرانی به عنوان یکی از منابع اسطورهشناسی
مقدمه
نوشتههای مرتبط
نام اشیاء و مفاهیم پیرامون ما بر مدلول هایی دلالت دارند که گاه خاستگاه نامگذاری شان در طول تاریخ گم شده است. اسطوره شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی و فقه اللغه در کنار هم کوشیده اند، خاستگاه برخی از نامگذاری ها را روشن کنند.
گویشهای ایرانی به عنوان یکی از منابع اسطورهشناسی
مقدمه
نام اشیاء و مفاهیم پیرامون ما بر مدلول هایی دلالت دارند که گاه خاستگاه نامگذاری شان در طول تاریخ گم شده است. اسطوره شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی و فقه اللغه در کنار هم کوشیده اند، خاستگاه برخی از نامگذاری ها را روشن کنند.
گویشهای ایرانی به عنوان یکی از منابع اسطورهشناسی
مقدمه
نام اشیاء و مفاهیم پیرامون ما بر مدلول هایی دلالت دارند که گاه خاستگاه نامگذاری شان در طول تاریخ گم شده است. اسطوره شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی و فقه اللغه در کنار هم کوشیده اند، خاستگاه برخی از نامگذاری ها را روشن کنند.به نظر می رسد، بسیاری از نام گذاری های اشیاء مادی و پدیده ها تابع باورهایی بوده که جوامع اولیه را شدیدا تحت نفوذ خود داشته است. یکی از مهمترین دلیل کشف معانی نامها یا دیگر واژهها شناخت و آشنایی شیوه ی تفکر اقوام کهن است، از این رو باید از دیگر شاخههای علمی مانند اسطورهشناسی و مردمشناسی که به بررسی باورها، آیینها و ویژگیهای اجتماعی میپردازند، یاری گرفت. گویشها برخلاف زبانهای رسمی تغییرات کندتری در زبان از خود نشان می دهند. درست به همین سبب می توانند منبع بسیار با ارزشی نیز در پژوهشهای زبان شناسی و مردم شناسی به شمار روند. رویکردی که در این مقاله به کار گرفته شده است، می کوشد با محتمل دانستن فرض نوعی باور به ایزدبانوی بزرگ/ ایزدبانوی مادر، شماری از واژه های مشابه در گویش های ایرانی را بررسی کند. با چنین رویکردی نه تنها توضیحی برای شباهت و اشتراک این دسته واژه ها به دست می آید، بلکه به نوعی بازسازی باور به ایزدبانوی بزرگ را که یکی از کهن ترین باورهای فرهنگ های کهن است، امکانپذیر میسازد. به عبارتی باور به ایزدبانوی بزرگ در فرهنگ ایرانی را نمی توان صرفا از منابع نوشتاری که دست آورد و این مقاله روشی تازه در بازسازی باورهایی اینچنین از طریق واژگان گویش ارائه می دهد و از این طریق از زاویهای متفاوت اهمیت گویشها را در تاریخ و فرهنگ ایران به دیده می آورد.
در محله ی نخست واژه هایی از فرهنگ های گویشی گردآوری و گزینش شده اند که به نوعی شباهت آوایی از خود نشان می دهند. رده بندی این واژهها بر این اساس است ۱) مواد خوراکی مانند انواع نان، گندم، و نیز خوشه و دسته ی گندم؛ ۲) گردی؛ ۳) ظروف کوزه شکل؛ ۴) رنگ سیاه؛ ویژگی و شباهت صوری همه ی این واژهها در این است که جزء اصلی و آغازی آنها /kul/,kel//kol/,kal/ است. اما در واقع غیر از شباهت آوایی با اصل دیگری ارتباط دارند که میان همه ی این نامها پیوند ایجاد می کند.
۱ مواد خوراکی
۱-۲ نان
Kolira: (کردی کرمانشاهی)، «نان کوچک گرد» (درویشیان، ۳۴۵:۱۳۷۵).
Kolok: (باشتویه ای)، «نوعی نان که در مراسم باران خواهی از آن استفاده میشود».( به نقل از گویشور سلامی).
klo: ( بهدینانی)،« نان کوچکی که در جشن گهنبار به مدعوین داده میشود». (سروشیان، ۱۲۷:۲۵۳۶).
Kolonbə: (بیرجندی)، کلنبه، نان نوروزی (رضایی، ۱۳۷۳: ۳۷۵).
Koluxeir: (کرمانی شمالی)، «نان کوچک نذری» (کردی، ۲۰۳:۱۳۸۴)
بیشتر واژه ها که در این خلاصه تنها به تعداد بسیار کمی اشاره شده است شامل نان های کوچک و گرد ، نان شیرینی ها یا نانی است که برای کودکان پخته میشود. برخی از این نانها برای آیینها و مراسمی خاص تهیه می گردد و با باورهای خاصی نیز مرتبط هستند.
برای نمونه، kolok ( (به نقل از گویشور) در گونه ی باشتویه ای نانی است که در مراسم باران خواهی پخته میشود. در این آیین هنگام پاییز که باران نمی بارد، جوانان مراسم دعای باران به جای می آورند و بر اساس آن آیین و مراسمی ویژه انجام می دهند. در آیین های مربوط به نان یکی از نقشهای اصلی باران خواهی، رفع بلا و بیماری و نیز سلامت مسافر است.
در متن های کهن فارسی و برهان قاطع نیز به تعدادی از این نام ها که صورت های مشابه آوایی و گاه یکسان با گونه های گویشی دارند، اشاره شده است، این نام ها از نظر معنایی با گونه های گویشی تطبیق می کنند:
کلیچه: به ضم اول و جیم فارسی، نان کوچک روغنی باشد.
کلی: به ضم اول و ثانی به تحتانی رسیده نان روغنی بزرگ را هم گفته اند.
کلو به ضم اول و ثانی به واو مجهول کشیده نان بزرگ روغنی را نیز گفته اند.
کلنبه: بضم اول و ثانی و سکون نون و فتح بای ابجد ، کلیجه ای که درون آن را از حلوا و مغز بادام پر ساخته باشند.
در متن های کهن فارسی مانند عالم آرای شاه طهماسب نیز به نان کلوچه اشاره شده است، همچنین در افسانهای از کلوچه برای پیدا کردن برادرهای گم شده در قصه استفاده شده است در فارسی میانه نیز صورت kulāčag (مکنزی، ) را برای آن داریم.
۲-۲گندم، خوشه و دسته ی گندم
kalki: ( سیستانی)، «دسته ی گندم» (افشار، ۱۲۶:۱۳۶۵)
Kelâs (….) « دسته های گندم یا جو چیده شده و روی هم نهاده به طوریکه خوشه ها به داخل و ساقه ها به خارج قرار گرفته باشند (ستوده، ۳۰۸:۱۳۴۲).
:Kulur ( شیرازی)، «۱. ساقه های باقی مانده محصولاتی مثل گندم و جو در زمین بعد از درو» ۲. ← کوزه (شیرازی،۶۲:۱۳۷۰).
۳ گردی
Kolča: (اسفراینی)، « هر چیز گرد، مثل کلچه قندی، کلچه پنیر، کلچه زدن مار». ( همایونفر،۲۳۶)
Kolombə 🙁 بیرجندی)، هر چیز گرد و چاق و فربه بویژه نان (رضایی، ۳۷۴: ۱۳۷۳).
Kul: (گرکویهای)، ۱. ظرفی که دارای ویژگی گردی است ← ظرف «تنبوشه گرد سفالین » (نیکآبادی ، ۱۳۷۶: ۴۵۴).
Kalabâd: (کردی کرمانشاهی)، « گرد باد» (به نقل از گویشور). باد معروف بهار که برف ها را از سر کوه ها میروبد.
۴ ظروف
۱-۴کوزه
Kalâ: (کندلوسی)، « کوزه ی سفالی بزرگ » (جهانگیری، ۱۳۶۷: ۲۲۷)
Kolombe:(شوشتری)، «کوزه ی سرشکسته، کوزه ی شکسته» (فرهنگ گویش شوشتری، ۱۵۶:۱۳۸۳).
۲-۴ گلدان، تغار، کاسه و …
Kal: (فینی)، «ظرف سفالی» (بررسی گویش فینی، ۱۳۸۱: ۱۱۶).
kolče:dun : (کازرونی)، «ظرفی است که از شاخه های نازک درخت می بافند و برای نگهداری نان از آن استفاده می کنند».(کازرونی، ۱۳۸۶: ۲۳۱)
۵ رنگ سیاه
kāl: ( لری)،«اسبی که رنگ سیاه دارد» (ایزد پناه، ۱۳۸۱: ۱۵۷).
Kâwli: (کردی کرمانشاهی)، «کاولی کنایه از آدم سیاه و آفتاب سوخته» (درویشیان، ۱۳۷۵: ۳۳۱).
kâla: ( لری)،«اسبی که رنگ سیاه دارد» (ایزد پناه، ۱۳۸۱: ۱۵۷).
۶ بررسی تطبیقی دادهها
ساختار آوایی همه ی داده های ارائه شده در ۴ بخش کاملا با یکدیگر مشابه اند. تعدادی از آنها در گونه های گویشی مختلف کاملا صورت های یکسان دارند، در حالی که معانی آنها با یکدیگر متفاوت است. در مواردی نیز واژه هایی دیده شده که در یک گونه ی گویشی با صورت آوایی یکسان بر دو معنی متفاوت دلالت می کنند. در اینجا تعدادی از داده ها بررسی شده اند. واژه یkulur در گونه ی شیرازی،به معنی ۱.دسته ی گندم۲ . کوزه از موارد نادری است که بدون هیچ تفاوت آوایی همزمان به دو نام کاملا جدا یعنی دسته ی گندم و کوزه گفته میشود . Kolu در بردسیری: نان کوچک و در گویش اردکان فارس انسان سیه چرده را گویند. Kelu در کرمانی ظرف سفالی کوچک و در راجی هنجی به معنی کلوخ است. Kul ماسوله ای گِرده و در گونه ی گرکویه به تنبوشه ی گرد سفالین و در گونه ی بختیاری چهارلنگ و لری به نوعی ستون گفته می شود. از دیگر موارد قابل ذکر واژه ی کلمبه و صورت های آوایی مشابه و معناهای متفاوت در گونه های مختلف است. در معنای گردی می توان از Kolombə در گونه ی بیرجندی به معنای گرد و چاق و فربه، Kolombu در گویش یزدی به معنی گنبد کوچک، Kolombe در زرقانی به معنای توده ی کلوخ مانند را برشمرد که همه ی این واژه ها به نوعی در مفهوم گرد بودن مشترک اند. در مقوله ی خوراکی kolombe در گویش کرمانی و قائنی به معنای نان شیرینی و Kolomba در گونه ی تاتی شمال خراسان به معنای غذای سگ است که از گندم و جو تهیه می شود و سرانجام kolombe به معنای کوزه در گویش شوشتری آمده است. به نظر نمیرسد اشتراک واژه ی کلمبه در چهار مقوله ی گردی، خوراکی ( نان شیرینی) و ظروف تصادفی باشد. از دیگر موارد قابل بررسی واژه ی kalak در گونه های زرقانی، بیرجندی، قصرانی، کلیمیان یزد، دزفولی است ، که به معنای ظرف سفالین و منقل برای تهیه ی آتش آمده و در یزدی نام نوعی ستون است که در بالای آن آتش روشن میکنند و در میان مساجد ساخته شده است. kollu در گویش سیرجانی به معنای قرص کوچک نان و در گونه ی شهر بابکی در ترکیب با واژه ی bad به معنای گرد باد و در سمنانی همین واژه با همین ساختار به معنای کوزه ی سفالی است.
۷ ایزدبانوی بزرگ موسوم به کالی
کالی ایزد بانوی بزرگ و همسر شیوا یکی از نامهای ایزدبانوی بزرگ در هند است. و هنوز در هند بانوی اسطورهای جهان تصور میشودکه خاستگاه آن به دوران نوسنگی برمیگردد ( گلن،۱۲: ۱۹۹۱).
کالی در هند از الهگان توده ی مردم است که چون نیروی مادری جهان ظاهر میشود. ( ک.م.سن، ۱۳۷۵ : ۷۴). گلن در جای دیگر از کتاب خود تاکید کرده که این ایزد بانو منحصر به هند نیست (۱۳: ۱۹۹۱ ).
۱-۷ کالی و ارتباط او با واژه های گردآوری شده
واژه های بررسی شده نشان میدهد. شباهت بین آنها نمیتواند تصادفی باشد و نشان از اعتقاد به باور پرستش یا آیینی در ارتباط با ایزد بانوی بزرگ، احتمالا با نام “کالی” در این سرزمینها و نامگذاری بر اساس نام او دارد. در واقع گذشته از شباهت آوایی این نامها با نام کالی همه ی این مقولههای یاد شده در ارتباط با ایزدبانوی بزرگ قرار میگیرند و او نماینده ی آنها است.
نان براساس باورهای کهن هدیه ی ایزد بانوی بزرگ و خدای زمین است و شکل آن نیز گرد است زیرا دایره نیز نماد این ایزد بانوست ( گلن، ۱۳:۱۹۹۱). بدینسان تمام نام های نان که در اینجا فهرست شده و بویژه گرد بودن شکل آنها این نظر را تایید میکند، زیرا ویژگی گردی از عنصرهای اصلی ایزد بانوی بزرگ است که موکل کشاورزی نیز است. ایزدبانوی غله با خوشه های گندم و نیز خیش، شاخ وفور نعمت و … از نمادهای کشاورزی است (کوپر، ۲۹۱:۱۹۹۳ ). گذشته از آن از نمادهای نان این است که مونث تصور شده است ( کوپر، ۱۹۹۳:۳۶۲).
۳-۷گردی و ایزد بانوی بزرگ
دایره نماد ایزد بانوی بزرگ است. شکل بیشتر نان ها گرد است. ( گلن۱۳: ۱۹۹۱). دایره یا « لایتناهی» نمادی است مؤنث در تضاد با « محدود» مستقیم، مذکر، نیروی آفریننده ی پدرانه. دایره های کوچک روی ظرف قربانی مظهر کلوچه یا نان فدیه است.( کوپر ۱۴۰: ۱۹۹۳۰). بنابراین با توجه به آنچه گفته شد واژه هایی که به نوعی نماد گردی و نیز کروی بودن هستند در ارتباط با ایزدبانوی بزرگ قرار میگیرند.
۴-۷ارتباط ظروف ( کوزه) با کالی ایزد بانوی بزرگ
گلدان ( کوزه و بطور کلی ظرفهای) انسان انگارانه متعلق به دوران نوسنگی نشان دهنده ی ایزد بانوی آسمان است که میتوانسته باعث بارش باران شود. شئءای که که دارای این انگاره ی ترسیمی است، یعنی ظرف یا کوزه نیز از لحاظ معنایی هم با باران مربوط است. ایزد بانویی که در آسمان جای دارد همانند ظرف رطوبت تصور میشده است، به همین دلیل ظرف نگهداری آب هم به سان ایزد بانو تصور میشده است، تصور اینکه ظروف با نقش ایزد بانو پیوند دارند ، با دهانه ی گردشان نیز تایید می شود. ( گلن، ۱۲: ۱۹۹۱)
در اینجا نیز ایزدبانوی بزرگ، کالی رد خود را در گویش ها و زبان های ایرانی به جا گذاشته است. در فهرستی که مربوط به کوزه است تمام نام ها شباهت آوایی چشمگیری با نام کالی دارند. گذشته از آن سبو و تنگ آب و پارچ نماد آب های کیهانی؛ مادر کبیر؛ اصل پذیرنده ی مونث؛ پذیرش، و باروری قلب هستند ( کوپر۱۹۲: ۱۹۹۳
۵-۷رنگ سیاه و سیاهی رنگِ کالی
از دیگر مفاهیمی که بر اساس داده های این مقاله می توان آن را به ایزد بانوی بزرگ و در اینجا به کالی منسوب دانست رنگ سیاه است. سیاهی از ویژگی های اصلی کالی به شمار می رود سیاهی کالی برطبق یکی از اسطورهها به سبب آن است که از سیاهی خشم چهره ی دئوا به دنیا آمده است. ( فرهنگ اسطوره، ۱۹۹۰).Kali که با نام kalika نیز شناخته میشود از ایزدان هندو است که با مرگ و ویرانی ارتباط دارد. Kali صورت مؤنث kāla به معنی « سیاه، رنگ تیره» است Wikipedia)). کوپر( ۱۷۲:۱۹۹۱) سیاهی را نماد تاریکی آغازین؛ غیر متعین؛ خلاء؛ شر؛ ظلمت مرگ؛ شرم و … تداعیگر جنبه ی تیره ی مادر کبیر آورده، مخصوصا در نقش کالی (kali ) کسی که سیاه ( kala) است.
نتیجهگیری
بارها به اهمیت گویش ها در زمینه های مختلف بویژه ریشه شناسی و واژه گزینی اشاره شده است. اما استفاده از گویش شناسی تنها در مواردی که نام برده شد کافی نیست . گویش ها امکانات بالقوهای را در اختیار می گذارند که می توان استفاده های بسیار گسترده تری از آنها کرد. گویش شناسی به سبب حفظ واژه ها و اصطلاحات بسیار کهن نسبت به زبان های رسمی قادرند درباره ی تفکر اقوام کهن و شیوه ی زندگی آنها اطلاعات و آگاهی ها مفیدی در اختیار بگذارند. آنگاه که گویش شناسی در کنار دیگر رشته های علمی مانند انسان شناسی، اسطوره شناسی که به بررسی باورها و آیینها میپردازند همراه شود گذشته از کشف خاستگاه ها و ریشه های واژهها میتواند پاسخگوی چرایی آنها نیز باشد و رویکردهای نظری تاز ای در ارتباط با خاستگاه فرهنگ را ایجاد کند. باور به ایزد بانوی بزرگ در همه ی فرهنگ های کهن هندو اروپایی، سامی و غیره به شکل گسترده ای رواج داشته است. بنابراین اقوام کهن بسیار تحت تاثیر و تابع این باور بودهاند. یکی از راه های نفوذ و نشان دادن این باورها گویشها است.
در زبان ها و گویش های ایرانی واژه هایی شامل نام های اشیاء، پدیده ها و مفاهیم وجود دارد مانند نام برخی از نان ها، خوشه های گندم، ظروف، و نیز مفاهیمی مانند گِردی و رنگِ سیاه که در نگاه نخست هیچگونه پیوندی میان آنها دیده نمی شود. اما تمام آنها تحت تاثیر باور به ایزد بانوی بزرگ و صورتِ دیگر این ایزد بانو به نام کالی که هم اکنون فقط در هند باور رایجی است، نام گذاری شده اند. این نام ها گذشته از شباهت آوایی، شباهت معنایی گسترده ای با یکدیگر دارند. اشتراک دیگر آنها همان باور به ایزد بانوی بزرگ و آن مقوله های است که این ایزد بانو موکل آنهاست و در نتیجه می توان گفت که این نامگذاری ها بر اساس نام او بوده است.
این شباهت و اشتراک نشان می دهد، روزگاری بسیار بسیار دور باور به کالی درسرزمین های هند و اروپایی عمیقا رواج داشته است. این نظریه را یافتن تعدادی از معادل های روسی با نمونه هایی که در زبان ها و گویش های ایرانی آمده، نیز تائید کرده است.
این مطلب خلاصه ای است از مقاله ای با عنوان “حضور ایزدبانوی بزرگ در زبان ها و گویش های ایرانی”، در مجله گویش شناسی، ضمیمه نامه فرهنگستان به شماره ۶، ۱۳۸۷، به چاپ رسیده و سپس برای تجدید انتشار به انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.