انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بایستگی های احراز نقش فرا ملی برای کلانشهرهای ایران

مظفر صرافی، ناصر عظیمی

در طی تاریخ، فراروئیدن شهر به مقیاس کلانشهری با اتکاء به مرکزیت و منابعی فراتر از منابع حوزه نفوذ مستقیم رخ داده است. امروزه جثه غول پیکر کلانشهرهای کشورهای درحال توسعه برای پایداری و تغییر نقش از شهری انگلی و مصرف گرا به شهری مولدو توسعه گرا، نیازمند احراز کارکردهائی برآمده از حوزه های فراملی می باشند. ابرفرایند جهانی شدن در این راه فرصت هائی (هرچند همراه تهدیدهائی) برای کلانشهر ها فراهم

بایستگی های احراز نقش فرا ملی برای کلانشهرهای ایران

مظفر صرافی[۱] – ناصر عظیمی[۲]

چکیده:

در طی تاریخ، فراروئیدن شهر به مقیاس کلانشهری با اتکاء به مرکزیت و منابعی فراتر از منابع حوزه نفوذ مستقیم رخ داده است. امروزه جثه غول پیکر کلانشهرهای کشورهای درحال توسعه برای پایداری و تغییر نقش از شهری انگلی و مصرف گرا به شهری مولدو توسعه گرا، نیازمند احراز کارکردهائی برآمده از حوزه های فراملی می باشند. ابرفرایند جهانی شدن در این راه فرصت هائی (هرچند همراه تهدیدهائی) برای کلانشهر ها فراهم نموده است. در حالیکه بنا بر راهبردهای کلان توسعه کشور انتظار می رود که کلانشهرهای کشور نقش فراملی برجسته ای داشته باشند، وضعیت کنونی آنها چنین انتظاری را برآورده نمی سازد؛ هرچند بر اساس این پژوهش، کلانشهرهای ایران قابلیت بالای جغرافیائی و ظرفیت های نهفته اجتماعی- اقتصادی برای احراز نقش فراملی و پیشتازی توسعه ملی را دارا می باشند. بروز مزیت های نسبی آنها به افزوده شدن مزیت های رقابتی (همچون حکمروائی شایسته، ایجاد زیرساخت های پیشرفته ارتباطی- اطلاعاتی، ارتقای کیفیت زندگی و بهبود مناسبات بین المللی) نیازمند است. در این ارتباط، مجموعه ای از راهکارهای تحقق نقش فراملی کلانشهرهای ایران برای ارتقای جایگاه جهانی کشور در پایان نوشتار ارائه شده است.

کلید واژه ها: کلانشهر ، شهر جهانی، جهان شهر، نقش فراملی، ایران.

مقدمه و بیان مسئله:

نخستین بخش قانون برنامه چهارم توسعه کشور (۱۳۸۴-۸۸) با سرلوحه “رشد اقتصاد ملی دانائی محور در تعامل با اقتصاد جهانی” آغاز می شود و در ادامه به روشنی ذهنیت معماران برنامه کلان توسعه کشور را نشان می دهد که دست یابی به رشد اقتصاد ملی را در گرو توسعۀ دانائی– محوری[۳] می دانند. پیش از تدوین برنامه چهارم، در سند “چشم انداز جمهوری اسلامی در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی” نیز تصریح شده بود: “ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل.”

از مهمترین راه های کسب این جایگاه نخست اقتصادی و علمی در سطح منطقه و برقراری تعامل سازنده جهانی، ایفای نقش فراملی کلانشهرهاست که در چشم انداز بلندمدت تهران نیز به آن اشاره شده است: ” شهری دانش پایه، هوشمند و جهانی… با عملکردهای ملی و جهانی.” (سایت معاونت شهرسازی و معماری وزارت راه و شهرسازی) . در این ارتباط، در بند ۲ ماده- ۱ ضوابط ملی آمایش سرزمین مصوب هیئت دولت در سال ۱۳۸۳ نیز آمده است: ” تغییر نقش و عملکرد شهر تهران به عنوان مرکزی با عملکرد بین‌المللی و شهرهای اصفهان، مشهد، تبریز، شیراز، اهواز و کرمانشاه به عنوان مراکزی با عملکرد فراملی برای پوشش خدماتی در حوزه‌های جغرافیایی و یا عملکردی خاص”.

با چنین تفکر و ترسیمی از راهبرد توسعۀ کشور، طرح “چگونگی استفاده از قابلیت و توان کلانشهرها در جهت تقویت نقش فراملی و ارتقای جایگاه بین المللی کشور” در راستای تحقق بند “ب” ماده ۷۵ قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی از طرف موسسه عالی آموزش وپژوهش سازمان مدیریت وبرنامه ریزی (به عنوان کارفرما) به مجری این طرح واگذار شد. طبق این ماده: ” سازمان مدیریت وبرنامه ریزی کشور مکلف است با همکاری سایر دستگاههای اجرایی ذیربط به منظور بهره گیری از قابلیتها و مزیت های سرزمین در راستای ارتقای نقش و جایگاه بین المللی کشور وتعامل موثر در اقتصاد بین المللی، راهبردها و اولویت های آمایشی ذیل را در قالب برنامه های اجرایی از ابتدای برنامه چهارم به مرحله اجرا در آورد.” در زیر مجموعۀ این ماده آمده است: ” ب- استفاده مناسب از قابلیت و توان کلانشهرها در جهت تقویت نقش فراملی و ارتقای جایگاه بین المللی کشور از طریق تقویت مدیریت توسعه، برنامه ریزی و اجرا در این شهرها، تعیین حوزه عملکردی فراملی و بین المللی هر یک و انتقال همزمان وظایف ملی و منطقه ای آنها به سایر شهرها.” (معاونت پژوهش، تدوین و تنقیح قوانین و مقررات، ۱۳۸۳، ۷) این نوشتار فشرده ای از نتایج پژوهش گفته شده است که طی سه سال توسط کارشناسان این طرح تهیه و به تصویب موسسه عالی آموزش و پژوهش قرار گرفته است[۴].

کلانشهرها در کشور ما همچون روند مسلط جهانی، رشد شتابانی را تجربه کرده اند. این رشد برای برخی در مرحله خیزش و برای برخی دیگر در مرحله رکود و کاهش قرار دارد که در هر حال همچنان میزان افزایش جمعیت آن ها، فراتر از امکانات پاسخگوئی به نیازها بوده و رشد کمی بر توسعه کیفی آنها، پیشی گرفته است. در این گذر، بزرگترین آن ها یعنی تهران به بلوغی رسیده که رشد آن در بیست و پنج سال اخیر به شدت کاهش یافته و در واقع به لحاظ دموگرافی با وجود نرخ رشد مثبت و افزایش مطلق جمعیت، مهاجر فرست محسوب می شود و در عوض سهم بیشتر رشد به منطقه پیرا کلانشهری منتقل شده است. (مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران، ۱۳۸۰) در مورد کلانشهرهای دیگر (بر مبنای حدود یک میلیون نفر جمعیت و بیشتر، شامل: مشهد، اصفهان، تبریز، شیراز، کرج، قم، و اهواز)، وضعیت تا حدودی متفاوت است؛ به این معنی که همچنان رشد شتابان بیشتری در درون محدوده شهری مشاهده می شود که شاهد کاهش تدریجی میزان رشد جمعیت در این کلانشهرها نیز هستیم. در هر حال مشکلات تامین اشتغال، کمبود درآمد شهرداری ها و سرمایه گذاری برای پوشش و ارتقای خدمات شهری و بهبود کیفیت زندگی، از مهمترین مسائل اداره کلانشهرهای ایران است.

اما از نگاهی کلان، رشد اقتصادی مستقل از نفت و گسترش صادرات غیر نفتی، از محورهای راهبردی توسعه کشور است. به سخن دیگر می توان گفت کشوری که با حداقل تلاش به سهولت، سالیانه به ده ها میلیارد دلار نفتی دست می یابد، نباید تنها به “خرید مایحتاج” روی آورده و از ظرفیت سازی برای کاهش فاصله عقب ماندگی غافل بماند. در این ظرفیت سازی، استفاده از فرصت های جهانی گریز ناپذیر است که برای تحقق آن، تجارب بین المللی گویای ایفای نقش ویژه کلانشهر همچون پایگاهی برای تبادل جهانی است. در واقع هدف این است که برای توجیه اجتماعی– اقتصادی مقیاس عظیم کلانشهر، باید نقش و کارکردهائی فراتر از سطوح منطقه ای و ملی وجود داشته باشد تا تنها مصرف کننده نبوده و همچون موتوری مولد در حوزه اقتصاد ملی و دستیابی به استاندارهای فنی، تکنولوژیکی واجتماعی عمل کند. از مهمترین مسائل کلانشهر های ایران این است که متناسب با جثه فربهشان، از قابلیت “جرم بحرانی”[۵] آن بهره برده نمی شود؛ امری که در واقع با احراز کارکردهای فراملی راهگشائی می شود.

از این رو، طرح مسئله این پژوهش از یک سو به نیاز کلانشهرهای کشور به سرمایه گذاری و درآمد و ایجاد اشتغال باز می گردد و از سوی دیگر، چگونگی ایفای نقش پیشتاز کلانشهرها برای ارتقای توسعه کشور در جهان را مد نظر دارد. این پژوهش با روش تحلیلی- اسنادی به رشته تحریر در آمده است و با استفاده از مطالعات اسنادی به مرور متون مرتبط با موضوع پرداخته و اطلاعات و شواهد در این زمینه گرد آوری، تحلیل و سپس جمع بندی شده و در انتها نیز کوشش به عمل آمده تا در پرتو مبانی نظری، راهکارهائی ارائه نماید.

مفهوم کلانشهر:

استفاده از واژه کلانشهر یا “متروپلیس” به قرن‌ها پیش باز می‌گردد که گاه برای پایتخت امپراطوری‌ها (مانند رم، پکن و قسطنطنیه) و گاه برای مراکز بزرگ شهری با بازرگانی بین المللی (مانند ونیز، هنگ‌کنگ و بارسلون) به کار برده می‌شد لیکن استفاده رایج و امروزی مفهوم کلانشهر از انقلاب صنعتی به بعد و به ویژه از قرن بیستم میلادی متداول شده است. در علوم سیاسی نیز با طرح نظریه وابستگی از اواخر دهه ۱۹۶۰ توسط نومارکسیست‌ها، معنای دیگری به عنوان ”مرکز (متروپل) در برابر پیرامون“ در فضای ملی و یا جهانی با بار منفی به کار برده شد که بیش از ویژگی‌های جغرافیایی سکونتی آن، روابط ناشی از اقتصاد و جغرافیای سیاسی مورد تأکید بود.

اصطلاح کلانشهر در متون تخصصی شهری ایران معادل اصطلاح “متروپولیس”[۶] ترکیبی از دو واژه لاتین Metr (مادر ) و Polis ( شهر ) یا به عبارتی “مادر شهر” است؛ (سایت ویکیپدیا) لیکن از آنجا که برآمده از نظریه وابستگی در متون توسعه و اقتصاد سیاسی، مادرشهر و اقمار – مرتبط با مدل مرکز و حاشیه– به کار گرفته شده است، مناسب تر است که در متون تخصصی برنامه ریزی شهری از واژه متفاوتی استفاده شود. در بسیاری موارد منظور از کلانشهر ، شهر بزرگی با حداقل یک میلیون نفر جمعیت، در رأس هرم سلسله مراتبی سکونتگاههای یک منطقه یا کشور، واجد مرکزیتی اقتصادی– سیاسی در مقیاس منطقه ای یا ملی است. (Witherick 2001, 168) در مقاله حاضر با پذیرفتن این تعریف، اضافه می شود در کلانشهر، بالاترین سطوح قدرت سیاسی، ارائه خدمات، تمرکز فعالیت ها و تراکم جمعیت نیز مشاهده می‌شود که نیز این مرکز از روابطی گسترده و حیاتی با دیگر مراکز جمعیتی در مقیاس ملی و اغلب با جهان برخوردار است. در صورت وجود جمعیتی بیش از ده میلیون نفر برای کلانشهر، از اصطلاح ابر شهر (Mega-city) استفاده می‌شود[۷].

منطقه کلانشهری[۸]، محدوده‌ای گسترده‌تر از کلانشهر و در پیرامون آن است که به طور عمده، تراکم و پراکندگی و پویایی کاربری‌های زمین در آن برآمده از تعامل عملکردی با کلانشهر به صورت یک سیستم روزانه شهری(DUS)[9] ظاهر می شود. از این رو، نبض تحولات مراکز جمعیت و فعالیت در منطقه کلانشهری به اعتبار وجود کلانشهر می تپد. مرزهای منطقه کلانشهری در ابتدا با معیار تفاوت چشمگیر بافت کالبدی، حجم و تواتر جریان‌های دو سویه انسان، کالا، خدمات و اطلاعات نسبت به دیگر نواحی تعیین می‌شود و دیگر معیارها همچون همگونی منطقه جغرافیایی و حوزه‌های مشترک منابع طبیعی و شدت پیوندهای اقتصادی ـ اجتماعی نیز به کمک گرفته می‌شود.

مبنای تشکیل منطقه کلانشهری به گسترش فناوری‌های ارتباطی در شهر بازمی‌گردد. خطوط راه‌آهن و تراموا، امکان سکونت در کریدورهایی با فاصله از مرکز شهر را فراهم ساختند که بعدها با فراگیر شدن خودرو شخصی، حومه‌های وسیعی برای استقرار ساکنان شهرها و نیز کارخانجات بزرگ در دسترس قرار گرفتند. گاه این منطقه متشکل از مجموعه‌ای از مراکز زیست و فعالیت و ارتباطات همبسته آنها حول یک کلانشهر است که به ‌نام مجموعه شهری (Urban Agglomeration) نامیده می‌شود و گاه به مجموعه ای گفته می شود که بینابین چند شهر بزرگ و مستقل لیکن در تعامل و تداخل با یکدیگر است که به ‌نام خوشه یا منظومه شهری (Conurbation) نامیده می‌شود.

به لحاظ تعداد ، آمار حکایت ازآهنگ افزایشی بسیار سریع دارد و تعداد شهرهای بالای یک میلیون نفر جهانی در سال ۱۹۵۰ که برابر ۷۵ شهر بود به بیش از ۴۰۰ شهر درسال ۲۰۰۸ رسیده است . تعداد شهرهای بالای یک میلیون نفر در سال ۲۰۲۵ بالغ بر ۶۰۰ شهر پیش بینی می گردد. در بین کلانشهرهای بالای یک میلیون نفر ،تعداد ۱۸ شهر در سال ۲۰۰۵ جمعیتی بیش از ۱۰ میلیون نفر را در بر داشته اند. (UNDESA 2008, 220)

مبانی نظری

بدون شک امروزه، پس از کشورها، مهمترین واحدهای فضائی فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی بشر، کلانشهرها می باشند. کلانشهرها در پیوندهای فضایی نوینی، قلمروهای پیوسته و گسسته گسترده ای به وجود آورده و به محور های گردش توسعه به دور خود بدل شده اند. شاید با اطمینان بتوان گفت که در تمامی کشورهای گیتی، سهم در تولید ملی کلانشهرها به مراتب بیش از سهم جمعیت آنهاست.(Zhang 2010, 57) [10] در ایران نیز برای نمونه بر اساس آمار حساب های منطقه ای در برابر سهم حدود ۱۹ درصدی جمعیت استان تهران از جمعیت کشور (که تقریبا متطقه کلانشهری تهران است) ، سهم از تولید ناخالص داخلی بدون نفت حدود ۳۴ درصد کشور محاسبه شده است (سایت ایسنا به نقل از مرکز آمار ایران) و به عبارت دیگر سهمی نزدیک به دوبرابر سهم جمعیتی استان. اهمیت یافتن نقش کلانشهرها بیش از هر چیز معطوف به فرایند جهانی شدن اقتصادی[۱۱] است که مهمترین نیروهای پیش برنده آن عبارتند از:

اقتصاد دانائی محور و شیوه تولید اطلاعاتی [۱۲] (کاستلز ۱۳۸۴) که با ازدیاد سهم در تولید ناخالص داخلی، اشتغال و ارزش افزوده طی دهه های اخیر جهان همراه است که ” اقتصاد بدون وزن”[۱۳] را موجب شده است. (Giddens 1994)
فناوری اطلاعاتی- ارتباطی[۱۴] که امکانات نوین، فراگیر و ارزان را برای کاهش فاصله فیزیکی و زمانی در تبادلات الکترونیک فراهم کرده است[۱۵] که ” اقتصاد بدون مرز”[۱۶] را شکل داده اند. (Ohmae 1990)
جایگزینی پسافوردیسم[۱۷] در سازماندهی تولید صنعتی که اجزای خوشه های پراکنده با مدیریت متمرکز و انعطاف پذیری مشتری- محور را در بر می گیرد. (Johnston et al. 2000)
نیروهای سه گانه برشمرده شده فضای جریان ها را در جامعه ای شبکه ای به تعبیر کاستلز (۱۳۸۴) به وجود آورده اند که حضور در گره گاه های این شبکه جریانی، بهره برداری از فرصت های نوین و احراز عملکرد جهانی را ممکن می سازد. اقتصاد جهانی، با تزریق سرمایه‌خارجی شکل می‌گیرد که رشد شتابان آن در بخش خدمات پشتیبان تولید‌[۱۸] تمرکز یافته است. اینگونه خدمات برخلاف انواع دیگر خدمات مجبور به استقرار در مجاورت مشتریان خود نیستند و تأمین کنندگان بسیار تخصصی با توان بالای خلاقیت و نوآوری نیاز دارند که در تعامل و ترکیب با یکدیگر بوده و به صورت خوشه‌ای در فضای برتر کلانشهری گرد هم می‌آیند.[۱۹]

ویژگی های کلانشهرهای گره گاهی در مطالعات وسیعی که طی دهه های اخیر در جهان انجام شده است، نشان می دهد[۲۰] که در خارج از نظام قدرت کلاسیک و سلطه جهانی در قرن گذشته،[۲۱] با تمهیدات هوشمندانه ای کلانشهرهائی توانسته اند در فضای جریان ها نقش آفرینی کنند و پیشتاز توسعه ملی کشور نیز شوند (صرافی ۱۳۸۱، احمدی ۱۳۸۸).

این گونه کلانشهرها، شهر جهانی و جهانشهر[۲۲] نامیده شده اند که در برخی منابع بنا بر نقش برتر جهانی اولی، بین این دو نام تفاوت قائل هستند (Short 1999). اصطلاح شهر جهانی نخستین بار توسط پاتریک گدیس ۱۹۱۵ در اثر کلاسیک او ” شهرها در تحول ” عنوان و تعریف شد. اما گدیس در تعریف خود بدون بیان ویژگی های مشخص ، تنها به منظومه‌های شهری اشاره نمود. بیش از ۵۰ سال بعد پیتر هال در کتاب خود ” جهان شهرها ” با نگاه تخصصی تری، آن ها را بر حسب چند نقشی بودن، چنین تعریف نمود:

شهرهای جهانی مراکز قدرت سیاسی ، ملی و بین المللی اند ؛
شهرهای جهانی مراکز سازمان های مرتبط با دولت اند ؛
شهرهای جهانی مراکز تجارت و کسب و کار ملی، بین المللی و فعالیت های اقتصادی مختلف اند؛
شهر های جهانی همچون مراکز ترانزیت کالا برای کشور متبوعه خود و کشورهای همسایه اند ؛
از این رو، شهرهای جهانی دارای مراکز بانکی، بیمه، خدمات مالی و پولی مرتبط با روابط تجاری و مالی و نیز مراکز فعالیت حرفه ای برتر در تمامی انواع آن هستند. این شهرها بسیاری از فعالیت های صنعتی گذشته خود را با خدمات پیشرفته پشتیبان تولید[۲۳] جایگزین می نمایند. (Hall 1966 & 2004)

اما اصطلاح و مفهوم شهرهای جهانی را نخستین بار جان فریدمن[۲۴] (۱۹۸۶) از طریق یک نظام سلسله مراتب جهانی که در آن نیویورک، لندن و توکیو ، مکان های برتر مفصل بندی مالی جهانی اند، توضیح داد و پس از او، ساسکیا ساسن ( ۲۰۰۱ ) به تشریح این سرکردگی با محوریت کانون های تولید خدمات پیشرفته در سلسله مراتب شهری جهان پرداخت که بطور فزاینده از تولیدات مادی و کالا مجزا می شوند. او می گوید پراکندگی فضایی وسیع تولید یا بین المللی شدن آن، بر رشد گره گاه ها یا کانون های مرکزی خدمات مدیریت اقتصادی تاثیر گذارده است و به میزانی قابل توجه در سال های اخیر موجب انتقال فعالیت های اقتصادی از مکان های تولیدی چون دیترویت و منچستر به مراکز مالی و خدمات سطح بالای تخصصی مانند نیویورک و لندن شده است . از این رو ، پراکندگی های جهانی تولید سبب شده است که خدمات مالی و مراکز اصلی مدیریتی شرکت ها ، به طور روزافزون در معدودی از شهرهای جهانی رده اول و دوم متمرکز شوند.

در همین ارتباط کاستلز (۱۹۹۸) پدیده شهری جدید را به عنوان “شهر اطلاعاتی”[۲۵] می نامد. نکات کلیدی در تعریف او، برخورداری از زیر ساخت های نوین ارتباطی ( شامل تکنولوژی اطلاعات، ارتباطات راه دور، حمل و نقل هوایی و سریع) و تسلط عملکردهای مالی و اقتصادی است. شهراطلاعاتی به مثابه وجه درونی شده یک سیستم شبکه ای جهانی از اقتصاد دانائی- محور[۲۶] است . در این شبکه ، شهرها در سلسله مراتبی از نظام تبادل اطلاعات و کارکردهای تعاملی و ابداعی آنها بر حسب ظرفیت شان در نظر گرفته شده اند که در فضای بی مکان جهانی با سلسله مراتبی از فعالیت ها و کارکردهای حاصل از شبکه و جریان های شهری جهانی در حال تعامل‏اند. جدول ۱، تعاریف این چهار پژوهشگر کلیدی را به طور خلاصه نشان می دهد.

در ادامه پژوهش های فضامندی[۲۷] نوین شهری، آلن اسکات (Scott, 2001) اصطلاح ” شهر- منطقه جهانی”[۲۸] را به مثابه کانون های فضایی در اقتصاد جهانی مطرح کرد. مطالعات او نشان می دهد این منطقه ها بدل به عاملین سیاسی در صحنه جهانی شده اند و به مثابه موتورهای اصلی اقتصاد جهانی عمل می نمایند. او با اشاره به شکل گیری نومنطقه گرایی[۲۹]، ریشه تحولات نوین کلانشهری را در شکل گیری منظومه های پراکنده ای از مراکز متراکم تجمع نیروهای انسانی درسراسر جهان می داند و باور دارد ویژگی های محلی و پویایی های درونی آن ها، به دلیل تاثیرات جهانی شدن دستخوش دگرگونی های اساسی می شوند. پس اگر مفهوم شهر جهانی را بر پایه ارتباط و اطلاعات خارجی بدانیم، مفهوم شهر- منطقه، بر پایه ظرفیت های تبادلاتی برای برقراری ارتباطات داخلی است. یک شهر- منطقه جهانی ، را می توان یک شهر – منطقه با مقیاس ارتباطی- اطلاعاتی گسترده دانست که شبکه خارجی آن، مقیاسی جهانی (فضای جریان ها) و شبکه داخلی آن، منطقه ای وسیع (فضای مکان های همبسته) را زیر پوشش خود دارد (مهدیزاده ۱۳۸۳، احمدی ۱۳۸۸).

گروه مطالعه جهانی شدن و جهان- شهرها (GaWC) در دانشگاه لابورور با هدایت پیتر تیلور و جان بیورستاک، پژوهش در مورد شهرهای جهانی را در چارچوب سلسله مراتب جهانی بسط داده و به چهار رده شهرهای آلفا ، بتا ، گاما و شهرهای در حال ظهور تقسیم کرده اند. پایه ارزیابی GaWC رقابت جهانی موسسات خدمات رسانی بوده که همگی شعباتی در دیگر شهرها و کشورها داشته اند[۳۰] (Hall 2004). در این رده بندی، در راس شهرهای جهانی، شهرهای رده آلفا با ۵ میلیون و یا بیشتر جمعیت در داخل مرزهای اداری (محدوده قانونی) خود و بیش از ۲۰ میلیون جمعیت در نواحی پیرامونی ، اما با امکان خدمات رسانی کامل و موثر به قلمروهای بسیار بزرگ جهانی هستند که لندن ، نیویورک و توکیو را شامل می شود و پاریس در مرز این رده به همراه کلانشهرهای شیکاگو، فرانکفورت ، هنگ کنگ ، لس آنجلس ، میلان و سنگاپور به عنوان شهرهای جهانی کمابیش هم سطح بعدی قلمداد شده اند.

جدول ۱- مقایسه ویژگی های شهرهای جهانی از نظر چهار متفکر کلیدی

هال (۱۹۶۶)

فریدمن (۱۹۸۶)

ساسن (۱۹۹۱)

کاستلز (۱۹۸۹)

مراکز اصلی قدرت سیاسی
مراکز ملی تجارت و کسب و کار
گره‏گاه‏های اصلی شبکه حمل و نقل
مراکز مالی و بانکی
مراکز خدمات تخصصی
تمرکز بالای درآمد زیاد
مکان ازدحام و تجمع جمعیت
انسجام در اقتصاد جهانی؛ انسجام کارکردها در تقسیم جدید فضایی نیروی کار بین المللی
مبادی مفصل بندی تولید و بازار
کارکردهای کنترلی جهانی انعکاس یافته بر ساختار و پویایی های بخش های اقتصادی و اشتغال
محوطه های اصلی برای تمرکز و انباشت سرمایه بین المللی
مقصد مهاجرت های بومی و بین المللی
قطبی شدن فضایی و طبقاتی
تولید کنندگان ارزش های اجتماعی
مکان و محل افزایش سریع توان و ظرفیت مالی دولت
مراکز راهبردی کنترل سیاسی – اقتصادی و تاثیر گذار بر بازار و تولید جهانی
گره گاه های کارکردهای فرماندهی برای مدیریت و تنظیم فضای جدید اقتصادی
محل استقرار کارکردهای دفاتر مرکزی شرکت های چند ملیتی و رشد خدمات شرکتی پیشرفته
محوطه هایی برای تولید خدمات برتر برای شرکت ها
مراکز ابداع و نوآوری
مراکز تولید پسا صنعتی
محوطه هایی برای خدمات مالی و تخصصی پشتیبانی تولید و کسب و کار
محل استقرار بازارهای ملی و بین المللی که شرکت ها و دولت ها می توانند ابزار و خدمات تخصصی را از آنها خریداری نمایند
تراکم بسیار زیاد انسانی
گره‏گاه‏های اقتصاد جهانی در فضای جریان ها
تمرکز جهت دار ، مولد و مدیریت شده کارکردهای بالاترین سطح
تعیین خط مشی هاو سیاست های حقیقی قدرت از طریق جامعه شبکه ای شده
کنترل رسانه ای
ظرفیت نمادین برای تولید و پیام رسانی
توانایی ارتقاء و تقویت صرفه جویی های انباشت

ماخذ یراساس: Scott 2001 & Lin Ye 2004

پس از این رده، کلانشهرهای دیگر ی هم صلاحیت شهرهای جهانی در رده بتا و گاما را یافته اندکه دارای ۱ تا ۵ میلیون جمعیت و بیشتر در نواحی شهری خود بوده ، مجری کارکردهای خدماتی جهانی برای خدمات معین تخصصی (خدمات مالی و بانکی ، نوآوری و و طراحی لباس ، خدمات فرهنگی ، خدمات رسانه گروهی ) و طیف تقریبا کاملی از کارکردهای مشابه برای قلمروهای ملی یا منطقه ای هستند.[۳۱] در آخرین رده (شهرهای در حال ظهور)، شهرهای منطقه ای هستند که به طور عموم دارای جمعیت کمتر از ۱ میلیون نفرند ولی خصوصیات ویژه برخی از این شهرها سبب شد تا گروه GaWC آنها را در رده بندی “پدیده شهر جهانی در حال ظهور ” رده بندی نماید.[۳۲]

فشرده سخن این که در طول تاریخ، فرا روئیدن شهر به مقیاس کلانشهری با اتکاء به منابعی فراتر از منابع حوزه نفوذ مستقیم آن رخ داده است. به سخن دیگر، تنها در صورت امکان وجود روابطی مستمر در سطحی گسترده‌تر از منطقه بلافصل، شاهد ظهور و پایداری کلانشهر می‌توان بود. امروزه جثه غول پیکر کلانشهرهای کشورهای در حال توسعه برای پایداری و تغییر نقش و محتوا از شهرهای انگلی و مصرف‌گرا به شهرهای مولد و توسعه گرا، نیازمند احراز کارکردهایی برآمده از حوزه‌های فراملی و جهانی می‌باشند. فرآیند جهانی شدن اقتصاد در این راه فرصتهایی (هرچند همراه تهدیدهایی) فراهم نموده است که در تجارب جهانی، نمونه‌هایی با تراز مثبت از جمع منافع و مضار جهانی شدن را می‌توان مشاهده نمود (Friedmann 2002). این امر بیانگر آن است که بنابر سیاستگذاری فعال، امکان تراز مثبت وجود داشته و تراز منفی، سرنوشت محتوم کلانشهرهای کشورهای در حال توسعه برای آن ها نیست.

کلانشهر که روزگاری شریان‌های حیاتی آن به مناطقی عمدتاً درون مرزهای ملی پیوند می‌خورد، اینک نیازمند احراز موقعیتی گره‏گاهی در جریان‏ها و شبکه‌های عمدتاً فراملی است تا پویایی و پایائی اقتصاد و جامعه‌اش را تضمین نماید. بدون درک آنچه در جهان و به ویژه جهانی شدن اقتصاد می‌گذرد، نمی‌توان تحولات کلانشهری را درک نمود. اقتصاد دانایی ـ محور که ثروت و ارزش افزوده را در اندیشه و اطلاعات می‌جوید، مکان هندسی استقرار خود را در کلانشهرهایی می‌گزیند که دارای مزیت رقابتی[۳۳] (و نه مزیت نسبی) در قیاس با دیگر کلانشهرها بر پهنه گیتی هستند؛ مزیتهایی که برآمده از پیشرفته‌ترین زیرساخت‌های ارتباطی و اطلاعاتی در کنار تسهیلات وکیفیت زندگی برتر و نیز حکمروائی شایسته[۳۴] و وجود ثبات سیاسی و امنیت اجتماعی است.

بنابراین در نخستین نتیجه‌گیری برای ایجاد نقش فراملی برای کلانشهرها باید به عواملی توجه نمود که در خلق زمینه‌ها و شرایط احراز این نقش یاری می‌رسانند و در این مورد، بخش‌های دولتی و عمومی باید برای ایجاد و گسترش کمی و کیفی تأسیسات زیربنائی، مناسبات بین المللی، تسهیلات اجتماعی و برقراری حکمروائی شایسته ، تلاش و تاکید ویژه‌ای بنمایند.

سرانجام یادآور می شود درکنار فرصت های احراز نقش فراملی برای کلانشهر، تهدیدهایی وجود دارد که از یک سو متوجه مسایل اجتماعی و به ویژه دو سطحی‌شدن شهر و منطقه است و از سوی دیگر متوجه مسایل زیست محیطی و القای الگوهای تولید و مصرف ناپایدار می‌باشد (Sassen 1998). در این موارد نیز تجارب جهانی حاکی از مواردی است که با تدبیر و درایت در بکارگیری همزمان سیاستهای اجتماعی و ملاحظات زیست محیطی، می‌توان تهدیدها را به حداقل رساند. در این ارتباط، نیاز به برنامه‌ریزی برای پیوندهای اجتماعی ـ اقتصادی مابین مرکز کلانشهری با دیگر مراکز سکونتگاهی منطقه کلانشهری است تا در منظومه‌های همبسته‌ای، نشت منافع توسعه جدید صورت پذیرد و نقش کلانشهر در تسری نوآوری‌ها و تشریک درآمدها با اقتصاد ملی و محلی جامه عمل پوشاند. در این نتیجه‌گیری، برقراری پیوندهای منطقه‌ای کلانشهر و دیگر نواحی و جلوگیری از “بروز جزیره مدرن پیشرفته در صحرای سنتی عقب ماندگی” ضروری است (صرافی ۱۳۷۹).

یافته‏ها: چالش‏های کلانشهری ایران

نخست لازم است گفته شود که بر خلاف باور رایج، نرخ رشد و نسبت جمعیت کلانشهرها (در محدوده قانونی) به جمعیت شهری کشور در حال کاهش است و تهران در میان کلانشهرها از بیشترین کاهش برخوردار بوده است. سهم ۸/۴۳ درصدی جمعیت پنج کلانشهرتهران، مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز از جمعیت شهری کشور درسال ۱۳۵۵ به۱/۲۹درصد در سال ۱۳۹۰ افت کرده است. در این بین، سهم شهر تهران که در سال ۱۳۵۵ از جمعیت شهری کل کشور ۶۵/۲۸ درصد بود، درسال ۱۳۹۰ به ۲/۱۵ درصد کاهش یافت. سهم چهار شهر دیگر ابتدا در سال ۱۳۶۵ از ۱۲/۱۵ سالِ ۱۳۵۵ به ۱۹/۱۵ درصد افزایش و سپس در سال ۱۳۹۰ به ۹/۱۳درصد کاهش یافت.

در میان این کلانشهرها ، کلانشهر تهران و اصفهان کمابیش دارای نرخ های رشد کاهنده و کلانشهرهای مشهد ، تبریز و شیراز تا سال ۱۳۶۵ دارای نرخ رشد فزاینده بوده اند. این رفتارعمدتا ناشی ازفعال بودن مجموعه شهری پیرامونی درکلانشهرهای تهران واصفهان وغیرفعال بودن بخش های پیرامونی در سه کلانشهر دیگر در این مقاطع است . برخلاف تهران ، چهار کلانشهر دیگر تا سال ۱۳۶۵ مهاجر پذیر و از آن سال به بعد با کاهش مهاجر پذیری روبرو بوده اند و باز هم بر خلاف باور‌های عموم، کلانشهرهای ایران چنان رشدی نداشته‌اند که ناموزونی بیشتر پراکنش جمعیت را پدید آورده باشند. تحول تعداد، نسبت ونرخ رشد کلانشهرهای کشور بین سال های۱۳۹۰ -۱۳۷۵ در جدول ۲ نشان داده شده است.

انذ

جدول شماره ۲: تحول تعداد، نسبت و نرخ رشد جمعیت کلانشهرهای کشور در سال‌های ۹۰- ۱۳۷۵

مراکز کلانشهری

۱۳۷۵

میانگین نرخ رشد سالیانه   ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵

۱۳۹۰

میانگین نرخ رشد سالیانه   ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰

میانگین نرخ رشد سالیانه  ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۰

جمعیت

(هزار نفر)

سهم از جمعیت کلانشهرها (درصد)

نسبت به جمعیت شهرنشین (درصد)

نسبت به کل کشور (درصد)

جمعیت

(هزار نفر)

سهم از جمعیت کلانشهرها (درصد)

نسبت به جمعیت شهرنشین (درصد)

نسبت به کل کشور (درصد)

تهران

۸/۶۷۵۸

۰/۴۶

۴/۱۸

۳/۱۱

۱/۱

۸۱۵۴

۴۲

۲/۱۵

۹/۱۰

۳/۱

۱/۳

مشهد

۴/۱۸۸۷

۹/۱۲

۱/۵

۱/۳

۶/۲

۲۷۴۹

۲/۱۴

۱/۵

۷/۳

۵/۲

۵/۴

اصفهان

۱۲۶۶

۶/۸

۴/۳

۱/۲

۵/۲

۱۷۵۶

۹

۳/۳

۳/۲

۲/۲

۶/۳

تبریز

۱۱۹۱

۱/۸

۲/۳

۰/۲

۱/۲

۱۴۹۵

۷/۷

۸/۲

۲

۵/۱

۴/۲

شیراز

۱۰۵۳

۲/۷

۹/۲

۸/۱

۲/۲

۱۴۶۱

۵/۷

۷/۲

۹/۱

۲/۲

۰/۴

کرج

۹/۹۴۰

۴/۶

۶/۲

۶/۱

۱/۱۳

۱۶۱۵

۳/۸

۳

۱/ ۲

۷/۳

۹/۸

اهواز

۹/۸۰۴

۵/۵

۲/۲

۳/۱

۳/۳

۱۱۱۲

۷/۵

۱/ ۲

۵/۱

۲/۲

۱/ ۴

قم

۷۷۷

۳/۵

۱/۲

۳/۱

۶/۳

۱۰۷۴

۵/۵

۲

۴/۱

۲/۲

۵/۴

جمعیت کلانشهرها

۱۴۶۷۹

۱۰۰

۹/۳۹

۴/۲۴

۸/۲

۱۹۴۱۶

۱۰۰

۲/۳۶

۸/۲۵

۹/۱

۵/۳

جمعیت شهرنشین کشور

۸/۳۶۸۱۷

—–

۱۰۰

۳/۶۱

۲/۳

۵۳۶۴۷

—-

۱۰۰

۴/۷۱

۵/۲

۱/۴

جمعیت کل کشور

۵/۶۰۰۵۵

—–

۱۰۰

۰/۲

۷۵۱۴۹

—–

—-

۱۰۰

۵/۱

۵/۲

 

محاسبه بر مبنای آمار سرشماری های عمومی نفوس و مسکن کشور (مرکز آمار ایران)

 

کلانشهرهای ایران به لحاظ احراز کارکردهای شهرهائی که جهانی محسوب می شوند، نتوانسته اند جایگاهی برای حضور در شبکه شهرهای جهانی داشته باشند. (محمدی ۱۳۹۰) این را می‌توان به عقب‌افتادگی و روزمرگی نظام‌های برنامه‌ریزی و مدیریت شهری تعبیر نمود که برای آن چاره‌اندیشی نشده است. مدیریت شهری به عنوان یک سطح مستقل از دولت در ایران شناخته شده نیست. سنت های دیرین و تمرکز درآمدهای سرشار نفتی در دست دولت مرکزی موجب تسلط بخش دولتی در تمام حوزه‌های اصلی جامعه (اقتصادی، اجتماعی، اداری، سیاسی و فرهنگی) شده و اداره محلی شهرها را نیز به رویکرد و بینش “حاکمیت شهری” از بالا بنا نهاده و فرامین دولتی در فقدان “حکمروایی شهری” و نگرش‌های شهروندمدار، فضای مدیریتی شهرها را تحت کنترل دولتی درآورده و با تضعیف حوزۀ عمومی، ابتکارات و بسیج منابع محلی را کاهش داده است.

درشرایط کنونی درک نافی و ناکافی بخش دولتی از توان کلانشهر و منطقه کلانشهری در ایجاد و زمینه‌سازی برای پذیرش و احراز کارکردهای ملی برای نقش‌آفرینی در فضای جهانی کاملا محسوس است. عدالت اجتماعی و ایجاد تعادل‌های منطقه‌ای با این تعبیر همراه شده است که پخش منابع و سرمایه‌ها و سهیم نمودن تک تک افراد در برخورداری از منابع و دستآوردهای توسعه ملی باید با تمرکززدایی (آن هم به معنای ضربه بر تمرکز!) کلانشهر تحقق یابد. در حالی که حداقل تا چند دهه آتی کلانشهرها در کشورهای در حال توسعه همچنان با رشد مواجه خواهند بود و لذا چاره در “شهرستیزی” و جنگ با کلانشهر نیست؛ بلکه چاره در هماندیشی برای اصلاح و تقویت کارکردهای کلانشهری در پیوند با اقتصاد جهانی و نیز پیشتازی توسعه ملی است. صِرف پخش منابع و پراکنش‌ مکانی، اگرچه می تواند جوابگوی بخش کوچکی از نیازهای ساکنان مناطق در فضای سرزمین باشد لیکن در بلندمدت وابستگی و درجازدن آنها را به همراه خواهد داشت.

در مبانی نظری استدلال شد کلانشهرها در جهان معاصر با ایفای نقش کارگزاری در دگرگونی اجتماعی[۳۵] برای تسهیل و درونی کردن روابط اقتصادی (UN Habitat 2011)، همچون یک میانجی و ” لکوموتیو توسعه ملی که واگن های دیگر نقاط و نواحی را می کشد”، می توانند عمل کنند. یکی از مهمترین عوامل تحدید کننده و موانع اصلی مناطق کلانشهری برای پذیرش کارکردهای فراملی، به محدودیت درک و تفکر راهبردی نسبت به نقش فراملی کلانشهرها درمیان سیاستگذاران، نخبگان سیاسی و مدیران کلانشهری کشور برمی گردد.

به رغم برخی تفاوت ها در میان کلانشهرهای کشور، موانع فضایی و زیرساختی برای توسعه آنها مشترک و اساسی است. این موانع به میراث تاریخی و سیاسی این کلانشهرها، موقعیت پیرامونی آنها در محیط جهانی شدن و نیز به قابلیت دسترسی ضعیف و هم پیوندی غیر کافی برخی از کلانشهرها نظیر کرمانشاه، اهواز و شیراز به زیرساختهای اصلی نظیر راه آهن، فرودگاههای مجهز بین‌المللی ،شبکه الکترونیکی پیشرفته (با سرعت و پهنای باند قابل قبول در مقیاس بین المللی) و… که عامل پیوند این کلانشهرها با دنیای پیرامون است، مرتبط می باشد.

عامل تحدید کننده دیگر در مناطق کلانشهری کشور به افزایش قدرت رقابت پذیری آنها در ابعاد جهانی بر می گردد. برای رقابت پذیری، در بازار جهانی، راهبرد جایگزینی واردات ( استراتژی درون نگر) درکشور بایستی با راهبردهای ارتقای صادرات (استراتژی برون نگر) تلفیق شود تادریک فرایند زمانی مشخص، مناطق کلانشهری کشور وارد رقابت درمرزهای فراتر از خود شوند. راهبردهای درونزا (اگرچه در سالهای اخیر به سمت ارتقای صادرات میل کرده است)، با اتکاء به درآمد نفت و غفلت از بهره گیری مناسب از سرمایه گذاریهای پیشین درمنطقه کلانشهری تهران و سایر کلانشهرهای کشور، باعث خروج سرمایه های ملی (داخلی و خارجی)، خروج سرمایه های انسانی، انباشت ناکافی سرمایه های اجتماعی، تجهیز ورشد ناکافی شبکه های زیربنایی، صنایع و خدمات برتر آن شده و جایگاه آنها را در منطقه آسیای جنوب غربی متزلزل کرده است؛ در حالیکه بر اساس سند چشم انداز ۱۴۰۴ مقرر شده است ایران از منظرهای گوناگون باید به قله منطقه برسد.

عامل تحدید کننده دیگر در کلانشهرهای کشور، گره های زیرساختی در حوزه حمل و نقل ، خطوط مخابراتی و شبکه مجازی و دیجیتالی است. شاید نخستین گام در تبدیل کلانشهرهای کشور به کلانشهرهائی با نقش فراملی، ظرفیت سازی در آنها به عنوان شهرهای اطلاعاتی است. سالهای زیادی است که ازدحام ترافیک درتهران و دیگر مناطق کلانشهری، به یک مشکل جدی برای آنها تبدیل شده است. رفت و آمد های زمان بر و انرژی های ازدست رفته، شاید یکی از علت های اصلی بهره وری پائین و اثرات بهداشتی منفی باشد.

علاوه بر این ها، ایجاد مناطق کلانشهری زیست پذیر[۳۶] با فراهم آوردن محیط ایمن و تمیز از طریق ارائه خدمات اجتماعی و عمومی، فرصتهای تفریحی در مناطق کلانشهری کشور را ارتقا می بخشد. یک مانع جدی برای توسعه پایدار مناطق کلانشهری به ویژه تهران، تنزل کیفیت زندگی درآنها و سطح بالای مشکلات زیست محیطی است.

یکی دیگر از عوامل تحدید کننده جایگاه فراملی مناطق کلانشهری هفت گانه کشور، عدم بهره گیری مناسب از ظرفیتهای گردشگری در آنهاست. درحالیکه پتانسیل های جذب گردشگر دراین کلانشهرها بسیار بالاست، اما ظرفیت جذب این کلانشهرها، سالانه حتی به یک میلیون گردشگر خارجی هم نمی رسد. این در حالی است که بر اساس گزارش “گردشگری جهانی”[۳۷]، کلانشهر استانبول با پیشی گرفتن از شهرهای رم و میلان در سال ۲۰۱۱ میلادی و با رشد ۳۰ درصدی گردشگران، میزبان نزدیک به ۱۰ میلیون گردشگر بوده و درآمد ۱۰ میلیارد دلاری برای اقتصاد ترکیه به همراه داشته است.[۳۸] ضوابط ومقررات کنونی، نظام مدیریت، سرمایه گذاری و خدمات رسانی گردشگری، سطح تقاضا و پاسخ به نیازهای گردشگری همچنان تحت سلطه نگاه سنتی و به نوعی ضد توریستی قراردارد.

سرانجام، به رغم اینکه کلانشهرهای کشور هنوز کارکردهای شهری جهانی را احراز نکرده اند اما برخی خصلت های منفی شهر جهانی نظیر قطبی شدن اجتماعی – فضایی، در آنها ظاهر شده است. دلایل اصلی این مساله به شیوه تولید سنتی در برابر شیوههای تولید نوین، فاصله شدید شهرنشینی و روستانشینی، توزیع نابرابر خدمات رفاهی و زیربنایی، گسترش شکاف بین گروه های درآمدی است که از نشانه های بارز عدم تعادل اقتصادی – اجتماعی در سطح مناطق کلانشهری کشور است. بنابراین در صورت عدم چاره جوئی، این قطبی شدن به عنوان عامل ناپایدارکننده می تواند به مانع اصلی در حرکت به سوی احراز کارکردهای فراملی کلانشهرها بدل شود.

خلاصه آن که نمی توان رویای جهانی شدن در شهری داشت که نفس کشیدن سالم در آن موهبت تلقی شود، جمعیتی میلیونی در اسکان غیررسمی و بافت فرسوده مستقر باشند و به دلیل عدم آمادگی در برابر زلزله، پیوسته دست دعا به آسمان داشت. توانائی جهانی شدن نخست با چاره جوئی مشکلات روزمره، خود را نشان می دهد.

با تمامی مشکلات، عوامل حمایتگری برای هدف این پژوهش می توان برشمرد: نخستین عامل حمایتگر در توسعه نقش فراملی کلانشهرهای کشور ، حضور شرکت های بزرگ مستقر در تهران وسایر مناطق کلانشهری در خارج از کشور نظیر حضور شرکت های خودروسازی، پیمانکاری ساختمانی و خدمات صنعتی، برای ایفای کارکردهای فراملی به ویژه ازسوی کلانشهر تهران است. وجود نهادهای پولی – بانکی فراملی و پتانسیل آنها، از دیگر فعالیت هایی است که در اخذ کارکردهای فراملی کلانشهرهای کشور موثر بوده و به تقویت جریانهای لازم پولی میان این کلانشهرها با خارج کمک زیادی می کند.

دومین عامل مثبت و حمایت گر در پذیرش وظایف فراملی به ظرفیتهای منطقه کلانشهری تهران اشاره دارد. این عامل به اهمیت ویژه کارکردهای پایتختی، نهادهای سیاسی- فرهنگی و مرکزیت تولیدات فرهنگی – اجتماعی مسلط آن اشاره دارد.

سومین عوامل حمایت گر در پذیرش وظایف فراملی کلانشهرهای کشور، نقش شرایط جغرافیایی و ژئوپلتیکی مناطق کلانشهری کشور در حوزه خاورمیانه و آسیای مرکزی به عنوان ویژگی مکانی عمده این مناطق در اینجا مورد تاکید قرار می گیرد. از جمله، عامل محرک عمده درمورد منطقه کلانشهری تهران، پتانسیل آن برای تبدیل شدن به کانون محوری (Hub) ترافیک هوایی بین المللی است. هم اینک ۷۰ درصد کل پروازهای خارجی به سوی ایران با استفاده از فرودگاههای بین المللی تهران است. همچنانکه مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز نیز می توانند نقش بالقوه ای به عنوان هاب ترافیک هوایی بین المللی به ویژه در حوزه نفوذ خود در مرزهای بیرون از کشور ایفا کنند.

عامل حمایتگر دیگر برای پذیرش وظایف فراملی مناطق کلانشهری کشور، وجود مشترکات فرهنگی بین ایران و کشورهای همجوار به‏عنوان یکی از عناصر مهم مزیت های رقابتی و نسبی محسوب می شود و می تواند در سیاستگذاری های ملی مورد توجه قرار گیرد. این ویژگی می تواند موجب پیوند مشهد با کشورهای آسیای میانه، افغانستان و نیز حدود ۲۵۰ میلیون نفر از شیعیان دردنیا باشد. موجب تقویت جریانات فراملی منطقه کلانشهری تبریز با کشورهایی نظیر ترکیه، آذربایجان، تاتارستان، نخجوان و حتی ارمنستان و گرجستان وعراق شود و نقش کرمانشاه نیز با جنوب عراق تقویت و پیوند فراملی میان اهواز با کشورهای عربی همجوار به ویژه جنوب عراق را تقویت نماید. یا به دلیل حضور گسترده تجار وشهروندان شیرازی/ فارسی در کشورهای حاشیه خلیج فارس، نقش واسطه را برای پیوند میان منطقه کلانشهری شیراز با محیط کشورهای پیرامونی شود. علاه برآنکه، تهران و اصفهان بدلیل داشتن متنوع ترین کارکردها در فضای فعالیتی خود، این نقش را درمحیط های وسیعتر فراسرزمینی می توانند ایفا کنند. پیداست بدون درک اهمیت کلانشهرها در ارتقائ نقش فراملی کشور و بدون حمایت و همسویی سیاست های کلان کشور در جهت تقویت نقش فراملی کلانشهرها و مدیریت آن، نمی توان انتظار معجره داشت.

در این ارتباط “پیتر تیلور” از مفهومی بنام “کد ژئوپولیتیکی” نام می برد (Taylor 2001)؛ این کد ها مجموعه ای از مبانی و پیش فرض های سیاسی ـ جغرافیایی مربوط به زیر ساخت سیاست خارجی یک کشور می باشند که در آن مفهوم منافع ملی ، تعیین تهدیدات و پشتیبانی های خارجی نسبت به منافع ملی و واکنش برنامه ریزی شده و توجه آمیز برای تهدیدات مزبور مشخص می گردد و در واقع حیطه و امکان نقش فراملی را تعریف می نماید. بدین ترتیب به نظر می رسد هر گونه نقش آفرینی بین المللی کلانشهرها با توجه به کدهای فرادست می تواند شکلی موثر به خود بگیرد. این بدان معنی است که ایران برای نقش آفرینی کلانشهرهای خود در مقیاس فراملی، در درجه نخست می باید ارتقای کدهای ژئوپولتیکی خود را دست کم در مقیاس منطقه ای مد نظر قرار دهد. تمام تجربه کلانشهرهای کشور نشان می دهد که در چارچوب موقعیت کنونی در ساختار موجود کدهای ژئوپولتیکی، احتمالا امکان نقش آفرینی متحول کننده ای پیش رو نخواهند داشت.

در حوزه شمالی به ویژه قفقاز و روسیه کلانشهر تهران هم در سطح محلی و هم در سطح منطقه ای می تواند از فضای ژئوپولیتیکی کلانشهرهای کشورهای مجاور و منطقه ای بهره مند شود. در این وضعیت تهران با مسکو می تواند مراودات گسترده ای در سطح منطقه‌ای داشته باشد. علاوه بر این تهران می‌تواند وارد فضای اقتصادی شهرهای قزاقستان، روسیه، روسیه سفید، اکراین، گرجستان ارمنستان و رومانی شود. همچنانکه ایران با سامان دادن سیاست های تنش زدایی و مدیریت آن، به کمک ظرفیتهای انباشته در تهران به بازیگر فعالی در میان کلانشهرهای اسلامی به ویژه در خاورمیانه و آسیای جنوب غربی بدل شود.

اما سایر کلانشهرهای ایران با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی خود و به ویژه با توجه به حوزه نفوذ فرهنگی و تاریخی خود، می توانند وارد این نوع تعاملات با کلانشهرهای کشورهای مجاور ایران شده و دربرخی موارد حتی در سطح منطقه ای نیز به ایفای نقش بین المللی بپردازند. به عنوان مثال کلانشهر تهران و مشهد هر دو می توانند وارد فضای بین المللی آسیای مرکزی و افغانستان شوند. منطقه کلانشهری مشهد، بهترین موقعیت را برای ارتباط با کشورهای همسایه ایران در شمال شرقی کشور دارد ودراین زمینه اگر بخواهد هیچ رقیبی برای آن متصور نیست. زیرا به دلیل فاصله زیاد کلانشهرهای کشور با مرزهای شمال شرقی ،کلانشهر مشهد علاوه برمزیت تاریخی وفرهنگی مشترک با بازارهای مقصد در آن سوی مرزها، از نظر صرفه‏جویی در هزینه های حمل ونقل وارتباطات نیز از مزیت های بی بدیلی برخوردار است و قابلیتها و ویژگیهای برجسته ای نظیر مرکزیت سیاسی- اداری استان خراسان، قطب زیارتی و گردشگری در سطح ملی و فراملی، دومین منطقه کلانشهری بزرگ در سطح کشور، دارای نقش و عملکرد برجسته از نظر اداری، سیاسی، خدماتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در شمال شرقی ایران، جایگاه ویژه از نظر ارتباطات برون مرزی به ویژه با کشورهای افغانستان، ترکمنستان و تاجیکستان، واقع شدن درمسیر جاده ابریشم ومسیر ترانزیتی آسیای میانه به خلیج فارس، به این منطقه شهری اهمیت ژئوپولیتکی و ژئواستراتژیکی خاصی بخشیده است. بنابراین، این خصلت‏ها در منطقه کلانشهری مشهد، به این منطقه فرصتی برای بسط حوزه نفوذش، فراتر از مرزهای ملی داده است. علاوه براین، در سالهای اخیر به ویژه با تقویت محور ارتباطی سرخس- مرو، کریدور ترانزیتی شمال- جنوب و محور ارتباطی تربت جام- هرات، امکان جدیدی برای توسعه روابط اقتصادی و فرهنگی با آسیای میانه و افغانستان فراهم شده که می تواند نقش موثرتری در توسعه اقتصادی- اجتماعی منطقه کلانشهری مشهد ایفا نماید.

بررسی موقعیت کشورهای همسایه مشهد نظیر ترکمنستان، افغانستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان و پاکستان نشان می دهد که این کشورها با جمعیتی حدود ۲۵۰ میلیون نفر از شرایط مناسبی برای توسعه روابط با ایران برخور دارند که منطقه کلانشهری مشهد می تواند ” گره گاه کلیدی” این روابط باشد؛ بویژه که کلانشهر مشهد، بزرگترین قطب جمعیتی در میان کلانشهرهای آسیای میانه نیز هست و با نوین سازی کارکردهای خود، می تواند به عنوان “Hub” مسلط ارائه دهنده خدمات برتر و عرضه کالا در این منطقه باشد. دراین میان، تنها رقیب مشهد از نظر جمعیتی، تاشکند پایتخت ازبکستان با جمعیتی حدود ۲ میلیون نفر است که در سطح توسعه اقتصادی نازلی قرار دارد. از مهمترین عوامل پشتیانی کننده درتوسعه این روابط می توان به غالب بودن اکثریت مسلمانان در این کشورها و علایق فرهنگی مشترک؛ روابط دیرینه خراسان با این کشورها (خراسان بزرگ)، شرایط اقتصادی این کشورها و نیازهای وارداتی و خدماتی آنها و به ویژه از موقعیت جغرافیایی مشهد که برسر راه کشورهای آسیای مرکزی به سوی خلیج فارس است، می توان نام برد. علاوه بر این ها، به علایق و روابط روزافزون مردم کشورهای حاشیه جنوبی دریای عمان و خلیج فارس بایستی اشاره نمود که هم از نظر اقتصاد گردشگری و هم از نظر فرهنگی توجه خاصی به این منطقه دارند. با کاهش عوامل تحدید کننده نظیر زیرساختهای ارتباطی، خدمات رفاهی و گردشگری و به ویژه سامان دادن روابط سیاسی توسعه یابنده، می توان این گرایشات را تقویت و هدایت کرد.

در منطقه مرکزی ایران، کلانشهر اصفهان در تمامی دوره های تاریخی یکی از شهرهای بزرگ و مشهور ایران بوده ودردوران مدرن (به همراه تبریز) پیش از هر شهری درایران شهرت جهانی پیداکرد. حوزه عملکردی کلانشهری اصفهان راعلاوه بر کشورهای همجوار، می توان در حوزه کشورهای خاورمیانه و اسلامی جستجو کرد و با ارتقای برخی کارکردهای تقویت کننده و مکمل، نقش آنرا به ویژه در زمینه مرکزیت فرهنگی و گردشگری به کارکردهای بین المللی ارتقاء داد.

در شمال غرب کشور، کلانشهر تبریز می‌تواند از حوزه نفوذ سنتی خود استفاده کرده و با ترکیه وکشورهای حوزه قفقازجنوبی شامل آذربایجان،ارمنستان وگرجستان وارد تعاملات اقتصادی شود. هر چندباید یادآوری کرد که با درنظر داشتن شرایط پیچیده کنونی وحضور روزافزون گسترده آمریکا درمنطقه قفقاز نباید توقع عملکرد و نقش آفرینی بالایی برای این شهر در نظر داشت؛ زیراچنان که گفته شد ایران وامریکا دارای کدهای ژئوپولتیکی مشترکی در این منطقه نیستند. علاوه براین، این شهر در جستجوی نقش بیشتر و گستراندن حوزه عملکرد فراملی خود، در سالهای اخیر توانسته است درشمال عراق نفوذ اقتصادی مناسبی داشته وبازاری برای تولیدات خود بیابد. هرچند چنانکه گفته شد از نظر جریان افراد، پیوندهای آن بیشتر با ترکیه وکشورهای حوزه خلیج فارس می باشد.

نزدیکی منطقه کلانشهری شیراز به کشورهای ساحلی خلیج فارس که بزرگترین مراکز تجاری و مالی منطقه هستند، موقعیت خاصی را نصیب شیراز نموده است. به ویژه سابقه حضور تعداد کثیری از فارسیان در حوزه جنوبی خلیج فارس، موجب روابط، انتقال وجریان سرمایه های آنان به این منطقه است . علاوه براین، وجود منطقه ویژه اقتصادی الکترونیک و مخابرات زمینه ساز شکل گیری جریانهای فراملی در حوزه تولیدات صنعتی است. همچنین یکی از شکوه مندترین جاذبه های گردشگری جهان در این استان قرار دارد که به همراه آب و هوای مطبوع در قیاس با کشورهای عربی منطقه، امکانات وسیعی از نظر جذب گردشگر خارجی دارد. وجود این نظام عملکردی در منطقه کلانشهری شیراز و حوزه نفوذ پیوسته آن یعنی استان فارس، بهترین پتانسیل را برای حوزه عملکردی موثر در منطقه خلیج فارس ایجاد کرده است. همچنانکه پیوندهای قوی شیرازی ها با کشورهای حاشیه خلیج فارس (به ویژه بحرین، امارات، قطر و کویت) بهترین فرصت برای گستراندن حوزه عملکردی به کشورهای پیرامون در وهله نخست و پوشش مناطق خاورمیانه و آسیای جنوبی در مرحله بعدی است.

در غرب ایران کلانشهر نوظهور کرمانشاه با توجه به تحولات عراق برای نخستین بار در سه دهه اخیر از شرایط بسیار مناسبی برای نقش آفرینی دراین کشور برخوردار شده است . با شکل‌گیری حکومت خودگردان کرد عراق، این شهر هم با بغداد و هم با سایر شهرهای کرد نشین در شمال عراق وارد تعاملات اقتصادی و فرهنگی نسبتا مناسبی شده است وچنانکه می دانیم به سبب همبستگی های مذهبی و فرهنگی ایران – به ویژه با نیمه جنوبی و شمال عراق – فرصت های بی بدیلی برای ایران درپرتو تحولات سالهای اخیر در این کشور به وجود آمده است که درایت و دوراندیشی بیشتر برای تعاملات افزون تر تجاری را طلب می کند.

به اجمال می توان گفت که کرمانشاه و اهواز در غرب و جنوب غرب، شیراز در جنوب، تبریز و مشهد در شمال غرب و شمال شرق می توانند نقش کارکردی مهمی در پیوند با کشورهای آسیای جنوب غربی و خاورمیانه در محورهای شرقی- غربی و شمالی- جنوبی ایفا نمایند. همچنانکه منطقه کلانشهری تهران و اصفهان در منطقه مرکزی ایران، می توانند دو کلانشهر بین المللی برای احراز کارکردهای متنوع فراملی باشند. از این رو ضرورت دارد که مجموعه کلانشهرها ی ایران از طریق دبیر خانه کلانشهرهای ایران، بررسی های نظری و عملی هماهنگ برای نقش آفرینی کلانشهرها، دست کم و در وهله نخست در فضای کشورهای همجوار را فراهم نمایند.[۳۹]

نتیجه گیری و راهکارهای احراز نقش‌ فراملّی کلانشهرها

امروزه کلانشهرهای کشور کمابیش در مرحله ای از توسعه هستند که دیگر بدون احراز نقش و عملکردهای فراملّی، امکان استفاده بیشتر و مطلوب از ظرفیّت های خود را ندارند. تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد ایران که اوج آن از دهه ۱۳۵۰ به بعد در محیط کلانشهری مشاهده شده است، بدنه های فربهی با مغزهای کوچک به وجود آورده است. کلانشهر، تنها شهری بزرگ نیست؛ بلکه فرا روییدن به کمیّتی میلیونی در رأس نظام شهری، کیفیت های نوینی ایجاب می نماید که ساختارهای سنّتی مدیریت و اداره سکونتگاه های شهری (آنچه پایه در اداره شهرهای رُمی و سپس ترتیبات خدمات رسانی شهرهای پس از انقلاب صنعتی دارد) پاسخگوی ضرورت های زمانه نمی باشد. کلانشهر امروزین در جامعه شبکه ای و فضای جریان های جهانی قرار گرفته است که با جامعه مبتنی بر قلمروی ملّی و فضای مکان های محلّی تفاوت ماهوی دارد. در حالیکه کلانشهر می تواند و می باید کانون مولد و پیشتاز توسعه ملّی باشد، عدم تحقق دگرگونی لازمه ایفای این نقش در بستر جهانی، آن را به سیاه چاله ای برای مصرف و قلب نمودن توسعه بومی مبدّل خواهد ساخت. واقعیت اینست کلانشهرهای ایران به لحاظ احراز کارکردهای شهرهائی که جهانی محسوب می شوند، نتوانسته اند جایگاهی برای حضور در شبکه شهرهای جهانی و ایفای نقش های فراملی داشته باشند.

اما پرسش مقدر این است که چه راهکارهایی می توان در ایجاد ساختارهای مناسب برای کلانشهرها و مدیریت آن در جهت ایفای نقش های فراملی و برای ارتقای جایگاه بین المللی کشور ارائه کرد؟ در زیر، مهمترین این راهکارها در مجموعه ای از اقدامات ضروری همزمان، در چهار محور ظرفیت سازی، نهادسازی، توانمندسازی و زمینه سازی برشمرده شده است:

الف- ظرفیت سازی مدیریتی

به دلیل دستیابی به مزیت های رقابتی (شامل بهره مندی از صرفه جوئی های مقیاس، زنجیره های تکمیلی و هم افزائی ها فزاینده)، ایجاد سطح مدیریّت منطقه کلانشهری (بدون ادغام واحدهای مدیریّت محلّی و با حفظ شهرداری های متعدّد) ضروری می باشد. در این راستا، تنظیم وظایف براساس تلاش در واگذاری عملکردها به پایین ترین سطح عملی / اقتصادی[۴۰] و پرهیز از تمرکزگرایی سلسله مراتبی، لیکن احراز کارکردهای بین المللی ناشی از یکپارچگی مدیریت مجموعه و بازنگری/ مهندسی مجدّد سازمان مدیریّت کلانشهر های کشور در جهت برقراری حکمروایی شایسته[۴۱] و با تأکید بر مشارکت دربرگیرندۀ اجتماعات محلّی[۴۲] و دیگر کنشگران توسعه در منطقه کلانشهری رهگشا خواهد بود. همچنین موارد زیر لازمۀ این ظرفیت سازی است:

ایجاد واحد سازمانی ویژه روابط بین المللی بین شهری در عالی ترین سطح مدیریّت کلانشهری و به همراه آموزش ضمن خدمت مدیران و کادرها برای روابط بین الملل و فراگیری تکنیک های فنی اینترنتی، پروتکل های مناسبات و تسلط بر زبان بین المللی با کسب درجه بالایی از اختیارات و استقلال در برقراری تماس ها، بستن قراردادها و اجرای دیپلماسی شهری[۴۳]
همکاری گسترده با مراکز مطالعات سایر کلانشهرها در سطح جهانی در راستای بهره مندی از تجارب تحقیقاتی آنها در امور بین الملل، دعوت از اساتید دانشگاهی خارج از ایران و برگزاری کنفرانس های علمی جهت اخذ دیدگاه های جدید در خصوص مناسبات بین المللی کلانشهرها و دیپلماسی شهری
تقویت و بازتعریف اتحادّیه کلانشهرهای کشور به ویژه برای مأموریّت های بین المللی و تخصّصی اشاره شده و تأسیس موسّسات تخصصی برای ارائه خدمات نوین مرتبط برای تمامی کلانشهرهای کشور با تکیه بر منابع مجموعۀ آن ها و با چارچوب کاری کارآفرینانه/ رقابتی و از جمله ترتیب شراکت با بخش خصوصی و تشکلهای مردمی در اداره امور شهر[۴۴] برای ارائه خدمات بین المللی.
ب- نهادسازی اداری- سیاسی

ارتقای جایگاه بین المللی کلانشهرهای کشور با محدودیت ها و کاستی های کنونی مدیریت کلانشهری ایران امکان پذیر نیست. کشورهای اسلامی ترکیه، اندونزی و مالزی بیش از دو دهه دارای سطح دولت کلانشهری می باشند و دستاوردهای ارزشمندی در جذب منابع جهانی و محرکۀ توسعه ملی داشته اند. بنا بر یافته های این پژوهش، تکوین سطح دولت کلانشهری در راستای مدیریّت یکپارچه برای تمامی کارکردها و عملکردها در قلمرو منطقه کلانشهری با مسئولیت، حقوق و وظایف تعریف شده قانونی، بسیار ضروری است. همچنین موارد زیر لازمۀ این نهاد سازی است:

ایجاد سازوکارهای ارتباطی و تعاملّی در نظام مدیریت کلانشهری در سطوح افقی (بین شهرداریها و دیگر نهادهای مرتبط با مدیریّت منطقه کلانشهری) و نیز در سطوح عمودی (بین سطوح ملّی، استانی و شهری)
تلاش مستقل ولی درهماهنگی با دولت ملی به منظور شناخت وجذب منابع سرمایه گذاری مستقیم خارجی[۴۵] در کلانشهر های کشور با مشارکت بخش های خصوصی و غیردولتی
حضور اثربخش مدیران کلانشهری برای سیاستگذاری بین المللی در سطح ملّی در جهت تسهیلِ مناسبات با کلانشهر های جهان، جذب سرمایه خارجی، بهبود امکانات ترانزیت کالا و مقرّرات گمرکی، تقویت بازار بورس، ورود و خروجِ اتباعِ خارجی و واگذاری اختیارات و مسئولیت های مشخّصی از جانب دولت به مدیریت کلانشهری در این زمینه.
کسب پایه درآمدی متنوّع وشناور[۴۶] در سطح منطقه واحراز اختیارات وضع و جمع آوری عوارض و مالیات های شهری برای یکایک کلانشهرهای کشور.
پ- توانمند سازی اجتماعات شهری

همانگونه که گفته شد، از آسیب های حضور سرمایه جهانی، تشدید دوگانگی اجتماعی و نیز ناپایداری محیط زیست است. مهمترین چاره جوئی در برقراری حکمروائی شایسته و توانمندسازی اجتماعات محلی برای مذاکره و بهره مندی دو سویه از توسعۀ نوین کلانشهری است که لازمۀ آن پیش بینی سازوکارهای تعامل و توافق مابین اجتماعات محلی و مدیریت منطقۀ کلانشهری می باشد. از آنجا که در فرایند جهانی شدن، تنزّل توانایی نیروی کار سنتی و حاشیه ای شدن اقتصاد محلی متصور است، اتخاذ تدابیر بازآموزی نیروی کار و ایجاد فرصت های برابر ضروری است. موارد زیر لازمۀ این توانمند سازی است:

تشکیل واحد سیاستگذاری اجتماعی ـ اقتصادی برای فقرزدایی و تعادل بخشی در منطقه کلانشهری، چاره جوئی دو سطحی شدن فضائی و نیز برنامه ریزی برای هم‏پیوندی بخش های اقتصادی نوین مرتبط با سرمایه جهانی با بخش های اقتصادی موجود و غیررسمی مرتبط با اجتماعات محلّی.
ظرفیت سازی در اجتماعات محلّی منطقه کلانشهری برای تشریک مساعی در اداره امورشهری و جلوگیری از کنارماندگی از فرآیندهای توسعۀ نوین و نیز ممانعت از سودجویی های مخرّب زیست محیطی به دلیل حضور سرمایه جهانی و غیر بومی در پرتو پایش اجتماعات بومی.
چاره جویی برای ایمن سازی محیط کلانشهری (در برابر حوادث غیرمترقبه) و ارتقای امنیّت اجتماعی ـ اقتصادی از جمله با امنیت بخشیدن به حق اقامت[۴۷] در اسکان غیررسمی و بهسازی آن ها و بافت های فرسوده با رویکرد توانمندسازی اجتماع- محور.[۴۸]
ت- زمینه سازی محیطی

راهبری پویای توسعه کلانشهری در قرن بیست ویکم میلادی با تاکید بر تفوق بخش های موسوم به ” دانش- پایه”[۴۹] و به بیانی اولویت اطلاعات (نسبت به اهمیّت مادّه و انرژی در اقتصادهای قرن گذشته) و نیز برتری سرمایه انسانی و اجتماعی (نسبت به اهمیّت سرمایه های طبیعی و انسان ـ ساخت در گذشته) می باشد. ویژگی های محیطی کلانشهر موجب تحقق این چنین راهبردی است. در این راستا، به همراه اقدامات به طور عمده نرم افزاری (سیاستگذاری و مدیریتی) که پیش تر اشاره شد، ضرورت اقدامات سخت افزاری (اجرائی و مهندسی) متعددی نیز وجود دارد که محیط کلانشهری را برای کارگزاری کارکردهای فراملی مهیا می کند؛ اهم این اقدامات از یک سو متوجه تامین زیرساخت های نوین اطّلاعاتی ـ ارتباطاتی و فراهم کردن زمینه رشد خدمات پیشرفته پشتیبان تولید[۵۰] به منظور انگیزش نقش فراملّی برای کلانشهرها است که برانگیزانندۀ محرکه های توسعۀ تراز جهانی می باشند. از سوی دیگر اقدامات برای ارتقای کیفیت زندگی کلانشهری (زیست پذیری[۵۱]) و ایجاد تسهیلات و خدمات سطح بالای فراغتی و رفاهی به منظور تشویق حضور مدیران، نخبگان و “طبقه خلاق”[۵۲] است. موارد زیر لازمۀ این زمینه سازی است:

اتخّاذ راهبردهای گسترش صنایع دانائی- محور و فعّالیّت های دانش پایه در منطقه کلانشهری از جمله با ایجاد مراکز علمی ـ پژوهشی پشتیبان و تسهیل‌گر استقرار و توسعه این فعالیت‌ها (شهرک‌های علمی ـ تحقیقاتی Technopole و خوشه های مراکز تحقیق و توسعه) با فراهم کردن زیرساخت های پیشرفته، ارتقای کیفیت زندگی و برقراری پیوند با اقتصاد محلّی و منطقه ای.
فراهم سازی زیرساخت‌ها و تسهیلات ساختمانی مناسب برای استقرار سازمان‌ها و شرکت‌های با عملکرد جهانی، پیش‌بینی و ظرفیت‌سازی کالبدی و زیرساختی برای ایجاد پهنه‌ها و مجتمع‌های ویژه استقرار شرکت های مرتبط با خدمات پیشرفتۀ پشتیبان تولید به صورت هم‌جوار و دسترس‌پذیر در قالب ساختمان‌های هوشمند و مراکز تلماتیک (Telematic) شهری و جلب دفاتر نمایندگی موسّسات فراملّیتی و مراکز منطقه ای سازمان های بین المللی برای استقرار در آنها.
فراهم سازی زیرساخت‌های تکنولوژی ارتباطات، تکنولوژی ارتباطات راه دور و ترابری راه دور (Teleport)، توسعه و تسهیل و ارتقای شبکه فیبر نوری، تسهیل و بهبود ظرفیت و توان شبکه‌یابی؛ پذیرش و تسهیل حضور عرضه‌کنندگان خدمات تجاری و معامله‌گری جهانی و تولیدات و خدمات ارتباطات راه دور و تکنولوژی اطلاعات، پیوستن به نهادهای ذی‌ربط.
اقدام در جهت ارتقای جایگاه فرودگاه های بین المللی کلانشهر های کشور به بالاترین سطح مراودات منطقه ای و بین المللی
برنامه ریزی یکپارچه واعمالِ اراده مستمر در گره گشایی ترافیک و گسترش همه جانبه شیوه های پیشرفته حمل و نقل همگانی سریع در کلانشهرهای کشور.
ایجاد مراکز/ نواحی ویژه برگزاری مناسبت های بین المللی (اعمّ از کنفرانس ها، مسابقات ورزشی- هنری و نمایشگاه ها) و تلاش در کسب میزبانی مناسبت های جهانی (مانند کنفرانس ها، نمایشگاه ها و مسابقات ورزشی) به منظور قرارگرفتن درکانون تبلیغ و توجّه جهانیان ودر نتیجه پیدا کردن موقعیتی مناسب در جغرافیای ذهنی شبکه های فعال فرایند جهانی شدن و گردشگران خارجی.
برنامه ریزی برای رونق گردشگری با تأکید بر سرمایه های فرهنگی کشور در هویّت بخشی و زیباسازی های کالبدی در جهت احراز نقش مرکزیّت جهانگردی برای گردشگران خارجی و ایفای نقش سرپُل در اتّصال به دیگر جاذبه های گردشگری کشور به ویژه در همراهی با حفظ و بسط ویژگی های هوّیتی کلانشهرها
شناسایی و فراهم کردن زمینه های لازم در هماهنگی با دولت مرکزی جهت جذب سرمایه های خارجی در بخش گردشگری خارجی، زیر ساخت ها، انتقال تکنولوژی پیشرفته در امر اداره کلانشهرها، هتل داری، توریسم و مانند آن.
تأکید بر ارتقای کیفیّت زندگی، حفاظت محیط زیست و شاخص های پایداری شهری[۵۳] با برنامه ریزی و پایش سالیانه آنها

منابع و ماخذ:

آخوندی، احمد عباس و دیگران (۱۳۸۶). “حاکمیت شهر ـ منطقه تهران: چالش‌ها و رویکردها”. نشریه هنرهای زیبا، شماره ۲۹، صص ۱۶-۵.

احمدی، میترا (۱۳۸۸). جهانی شدن و پایداری شهری. تهران: موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.

اسدی، ایرج (۱۳۸۳). “راهبرد منطقه‌گرایی در حکمروایی مناطق کلانشهری”. نشریه فصلنامه مدیریت شهری، شماره ۱۷، صص ۴۵-۳۲.

بصیرت، میثم (۱۳۸۵). “تجربیات جهانی حکمروایی مناطق کلانشهری؛ آموزه‌هایی برای ایران” فصلنامه مدیریت شهری، شماره ۱۸، صص ۵۱-۳۴.

پیران، پرویز (۱۳۸۵). “شوراها در ایران؛ بودن، نبودن یا چگونه بودن” در : ماهنامه شوراها، شماره اول. تهران: شورای عالی استانها، صص ۱۵-۱۱.

تاجبخش، کیان(۱۳۸۵).” جهانی سازی یا بهره وری- بررسی ارتباط بین چالش های اصلی کلانشهر تهران”.: مدیریت شهری، شماره ۱۸، صص ۳۳-۲۲.

شرکت پردازش و برنامه‌ریزی شهری (۱۳۸۲). “مطالعات راهبردی ـ تطبیقی شهرهای جهان و تهران؛ سازمان اجرایی شهرداریها”. تهران: انتشارات شرکت پردازش و برنامه‌ریزی شهری (وابسته به شهرداری تهران).

شرکت خدمات مدیریت ایرانیان(۱۳۸۵).” طرح بازنگری استراتژیک نظام مدیریت اجرایی کلانشهر تهران”.گزارش مرحله سوم، تهران: مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران.

شورای اسلامی شهر تهران (۱۳۸۰). “منشور شهر تهران”. تهران: دبیرخانه علمی کنگره منشور تهران.

صرافی، مظفر (۱۳۷۷). “تمرکز زدائی کلاشهرهای کشورهای جنوب” مجله: معماری و شهرسازی، شماره ۴۹-۴۸، صص ؟؟؟

صرافی، مظفر (۱۳۷۸). “ضرورت بازنگری در نظام اداره کلانشهرهای ایران با استفاده از تجارب جهانی”. در : مجله آبادی، شماره ۳۲، صص ۵۰-۴۱.

صرافی، مظفر (۱۳۷۹). ” شهری شدن جهان و جهانی شدن شهرها” دو ماهنامه: اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۱۵۶ و ۱۵۵، صص ۱۶۴ – ۱۶۷

صرافی، مظفر (۱۳۸۱). “کلانشهر، پیشتاز توسعه ملی” در نشریه: شهروندمداری، شماره ۶، صص ؟؟؟

صرافی، مظفر و مرتضی قورچی و علیرضا محمدی (۱۳۸۸). “جهانی شدن، شهرهای جهانی و کلانشهر تهران” فصلنامه: اقتصاد شهری، شماره ۴، صص ۸۹ – ۹۷.

صرافی مظفر و فضیلت تورانیان (۱۳۸۳).”مروری بر دیدگاه‌های نظری مدیریت کلانشهری؛ با تاکید برجنبه‌های نهادی”. در : فصلنامه مدیریت شهری، شماره ۱۷، صص ۱۷-۶.

صرافی، مظفر و علیرضا محمدی (۱۳۸۹). ” الزامات مدیریت مناطق کلانشهری در فرآیند جهانی شدن با تاکید بر منطقه کلانشهری تهران” در: مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین المللی مدیریت شهری با رویکرد توسعه پایدار. تهران: انتشارات شهرداری تهران، صص ۵۲ – ۷۷.

عسگری، علی و غلامرضا کاظمیان (۱۳۸۵) “شناخت و تحلیل نظام موجود مدیریت مجموعه‌های شهری کشور”. : فصلنامه مدیریت شهری، شماره ۱۸، صص ۲۱-۶.

عظیمی ناصر (۱۳۸۱). پویش شهر نشینی و مبانی نظام شهری. مشهد: نشر نیکا.

کاستلز، مانوئل (۱۳۸۴) . عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ؛ ظهور جامعه شبکه‌ای. ترجمه: احد‌علیقلیان- افشین خاکباز. ویراستار، علی پایا . چاپ چهارم. تهران: انتشارات طرح نو.

کاظمیان، غلامرضا و نوید سعیدی رضوانی (۱۳۸۰). ” امکان سنجی واگذاری وظایف جدید به شهرداریها”. جلد اول: بررسی تحولات نظری و تجارب جهانی». تهران: انتشارات سازمان شهرداریهای کشور.

کاظمیان، غلامرضا و نوید سعیدی رضوانی (۱۳۸۱). “امکان سنجی واگذاری وظایف جدید به شهرداریها”. جلد دوم: مدییت شهری و شهرداریها در ایران. تهران: سازمان شهرداریهای کشور.

کمانرودی کجوری، موسی(۱۳۸۴).”موانع ساختاری مدیریت توسعه شهری در ایران” فصلنامه اقتصاد سیاسی، سال سوم، شماره دهم، دفتر پژوهش های فرهنگی.

مرکز آمار ایران (۱۳۹۰و۱۳۸۵و۱۳۷۵و۱۳۶۵و۱۳۵۵). سرشماری های عمومی نفوس و مسکن کشور. تهران: مرکز آمار ایران.

مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران (۱۳۷۵). “طرح مجموعه شهری تهران و شهرهای اطراف آن (مرحله اول)” ؛ گزارش شماره ۵ – شناسایی و ارزیابی نظام موجود مدیریت مجموعه شهری تهران. تهران: وزارت مسکن و شهرسازی/ مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.

مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران (۱۳۷۸). “طرح مجموعه شهری تهران و شهرهای اطراف آن؛ خلاصه گزارش مطالعات طرح‌ریزی کالبدی در نمونه‌هایی از مناطق کلانشهری جهان”. تهران: وزارت مسکن و شهرسازی/ مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.

مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران (۱۳۸۰). “طرح مجموعه شهری تهران”- گزارش به شورایعالی شهرسازی و معماری ایران. تهران: وزارت مسکن و شهرسازی/ مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.

مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران (۱۳۸۱). “طرح مجموعه شهری تهران و شهرهای اطراف آن؛ خلاصه گزارش نهایی”. تهران: وزارت مسکن و شهرسازی/ مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.

مزینی، منوچهر (۱۳۷۵). “مدیریت شهری و روستایی در ایران؛ مشکلات و امکانات آنها”. تهران: وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان ملی زمین و مسکن.

محمدی، علیرضا (۱۳۹۰). “تحلیل فضایی خدمات پشتیبان تولید با تأکید بر کارکرد فراملی کلانشهر تهران”. پایان نامه دکترای جغرافیا و برنامه ریزی شهری، تهران: دانشگاه شهیدبهشتی.

معاونت پژوهش، تدوین و تنقیح قوانین و مقررات – نهاد ریاست جمهوری (۱۳۸۴). ” مجموعه قوانین تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخابات شهرداران و آیین نامه های اجرایی آن”. چاپ دوم، تهران: معاونت پژوهش، تدوین و تنقیح قوانین و مقررات.

معاونت پژوهش، تدوین و تنقیح قوانین و مقررات (۱۳۸۳). مجموعه قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران. تهران: ریاست جمهوری.

مهدیزاده، جواد (۱۳۸۳). “تحول در مفهوم، نقش و ساختار کلانشهرها “.: مدیریت شهری، شماره ۱۷،صص ۳۱-۱۸.

مهدیزاده، جواد (۱۳۸۴). “ضرورت اصلاح نظام مدیریت توسعه شهری در ایران”. فصلنامه: جستارهای شهرسازی، شماره سیزدهم و چهاردهم، صص ۲۹-۱۸.

 

Beaverstock, J.V. et al. (1999) “A Roster of World Cities”, Cities, 16(6): 445-458.

Castells, M. (1989) The Informational City. Oxford: Basil Blackwell.

Chandler, T. & Gerald F. (1974). 3000 Years of Urban Growth. New York: Academic Press.

Florida, R. (2002). The Rise of the Creative Class. New York: Basic Books

Friedmann, J. (2002). The prospect of cities. Minnesota: University of Minnesota Press.

Friedmann, J. (1986).”The World City Hypothesis”. Development and Change, 17(1) pp.69-83.

Giddens, A. (1994). Beyond Left and Right. Cambridge: Polity.

Hall, P. (1966). The World Cities. New York: McGraw Hill.

Hall, P. (2004). World Cities, Mega-Cities and Global Mega-City-Regions. in: http://www.lboro.ac.uk/gawc/rb/al6.html.

Harvey, D. (1989). The Condition of Postmodernity: An Enquiry into the Origins of Cultural Change. London: Blackwell.

Johnston, R.J. et al. (2000). The Dictionary of Human Geography 4th edition. London: Blackwell

Markuse, P. & R. V. Kempen (2000). Globalizing Cities: A New Spatial Order? Oxford: Blackwell.

Ohmae, K. (1990). Borderless World: Power and Strategy in the Interlinked World. New York: Harper Business

Richardson, H. W. (1976). “The Argument for very Large Cities Reconsidered”. Urban Studies. (13): pp 307-310.

Richardson, H. W. (1973). The Economics of Urban Size. Saxon House: Famborough.

Sassen, S. (2002). “Locating Cities on Global Circuits”. in : Environment & Urbanization. Vol. 14, No. 1, pp.13-30

Sassen, S. (1998). Globalization and its Discontents. New York: New Press.

Sassen, S. (1991). The Global City. Princeton: Princeton University Press.

Scott, A. J. (2001). Global City-Regions: Trends, Theory, Policy. Cambridge, UK: Oxford University Press.

Short, J. R. (1999). Globalization and the City. New York: Addison Wesley Longman.

Simonds, R & G. Hack (2000). Global City Regions – Their Emerging Forms. London: Spons Press.

Taylor, P.J. (2001). “A New Mapping of the World for the New Millennium”, The Geographical Journal , 167(3): 213- 222.

Taylor, P. J., et al. (eds.) (2011). Global Urban Analysis: A Survey of Cities in Globalization. London: Earthscan.

UN DESA – Department of Economic and Social Affairs (2008). World Urbanization Prospects – ۲۰۰۷ Revision. New York: United Nations.

UN Habitat (2011). The Economic Role of Cities. Nairobi: UN Human Settlements Programme.

UN Habitat (2008). State of World’s Cities 2010/2011. London: Earthscan.

United Nations Population Division (2006). “World Urbanization Prospects”. United Nations Urbanization Division. in: http://www.un.org/esa/Urbanization

Wallerstein, I. (1974). The Modern World System. New York: Academic Press.

Witherick, M. et al. (2001). A Modern Dictionary of Geography. London: Arnold.

Zhang, X. Q. (2010). “Better Cities, Better Economies” in: Urban World. 2(4): 56-58.

 

ماخذ و منابع اینترنتی:

سایت مرجع مدیریت شهری (urbanmanagement.ir) تاریخ دسترسی ۲۰/۱۲/۹۰

سایت مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی (rc.majlis.ir) تاریخ دسترسی ۲۰/۱۲/۹۰

سایت معاونت شهرسازی و معماری وزارت راه و شهرسازی (shahrsazi-mhud.ir) تاریخ دسترسی ۲۰/۱۲/۹۰

سایت ایسنا (http://isna.ir/fa/news/90122705806) تاریخ دسترسی ۲۷/۱۲/۹۰

سایت ویکیپدیا (http://en.wikipedia.org/wiki/Metropolis) تاریخ دسترسی ۲۷/۱۲/۹۰

سایت گاوک (http://www.lboro.ac.uk/gawc) تاریخ های دسترسی متعدد در سال ۱۳۹۰

 

Imperatives of Attaining Trans-national Roles for Iranian Metropolises

Abstract:

During the history, outgrowing towns to metropolitan scale have occurred with relying on centrality and access to resources beyond their adjacent hinterlands. Nowadays, for the sustainability of gigantic bodies of metropolises in developing countries and to alter their parasitic and consumptive role to generative and developmental role, gaining trans-national functions is necessary. The mega-trend of globalization has provided some opportunities, though with accompanied threats, for these mmetropolises. On the basis of this research, Iranian metropolises have high geographical as well as socio-economic capabilities to attain trans-national functions, leading national development. The use of their comparative advantages needs to be augmented by cometetive advantages (e.g., good governance, advanced ICT infrastructures, high quality of life and improved international relationships). In this regard, a set of guidelines to realize the trans-national role of Iranian metropolises to upgrade the country’s international status has been proposed.

Key words: Metropolis, Global City, World City, Trans-national Role, Iran.

[۱] استادیار گروه جغرافیای انسانی دانشگاه شهید بهشتی، info@msarrafi.com

[۲] عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی قزوین و کارشناس مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران، nazimi54@yahoo.com

[۳] Knowledge-based Economy” دانش- پایه” یا

[۴] گروه پژوهشگران کلیدی این طرح– به ترتیب حروف الفباء – عبارت بودند از: دکتر میترا احمدی، دکتر هاشم داداش پور، دکتر مظفر صرافی، دکتر ناصر عظیمی، دکتر ناصر فکوهی، دکتر مرتضی قورچی، دکتر غلامرضا کاظمیان و دکتر علیرضا محمدی که بدین وسیله با سپاس، استفاده از مطالعات ایشان در این نوشتار اعلام می شود؛ هر چند مسئولیت کاستی های احتمالی صرفا متوجه نویسندگان است.

[۵] ” Critical Mass ” : تعداد، ابعاد، و یا مقداری در حدی از بزرگی که بتواند نتیجه یا محصول مشخصی را به بارآورد. اغلب مقصود آستانه مورد نیازی است تا پدیده ای بروز کند. همچنین ” توده بحرانی” ترجمه شده است.

[۶] Metropolis

[۷] واژه “مگا سیتی” از اصطلاحاتی است که گاه به جای کلانشهر استفاده می شود و ترکیبی از دو واژه Mega ( میلیون ) و city ( شهر) می باشد که می تواند “شهر میلیونی” ترجمه شود؛ اما “ابر شهر” معادل مناسب تری به نظر می رسد.. این اصطلاح به صورت “مگاپولیس”‌ در یونان کهن کاربرد داشته که به عنوان مکان های بسیار بزرگ و پر جمعیت نسبت به دیگر مراکز سکونتگاهی بوده است که به نظر می رسد در آن زمان بیش از ۵۰ هزار نفر جمعیت نداشتند ‍. (Chandler and Fox 1974) بنا بر برخی شواهد، رم نخستین شهر میلیونی در تاریخ است که در قرون ۴ و ۵ میلادی به آستانه یک میلیون نفر جمعیت رسید. (Hall, 2004) در دوران جدید، لندن در حدود سال ۱۸۰۰ به یک میلبون نفر جمعیت دست یافت.

[۸] Metropolitan Region

[۹] Daily Urban System

[۱۰] مطالعات متعددی که در گزارشات برنامه اسکان بشر ملل متحد و بانک جهانی جمع بندی شده است، این ادعا را پشتیبانی می کند. برای نمونه نگاه کنید به: http://www.unhabitat.org/pmss/listItemDetails.aspx?publicationID=3260 و نیز: UN Habitat 2008, p.19

[۱۱] Economic Globalization

[۱۲] Informational Mode of Production

[۱۳] Weight-less Economy

[۱۴] Information & Communication Technology (ICT)

[۱۵] دیوید هاروی، جغرافیدان برجسته از آن به عنوان فشردگی زمان- مکان (Time-Space Compression) نام می برد. (Harvey 1989)

[۱۶] Border-less Economy

[۱۷] Post-Fordism

[۱۸] Producer Services – مانند: تأمین مالی، بانکداری و بیمه، مدیریت و مشاوره، حسابداری و خدمات حقوقی، اطلاعات فناوری‌ها، پژوهش و طراحی و برنامه‌ریزی، بازاریابی و تبلیغات، رسانه‌های همگانی، تأمین امنیت (Securities)، ارتباطات و مخابرات، املاک و مستغلات.

[۱۹] شرکتهای چندملیتی که در معرض ارتباط و ادغام‌های دم افزون می‌باشند، سرآمد نقش آفرینان این تزریق سرمایه‌خارجی در جغرافیای متمرکز کلانشهری می‌باشند تا جغرافیای پراکنده مشتریان ملی وبین‌المللی را پوشش دهند.

[۲۰] کلیدی ترین این مطالعات در سایت شبکه پژوهشی وابسته به دانشگاه لابورو انگلیس در دسترس است: www.lboro.ac.uk/gawc

[۲۱] مقصود اینست که سابقه دول استعماری قرن نوزدهم و بیستم را در جایگاه برتر شهرهای جهانی مرکز آنها مانند لندن، نیویورک، پاریس و فرانکفورت نادیده گرفته نشود. والرشتاین (Wallerstein 1974) با دیدگاهی انتقادی، جهانی شدن را “پیروزی اقتصاد سرمایه داری جهانی در پیوند با تقسیم کار جهانی” می انگارد.

[۲۲] شهر جهانی معادل Global City و جهانشهر معادل World City ترجمه شده است.

[۲۳] Advanced Producer Services – برای شرح بیشتر در این مورد به: محمدی (۱۳۹۰) مراجعه کنید.

[۲۴] John Friedmann

[۲۵] Informational City

[۲۶] اقتصاد دانایی ـ محور به تعبیر مانوئل کاستلز از ویژگیهای زیر برخوردار است: ۱- تجمع تولید دانش با فرآیند تصمیم‌سازی در سازمانهای سطح بالا که در آنها اطلاعات و ظرفیت پردازش اطلاعات یکجاست، ۲- انعطاف‌پذیری نظام سازمان‌ها و روابط اجزاء هر یک به دلیل امکانات فناوری ارتباطی ـ اطلاعاتی، ۳- حرکت از شرکتهای بزرگ متمرکز به سوی شبکه‌های غیرمتمرکزی از واحدهای سازمانی با کثرتی از ابعاد و اشکال گوناگون. در نتیجه، “شبکه‌ها”، سازماندهی جدیدی است که در گذار به “شیوه اطلاعاتی توسعه” رُخ داده است و با این تدبیر، نظام سرمایه‌داری، جریان‌های جهانی انتقال مازاد و انباشت سرمایه را با حداقل برخورد به قلمروهای ملی و محلی تسهیل می‌بخشد.

[۲۷] Spatiality

[۲۸] Global City-Region

[۲۹] در باره نو منطقه گرائی (New Regionalism) به: صرافی و تورانیان (۱۳۸۳) مراجعه کنید.

[۳۰] Hall,2004

[۳۱] رده بتا به ترتیب شامل: سن فرانسیسکو ، سیدنی ، تورنتو ، زوریخ، بروکسل ، مادرید ، مکزیکوسیتی ، سائوپائلو، مسکو و سئول است.

رده گاما نیز شامل: آمستردام، بستن ، کاراکاس ، دالاس ، دوسلدورف ، ژنو، هوستون ، جاکارتا ، ژوهانسبورگ ، ملبورن ، اوزاکا، پراگ ، سانتیاگو، تایپه ، واشینگتن، بانکوک، پکن، رم ، استکهلم، ورشو، آتلانتا، بارسلونا، برلین ، بوئنس آیرس ، بوداپست ، کپنهاگ ، هامبورگ ، استانبول ، کوآلالامپور ، مانیل ، میامی ، مینیاپلیس ، مونترال ، مونیخ و شانگهای است. (Beaverstock et al. 1999)

[۳۲] نتایج این رده به نظر بحث انگیز است و طیف و سیع غیرهمگنی از شهرهائی مانند: لوگزامبورگ ، لیون ، بمبئی ، دهلی نو، فیلادلفیا، ریودوژانیرو، تل آویو ، وین، آتن، بالتیمور ، بنگلور، مارسی ، ریچموند، سن پطرزبورگ، تاشکند و تهران در این رده محسوب شده اند.

[۳۳] Competitive Advantages

[۳۴] Good Governance

[۳۵] Agent of Change

[۳۶] Livable

[۳۷] World Tourism

[۳۸] به نقل از خبرگزاری ایسنا، ۲۸ تیرماه ۱۳۹۰.

[۳۹] برای آمار و استدلال های پشتیبان این بخش به جلدهای دوم و سوم مطالعات گفته شده مراجعه شود.

[۴۰] Subsidiarity Principle

[۴۱] Good Governance

[۴۲] Local Communities

[۴۳] City Diplomacy

[۴۴] Private-Public Partnership

[۴۵] FDI

[۴۶] Buoyant

[۴۷] Security of Tenure

[۴۸] Community-based Enabling Approach

[۴۹] Knowledge-based” دانائی- محور” یا

[۵۰] Advanced Producer Services

[۵۱] Livability

[۵۲] Creative Class

[۵۳] Urban Sustainability Index

 

دکتر ناصر عظیمی مدیر گروه فرهنگ گیلان در انسان شناسی و فرهنگ است.

 

پرونده ی «ناصر عظیمی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/9859